هُموفیلی اجتماعی
چگونه میتوان با سرمایه اجتماعی تحرک اقتصادی را اندازه گرفت؟
راج چتی و 21 همکارش در اولین بخش از یک پژوهش دوگانه که جولای امسال تحت عنوان «سرمایه اجتماعی: اندازهگیری و ارتباط با تحرک اقتصادی» منتشر شد، پیوند اقتصادی «SES» و ارتباط اقتصادی «EC» از حیث سه بعد سرمایه اجتماعی یعنی «ارتباط متقابل»، «انسجام شبکهای» و «مشارکت مدنی» را بررسی کردهاند.
راج چتی، که بورسیه نابغههای بنیاد مکآرتور را دریافت کرده و یکی از جوانترین استادان دانشگاه هاروارد است، با اشاره به «پروژه برابری فرصتها» که همراه با اقتصاددانان ناتانیل هندرن، پاتریک کلاین و امانوئل سائز قبل از این مطالعه گسترده انجام داده است، درباره دستیابی به این یافته و چرایی انجام این پژوهش میگوید: «تحرک اقتصادی، توانایی بالا یا پایین رفتن از نردبان اقتصادی در طول عمر یا از یک نسل به نسل دیگر و وابسته به متغیرهای متعددی است. برای نمونه ایالات متحده در مقایسه با سایر کشورهای توسعهیافته از حیث تحرک اقتصادی در رتبه پایینی قرار دارد و شانس دستیابی به رویای آمریکایی در کانادا تقریباً دو برابر بیشتر از ایالات متحده است. در واقع تفاوت در تحرک اقتصادی بین مناطق جغرافیایی به شدت قابلتوجه است؛ به نحوی که نقشه تعاملی 20 منطقه رفت و آمدی یا مناطق نسبتاً نزدیک به مترو نشان میدهد آنهایی که در خانوادههایی با درآمد بالا بزرگ میشوند، معمولاً تحت تاثیر موقعیت مکانی قرار نمیگیرند اما جغرافیا برای کودکانی که در فقر بزرگ میشوند قویاً اهمیت دارد؛ به نحوی که مناطقی مانند ممفیس، تنسی، شارلوت، کارولینای شمالی، آتلانتا و جورجیا از نظر تحرک اقتصادی پایینترین رتبه را دارند. در ممفیس، تنها 8 /2 درصد از کودکانی که به دنیا میآیند، به رتبههای بالای درآمدی میرسند و در این مناطق، بزرگ شدن در فقر بهطور قابل توجهی بر شانس دستیابی به رویای آمریکایی تاثیر میگذارد. کمااینکه، بر اساس گزارش مرکز ملی فقر، 58 درصد از فقرای آمریکا (26 میلیون نفر) از اقلیتهای نژادی یا قومی هستند و نقشه حرارتی تحرک اقتصادی تایید میکند که مناطق کمتحرک در جنوب با مناطقی که بهطور سنتی دارای جمعیت آفریقایی-آمریکایی بالایی هستند، دارای تطابق درآمدی روبه کاهشاند و این یعنی تفکیک نژادی با تفکیک درآمد همراه است و محلههای کمدرآمد میتوانند بر شانس موفقیت کودک از کیفیت آموزش در مدرسه گرفته تا ساختیابی هویتی او در شبکههای اجتماعی، تاثیر بگذارد و تبعات این فقر بیننسلی شود. مانند فقر مشهود در میشن، داکوتای جنوبی، سیوکس، گالوپ، آریزونا، محل اقامتگاههای ناواهو، هوپی و آپاچی و چندین منطقه در آلاسکا با جمعیت بومی زیاد که بیننسلی است و تایید میکند تفکیک نژادی، نابرابری درآمد، کیفیت آموزش، ساختار خانواده و سرمایه اجتماعی ارتباط عمدهای با تحرک اقتصادی دارد که سرمایه اجتماعی اهمیتش بیشتر است؛ چرا که نقشی محوری در شکلدهی به پدیدههای مهم اجتماعی مانند نابرابری درآمد و فرصتهای اقتصادی ایفا میکند و اغلب از حیث مطالعاتی وسیع مغفول مانده است؛ دلیلی که من و 21 محقق دیگر را مجاب کرد تا در قالب یک مطالعه دوبخشی مجزا، آن را مورد بررسی قرار دهیم.»
سه بعد و 21 میلیارد ارتباط فیسبوکی
در این پژوهش، ما یک اسکریپت برای تجزیه، تحلیل و پردازش خودکار دادههای خام، حذف دادهها از شناسههای شخصی و تولید نتایج انبوه طراحی کردیم. برای شروع نیز از دادههای خام فیسبوک از زمان تاسیس آن تا 28 می 2022 استفاده کرده و نمونه تحلیلی اولیه ما با محدود کردن دادهها به کاربران 25 تا 44ساله که در ایالات متحده زندگی میکردند، حداقل یکبار در 30 روز طی سال قبل در پلتفورم فیسبوک فعال بودند، 100 دوست فیسبوکی در ایالات متحده دارند و دارای کدپستی هستند، ساخته شد. با این نمونه، اطلاعات 2 /72 میلیون کاربر فیسبوک -84 درصد از جمعیت ایالات متحده- به دست آمد. علت تمرکز بر محدوده سنی 25 تا 44 سال نیز نرخ بالای 80درصدی استفاده از فیسبوک در این گروه سنی و امکان مقایسه دادهای با پایگاه نظرسنجی جامعه آمریکا «ACS» بود. البته از آنجا که تحلیل این مطالعه به متغیرهای متعددی مانند نرخ پوشش سیستماتیک در مکانهایی با سطوح درآمدی، ویژگیهای جمعیتی متفاوت، معیارهای ارتباط اقتصادی در دوران کودکی و کیفیت آموزش در دبیرستان و کالج وابستگی داشت، با ساخت یک نمونه فرعی 4 /19 میلیون کاربری -حدود 27 درصد از نمونه تجزیه و تحلیل کامل- به کمک پراکسیهای پیوند اقتصادی «SES»، درآمد خانوار از طریق دادههای مالیاتی و برآوردهای پنجساله اداره سرشماری ایالات متحده طی سالهای 2019-2014 با توزیع جمعیتی بر اساس نیروی کار، درآمد، فقر و مسکن، نمونهای نهایی با یک سطح گستردگی و فراوانی بالا شکل گرفت. این نمونه جامع، عملاً دادههای 21 میلیارد ارتباط دوستی فیسبوکی را با سن، جنس و زبان مشابه، برای ساخت، تجزیه و تحلیل معیارهای سرمایه اجتماعی با لحاظ کردن کدپستی، دبیرستان و کالج در ایالات متحده دربر داشت، تعداد زنان در آن 6 /53 درصد و بیشتر از مردان بود و میتوانست نمونه دقیقی برای به آزمون گذاشتن ابعاد سرمایه اجتماعی باشد.
ارتباط، انسجام، تعامل مدنی
ابعاد سرمایه اجتماعی در این مطالعه گسترده که فقط نتایج بخش اول آن در 57 صفحه توضیح داده شد، شامل ارتباط متقابل «میزان دوستی افراد با یکدیگر ضمن لحاظ کردن گویه درآمد» منطبق بر نظریات لوری، بوردیو، لین و دومین و پاتنام، انسجام شبکهای «درجهای که شبکههای دوستی خوشهبندی میشوند و امکان حمایت متقابل در این نوع روابط وجود دارد» به استناد نظریه کلمن و مشارکت مدنی «شاخصههای اعتماد یا مشارکت در سازمانهای مدنی» با ابتنا به دیدگاههای پاتنام بود. با این توضیح که معیارهای «ارتباط متقابل»، امکان ترکیب دادههای موجود در شبکهها (پیوندهای دوستی) با دادههای مربوط به ویژگیهای فردی را داشت. معیارهای انسجام فقط از دادهها در پیوندهای شبکه استفاده میکرد، مشارکت مدنی بههیچوجه از دادهها در شبکهها بهره نمیبرد و در مقابل صرفاً بر ویژگیهای فردی یا اجتماعی تکیه داشت و البته برای اندازهگیری ارتباط بینفردی افراد مختلف معیار جدیدی به نام «پیوند اقتصادی» که به صورت اختصار آن را «SES» نامیدیم، تعریف شد تا مبین سطح دوستی افراد با یکدیگر با موقعیتهای اجتماعی-اقتصادی قوی و ضعیف باشد. بدین نحو که افرادی با «SES» بالا ترجیحشان در ایجاد روابط دوستانه، به انتخاب افرادی با «SES» بالاتر گرایش پیدا میکرد؛ مثلاً افراد صدک 20 دوستانی با رتبه متوسط «SES» در صدک 9 /40 و افراد صدک 30 دوستانی با رتبه «SES» متوسط در صدک 3 /45 داشتند و این در حالی بود که به خاطر تنوع قابلتوجه در درجه ارتباط اقتصادی «EC» در مناطق مختلف، افراد با «SES» پایین که در غرب میانه ساکن بودند نسبت به کسانی که در جنوب شرقی زندگی میکردند، تمایل بیشتری به دوستانی با «SES» بالا داشتند؛ و به همین جهت و با لحاظ اینکه تنوع محلی قابلتوجهی در«EC» حتی در میان کدهای پستی یک شهرستان خاص وجود داشت، نیاز دیده شد که علاوه بر ارتباط اقتصادی، ارتباط در سایر ویژگیها مانند سن و زبان نیز به عنوان وابستههای اثرگذار سنجیده شود. کمااینکه، برای انسجام شبکهای متناسبِ هر نوعی از جغرافیا و با استفاده از تعاریف عملیاتی مشخص، اندازهگیریهای «cliquishness»: (تمایل به معاشرت تنها با یک گروه منتخب) و «homophily»: (همبستگی ویژگیها نژادی، قومی، مذهبی و اجتماعی در بین پیوندها)، انجام گرفت و مضاف بر آن، معیارهای مشارکت مدنی با استفاده از دادههای فیسبوک در مورد عضویتهای گروهی ایجاد شد -مانند میزان مشارکت افراد در گروههای داوطلبانه و تراکم سازمانهای مدنی در یک منطقه- تا آمار دقیقتری از پروکسیهای پرکاربرد برای مشارکت مدنی ارائه و مشخص شود که ارتباط اقتصادی بهشدت با تفاوت در تحرک درآمد صعودی در مناطق مختلف، با همبستگی 69 /0 در بین کدهای پستی مرتبط است. انسجام شبکهای و مشارکت مدنی به طور متوسط با تحرک اقتصادی مرتبط نیست. جوامع زیادی وجود دارند که دارای شبکههای دوستی محکم یا سطوح بالایی از مشارکت مدنی هستند، اما تحرک اقتصادی پایینی دارند؛ به عنوان مثال، در شیکاگو و هیوستون، کدهای پستی با شبکههای منسجمتر بهطور قابل توجهی ارتباط اقتصادی و تحرک بیشتری دارند؛ ولی در مقابل، در مناطق حومهای اطراف این شهرها، کدهای پستی با شبکههای منسجمتر، ارتباط اقتصادی و تحرک کمتری دارند.
پیوند سرمایهای برای تحرک اقتصادی
اما چرا؟ تئوریهای زیادی وجود دارد که توضیح میدهند چرا ارتباط اقتصادی میتواند اثر علی مثبتی بر تحرک اقتصادی داشته باشد. برای مثال، تحرک اقتصادی ممکن است به واسطه ارتباط با افرادی که میتوانند آرزوها را شکل دهند یا دسترسی به اطلاعات و فرصتهای شغلی را فراهم کنند، تسهیل شود که این تفسیر با استدلال پاتنام سازگار است. پاتنام سرمایه اجتماعی را در دو بخش قابلتعریف میداند و بین آنها تمایز قائل میشود: سرمایه پیوند و سرمایه پل. پیوند سرمایه در مواقعی اتفاق میافتد که افرادی همجنس از حیث سن، نژاد، دین، مذهب و... با هم معاشرت میکنند که بیشک برای ایجاد و ساخت جوامعی مسالمتآمیز و متکی بر گفتمان در یک کشور چندقومیتی کافی نیست و نیاز به داشتن نوع دوم سرمایه اجتماعی یعنی پل زدن است. پل زدن سرمایه، کاری است که افراد به وقت ایجاد ارتباط با کسانی که از جنس آنها نیستند، انجام میدهند -مانند رفاقت هواداران دو تیم فوتبال- و به استدلال پاتنام باعث پیشرفت میشود چرا که ناخواسته هر دو نوع از سرمایه اجتماعی تقویت شده و کاهش سرمایه پلی که منجر به تنشهای قومی بیشتر میشود، رخ نمیدهد. موضوعی که میتواند دلیل تبیینی قابلقبولی برای ارتباط بین پیوستگی اقتصادی و تحرک اقتصادی باشد و دیگر توضیحات جایگزین یعنی علیت معکوس، اثرات انتخاب و متغیرهای حذفشده با هدف درک بهتر کانالهایی را که از طریق آنها ارتباط و تحرک اقتصادی به هم مرتبط میشوند تکمیل کند. علیت معکوس به عنوان اولین توضیح جایگزین برای همبستگی میان پیوستگی و تحرک اقتصادی، بر این دلیل ابتنا دارد که تحرک اقتصادی بیشتر میتواند به پیوستگی اقتصادی بیشتری منجر شود؛ چون افراد دارای تحرک اقتصادی رو به بالا که در بزرگسالی دارای «SES» بالاتری هستند ممکن است ارتباط خود را با افرادی با «SES» پایینتر که در جوانی با آنها دوست شدهاند، حفظ کنند. به نحوی که اگر معیارهای ارتباط اقتصادی دوران کودکی بر اساس دوستیهای دوران کودکی یا دبیرستان و «SES» والدین، با استفاده از دادههای فیسبوک و یک نمونه تکمیلی از ارتباطات اینستاگرام ایجاد شود؛ از آنجا که دوستیهای ایجادشده در دبیرستان و «SES» والدین قبل از درآمد آنها در بزرگسالی تحقق یافته است، نمیتوان آنها را مستقیماً تحتتاثیر نرخ تحرک اقتصادی قرار داد یا آن را رد کرد. گرچه ارتباط میان تحرک رو به بالا و «EC» دوران کودکی، این واقعیت را که تحرک رو به بالا بهشدت با «EC» دوران کودکی همبستگی دارد نشان داده و تایید میکند اثرات علی تحرک اقتصادی بر اتصال حداکثری، بخش کوچکی از همبستگی بین دو متغیر را تشکیل میدهد؛ نتیجهای که در تبیین اثرات علی مکان در مقابل انتخاب، دارای تفاوتهایی ویژه است. خانوادههایی که در مناطق با «EC» بالا زندگی میکنند ممکن است به صورت ذاتی نرخ تحرک بالاتری داشته باشند. همانگونه که خانوادههای کمدرآمدی که زندگی در مناطقی با «EC» بالا را انتخاب میکنند، احتمال دارد دارای ویژگیهای جمعیتی باشند که نرخ تحرک رو به بالا را در فرزندانشان افزایش میدهد، حتی اگر هیچ اثر علی «EC» بر نتایج وجود نداشته باشد. برای مثال، یکی از برجستهترین اشکال طبقهبندی مسکونی در ایالات متحده، جداسازی براساس نژاد و قومیت است. چنین جداسازیای میتواند ارتباط میان «EC» و تحرک اقتصادی را ایجاد کند. بدینسان و از آنجا که سیاهپوستان آمریکایی نسبت به آمریکاییهای سفیدپوست نرخ تحرک اقتصادی پایینتری دارند -که میتواند به دلیل عوامل غیرمرتبط با تفاوت در «EC» مانند تبعیض باشد- تفاوت در ترکیب نژادی در سراسر محلهها میتواند باعث ایجاد ارتباط جعلی بین «EC» و تحرک اقتصادی شود؛ به همین جهت، سادهترین راه برای ارزیابی اهمیت تفاوتها براساس نژاد، تکرار همبستگیهای پایهای با شرطیسازی نژادی است که نتایج آن نشان میدهد، همبستگی میان تحرک اقتصادی رو به بالا برای افراد سفیدپوست و «EC» کلی 68 /0 و در شهرهایی است که حداقل 80 درصد ساکنان آن سفیدپوست هستند. در کدهای پستی که حداقل 90 درصد ساکنان آن سفیدپوست هستند، همبستگی میان تحرک اقتصادی رو به بالا و «EC» برابر 69 /0 است و اگر کودکان با «SES» پایین در شهرهایی با ارتباط اقتصادی قابل مقایسه با متوسط کودکان با «SES» بالا در ایالات متحده بزرگ شوند، درآمد آنها به طور متوسط حدود 20 درصد افزایش مییابد و این بدان معناست که همبستگی میان «EC» و تحرک اقتصادی صرفاً به دلیل تفاوت در خانوادههایی که در مناطقی با «EC» بالا زندگی میکنند، نیست، رشد در منطقهای با «EC» بالاتر باعث افزایش قابلتوجهی از تحرک اقتصادی رو به بالا میشود و علاوه بر آن، به طور قطع نمیتوان ثابت کرد که «EC» یک اثر علی بر تحرک اقتصادی دارد زیرا ممکن است عوامل دیگری هم با «EC» و تحرک اقتصادی ارتباط داشته باشند که هنوز شناسایی نشدهاند. بدینرو، در حالی که تجزیهوتحلیل این پژوهش ارتباط با افراد «SES» بالاتر را به عنوان شکلی از سرمایه اجتماعی بهویژه مرتبط با تحرک اقتصادی برجسته میکند، اما این یافته بدان معنا نیست که ارتباط اقتصادی «بهترین» یا «مهمترین» معیار سرمایه اجتماعی در حالتی کلی است چرا که سایر اشکال سرمایه اجتماعی ممکن است پیشبینیکننده نتایج دیگری باشند که میتوانند در تحقیقات آینده با استفاده از معیارهایی که در این مطالعه عمومی شد، تحلیل و واکاوی شوند.