تحریم داخلی آمریکا علیه پسته ایران؟
راه اداره اقتصاد این نیست
ناپلئون میگوید وقتی دشمن در حال ارتکاب اشتباه است نباید مزاحمش شد. اما اجازه بدهید این بار برای آمریکا استثنا قائل شویم، چراکه چندی پیش مذاکره برای برداشتن تعرفههای واردات پسته ایرانی را دستور کار قرار داده بود. موضوع این بود که آیا محدودیتها علیه واردات پسته ایرانی همچنان ادامه یابد یا وقتش رسیده که آن را برداریم؟
ناپلئون میگوید وقتی دشمن در حال ارتکاب اشتباه است نباید مزاحمش شد. اما اجازه بدهید این بار برای آمریکا استثنا قائل شویم، چراکه چندی پیش مذاکره برای برداشتن تعرفههای واردات پسته ایرانی را دستور کار قرار داده بود. موضوع این بود که آیا محدودیتها علیه واردات پسته ایرانی همچنان ادامه یابد یا وقتش رسیده که آن را برداریم؟ نقل داستان جالب است چون به زیبایی تصویر میکند که وقتی بر واردات تعرفه میبندیم در حقیقت چه اتفاقی میافتد. پاسخ این است که مصرفکننده عادی، مردم معمولی کوچه و بازار، که پشت آن دیوار محدودیتهای خودساخته گرفتار آمدهاند دچار مشکلاتی میشوند و تولیدکنندگان وطنی بدون نیاز به بالا بردن کیفیت و کاهش قیمت، سربلند، سر گردنه در انتظار هموطنانِ بیچاره دندان تیز میکنند. راه اداره اقتصاد این نیست. ناسلامتی قرار است با اداره اقتصاد، زندگی طبقات پایینتر جامعه را راحتتر کنیم نه کارخانهدارها را که وضعشان خوب است. در غیر این صورت که نیازی به اداره اقتصاد و هزارانهزار مشاور و کارشناس و مدیرکل و معاون و رئیسدفتر و رئیس اداره و همایش و سفرهای پرمشقت به اروپا نیست؛ کارخانهدار ثروتمند است و فقیر، فقیر. منتها شیپور خیلی بیسروصدا از سر گشادش نواخته میشود و کار برعکس است.
باری، داستان از تیرهشدن روابط دو کشور در دهه 80 میلادی آغاز میشود که آمریکا بر واردات پسته ایران تعرفه تادیبی بست و این منجر شد به یکی از آن تعرفههای ضددامپینگ حدوداً 300درصدی که عملاً واردات محصول ایرانی به آمریکا را غیرممکن نمود. در حال حاضر موضوع این است که آیا تعرفه 242درصدی علیه پسته ایران را کمتر کنند یا بهطور کلی آن را بردارند.
ما میتوانیم باور کنیم که ماجرا از این قرار است: صادرکنندگان خبیث کشورهای خارجی قصد دارند بازار ما را با محصولاتی پر کنند که با یارانه تولید شده و تولیدکنندگان داخلی را نابود کنند. چون آن محصولات به لطف یارانهای که آنها از دولتشان دریافت کردهاند ارزانتر از آن است که باید، و لابد در نتیجه ایشان بازار ما را قبضه خواهند کرد و آنوقت هرچقدر دلشان بخواهد میتوانند قیمت محصولات را بالا ببرند.
اما حقیقتاً نباید این حرفهای سادهلوحانه را باور کنیم. میپرسید چرا؟ چون هیچ اقتصاددانی نمیتواند برایش مثالی پیدا کند که صادرکننده خبیثی توانسته باشد از این راه سودی به جیب زده باشد. زیان در چنین سناریویی برای کشور صادرکننده قطعی است، چراکه سود مورد اشاره قرار است در آیندهای که هیچوقت اتفاق نیفتاده و رویایی بیش نیست برگردد.
اجازه بدهید به شکل دیگری موضوع را توضیح دهیم؛ چنین کاری از نظر اقتصادی حکم وام بلاعوض به یک کشور خارجی را دارد. میپرسید چرا؟ چون اگر قرار بوده 10 میلیارد دلار به ما جنس بفروشند، پس از اجرای نقشه خبیثانه فقط شش میلیارد دلار از ما پول گرفتهاند. و این سرمایهگذاریای که در آینده نامعلوم قرار است به سودی نامعلوم، و به گواه تاریخ نامحتمل، منجر شود اصولاً ریسک بالایی دارد. ولی خب صرف وجود داشتن این افسانهها یا تهدیدهای سیاسی بالقوه ناشی از آن، که معمولاً دستآویز کاسبان این قبیل فرصتها میشود، معمولاً برای مداخله حکومت کافی است. اما تازه میرسیم به نکته اخلاقی ماجرا:
در آن زمانی که محصولات ایران پشت درهای بسته بازار آمریکا ماند حدود 40 هزار هکتار از مزارع کالیفرنیا زیر کشت پسته بود. امروز آن رقم به 250 هزار هکتار رسیده است. اولین تفسیری که به ذهن میرسد این است که: بسیار عالی، پس تعرفه بستن به محصول وارداتی باعث میشود محصول صنایع داخلی رشد کند. اما سوالی که باید پرسیده شود، و معمولاً کسی حواسش نیست آن را بپرسد، این است که هزینه رشد این صنایع از کجا تامین شده است؟
قطعاً رشد صنعت پسته کالیفرنیا از جیب کشاورز پستهکار ایرانی اتفاق نیفتاده است. تولیدکننده ایرانی هر زمانی که از گزند صدمات سیاستهای داخلی فراغت یافته به عوض آمریکا سراغ مشتریهای دیگری رفته؛ بهعنوان نمونه، در سالهای اخیر چین یکی از بزرگترین خریداران خشکبار ایران شده است. پس تولیدکنندگان آمریکایی از کجا وضعشان اینقدر خوب شده است؟ چراکه حتماً سودهای خیلی خوبی به جیب زدهاند و هزینه بالای کارگر و زمین را هم درآوردهاند. اگر غیر از این بود تولیدشان را اینقدر توسعه نمیدادند. تنها کسانی که ممکن است هزینه و سود تولیدکنندگان آمریکایی را پرداخت کرده باشند خود مردم آمریکا هستند. دیوار تحریمهای داخلی آمریکا قیمت پسته را در آنجا افزایش داده است.
معنایش این است که مصرفکننده پسته در آمریکا مجبور شده پول بیشتری بابت خرید همان جنس (شاید حتی با کیفیت کمتر) پرداخت کند. تنها کسی که از این تعرفهها سود برده تولیدکننده است. در نتیجه، خواهش میکنم روی جمله بعدی تامل کنید، این سیاست دولت آمریکا مصرفکننده عادی را فقیرتر و مزرعهدار کالیفرنیایی را ثروتمندتر کرده است. غرض از اداره اقتصاد این نیست.
داستان اشتباه آمریکاییها
ماجرا به اینجا ختم نمیشود. رشد این صنعت باعث شده عدهای به وجود بیایند که به خوبی خبردارند ثروتشان از کجا میآید. حال اگر دیوار تعرفهها فرو بریزد و محدودیت واردات پسته ایرانی برداشته شود ایشان منبع کسب ثروتشان را از دست میدهند. در نتیجه ایشان در چند وقت اخیر در واشنگتن برای حفظ تعرفه 242درصدی مشغول لابی کردن و اصرار بودند. توجیهشان هم همان کُدهای همیشگی بود؛ «تهدید صنایع شکوفای داخلی» از طریق «محصول با کیفیت پایینتر خارجی» و «به مشاغلی که از بین خواهد رفت فکر کنید» و «سرمایهگذاریهای داخلی را با مشکل مواجه خواهد کرد» و از این قبیل. و البته هیچکس هرگز به این اشاره نکرد که تنها دلیل واقعی که ایشان به واسطهاش اینقدر پافشاری میکنند صلاح و منفعت مردم نیست، بلکه این است که میخواهند اجازه داشته باشند کمافیالسابق از راه متضرر کردن هموطن آمریکاییشان بیش از پیش ثروتمند شوند.
باری این داستان اشتباه آمریکاییهاست و تلاش عدهای از آمریکاییها برای فقیرتر کردن عده دیگری از هموطنانشان. شاید بهتر باشد به توصیه ناپلئون توجه کرده و بگذاریم به اشتباهشان ادامه دهند. منتها بد نیست که از اشتباه آنها درس بگیریم و نتایجش را در اعمال خود لحاظ کنیم.
تولیدکنندگان در همه کشورهای دنیا همواره اصرار دارند که باید مقابل رقابت غیرمنصفانه خارجی مورد حمایت قرار بگیرند. معنای منصفانه مورد نظر ایشان این است که یک خارجی لعنتیای جسارت پیدا کرده و سود کسبوکار من را تهدید میکند. به راحتی میتوان دید که این موضوع در حوزه سیاست ایران هم جریان دارد؛ باید تعرفههای وارداتی بالایی داشته باشیم تا از تولیدات داخلی مراقبت کنیم.
کل این حرفها به غلط فهمیدن اصل موضوع تجارت است. هدف ما دسترسی پیدا کردن به کالاهای ارزانی است که خارجیها میتوانند تولید کنند چون به شهروند عادی ایرانی، بهخصوص به شهروند کمدرآمد ایرانی، اجازه میدهد بهتر و ارزانتر زندگی کند. هدف از تجارت واردات است. واردات ما را ثروتمندتر میکند. صادرات صرفاً آن زحمتی است که برای تامیناش متحمل میشویم.
مواضع سیاسی هرچه هست، باید با واقعیت روبهرو شویم و آن را بپذیریم. فارغ از آنکه چرا ما با موضوع مخالفیم، تعرفههای واردات برای کشور هزینه است نه منفعت. این تعرفهها همه را در کشور فقیرتر میکند. ممکن است بگویید اشکالی ندارد، در شرایط سیاسی فعلی لازم است همه فقیرتر شویم. در آن صورت حرفی نیست. ولی برای آنکه معادلات سیاسیمان و در نتیجه سیاستگذاریهایمان غلط نباشد باید هزینه و فایده را به درستی تشخیص بدهیم. نتیجهگیری آنکه تعرفههای واردات هموطنانمان را فقیرتر میکند. درحالی که غرض از سیاستگذاری و اداره امور اقتصادی این نیست. تعرفههای آمریکا علیه پسته ایرانی شهروندان آمریکایی را فقیرتر میکند و تعرفههای وارداتی ایران علیه محصولات خارجی شهروندان ایرانی را. پس چرا بر تحریمهای داخلی اصرار میورزیم؟
اگر دلیل خوبی برای این موضوع وجود دارد حرفی نیست. ولی به خاطر داشته باشیم که دلیل خیلی خوبی برای فقیر کردن و سخت کردن زندگی 80 میلیون نفر لازم است. ثروتمند کردن کارخانهداران وطنی دلیل خیلی خوبی نیست. با نگاهی به کشورهای بسیار واردکننده همسایه هم ملاحظه میکنید هیچ ارتباطی میان تعرفه واردات و اشتغالزایی و بیکاری وجود ندارد. چراکه ما هزار نوع تعرفه واردات و نرخ بیکاری بالا داریم در حالی که ایشان هیچ تعرفه وارداتی ندارند اما آنقدر شغل اضافه دارند که مجبورند از کشورهای دیگر کارگر وارد کنند. با علم و عقل اگر به موضوع نگاه کنیم فقط یک راه صحیح پیش رو داریم: تحریمهای داخلی را بشکنیم.