سوغاتی مهاجران
آیا پذیرش مهاجران باعث بالا رفتن سطح کارایی در یک کشور میشود؟
مهاجرت پدیدهای است که از ابتدای تاریخ بشریت تاکنون وجود داشته است. انسانها در طول تاریخ همیشه از قارهای به قاره دیگر، از کشوری به کشور دیگر یا در درون کشور خود در حال حرکت بودهاند. با آنکه مهاجرت بشر برای صدها هزار سال وجود داشته، مفهوم آن در گذر زمان با تغییراتی همراه بوده است. در نظریات مدرن، مهاجرت به معنای حرکت و کوچیدن افراد از یک کشور به کشور دیگر، که در آنجا شهروند نیستند، است. افراد به دلایل متعددی همچون فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری، شرایط نامطلوب اجتماعی و رفاهی و نبود امنیت، مهاجرت میکنند. بر اساس دادههای شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، 272 میلیون نفر از انسانها یعنی چیزی در حدود 5 /3 درصد از جمعیت جهان در خارج از کشور محل زادگاه خود زندگی میکنند. آمارهای مربوط به مهاجران ایرانی نیز نشان میدهد که مهاجرت از ایران رشد قابل توجهی داشته است. جمعیت مهاجران ایرانی از تعداد 819,936 هزار نفر در سال 1990 به 1,937,048 هزار نفر در سال 2019 تغییر کرده است که باعث شده سهم مهاجران ایرانی از مقدار کل مهاجران جهان از 45 /1 درصد در سال 1990 به 29 /2 درصد در سال 2019 تغییر پیدا کند. بیشتر جمعیت مهاجران جهان، در حال حاضر در اروپا و آمریکای شمالی ساکن هستند. در این میان، آلمان از جمله کشورهایی است که جمعیت زیادی از پناهجویان را در خاک خود پذیرفته است. روزانه موج گستردهای از پناهجویان وارد شهرهای جنوبی آلمان میشوند تا از آنجا به مناطق دیگر این کشور اعزام شوند. پذیرش این میزان از پناهجو، برای دولت این کشور هزینههای هنگفتی را به بار آورده است. اما چه چیزی باعث میشود که این کشورها، حاضر به پرداخت این مقدار هزینه باشند؟ تاثیر این پناهجویان بیخانمان بر اقتصاد کشور محل اقامتشان چیست و چگونه میتوانند به جای سربار بودن برای کشور میزبان مفید باشند؟ تاثیر اقتصادی پناهجویان بر کشوری که به آنها پناه میدهد چیست؟ آیا پناهجویان میتوانند تبدیل به سرمایه اقتصادی برای کشورهای میزبان شوند؟ پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام شده است که نشان میدهد کشورهایی که از پیری جمعیت رنج میبرند با جذب نیروی کار جوان از طریق پذیرش مهاجر، در بلندمدت رشد خوبی را تجربه میکنند و این افزایش جمعیت، هر چند در کوتاهمدت هزینههای زیادی بر دولت تحمیل میکند ولی با گذر زمان، وضعیت تغییر کرده و کشور به بهرهوری و شکوفایی در تولید میرسد. در همین راستا مایکل پیترز در مقالهاش که با نام «اندازه بازار و رشد فضایی» در ژورنال NBER به چاپ رسید، به بررسی اثر افزایش جمعیت ناشی از مهاجرت پناهجویان به آلمان بعد از جنگ جهانی دوم بر روی کارایی و رشد اقتصادی این کشور، میپردازد. یافتههای این پژوهش نیز نشان میدهد پس از گذشت چندین سال از اسکان پناهندگان جنگ جهانی، درآمد سرانه در این کشور به مقدار قابل توجهی افزایش یافته است. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه خواهد شد.
مقاله به دنبال چیست؟
آیا رابطه مثبتی بین اندازه جمعیت و رشد و بهرهوری وجود دارد؟ پیترز بیان میکند که نظریات فراوانی در این زمینه وجود دارد که دلایلی برای مثبت بودن جواب این سوال ارائه میدهند. اکثر این نظریههای رشد پیشبینی میکنند که رابطه مستقیمی بین اندازه جمعیت و انگیزه برای نوآوری و خلاقیت یک کشور وجود دارد. همچنین مدلهای استاندارد اقتصادی نشان میدهند کشورهایی که از نظر جمعیتی بزرگتر هستند، از دستاوردهای متنوعتری بهره میبرند. پیترز در این مقاله میخواهد از طریق بررسی و محاسبات کمّی یک واقعه تاریخی، شواهدی برای وجود چنین رابطهای بین بهرهوری و اندازه جمعیت ارائه کند. او در این راستا به مطالعه کوچ اجباری مردم به آلمان پس از جنگ میپردازد. در پایان جنگ جهانی دوم، دولتهای آمریکا، بریتانیا و روسیه، میلیونها آلمانی را از محل زندگیشان در اروپای شرقی اخراج کردند و آنها را به آلمان غربی و منطقه اشغالی شوروی انتقال دادند. این کوچ اجباری که بین سالهای 1945 تا 1948 رخ داد، یکی از بزرگترین تغییرات جمعیتی در تاریخ جهان بود بهطوری که در پایان سال 1950، حدود هشت میلیون نفر به آلمان غربی منتقل شدند که با توجه به جمعیت آلمان در آن زمان، جمعیتش به میزان 20 درصد افزایش یافت.
به منظور استفاده از این اطلاعات تاریخی، پیترز اثر جمعیت بر بهرهوری را در سه مرحله تخمین میزند. در گام نخست، او شواهدی مبنی بر ارتباط مستقیم بین اسکان پناهجویان و رشد آتی درآمد سرانه آلمان و همچنین پیشرفت در صنعتی شدن در این کشور ارائه میکند. این ارتباط مستقیم ممکن است به دلیل وجود درونزایی باشد. به عبارت دیگر، ممکن است پناهجویان در زمان مهاجرت خود به آلمان به مناطقی از این کشور که از نظر درآمد سرانه و رشد اقتصادی در وضعیت بهتری قرار داشتهاند، سفر کرده باشند. از اینرو، پیترز با آگاهی از این مساله، با استفاده از دادههای محلی سعی در رفع این مشکل درونزایی دارد. در گام بعدی، پیترز مدلی با نام رشد فضایی (spatial growth) را برای این دادههای تاریخی بررسی میکند. و در نهایت نیز برای تعیین میزان اثرگذاری جمعیت بر بهرهوری در سطح منطقهای و کشوری، از طریق برآوردهای رگرسیونی، اقدام به تخمین پارامترهای مدل خود میکند.
برای تخمین رابطه مقطعی بین جریان ورود پناهندگان و توسعه اقتصادی داخلی و محلی آلمان، پیترز یک مجموعه داده برای بیش از ۵۰۰ منطقه از آلمان غربی برای دهه ۱۹۳۰ جمعآوری کرده است. پیترز بیان میکند که استفاده از دادههای مربوط به اقامت پناهجویان دو ویژگی مهم دارد که برای محاسبه میزان عرضه نیروی کار در آن دوره آلمان غربی بسیار مناسب است. ویژگی اول آن این است که پناهندگان در انتخاب محل اقامت خود آزاد نبودند و عموماً این جمعیت توسط دولتهای نظامی آمریکا و بریتانیا و همچنین نهادهای حاکم آلمان غربی در آن زمان، سازماندهی میشدند. ویژگی دوم این است که توجه این نهادها برای انتقال پناهجویان به مناطق مختلف، بیشتر بر روی در دسترس بودن مسکن معطوف بود نه چشمانداز اقتصادی منطقه. زیرا با انتقال میلیونها پناهنده، جمعیت آلمان غربی در سال ۱۹۵۰ بالغ بر ۲۰ درصد از سطح پیش از جنگ بیشتر شده بود. از طرف دیگر در همان زمان، بمباران متفقین، باعث از بین رفتن بسیاری از خانهها شده بود بهطوری که تعداد مسکنها در این کشور به میزان ۲۵ درصد کاهش یافته بود و این صدمات در برخی از شهرها بیش از ۷۵ درصد بود. در نتیجه، پناهندگان به مناطق روستایی که تراکم جمعیتی پایینتر و خانههای بیشتری داشتند، منتقل شدند. این دو ویژگی مهم این امکان را فراهم میکند که عوامل بیرونی تعیینکننده محل استقرار پناهندگان اولیه به خوبی شناسایی شود و نقش عامل درونزایی که پیشتر گفته شد، کمرنگتر شود و در نهایت برآوردهای رگرسیونی مدل با مشکل خاصی مواجه نشود.
مهاجرت، بهرهوری و درآمد سرانه
آلمان غربی در سال 1939 حدود 40 میلیون جمعیت داشت که 5 /2 میلیون نفر از آنها در جریان تلفات جنگ جهانی، جان خود را از دست دادند. در همان زمان، این کشور شاهد ورود میلیونها پناهنده آلمانی از سمت کشورهای اروپای شرقی و مناطق اشغالی بود بهطوری که تا پایان سال 1946، تقریباً شش میلیون پناهنده وارد این کشور شده بودند و در بین سالهای 1947 تا 1950، سالانه نیممیلیون نفر به عنوان پناهنده به این کشور مهاجرت میکردند. در نتیجه، بهرغم تلفات جنگی، جمعیت آلمان غربی بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۵۰، بیش از ۲0 درصد افزایش یافت. این پناهندگان تا سالها در همان مکانی که منتقل شده بودند، زندگی کردند و در نتیجه شهرهایی که تعداد بیشتری از پناهندگان را در خود جا داده بودند، پس از گذشت چند دهه همچنان سهم پناهندگان در آن شهرها به میزان قابل توجهی، بالا بود که این موضوع نشاندهنده پایداری این پناهندگان در محل اسکان اولیهشان است. پیترز با بررسی دادههای مربوط به این پناهندگان درمییابد که جریان ورود پناهندگان به افزایش بهرهوری محلی منجر میشود. به عبارت دیگر، مناطقی که سهم پناهندگان در آن بالاتر بود، بهرهوری بالاتری را نیز تجربه میکردند؛ هرچند این افزایش به کندی در طول زمان حاصل میشد. در نتیجه، یافتههای این پژوهش مهر تاییدی بر نظریات و مطالعات پیشین میزند و نشان میدهد که رابطه مثبت بین اندازه جمعیت و میزان بهرهوری، وجود دارد. از طرفی پیترز در این مقاله، رابطه بین تغییرات در اندازه جمعیت، درآمد سرانه و صنعتیسازی در هر دو دوره کوتاهمدت و بلندمدت را بررسی میکند. بررسیهای این محقق نشان میدهد که اسکان پناهندگان به افزایش جمعیت محلی، سهم تولید و درآمد سرانه منجر میشود. پیترز بهطور جزئیتر بیان میکند که تاثیر جریان پناهندگان بر درآمد سرانه در سال ۱۹۵۰ (کوتاهمدت) از نظر آماری از صفر متمایز و منفی است که در دهههای بعد مثبت و بزرگ میشود؛ یعنی با گذشت زمان، اثرات مثبت ورود پناهجویان به این کشور معلوم میشود. در ادامه پژوهش، پیترز به منظور اندازهگیری کمّی میزان این تاثیرات و همچنین محکمسازی این یافتهها، مدلی با نام «رشد فضایی» تشریح میکند و با به کار بردن این مدل در مقاله، تاثیر ورود پناهندگان را بر بهرهوری، درآمد سرانه و صنعتیسازی بررسی میکند. او در نهایت به این نتیجه میرسد که اسکان پناهندگان در این کشور، درآمد سرانه را پس از گذشت 25 سال، به میزان 12درصد افزایش داده است. علاوه بر این، سیاستهای دولت برای اسکان پناهندگان عمدتاً در مناطق روستایی اثرات بلندمدتتری داشته است و صنعتیسازی در مناطق روستایی را بهطور قابل ملاحظهای افزایش داده است.
جمعبندی
تقریباً تمامی نظریات رشد اقتصادی به وجود یک رابطه مثبت بین اندازه جمعیت و بهرهوری در یک کشور، اذعان دارند. مایکل پیترز در این مقاله میخواهد با استفاده از دادههای تاریخی مربوط به مهاجرت گسترده پناهندگان پس از جنگ جهانی دوم به آلمان غربی، شواهدی تجربی برای این ارتباط ارائه کند. پس از جنگ جهانی دوم حدود هشت میلیون آلمانی از محل زندگیشان در اروپای شرقی اخراج شدند و به آلمان غربی منتقل شدند؛ این جریان ورودی، جمعیت آلمان را تقریباً ۲۰ درصد افزایش داد. پیترز با بررسی تغییرات ایجادشده در مناطق مختلف آلمان که تحت تاثیر مهاجرت این افراد بودند، نشان میدهد که اسکان پناهندگان تاثیری بزرگ و پایدار بر اندازه جمعیت، میزان تولید و درآمد سرانه داشته است. بررسیهای کمّی او نیز نشان میدهد که ورود این پناهندگان، درآمد سرانه را پس از گذشت ۲۵ سال، در حدود ۱۲ درصد افزایش داده است و قانون اسکان پناهندگان موجب تدام صنعتیسازی بیشتر در مناطق روستایی این کشور شده است.