تلفیق مرگبار خرافات با علم
بررسی آثار مخرب نفوذ خرافه در حوزه سلامت در گفتوگو با مشاور وزیر بهداشت
محمود خدادوست میگوید: این ادعا که ما با طب سنتی بهتنهایی مشکلات مردم را حل میکنیم، به همان میزان غلط است که ما بگوییم میخواهیم فقط با طب رایج همه مشکلات بهداشت و درمان مردم را حل کنیم. در همه جای دنیا به صورت integrative (تلفیقی) از ظرفیتهای طب سنتی و طب مکمل در کنار طب رایج استفاده میکنند.
محمود خدادوست، مدیرکل دفتر طب ایرانی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، معتقد است افرادی که با ادعاهای گزاف، به ترویج خرافات در حوزه سلامت میپردازند، به سلامت و باورهای دینی مردم آسیب وارد میکنند. مشاور وزیر بهداشت درباره انگیزههای احتمالی چنین افرادی اظهار میکند: «امروز شاهد هستیم افرادی که ادعاهای اخباریگری نسبت به استفاده از روایات دارند، با عنوان درمانهای سنتی از همین گیاهان دارویی استفاده میکنند، دارو میسازند و با مبالغ گزافی به مردم میفروشند. این افراد معمولاً ادعا میکنند که ویزیت ما رایگان است، اما میبینیم که بیرون دفترشان یک وانت داروی گیاهی گذاشتهاند و به مردم داروهایی میفروشند بدون اینکه اثربخشیشان ثابت شده باشد، بدون اینکه از نظر سمشناسی بررسی شده باشند، بدون اینکه مراحل قانونی تولید دارو را طی کرده باشند. طبیعتاً در چنین مواردی انگیزههای مالی وجود دارد. البته ممکن است اهداف دیگری هم در این اقدامات وجود داشته باشد.»
♦♦♦
مرز خرافه و طب سنتی کجاست و دلیل ترویج خرافات به عنوان طب سنتی چیست؟
ما یک دوران 150ساله تکفیر و انکار طب ایرانی را از سر گذراندهایم؛ یعنی طی 150 سال در نظام آموزش پزشکی رایج، از ظرفیت طب ایرانی استفاده نشده است. ممکن است در آن ایام تکفیر و انکار بسیاری از باورهای غلط و خرافات هم با تجارب و توصیههای معقول و منطقی حکمای گذشته ترکیب شده و سینه به سینه انتقال پیدا کرده باشد. به همین دلیل در سال 1386 با تدبیر هوشمندانهای که وزارت بهداشت اندیشید، در زمینه آموزش و تربیت نیروی متخصص طب ایرانی تغییرات مهمی رخ داد. بخشی از این تغییرات این بود که متخصصانی که قرار بود در این حوزه تربیت شوند، از میان پزشکان انتخاب شدند. به این ترتیب این متخصصان، پیش از آموختن طب ایرانی، پزشک هستند، اجازه طبابت و مداخله در امر درمان را دارند و از دانش پزشکی روز اطلاع دارند. با این رویکرد پزشکانی که وارد دوره آموزشی تخصصی طب ایرانی شدند، در یک فضای آکادمیک و دانشگاهی آنچه را در منابع معتبر مکتوب طب سنتی از گذشتههای دور به جا مانده بود و احیاناً تجاربی را که در طول دوران 150ساله تکفیر و انکار، از سوی حکما انتقال پیدا کرده بود، در بوته آزمایش قرار دادند تا تفکیک سره از ناسره اتفاق بیفتد. آنچه مسلم است و ما بر اساس مبانی طب ایرانی نیز به آن معتقد هستیم، این است که نسخه و تجویزی که بوعلی سینا هزار سال پیش داشته، باید مورد تحقیق و بررسی جدید قرار بگیرد و با شرایط مزاجی و بیماریهای امروز تطبیق داده شود و نمیتوان چشمبسته از این تجویزها و روشهای درمانی استفاده کرد. بنابراین لازمه احیای طب ایرانی این بود که این کار حتماً به صورت دانشگاهی باشد چراکه در فضای دانشگاهی (آکادمیک) سره از ناسره قابل تفکیک است. این مهم قطعاً در دانشکدهها و مراکز تحقیقاتی طب ایرانی امکانپذیر است و بر همین اساس امروز ما در 18 دانشگاه علوم پزشکی کشور در حال تربیت متخصصان طب ایرانی هستیم.
توصیههایی مثل مسواک نزدن یا واکسن نزدن که از سوی برخی مدعیان تحت عنوان طب سنتی، مطرح میشود منطبق بر چه اصولی است؟
هر ادعایی در این زمینه باید مبتنی بر مستندات علمی باشد و اگر کسی ادعایی مطرح میکند باید ابتدا در مراکز دانشگاهی و مراکز تحقیقاتی دانشگاه علوم پزشکی که مجاری اصلی و قانونی هستند، مستندات علمی خود را ارائه کند و به بحث بگذارد تا بررسی شود و اگر تایید شد، از طریق همین مجاری قانونی اعلام شود. کسانی که چنین ادعاهایی را در فضای مجازی و غیرمجازی مطرح میکنند اصلاً متخصص طب ایرانی نیستند. نمیشود هر کسی صبح از خواب بیدار شد، بر اساس اجتهاد شخصی خود، ادعایی درباره مسائل پزشکی مطرح کند. باید توجه کرد که استناد به روایات هم شرایطی دارد. یک روایت باید بر اساس علم رجال مستند باشد، منبع و مصدر آن درست باشد، تحلیل محتوا شده باشد و بر اساس علم بررسی شده باشد. اینکه افرادی بدون توجه به همه اینها با اجتهاد شخصی، بر اساس یک روایت تجویزهایی میکنند، هم با مبانی فقهی و هم با مبانی علم روز محل اشکال است. جالب اینجاست که ادعای ما در منابع معتبر مکتوب این است که اولین واکسیناسیون توسط حکمای طب ایرانی کشف شد و این یکی از نوآوریهای طب ایرانی است، بعد این آقایان میگویند واکسن نزنید؛ ادعایی که هیچ پشتوانه علمی ندارد. این مدعیان حتی منابع را هم نمیخوانند که با جایگاه واکسن در طب ایرانی آشنا شوند. کار کسانی که بدون پشتوانه علمی و با اجتهاد شخصی چنین ادعاهایی میکنند، قابل پیگرد است. نکته دیگر این است که چنین اقداماتی موجب تشویش اذهان عمومی میشود و با سیاستهای کلی تولیت سلامت مغایرت دارد، درحالیکه میدانیم بر اساس قانون و سیاستهای کلی سلامت ابلاغی مقام معظم رهبری، تولیت سلامت بر عهده وزارت بهداشت است. با فرد یا افرادی که در مغایرت با سیاستهای تولیت سلامت کشور قدم برمیدارند و موجب تشویش اذهان عمومی میشوند برخورد میشود.
به دلیل استنادات این افراد به آرای ابنسینا و دیگر دانشمندان و حتی احادیث و روایات، برخی از مردم عادی که تخصص و دانشی درباره طب سنتی ندارند، این ادعاها را میپذیرند. راه حل این مساله چیست؟
راه حل برخورد قانونی با این افراد است. وزارت بهداشت به عنوان متولی سلامت، علیه اینها به عنوان کسانی که موجب تشویش اذهان عمومی میشوند اعلام شکایت کرده و قطعاً با اینها برخورد میشود.
فکر میکنید انگیزه چنین افرادی از مخدوش کردن ساحت علم چیست؟
باید از خود این افراد سوال کنید که چرا یک حرف غیرعلمی میزنند، موجب تشویش اذهان عمومی مردم میشوند، مردم را به واهمه میاندازند، به سلامت مردم و به دین و باورهای دینی مردم آسیب وارد میکنند. نمیدانم چه هدفی پشت این اقدامات وجود دارد. گاهی اوقات برداشت من این است که پشت این اظهارات سودجوییهای مالی وجود دارد وگرنه دلیلی ندارد که با یکسری حرفهای غیرعلمی و بیپشتوانه مردم را به این سمت ببریم. خصوصاً اینکه امروز شاهد هستیم افرادی که ادعاهای اخباریگری نسبت به استفاده از روایات دارند، با عنوان درمانهای سنتی از همین گیاهان دارویی استفاده میکنند، دارو میسازند و با مبالغ گزافی به مردم میفروشند. این افراد معمولاً ادعا میکنند ویزیت ما رایگان است، اما میبینیم که بیرون دفترشان یک وانت داروی گیاهی گذاشتهاند و به مردم داروهایی میفروشند بدون اینکه اثربخشیشان ثابت شده باشد، بدون اینکه از نظر سمشناسی بررسی شده باشند، بدون اینکه مراحل قانونی تولید دارو را طی کرده باشند. طبیعتاً در چنین مواردی انگیزههای مالی وجود دارد. البته ممکن است اهداف دیگری هم در این اقدامات وجود داشته باشد.
در میان بسیاری از مردم این تصور وجود دارد که داروهای گیاهی چون گیاهی هستند، عوارض ندارند و گفته میشود این داروها اگر مفید نباشند، ضرر هم ندارند. چنین باورهای نادرستی چه اثرات مخربی میتواند در سلامت جامعه داشته باشد؟
اتفاقاً سازمان بهداشت جهانی (WHO) هم این نگرانی را داشته است. این سازمان در راهنمای استفاده از طب سنتی یا طب مکمل در سال 2007 همین نگرانی را نوشته که مردم فکر میکنند چون در طبهای سنتی، درمان طبیعی و گیاهی و سنتی است، اگر اثربخش نباشد، ضرر هم ندارد، درحالیکه این تصور اشتباه و کاملاً غیرعلمی است. من بارها گفتهام نهتنها داروی ترکیبی، حتی یک داروی مفرده مثلاً یک گیاه ساده که همه مثل نقلونبات از آن استفاده میکنند، هم چهبسا با داروهای رایجی که مریض در حال مصرف از آنهاست تداخل داشته باشد. مثلاً کسانی که از زنجبیل با دوز درمانی استفاده میکنند، با داروهای ضد انعقادی که میخورند، تداخل دارد. کسانی که فشار خون بالا دارند و گل گاوزبان استفاده میکنند، دچار مشکل میَشوند. بعضی مثل نقلونبات سیاهدانه در دوز درمانی میخورند، درحالیکه سیاهدانه میتواند باعث سقط جنین شود. یعنی اگر قرار است گیاهان دارویی، اثری بر بدن داشته باشند، حتماً عوارضی هم در جاهای دیگر بدن خواهند داشت. بنا به همین دلیل است که در قانون ما گفته شده کسی که میخواهد در امر درمان مداخله کند، باید حتماً پزشک باشد و تداخلات و عوارض دارویی را بشناسد تا بتواند مریض را بهدرستی راهنمایی کند. از همین رو من بارها از طریق رسانهها گفتهام مردم نباید فکر کنند گیاهان دارویی عارضهای ندارند. واقعیت این است که گیاهان دارویی هم میتوانند با داروهای رایجی که بیماران میخورند تداخل داشته باشند و هم میتوانند با بیماریهایی که یک فرد مریض به آن مبتلاست، برای او مشکلات بیشتری ایجاد کنند. بنابراین بیماران حتماً باید در مداخلات درمانی با پزشک معالج خود مشورت کنند و در مصرف گیاهان دارویی به هیچ عنوان بیاحتیاطی نکنند.
به نظر شما طرفدار پیدا کردن اظهارنظرهای خرافی و غیرعلمی در میان مردم میتواند ناشی از بیاعتمادی آنها به پزشکان و ناامیدی از درمانهای رسمی، چه مدرن و چه سنتی، باشد؟
هرگونه افراط و تفریط در طب ایرانی به سلامت مردم آسیب وارد میکند. بسیاری از افراد که دارند افراطیگری میکنند، اثربخشی طب ایرانی را بزرگنمایی میکنند. این افراد ادعاهای کاذب دارند و به همین دلیل طرفدار پیدا میکنند. درحالیکه ما معتقدیم باید همه آنچه به بیمار میگوییم پشتوانه علمی داشته باشد و ادعاهای فریبنده مطرح نمیکنیم. به عنوان مثال وقتی یک مریض مبتلا به اماس به من به عنوان متخصص طب ایرانی مراجعه میکند، به او نمیگویم من میتوانم با طب ایرانی، اماس را درمان کنم، بلکه میگویم باید حتماً درمان رایج پزشکی مدرن را پیگیری کند و در کنار آن، من نیز میتوانم با تدابیر طب ایرانی کیفیت زندگی او را بیشتر و عوارض و رنج این بیماری را برایش کمتر کنم. اما افرادی که تخصص طب ایرانی را هم ندارند، ادعاهای کاذب دارند و میگویند ما اماس را طی یک ماه درمان میکنیم، سرطان را ظرف دو ماه به طور کامل درمان میکنیم.
اتفاقاً اینها بیشتر در بیماریهای صعبالعلاج چنین ادعاهایی میکنند چون بیماران مبتلا به این بیماریها از همه جا رانده و مانده هستند، میگویند من که این همه برای درمان اماس یا سرطان هزینه کردهام و جوابی نگرفتهام، یکی، دو میلیون هم طبق ادعای اینها خرج کنم. البته مردم باید توجه کنند که معنای اینکه ادعاهای چنین افرادی این همه طرفدار دارد این نیست که بیماران اماس یا مبتلایان به سرطان با مراجعه به اینها نتیجه میگیرند و مراجعه را ادامه میدهند. من به عنوان کسی که در جایگاه کارشناسی در پزشکی قانونی حضور دارم، حداقل 20 پرونده بیماران اماس را کارشناسی کردهام که ادعاهای کاذب این افراد باعث عود علائمشان شده است چون بر اساس این ادعاها، داروهای رایج خود را قطع کردهاند. چنین بیمارانی که با عود بیماری مواجه شدهاند، طبیعتاً مراجعه به این افراد را ادامه نمیدهند، دیگرانی مراجعه میکنند که از این مسائل خبر ندارند. در این جمعیت 80 میلیونی ممکن است اینها تا سالها مشتری داشته باشند. این افراد داروهای طب رایج را برای بچه 13ساله مبتلا به ویلسون قطع کردهاند و تعهد دادهاند که ظرف یک ماه او را با درمانهای طب ایرانی به طور قطعی درمان میکنند و چنین ادعایی را به صورت مکتوب هم نوشتهاند؛ یعنی تا این حد دچار توهم شدهاند. این بچه 13ساله فوت کرده و پروندهاش به دستگاه قضایی پزشکی قانونی آمده که من به عنوان کارشناس آنجا حضور داشتم. این فرد که دیگر نمیتواند به آنها مراجعه کند، ولی آنها همچنان ادعاهای کاذب، بزرگنمایی و افراطیگری خود را دارند. میگویند الغریق یتشبث بکل حشیش (کسی که دارد غرق میشود به هر گیاه خشکی چنگ میزند). مردم خصوصاً بیماران مبتلا به امراض صعبالعلاج یا لاعلاج، میگویند من که این همه کار کردهام، سراغ این یکی هم بروم. من بارها گفتهام کسانی که میخواهند از ظرفیت طب ایرانی در نظام سلامت استفاده کنند که خیلی هم ظرفیت دارد، بزرگنمایی نکنند، ادعاهای کاذب نداشته باشند و خرافات را با علم ترکیب نکنند. در بند 12 سیاستهای کلی سلامت ابلاغی مقام معظم رهبری به زیبایی آمده است: «برقراری تعامل و تبادل منطقی میان طب سنتی و طب نوین برای همافزایی تجربیات و روشهای درمانی.» درواقع این ادعا که ما با طب سنتی بهتنهایی مشکلات مردم را حل میکنیم، به همان میزان غلط است که ما بگوییم میخواهیم فقط با طب رایج همه مشکلات بهداشت و درمان مردم را حل کنیم. در همه جای دنیا به صورت integrative (تلفیقی) از ظرفیتهای طب سنتی و طب مکمل در کنار طب رایج استفاده میکنند. مقام معظم رهبری هم در سیاستهای کلی سلامت روشنگری کردهاند. اما افراد مدعی اجتهادهای شخصی خود را مطرح میکنند.
به نظر شما میزان آگاهی مردم درباره تفاوتها و مرزهای خرافه با علم پزشکی چه طب ایرانی و سایر طبهای مکمل و چه طب مدرن در چه وضعیتی است؟
وظیفه ما و رسانههاست که در این زمینه اطلاعرسانی کنیم. باید به مردم آموزش داد. آنچه سازمان بهداشت جهانی (WHO) هم بر آن تاکید کرده این است که باید جلو تبلیغات کاذب را گرفت، باید نظارتها دقیق باشد و قوانین محکمی وضع شود. این سازمان در کنار همه اینها میگوید باید آگاهی مردم را بالا برد. من هم معتقدم هم باید در زمینه وضع قوانین سخت و نظارت دقیق تلاش کنیم و هم آگاهیبخشی و اطلاعرسانی به مردم را بیشتر کنیم. همین که مردم به تبلیغات و ادعاهای کاذب برخی از این افراد در فضای مجازی و واقعی رو میآورند، نشان میدهد در حال حاضر متاسفانه اطلاعات و آگاهی مردم کم است، وگرنه اگر مردم بدانند بر اساس قانون کسی که میخواهد در امر درمان مداخله کند، باید حتماً پزشک باشد، به سراغ فردی نمیروند که نه مجوز طبابت دارد، نه صلاحیت حرفهای دارد و نه موسسهاش دارای مجوز است. بنابراین باید برای افزایش آگاهی مردم تلاش کنیم و در عین حال سیستمهای نظارتی هم باید وظایف خود را بهدرستی انجام دهند.
درحال حاضر در کشور ما علاوه بر طب سنتی ایرانی، سه شاخه دیگر طب مکمل شامل طب سوزنی، هومیوپاتی و کایروپراکتیس (تحریک الکتریکی اعصاب) هم به صورت قانونی رایج هستند. تفاوت طب ایرانی با سایر شاخههای طب مکمل چیست؟
مبانی شاخههای مختلف طب مکمل با هم متفاوت است. طب ایرانی مبتنی بر Personalized medicine (پزشکی شخصی)، مبتنی بر مزاج فرد و خصوصیات فردی است. اما وجه اشتراک همه اینها این است که همه طب مکمل هستند و باید در کنار طب رایج به کار گرفته شوند. البته توصیه سازمان بهداشت جهانی (WHO) این است که هر کشوری سعی کند طب سنتی خود را در کنار طب رایج توسعه دهد. مثلاً طب سنتی چین، طب سنتی کره، طب سنتی ژاپن و... هر کدام در کشور خودشان توسعه یابند چون در فرهنگ مردم قابل قبول است و میتوان از این ظرفیت استفاده کرد. در کشور ما هم هدف تولیت سلامت این است که طب ایرانی را در نظام سلامت ادغام کند و از این ظرفیت بهره ببرد. با این حال اگر کسی در سایر رشتههای طب مکمل نیز در دانشگاههای معتبر خارج از کشور مدرکی گرفته باشد و مدرک و صلاحیت حرفهایاش در وزارت بهداشت تایید شود، اجازه فعالیت خواهد داشت، اما وزارت بهداشت به عنوان متولی سلامت، درمان و آموزش پزشکی قاعدتاً باید به ترویج و توسعه طب بومی کشور اقدام کند که توصیه سازمان بهداشت جهانی (WHO) هم همین است.
علت استفاده از عبارت «طب ایرانی» به جای «طب سنتی» چیست؟
دلیل حذف کلمه «سنتی» این است که وقتی میگوییم «طب سنتی» این طور به ذهن متبادر میشود که میخواهیم حرفهای هزار سال پیش را اجرا کنیم و به عقب بازگردیم، درحالیکه ما میخواهیم هر آنچه هزار سال پیش گفته شده را با شرایط امروز تطبیق دهیم و پس از بررسی و تحقیق در صورتی که امروز هم به کار میآید، مورد استفاده قرار دهیم. امروز در سایر نقاط دنیا هم همینطور است. مثلاً به جای طب سنتی چین هم عبارت «طب چینی» به کار میرود. ما نیز کلمه «سنتی» را حذف کردهایم و از عبارت «طب ایرانی» (Persian Medicine) استفاده میکنیم.