پوپولیسم چه پیامدهای نامطلوبی برای جامعه دارد؟
به نام مردم؛ به کام سیاستمداران
پروپاگاندیستها میگویند اگر میخواهی دروغ بگویی، یک دروغ بزرگ بگو! آنقدر بزرگ که کسی باور نکند واقعیت ندارد. آنها تکنیک دیگری هم برای تبلیغات سیاسی دولتمردان دارند: استفاده از تکنیک ساندویچ! دروغتان را مثل یک هاتداگ بدمزه بیکیفیت لابهلای نان ساندویچی تازه و گوجه و خیارشور و سس فراوان پنهان کنید. آنوقت سختگیرترین ذائقهها هم مسحور رنگ و لعاب و ظاهر ساندویچ شما میشوند و هاتداگ به دردنخورتان را با کمال میل نوش جان میکنند. دلدرد پس از صرف غذا هم دیگر پای خودشان است!
پروپاگاندیستها میگویند اگر میخواهی دروغ بگویی، یک دروغ بزرگ بگو! آنقدر بزرگ که کسی باور نکند واقعیت ندارد. آنها تکنیک دیگری هم برای تبلیغات سیاسی دولتمردان دارند: استفاده از تکنیک ساندویچ! دروغتان را مثل یک هاتداگ بدمزه بیکیفیت لابهلای نان ساندویچی تازه و گوجه و خیارشور و سس فراوان پنهان کنید. آنوقت سختگیرترین ذائقهها هم مسحور رنگ و لعاب و ظاهر ساندویچ شما میشوند و هاتداگ به دردنخورتان را با کمال میل نوش جان میکنند. دلدرد پس از صرف غذا هم دیگر پای خودشان است!
به لطف تکنیکهای پیشرفته افکارسنجی، پیدا کردن رگ خواب مردم و شیوه نفوذ در آن برای اهالی سیاست آسانتر شده است و پوپولیستها به خوبی میدانند چگونه از این تکنیکها برای نفوذ در افکار عمومی استفاده کنند.
به نظر میرسد پوپولیسم در قرن بیست و یکم به نیروی سیاسی جدیدی تبدیل شده که کمر به تسخیر قدرت بسته است. آنچه برخی «شبح پوپولیسم» مینامند و در دنیا پرسه میزند، کارشناسان محافل مختلف را به تکاپو واداشته است. گروهی نگران اقتصاد هستند، برخی دغدغه بحران دموکراسی دارند و گروه دیگر از تضییع و بازتعریف نادرست حقوق بشر میگویند. مردم هم غافل از آنچه در پس پرده میگذرد، جادوشده از سحر شعارهای عوامفریبانه، رایهای خود را به صندوق آنکه نباید میریزند.
پوپولیسم اما، جایی ظهور میکند که مویش را آتش زده باشند. عوامفریبی برای بروز به بستر نیاز دارد. گسترش فقر و فساد و تبعیض در جهان، شدت گرفتن بیکاری و نابرابری و از همه مهمتر تهدید گسترده تروریسم تنها بخشی از عواملی است که بهانه را به دست پوپولیستها داده تا وارد میدان شوند و نتیجه بازی را به نفع خود عوض کنند. در گوشهای از جهان، ترامپ که به خوبی میداند بحران ادامهدار اقتصادی، بیکاری و دگرهراسی مردمش را خسته کرده است، وعده راندن مهاجران و کشیدن دیوار دور سرزمینش را میدهد. در اروپا مردم، دلزده از دولتمردان مهاجرستیز و پناهجوگریز، برای کسانی کف میزنند که قول میدهند از حقوق پناهجویان دفاع کنند. پوپولیسمی که سرنوشت ونزوئلای ثروتمند را به تراژدی تبدیل کرد و در ترکیه و چین و روسیه به ظهور سیاستمردان مستبد منجر شد، و این روزها با شعارهای جناح راست افراطی، اروپا را توفانی کرده، هنوز و هر لحظه سرنوشت و آینده کشورهای بسیاری را تهدید میکند.
انتخابات و همهپرسیها موعد جانگیری دوباره پوپولیستهاست. انتخابات ریاستجمهوری کشور نیز از این پدیده سیاسی قرن بیتاثیر نمانده است. این روزها از گوشه و کنار آواز ناکوک شعارهای پوپولیستی به گوش میرسد. یک کاندیدا هنوز اولین گام را برای گرفتن تایید از شورای نگهبان برنداشته که وعده میدهد اگر بر صندلی ریاستجمهوری جلوس کند یارانهها را به 250 هزار تومان میرساند و دیگری پیش از آنکه تصمیم بگیرد داوطلب ورود به پاستور هست یا خیر، وعده میدهد یارانهها را سه برابر خواهد کرد. همه از کیسه خلیفه میبخشند بیآنکه به مردم بگویند دولت بیش از این توان پرداخت یارانهها را ندارد و چند برابر شدن یارانهها رویایی است که تعبیری نخواهد داشت.
وعده و وعیدهای عجیبوغریب برای کاهش بیکاری هم از دیگر شعارهای پوپولیستی این روزهاست. شعارهایی که آنقدر فضایی است که معاون اول رئیسجمهوری را وامیدارد تا در واکنش به وعده اشتغالزایی یکی از کاندیداها بگوید: «یا شغل ایجاد نکردهاید یا عدد و رقم را نمیدانید ...کسی که بگوید چند میلیون شغل ایجاد میکنم میخواهد مردم را فریب بدهد.»
شعارهای عوامفریبانه به همینجا ختم نمیشود. وعده افزایش دوونیمبرابری درآمد مردم در شرایط کنونی اقتصاد، بیشتر به لطیفه شبیه است. شعار نخنمای مقابله با سرمایهداری و بهبود معیشت دهکهای پایین درآمدی را هم به این جنگ مفرح اضافه کنید. یکی هم، با لباس کارگران میآید و نامنویسی میکند تا بگوید مدافع حقوق این گروه اجتماعی است! افکار عمومی اما مشخص نیست تا چه اندازه این وعدههای تکراری را باور میکند. عملکرد فضاحتبار احمدینژاد، پیشتر، تیشه را به ریشه پروپاگاندای پوپولیستها زده است. اما هنوز باید نگران بود. پوپولیسمی که دولت نهم و دهم دوباره آن را زنده کرد و جان بخشید شاید بتواند بار دیگر تفکری را به پاستور ببرد که به زودی پیامدهای پیامهای دروغین آن گریبان نه فقط اقتصاد، که جامعه، حقوق شهروندی و فرهنگ را خواهد گرفت.
اقتصاددانان، پوپولیسم را اولویت دادن به منافع کوتاهمدت در مقابل منافع بلندمدت میدانند و نگرانند دست و دلبازیهای پوپولیستها در مدت کوتاه آینده بلند اقتصاد را به تباهی بکشاند و فساد دولتمردان بحران اقتصادی را به ارمغان بیاورد. در کنار آنان گروه دیگری نیز نگرانند؛ جامعهشناسان و فعالان حقوق بشر هشدار میدهند پیامدهای پوپولیسم تنها اقتصادی نیست، آنچه بر سر دموکراسی، رفاه، مدارا، حقوق و سرمایه اجتماعی مردم میآید نیز، دستکمی از مصائب اقتصادی ندارد.
تهدیدی برای دموکراسی
دموکراسی را بهترین نظام سیاسی برای جوامع انسانی میدانند. این در حالی است که رویدادهای اخیر در انگلستان، آمریکا، ایتالیا و تایوان نشان میدهد که پوپولیسم میتواند تهدیدی جدی برای حکومت مردم بر مردم باشد. در واقع این پوپولیسم بود که با همدستی با ناسیونالیسم و پروتکشنیسم (حمایت از کشور به هر قیمت) نتیجه همهپرسی برگزیت را رقم زد. بسیاری از شهروندان بریتانیا که تحت تاثیر شعارهای هیجانی سیاستمداران قرار گرفته بودند پیش از آنکه پیامدهای تصمیمشان را به درستی درک کنند رای به خروج از اتحادیه اروپا دادند. دادههای گوگل نشان میدهد آمار جستوجوی دو واژه «برگزیت و بریتونز» تنها اندکی پس از همهپرسی تا 250 درصد افزایش پیدا کرد. ظاهراً این گروه از جستوجوکنندگان وقتی تصمیم گرفتند کشورشان را از اتحادیه جدا کنند، دقیقاً نمیدانستند برگزیت چه بر سرشان خواهد آورد.
اطلاعات به طور کامل افشا نشده بود. پایگاههای اطلاعاتی، پوشش خبری رسانهها و نشستهای خبری عموم مردم را به خوبی از ماهیت رویداد مطلع نکرده بودند. بلافاصله پس از همهپرسی، بازار بورس در سراسر جهان افت پیدا کرد و ارزش پوند بریتانیا به پایینترین سطح خود در 30 سال گذشته رسید. در همین اثنی، انگلیسیهای بسیاری خواستار برگزاری دوباره همهپرسی شدند؛ انگار از خواب پریده باشند!
انتخابات و همهپرسیها مکانیسمی هستند که به اکثریت مردم اجازه میدهند تا خواسته خود را مطرح کنند. از این دو راه است که مشخص میشود مردم به کدام تفکر یا جناح گرایش بیشتری دارند یا معتقدند کدام سیاستمداران، سیاستهای نادرستی اجرا کردهاند و باید صحنه را ترک کنند. اما «خواسته» یا «رای» مردم ممکن است تحت تاثیر پوپولیسم یا اطلاعات نادرست، گمراه شود و به انتخابهایی بینجامد که مردم درک درستی از عواقب آن ندارند یا اصلاً خواسته واقعی آنها نبوده است.
ترامپ هم با استفاده از شعارهای پروتکشنیستی برای بیرون کردن مهاجران و وعدههای ناسیونالیستی برای بازسازی هویت آمریکایی و بازگرداندن زمان به نفع جهانیسازی برگ برندهای به دست آورد تا آن را در انتخابات ریاستجمهوری، علیه دموکراتها رو کند. بسیاری از سیاستمداران دنیا معتقدند با روی کار آمدن او، دنیا دستخوش توفانی شده است که به این زودیها فرو نخواهد نشست.
پوپولیسم در تایوان هم علیه دموکراسی عمل کرده است. دولت بیشتر تمایل به انجام کارهایی دارد که مردم را راضی نگه میدارد و عملاً از انجام آنچه درست و منطقی است دور شده است. اگر دولت نتواند با برنامههای گام به گام ثبات را در جامعه ریشهدار کند، و در عوض برای کسب رضایت یک گروه اقدامات نابخردانه انجام دهد (مانند آنچه در اعتصاب کارکنان خطوط هوایی چاینا ایرلاین رخ داد) جامعه دیر یا زود دچار آشفتگی میشود.
برخی میگویند پوپولیسم مانند انگلی است که به جان دموکراسی افتاده است و خون آن را میمکد. پوپولیستها تمایل دارند تصمیماتی بگیرند که در ظاهر به نفع اکثر مردم است اما تنها تاثیر کوتاهمدت دارد و در بلندمدت به ضرر همه تمام خواهد شد. آنها حتی سعی میکنند با دادن اطلاعات نادرست، بر افکار عمومی تاثیر بگذارند؛ تاثیری که جز منافع شخصی خود و حزبشان چیزی را تامین نخواهد کرد.
زوال رفاه در سایه پوپولیسم
گزارشی که در پایان سال 2016 میلادی از شاخص رفاه لگاتوم منتشر شد یک یافته مهم داشت: پوپولیسم پایههای رفاه را در آمریکا و اروپا به لرزه درآورده است. تحلیلگران لگاتوم معتقد بودند وعدههای پوپولیستی ترامپ برای ممانعت از ورود مهاجران و مبارزه با تروریسم -که به مدد توئیتر گوش دنیا را کر کرد- نیازمند یک دولت پلیسی است که دائم هویتها را چک و خانهها را بازرسی کند و همسایگانی میطلبد که جاسوسی یکدیگر را میکنند؛ به این ترتیب آزادیهای فردی و سرمایه اجتماعی آمریکاییان نابود خواهد شد. مواضع ترامپ در قبال ناتو، ایمنی و امنیت آمریکا و جهان را مخدوش میکند و برنامههای ضدتجاری او، این کشور را از مقام نخست در شاخص محیط کسبوکار به زیر خواهد کشید.
گرچه آمریکا هنوز هم یکی از مرفهترین کشورهای جهان است اما رکود و توقف رفاه آن در مدت 10 سال گذشته، سبب نارضایتی گستردهای شده است. احساس زوال، رایدهندگان را افسرده و خشمگین کرده و در نتیجه بر جذابیت پوپولیستهایی نظیر ترامپ که با تضمین تغییرات بنیادی، وعده رهایی از رکود را به مردم میدهند، افزوده است. اما رهاورد پوپولیسم برای مردم، چه از سوی ترامپ باشد چه دیگران، به جای زوال نسبی، زوال مطلق است: آمریکایی که مردم در آن آزادی کمتر و سرمایه اجتماعی ضعیفتری دارند؛ آمریکایی که ناامن است و در برابر تجارت خارجی بسته.
اروپا نیز شرایط مشابهی را تجربه میکند. لگاتوم میگوید تغییرات سریع اقتصادی و اجتماعی مولد ترس و عدم تردید است، چیزی که پوپولیسم میتواند از آن بهرهبرداری کند. در اروپای امروز پوپولیسم تنها یک سایه نیست بلکه یک نیروی بدیمن و شوم است. پوپولیسم منطقهای را که زمانی مرفهترین نقطه جهان بود در معرض خطر بیثباتی قرار داده است. گرچه رفاه در مدت 10 سال گذشته در این قاره، همواره رو به افزایش بوده است اما بسیاری از مردم احساس خشم میکنند و معتقدند به آنها خیانت شده یا نادیده گرفته شدهاند. تغییرات، حتی تغییرات مثبت میتواند سبب ناآرامی شود؛ به ویژه که اروپای پس از جنگ شاهد تحولات سریع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده است. گرچه جهانیسازی، سبب رشد اقتصادی منطقه شده اما، بسیاری از اروپاییان از فواید این رشد بهرهای نبردهاند. نابرابری در درآمد رو به افزایش است، بسیاری از افراد طبقه کارگر شغل خود را از دست دادهاند و بدتر از همه، کارشان به نیروی کار خارجی ارزانتر، تفویض شده است. پیشرفت سریع تکنولوژی، صنایع را دستخوش تحولاتی کرده که کارگران و سالمندان، مهارت و دانش لازم برای رقابت با آن را ندارند. بحران مالی سال 2008 نیز به تمام این رویدادهای نامطلوب دامن زده است. پس جای تعجب نیست که بزرگترین حامیان احزاب پوپولیست، از گروههای خاص جامعه هستند: فقرا، سالمندان و کارگرانی که احساس میکنند از سوی «نظام» کنار گذاشته شدهاند.
گرچه رفاه در مجموع، در اروپا رشد کرده اما برابری اقتصادی در رکود مانده است و این همان چیزی است که مردم تاثیر نامطلوبش را حس میکنند. فرانسه، دانمارک، انگلستان، اتریش و سوئد در کنار رشد رفاه، شاهد کاهش برابری اقتصادی و در کنار آن افزایش محبوبیت احزاب پوپولیست بودهاند. حتی آلمان هم از این پدیده در امان نمانده است. پوپولیستها، گرچه با وعده افزایش رفاه، محبوبیت کسب کردهاند اما در واقع با اقداماتی که سبب تضعیف سرمایهداری لیبرال و بازار آزاد اروپا شده، رفاه اقتصادی را به خطر انداختهاند.
دشمن حقوق بشر
حقوق بشر به وجود آمده تا از مردم در برابر سوءاستفاده، سهلانگاری و غفلت دولتها حمایت کند. حقوق، آنچه دولتها میتوانند انجام دهند را محدود میکند و برای آنچه باید انجام دهند تعهداتی وضع میکند. این روزها اما ظهور نسل جدید پوپولیستها، این محافظ مردم را کلهپا کرده است. آنها ادعا میکنند برای «مردم» حرف میزنند در حالی که با نشان دادن تفکرشان به عنوان «خواسته» اکثریت، عملاً حقوق بشر را زیر سوال میبرند. پوپولیستها به جای پذیرفتن «حقوق» برای حفاظت از همه، با ادعای حمایت از منافع اکثریت مردم را دچار یک اشتباه بزرگ میکنند: مردمی که فریب پوپولیستها را میخورند تصور میکنند در برابر آنچه دولت به «نام آنها» انجام میدهد حق هیچ اعتراضی ندارند، چراکه این «خواسته» همه است. و بدین ترتیب پوپولیستها دشمنی و معاندت با حقوق مردم را بنا میگذارند.
بیتردید جذابیت پوپولیسم به دلیل تحولات سریع تکنولوژی، بحرانهای اقتصادی و تشدید نابرابری در جهان افزایش یافته است. در غرب، گسترش هولناک تروریسم به این حس دامن زده و بسیاری از مردم از زندگی در جامعهای که روزبهروز از نظر قومی، مذهبی و ملیتی متنوع میشود احساس نارضایتی میکنند. این احساس که دولتها هم خواستههای آنان را نادیده گرفتهاند رو به افزایش است. در این میان پوپولیستهایی ظهور کردهاند که بر موج بومپرستی، بیگانههراسی، نژادپرستی و اسلامهراسی سوار شدهاند و به نام مردم، مهاجران و گروههای اقلیت را قربانی میکنند. این همه تنها بخشی از تهدیدهای پوپولیسم است که «دیدهبان حقوق بشر» نگران آن است.
دیگر آنکه، مفهوم حقوق بشر نیز در سایه پوپولیسم در حال تغییر است. گروهی جذب ترامپهایی شدهاند که به بهانه حفظ هویت فرهنگی، حفظ فرصتهای اقتصادی و مقابله با تروریسم، شعار مقابله با پناهجویان و مهاجران را سر میدهند. در مقابل، گروهی هم برای پوپولیستهایی کف میزنند که با استدلالهای بشردوستانه، وعده حمایت از «دیگران» را میدهند و حقوق مردم خودشان را نادیده میگیرند.
پوپولیستها تنها در غرب خانه ندارند. کرملین با حمایت از پوتین، حقوق بشر را در روسیه به خطر انداخته است. شی جین پینگ در چین مانند پوتین دو دهه است که سختترین فشارها را بر منتقدان وارد کرده و رجب طیب اردوغان در ترکیه هم با استفاده از نیروی نظامی مشغول سرکوب مخالفان است. در مصر و فیلیپین اوضاع نگرانکننده است و نارندرا مودی هم حالا ناچار است صدای مخالفان خود را خاموش کند. مردم همه این کشورها روزی به رهبرانی رای دادهاند که با وعده حمایت و حفاظت از حقوق مردم، همه را اغوا کرده بودند.
علاوه بر این، هیجان مقطعی ناشی از شعارهای پوپولیستی سبب شده جهان از خطر بلندمدت شکل گرفتن مردان خودکامه (Strongman Rule) غافل شود. پوتین که با همین دست شعارها بر سر کار آمد حالا با اقتصادی ضعیف شده، فساد گسترده و ناکامی در متنوعسازی اقتصاد دست به گریبان است اما همچنان با محدودیتهای قانونی سختی که بر مجلس و آزادی بیان اعمال میکند و مجازاتهای جدید و بیسابقهای که برای مخالفان آنلاین و گروههای جامعه مدنی وضع کرده، بر سر کار باقیمانده است. کرملین هم میکوشد مصائب و دشواریهای اقتصادی را به گردن غربی بیندازد که میخواهد روسیه را تضعیف کند! اما، هرقدر اقتصاد ضعیفتر میشود این اندیشه هم خریداران کمتری پیدا میکند.
رئیسجمهور چین هم برای سرکوب مخالفان مسیر مشابهی را پیموده است. چینیها با رهایی از توهم حزب کمونیست و تجربه آزادی اقتصادی توانستهاند رشد اقتصادی چشمگیری را تجربه کنند اما آزادی اقتصادی نتوانسته است با اصلاحات سیاسی همراه باشد. دولت تنها میخواهد رشد اقتصادی را به هر قیمت حفظ کند اما فساد گسترش پیدا کرده، نابرابریها بیشتر شده و محیطزیست رو به اضمحلال است. مرد قدرتمند چین که پس از واقعه «تیانآنمن» دولت را از قبل غیرپاسخگوتر هم کرده، حالا کابوس چین است چراکه نیاز مردمش به هوای پاک، غذای امن، نظام قضایی معتمد و یک دولت پاسخگو را نادیده میگیرد. داستان بلایی که هوگو چاوس بر سر ونزوئلا آورد هم تکراری است.
در نقطه مقابل پوپولیستها، دولتهایی که بر مبنای احترام به حقوق بشر شکل میگیرند صدای شهروندان خود را بهتر میشنوند و مشکلات آنها را بهتر درک و برطرف میکنند. اینگونه دولتها به احتمال بیشتری تلاش میکنند تا از فساد، خودبزرگپنداری و رفتارهای مستبدانه بپرهیزند. از همه مهمتر دولتهایی که به حقوق بشر احترام میگذارند در صورت نارضایتی مردم، آسانتر صحنه را ترک میکنند و قدرت را به دیگری میسپارند.
بیتردید اگر عقلانیت و خردگرایی در سیاست با وعدهها و برنامههای عوام فریبانه جایگزین شود، جامعه به دوران تاریکی پا خواهد گذاشت. مردمی که ناآگاه از پیامدهای رای خود، با شعارهای هیجانانگیز پوپولیستها گمراه و اغوا شدهاند، به زودی از خواب بیدار میشوند و درمییابند آنچه به نامشان رقم خورده، به کام سیاستمداران تمام شده است. اگر قانون نمیتواند راهی برای مقابله با وعدههای پوپولیستی کاندیداهای منفعتطلب پیدا کند، تنها راه باقیمانده، هوشیار کردن مردم است. رایدهندگان آگاه بیشک اجازه نمیدهند ترامپها، چاوسها و نمونههای وطنی سکان قدرت را در دست بگیرند.