خانواده و موفقیت کودکان
چگونه میتوان تاثیر سرمایهگذاری والدین را بر موفقیتهای فرزندان اندازهگیری کرد؟
سرمایهگذاریهای والدین در زمینههای تربیت، آموزش، حمایت مالی و انگیزشی و فراهم کردن فرصتهای تحصیلی و شغلی میتواند تاثیر زیادی بر موفقیت آینده فرزند داشته باشد. آموزش صحیح والدین مهارتهای فرزند را تقویت کرده، اعتمادبهنفس او را افزایش میدهد و انگیزه لازم برای پیشرفت را فراهم میکند. حمایت مالی و روحی والدین نیز به فرزندان کمک میکند تا با اطمینان بیشتری اهداف خود را دنبال کنند. مهارتهای فرزندان بهطور مستقیم تحت تاثیر سرمایهگذاری والدین است. والدین میتوانند با راهنمایی، آموزش، تشویق به فعالیتهای ورزشی و هنری و ثبتنام در دورههای آموزشی یا مسابقات استعدادیابی، به پرورش مهارتهای فرزندان کمک کنند. ارتباط فعال والدین با فرزندان مهارتهای اجتماعی و ارتباطی آنها را تقویت میکند و حمایت آنها به افزایش اعتمادبهنفس و تواناییهای فردی فرزندان منجر میشود. آموزش و پرورش مناسب از سوی والدین نهتنها مهارتهای تحصیلی و اجتماعی فرزندان را بهبود میبخشد، بلکه فرصتهای بیشتری برای موفقیت در زندگی فراهم میکند. همچنین، والدین از طریق حمایت مادی و روانی میتوانند بهطور گستردهای در مسیر شغلی و زندگی فرزندان اثر بگذارند. این تاثیر از طریق کانالهای مختلفی صورت میگیرد. یکی از این کانالها، فرهنگ و الگوهایی است که والدین ارائه میدهند و میتواند الهامبخش انتخاب شغلی و رشد حرفهای فرزندان باشد. کانال دیگر منابع مالی والدین است که با ایجاد پشتیبانی اقتصادی و فراهم کردن فرصتهای بهتر، به فرزندان در رسیدن به اهدافشان کمک میکند. بنابراین، نقش والدین در شکلگیری شغل و درآمد فرزندان چندبعدی است و میتواند اثرات گوناگونی داشته باشد.
واضح است که سطح درآمد خانواده بهطور مستقیم بر امکانات و فرصتهای در دسترس فرزندان تاثیر میگذارد. مواردی مانند دسترسی به تحصیلات، خدمات بهداشتی، فرصتهای اجتماعی و تفریحی، و زیرساختهای فنی و فرهنگی همگی به سطح درآمد خانواده وابستهاند. همچنین مهارتها و توانمندیهایی که فرزندان از خانواده به ارث میبرند، با میزان درآمد و کیفیت زندگی والدین ارتباط دارد. فضای آموزشی و فرهنگی که والدین ایجاد میکنند، نقشی کلیدی در توسعه مهارتهای فرزندان دارد و آینده آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. به همین منظور، صادق اسحاقنیا، جیمز هکمن، راسموس لاندرسو و رافع قریشی در مقالهای با عنوان «انتقال تاثیرات خانواده» به بررسی این موضوع میپردازند. نویسندگان این مقاله با توسعه و تخمین معیارهایی برای منابع مادامالعمر که بر اساس نظریه اقتصادی تعریف شدهاند، تفاوتهای موجود در مسیرهای چرخه زندگی و عدم قطعیتهای مربوط به درآمد آینده را در نظر گرفتهاند. برای شناسایی اثرات منابع والدین بر نتایج فرزندان، از شوکهای سیاستی در سنین مختلف کودکی استفاده شده که بر سرمایهگذاریهای خانوادگی تاثیر میگذارند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که منابع مادامالعمر موردانتظار والدین، پیشبینیکنندههای قوی از نتایج فرزندان هستند، در مقایسه با معیارهای درآمدی که بهطور سنتی در ادبیات مربوط به تحرک اجتماعی استفاده شدهاند. علاوه بر این، در حالی که اثرات تخمینزدهشده با استفاده از تغییرات برونزا در منابع مادامالعمر والدین، نسبت به همبستگیهای مشاهدهشده در مطالعات قبلی کوچکتر است، اما همچنان قابل توجه و در سنین ابتدایی کودکی بیشتر است.
تحرکات بیننسلی چیست؟
تحرکات بیننسلی (Intergenerational Mobility) به معنای جابهجایی و تغییر در وضعیت اقتصادی، اجتماعی و حرفهای افراد در مقایسه با والدین یا نسلهای قبلی است. به عبارت دیگر، تحرکات بیننسلی نشاندهنده میزان تغییرات در سطح زندگی و دستاوردهای افراد از یک نسل به نسل دیگر است. این مفهوم در مطالعات اقتصادی، جامعهشناسی و علوم تربیتی اهمیت ویژهای دارد و به عنوان یکی از شاخصهای مهم برای سنجش برابری فرصتها و عدالت اجتماعی در یک جامعه شناخته میشود. تحرکات بیننسلی معمولاً از طریق معیارهایی مانند الاستیسیته درآمد بیننسلی (Intergenerational Income Elasticity یا IGE) اندازهگیری میشود. IGE میزان تاثیر درآمد والدین بر درآمد فرزندان را نشان میدهد. هرچه IGE بالاتر باشد، به این معناست که تاثیر درآمد والدین بر آینده اقتصادی فرزندان بیشتر است و در نتیجه تحرک بیننسلی کمتر است. برعکس، IGE پایینتر نشاندهنده تحرک بیننسلی بالاتر و امکان بیشتر برای صعود اقتصادی و اجتماعی است.
میزان تحرکات بیننسلی در کشورهای مختلف متفاوت است. در کشورهایی با نظامهای اقتصادی و اجتماعی انعطافپذیرتر و با برابری بیشتر در توزیع فرصتها، تحرکات بیننسلی بالاتر است. برای مثال، کشورهای نوردیک (مانند سوئد و نروژ) معمولاً در زمینه تحرک بیننسلی وضعیت بهتری دارند. از سوی دیگر، در کشورهایی که نابرابری اقتصادی و اجتماعی بیشتری وجود دارد، مانند برخی کشورهای در حال توسعه یا ایالاتمتحده، تحرکات بیننسلی کمتر است. جوامعی که تحرک بیننسلی بالایی دارند، معمولاً فرصتهای بیشتری برای افراد فراهم میکنند تا مستقل از پیشینه خانوادگی خود به موفقیت دست یابند. در مقابل، جوامعی که تحرک بیننسلی پایینی دارند، به نوعی محدودیت ساختاری در حرکت اجتماعی و اقتصادی دارند که نشاندهنده نابرابریهای پایدار است.
بهطور کلی میتوان تحرکات بیننسلی را به دو دسته اصلی تقسیم کرد: 1) تحرک اقتصادی بیننسلی: این نوع تحرک به تغییر وضعیت اقتصادی فرزندان در مقایسه با والدینشان اشاره دارد. برای مثال، اگر فرزندانی که در خانوادههای کمدرآمد به دنیا آمدهاند، در بزرگسالی به طبقات اقتصادی بالاتر ارتقا پیدا کنند، نشاندهنده تحرک اقتصادی بیننسلی مثبت است. برعکس، اگر فرزندانی که در خانوادههای پردرآمد به دنیا آمدهاند، در آینده به طبقات اقتصادی پایینتر سقوط کنند، این یک تحرک اقتصادی منفی محسوب میشود. 2) تحرک اجتماعی بیننسلی: تحرک اجتماعی به تغییرات در جایگاه اجتماعی افراد در جامعه، مانند شغل، تحصیلات و وضعیت اجتماعی در مقایسه با والدینشان اشاره دارد. برای مثال، اگر فردی از خانوادهای با سطح تحصیلات پایین به سطوح بالای علمی و تحصیلی دست یابد، این نشاندهنده تحرک اجتماعی مثبت است.
عوامل زیادی بر میزان تحرکات بیننسلی تاثیرگذارند. یکی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر تحرکات بیننسلی، سطح تحصیلات والدین و فرزندان است. افرادی که از خانوادههایی با سطح تحصیلات بالا میآیند، اغلب به فرصتهای آموزشی و شغلی بهتری دسترسی دارند. درآمد والدین نیز نقش مهمی در فراهم کردن امکانات و فرصتهای آموزشی، بهداشتی و اجتماعی برای فرزندان دارد.
مقاله چه میگوید؟
این مقاله نشان میدهد که ترکیب بینشهای کلیدی از ادبیاتهای مختلف در مطالعه تحرک بیننسلی، درک بهتری از اهمیت عواملی همچون نقش خانواده، تغییرات چرخه زندگی افراد در نسلهای مختلف و مسیرهای زندگی افراد در طول زندگیشان فراهم میکند. نویسندگان این مقاله معیارهایی از منابع مادامالعمر ارائه میکنند که به آنها اجازه میدهد رابطه بین منابع والدین و نتایج فرزندان را در مراحل حساس زندگی کودکان مطالعه کنند. آنها همچنین شوکهای برونزا به منابع والدین را در نظر میگیرند که امکان شناسایی اثرات منابع مورد انتظار والدین بر نتایج آینده فرزندان را فراهم میکند.
رویکرد سنتی الاستیسیته درآمد بیننسلی (IGE) که برای اندازهگیری تحرک اجتماعی استفاده میشود، دوران کودکی را به عنوان یک مرحله واحد در یک مدل سهمرحلهای نسلی میبیند که به دنبال آن، مرحله بزرگسالی (زمانی که والدین در کودکان سرمایهگذاری میکنند) و مرحله بازنشستگی میآیند. این ادبیات چندین ویژگی دارد. این رویکرد، عدم قطعیت را نادیده میگیرد و از ملاحظات زمانی در مراحل مختلف چرخه زندگی صرف نظر میکند. همچنین بر منابع مادامالعمر تحققیافته در نسلها تمرکز دارد که اغلب به دلیل محدودیتهای داده بر دورههای زمانی کوتاهتر اندازهگیری میشود. در این رویکرد بر خطاهای اندازهگیری و همترازی سنین در نسلهای مختلف تاکید میشود و عمدتاً ماهیت همبستگی دارد. شاخه دیگری از ادبیات، همبستگیهای زندگی موفق، مانند تحصیلات، سلامتی و مشارکت در جرم را در نسلها اندازهگیری میکند. پژوهشهای اخیر در زمینه توسعه انسانی (مثلاً، کنیا و هکمن، 2007؛ هکمن و موسو، 2014) نشان میدهد که دورههای حساسی در زندگی کودکان هست که در شکلگیری مهارتهای مادامالعمر آنها موثر است. توجه به سرمایهگذاری والدین در سنین اولیه بر نتایج مادامالعمر کودکان، نشان میدهد که منابع والدین در آن سنین برای انتقال تاثیرات خانوادگی بسیار مهم است. این مقاله، دو شاخه مختلف از ادبیات مربوط به تحرک اجتماعی را با هم ترکیب کرده و گسترش میدهد. نویسندگان، منابع مادامالعمر مورد انتظار را برای تحلیل وابستگی بیننسلی مطرح کرده، فرمولبندی میکنند و تخمین میزنند. آنها ارزش فعلی تنزیلشده (PDV) از درآمد آینده را تحلیل میکنند، که تفاوتهای زمانی رویدادهای مهم زندگی در نسلها و افراد مختلف و بهروزرسانی اطلاعات مرتبط با چرخه زندگی را در نظر میگیرد. با این کار، اطلاعات موجود درباره منابع کنونی و آینده که تصمیمات سرمایهگذاری در کودکان را تحت تاثیر قرار میدهد و همچنین معیارهای پیشبینیشده از منابع مادامالعمر، به راحتی مورد محاسبه قرار میگیرد.
یافتههای مقاله
نویسندگان نتایج بهدستآمده از معیارها را با نتایج مبتنی بر منابع مادامالعمر واقعی (پسینی) مقایسه کردند و متوجه تفاوتهای قابل توجهی در میزان تخمین تحرک اجتماعی هم در مقیاس نسبی و هم مطلق شدند. با استفاده از دادههای ثبتشده دانمارکی در بازهای ۴۰ساله، آنها دریافتند که معیارهای درآمد تحققیافته معمولاً پایداری بیننسلی را بهشدت دستکم میگیرند. به عنوان مثال، وابستگی بیننسلی اندازهگیریشده با رگرسیونهای لگاریتمی (IGE) برای درآمدهای دستمزد تحققیافته 29 /0 است، اما زمانی که منابع مورد انتظار مادامالعمر در نظر گرفته میشود، این مقدار حدود 50 /0 است و برای منابع تحققیافته مادامالعمر حدود 40 /0 میشود. این الگو در سایر معیارهای تحرک درآمد بیننسلی نیز مشاهده میشود.
این مقاله نشان میدهد که معیارهای پیشبینیشده از منابع مادامالعمر (ex ante) والدین در پیشبینی مهارتهای شناختی فرزندان، تحصیلات، میزان جرائم و بارداریهای نوجوانی نسبت به معیارهای درآمد تحققیافته والدین که بهطور متوسط طی ۴۰ سال محاسبه شدهاند، کارآمدتر هستند. دلیل این برتری این است که معیارهای پیشبینیشده بهطور دقیقتری منابعی را نشان میدهند که والدین هنگام تصمیمگیری برای سرمایهگذاری روی فرزندان بر آنها تکیه میکنند. همچنین، این معیارها تغییرات عمده در دستیابی به تحصیلات و تشکیل خانواده در نسلهای مختلف را در نظر میگیرند، امری که باعث میشود درآمد اندازهگیریشده در سنین ثابت بین نسلها، نماینده مناسب برای انتظارات مادامالعمر فردی دقیق نباشد.
در ادامه، نویسندگان با استفاده از تغییرات سالانه در نرخ مالیات، نرخ بهره و نرخهای انتقال درآمد در دوران کودکی به سه نتیجه مهم میرسند:
1- اثرات منابع والدین بر نتایج فرزندان در سنین مشخص ۲۰ تا ۳۰ درصد کمتر از برآوردهای رگرسیونی است. به عنوان مثال، برآوردهای رگرسیونی از الاستیسیته درآمد بیننسلی (IGE) برای منابع والدین در سنین صفر تا چهارسالگی حدود 42 /0 است. این نتایج نشان میدهد که شواهد همبستگی، اثرات واقعی منابع والدین را بزرگنمایی میکنند، اما تاثیر واقعی، که با استفاده از تغییرات برونزای منابع والدین شناسایی شده است، همچنان از برآوردهای IGE سنتی که مبتنی بر معیارهای درآمد معمولی هستند، قویتر است. 2- منابع مادامالعمر مورد انتظار فرزندان و سالهای تکمیلشده تحصیلات بهشدت تحت تاثیر منابع مادامالعمر مورد انتظار والدین در دوران کودکی قرار دارند. در حالی که اهمیت منابع والدین با افزایش سن کودک کاهش مییابد، اما همچنان در دوران نوجوانی نیز نقش مهمی ایفا میکند. 3- تفاوتهای مهمی در برآوردهای رگرسیونی در میان سطوح مختلف درآمدی والدین و جنسیت فرزندان وجود دارد. اثرات منابع مورد انتظار مادامالعمر والدین بر منابع مورد انتظار مادامالعمر فرزندان در خانوادههای با درآمد بالا و برای پسران بیشترین است. این نتایج نشاندهنده پایداری قوی منابع اقتصادی بین نسلها در خانوادههای مرفه است و به نقش تفاوتهای جنسیتی در بازار کار به عنوان واسطهای برای چگونگی بروز انتقال تاثیرات خانوادگی اشاره میکند.
پرده پایانی
تحرکات بیننسلی یکی از مفاهیم مهم در مطالعات اقتصادی و اجتماعی است که میزان انتقال یا جابهجایی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی بین نسلهای مختلف را مورد بررسی قرار میدهد. وجود تحرکات بیننسلی بالا نشاندهنده جامعهای است که فرصتهای برابری برای همه افراد فراهم میکند، در حالی که تحرکات پایین میتواند نشاندهنده نابرابریهای پایدار و محدودیت در دستیابی به موفقیتهای اجتماعی و اقتصادی باشد. این مقاله معیارهای جدیدی از تحرک اجتماعی ارائه میکند که بر «منابع مادامالعمر مورد انتظار والدین و فرزندان» استوار است. این معیارها این امکان را فراهم میکند تا نقش منابع مادامالعمر مورد انتظار والدین را در مراحل حیاتی سرمایهگذاری در زندگی کودکان مطالعه کنیم. این معیارها، به دلیل ارتباط نزدیکتر با منابعی که والدین در هنگام تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در فرزندان استفاده میکنند، پیشبینیکننده بهتری از نتایج سرمایه انسانی فرزندان هستند. علاوه بر این، این مقاله با ترکیب معیارهای منابع مادامالعمر مورد انتظار و تغییرات درآمد والدین ناشی از تغییرات سیاستی، به گسترش مطالعات قبلی در زمینه تحرک اجتماعی میپردازد. نویسندگان این مقاله از تغییرات برونزا در منابع مادامالعمر مورد انتظار والدین استفاده میکنند تا تحرک بیننسلی را بهطور جداگانه برای کودکان از خانوادههای با درآمد کم و زیاد و همچنین بر اساس جنسیت فرزند برآورد کنند. نتایج آنها نشان میدهد ارتباط بیننسلی درآمد برای کودکانِ خانوادههای پردرآمد بزرگتر است، همچنین نشان داده میشود که ارتباط بیننسلی درآمد برای پسران بزرگتر از دختران است. این نتایج ممکن است به تفاوتهای جنسیتی در بازار کار به عنوان واسطهای در انتقال منابع خانوادگی اشاره کنند. در نهایت، این مقاله نشان میدهد که ترکیب بینشهای کلیدی از ادبیاتهای مختلف اقتصادی در مطالعه تحرک بیننسلی، به درک بهتر اهمیت عواملی مانند نقش خانواده، تغییرات چرخه زندگی فردی در نسلهای مختلف و مسیرهایی که افراد در طول زندگی خود با آنها روبهرو میشوند، کمک میکند.