عوامل تعیینکننده قیمت سکه چیست؟
سمتوسوی بازار طلا در سال 96
سال گذشته برای سکه سال رو به رشدی بود. سکه تمام در سال گذشته حدود 17 درصد بازدهی داشت که به نسبت دلار که بازدهی آن حدود 9 درصد و قیمت طلای جهانی که بازدهی آن حدود منفی یک درصد بود، رشد زیادی را نشان میدهد. اما همین مساله سوالی ایجاد میکند و آن اینکه چرا وقتی قیمت سکه که تابعی از قیمت جهانی طلا و قیمت ارز است، بیش از حاصلضرب این دو عامل رشد کرده است؟ قبل از پاسخ به این سوال، عوامل دخیل در تعیین قیمت سکه بررسی میشوند تا از این منظر به تحلیل افزایش قیمت سکه پرداخته شود.
سال گذشته برای سکه سال رو به رشدی بود. سکه تمام در سال گذشته حدود 17 درصد بازدهی داشت که به نسبت دلار که بازدهی آن حدود 9 درصد و قیمت طلای جهانی که بازدهی آن حدود منفی یک درصد بود، رشد زیادی را نشان میدهد. اما همین مساله سوالی ایجاد میکند و آن اینکه چرا وقتی قیمت سکه که تابعی از قیمت جهانی طلا و قیمت ارز است، بیش از حاصلضرب این دو عامل رشد کرده است؟ قبل از پاسخ به این سوال، عوامل دخیل در تعیین قیمت سکه بررسی میشوند تا از این منظر به تحلیل افزایش قیمت سکه پرداخته شود.
قیمت طلای جهانی و عاملی به نام ترامپ
مهمترین عامل موثر در سال گذشته بر قیمت طلای جهانی، رئیسجمهور شدن ترامپ بوده است. ترامپ اثری دوگانه بر قیمت طلا داشته است. ترامپ هم عامل افزایش و هم عامل کاهش قیمت طلا بوده است. در حقیقت ترامپ از کوران رقابتهای ریاستجمهوری به صراحت خطاب به فدرالرزرو (بانک مرکزی آمریکا) گفته بود که این بانک باید به سیاست نرخ بهره پایین خاتمه داده و نرخ بهره دلار را افزایش دهد. اگرچه در برنامه فدرالرزرو افزایش نرخ بهره وجود داشت، اما این اظهارات به عنوان دخالت در امور این بانک دیده شد که معمولاً استقلال تصمیمگیری خوبی دارد. در حقیقت رئیس این بانک به نوعی شوکه شده بود که چگونه کسی به این صراحت اجازه یافته تا در امور تخصصی این بانک در مقابل عموم مردم دخالت کند. بنابراین بیدلیل نبود که با به قدرت رسیدن ترامپ بسیاری انتظار فشار سیاسی ترامپ بر بانک مرکزی آمریکا برای افزایش نرخ بهره را داشتند. افزایش نرخ بهره سبب تقویت دلار و در ادامه کاهش قیمت طلا میشود.
علاوه بر این، سیاستهای دیگر ترامپ از جمله کاهش مالیات سبب خواهد شد که سیل سرمایه به آمریکا سرازیر شود. این ورود سرمایه سبب افزایش تقاضای دلار آمریکا میشود که تقویت شدید ارزش آن را به دنبال خواهد داشت. از اینرو میتوان پیشبینی کرد که با اعمال این سیاست ترامپ، ارزش دلار تقویت شده و قیمت طلا کاهش یابد. از سوی دیگر سیاست حمایتی ترامپ در مورد اقتصاد آمریکا و کاهش هزینههای دولت نیز در کوتاهمدت خواهد توانست تراز تجاری و وضعیت بدهی این کشور را بهبود دهد و این مساله نیز تقویت دلار و کاهش قیمت طلا را سبب خواهد شد. به همین دلیل است که هرگاه ترامپ در انجام وعدههای خود شکست میخورد، قیمت طلا افزایش مییابد. نمونه آن برچیدن طرح بیمه اوباما معروف به اوباماکر بود. در حقیقت برچیده شدن این طرح میتوانست هزینههای دولت را کاهش داده و به نوعی تقویت دلار را به دنبال داشت. اما وقتی که ترامپ نتوانست این طرح را ملغی کند، طلا در پاسخ رشد قیمتی را تجربه کرد.
اما در عین حال تصمیمات خلقالساعه و پوپولیستی ترامپ سبب افزایش ریسک در دنیا شده است. حمله به سوریه برخلاف وعدههای او بر عدم مداخله در این کشور نشان داده است که ترامپ به واقع قرار نیست به خیلی از وعدههای خود عمل کند و این نشانهای است که دیگر وعدههای او نیز ممکن است به فراموشی سپرده شوند. در این صورت و با توجه به عدم تعادل در دیگر تصمیمات او، دنیا در نوعی بلاتکلیفی به سر میبرد که این ریسک سبب اقبال به طلا به عنوان دارایی امن میشود. بنابراین ترامپ از یکسو قیمت طلا را کاهش میدهد و در عین حال به طریق دیگر سبب افزایش قیمت طلا میشود.
نرخ ارز
بازار ارز در سال گذشته دو بخش متفاوت را تجربه کرد. یک بخش تا اوایل آذرماه بود که بازاری آرام با نوسانات معمولی روزانه بود. اما از ابتدای آذرماه بازار ارز کمکم رنگوبوی دیگری گرفت و به سرعت در مدت کوتاهی توانست بیش از 400 تومان رشد کرده و به نرخهای بالای 4100 تومان نیز برسد. البته این رشد فقط در بازار آزاد بود و نرخ ارز مبادلهای تغییر محسوسی را تجربه نکرد. سه دلیل برای این موضوع در آن زمان بیان شده است. یک دلیل اعلام نرخ ارز در بودجه سال 96 بود که از سه هزار تومان به 3300 تومان افزایش یافت. این خبر به نوعی سبب شروع هیجان در بازار ارز شد. دلیل دیگر به قدرت رسیدن ترامپ برخلاف همه نظرسنجیها بود که نهتنها شوکی به ایران، بلکه شوکی به تمامی دنیا وارد کرد. مسلماً نظرات ترامپ در مورد ایران و برجام ریسک بازگشت تحریمها و افزایش تنشها را در پی داشت که مسلماً اولین جایی که این ریسک خود را نشان میدهد، بازار ارز بود. بازاری که در گذشته نه چندان دور شوکهای زیادی را از سر گذرانده و ریال در این زمان بیش از 70 درصد ارزش خود را از دست داد. دلیل سوم نیز تقاضای اربعین و نیز پایان سال میلادی اعلام شد. البته قیمت ارز حتی بعد از گذر از پایان سال میلادی بهشدت در برابر کاهش مقاومت داشت که این امر با دخالت بانک مرکزی محقق شد. البته در این راستا نرخ ارز متاسفانه در مقاطعی حتی سهنرخی شدن را نیز تجربه کرد.
با توجه به رابطه مستقیم قیمت سکه و نرخ ارز، میتوان انتظار داشت که در این زمان قیمت سکه نیز افزایش متناسبی را تجربه کرده باشد. اما آنچه در مورد قیمت سکه رخ داد این بود که بهرغم کاهش نرخ ارز، قیمت سکه کاهش متناسبی را تجربه نکرد. پس باید بررسی شود که چرا این موضوع اتفاق افتاده است.
بازار سکه: حباب ناشی از تقاضا؟
در زمان افزایش نرخ ارز، بخشی از تقاضا به سمت سکه هدایت شد که به طلا به عنوان گریزی از ریسک نگاه میکرد. با توجه به اینکه حساسیت بازار ارز در مورد بازار سکه وجود نداشت، دولت نیز به اندازه بازار ارز در آن مداخله نکرد و به نوعی چراغ سبز نشان داده شد که قیمت سکه از ارزش ذاتی طلای آن فاصله معناداری بگیرد. در حقیقت در پایان سال فاصله ارزش ذاتی طلای سکه تمام با ارزش بازار آن حدود 10 درصد بود.
البته ذکر یک نکته ضروری است و آن اینکه در دنیا دو نوع سرمایهگذاری در طلا وجود دارد. یکی از طریق شمش طلاست که این شمش میتواند از یک گرم تا بیش از یک کیلوگرم باشد. شمش طلا شکلی استاندارد دارد و با فاصله قیمتی کمی از ارزش ذاتی آن معامله میشود. نقدشوندگی آن نیز بالاتر است. اما روش دیگر خرید سکه است. سکهها علاوه بر ارزش ذاتی طلا، دارای ارزش کلکسیونی و تاریخی نیز هستند و هر چه تعداد آنها کمتر و تقاضا برای آنها بیشتر باشد، فاصله قیمت بازار آنها با ارزش ذاتی طلای آنها بیشتر میشود. در ایران اما به طور سنتی، شمش طلا برای سرمایهگذاری وجود ندارد و به نوعی سکههای ضربشده بانک مرکزی نقش شمش طلا در سرمایهگذاری را بر عهده گرفتهاند. به همین دلیل در زمان آرامش بازار سکه، تفاوت قیمت زیادی میان قیمت سکه و ارزش ذاتی آن وجود ندارد. از جمله لازم به اشاره است که در پایان سال 94، فاصله ارزش ذاتی سکه تمام و قیمت بازار آن تقریباً صفر بوده است. یعنی هر کسی که سکه طلا میخریده است، فقط پول ارزش ذاتی طلای آن را پرداخت میکرده است و هزینههای دیگر از جمله حق ضرب بانک مرکزی، حملونقل و تعرفه واردات طلا را نداده است. از این منظر سرمایهگذاری بسیار کمهزینهای نسبت به موارد مشابه در کشورهای دیگر بوده است. تنها مشکل سکه تمام ایران این است که جز در خود ایران در کشور دیگری معامله نمیشود و تقاضا ندارد.
از اینرو سال 96، به دلیل ریسکهای ایجادشده، برخلاف سال قبل از آن، قیمت طلا از ارزش ذاتی آن فاصله گرفته است و این حاکی از آن است که تقاضای بازار افزایش یافته است. با توجه به انتظار افزایش نرخ ارز بعد از انتخابات و تا پایان سال و نیز رشد محدود قیمت طلای جهانی، میتوان انتظار بازدهی بیش از بیستدرصدی از بازار سکه را تا پایان سال 96 داشت. اما باید به یاد داشت عامل ترامپ میتواند پیشبینیناشدنیتر از آن چیزی باشد که انتظار میرود. در صورت افزایش تنش سیاسی میان ایران و آمریکا یا افزایش تنش در دنیا به دلیل سیاستهای ترامپ، انتظار سودهای بالاتری در بازار سکه را میتوان داشت.