فضای حرفهای علم اقتصاد توجه بیشتری به فقر و نابرابری میکند
نوبل برای یک اقتصاددان جهانی واقعی
برای دو سال، من موفقیت بزرگی در پیشبینی برنده جایزه نوبل اقتصاد داشتم، هر چند بعضی ممکن است آن را شانس بنامند. خب، دوره من تمام شد.
برای دو سال، من موفقیت بزرگی در پیشبینی برنده جایزه نوبل اقتصاد داشتم، هر چند بعضی ممکن است آن را شانس بنامند. خب، دوره من تمام شد. موفق نشدم پیشبینی کنم جایزه نوبل اقتصاد 2015 به انگس دیتون، یک اقتصاددان بریتانیایی-آمریکایی که در پرینستون کار میکند، داده میشود. ولی با وجود خراب شدن رکورد من به عنوان یک پیشگو، من خوشحالم، چون دیتون انتخابی عالی برای این جایزه بود. پارسال، جایز نوبل به ژان تیرول، یک نظریهپرداز بزرگ داده شد، که از ریاضیات برای پیشبینی اینکه چطور شرکتها در بازار با هم تعامل دارند و رقابت میکنند، استفاده میکند. جایزه امسال برای کاری بسیار متفاوت بود. هرچند دیتون به عنوان یک نظریهپرداز کار خود را شروع کرد، ولی تلاشهای اصلی خود را صرف این موضوع کرد که اقتصاد دادههای بهتری داشته باشد و از این دادهها برای مطالعه شرایط مردم فقیر در سراسر جهان استفاده کرد، با این هدف که شرایط زندگی این مردم بهبود زیادی پیدا کند. افراد اغلب به جایزه نوبل به عنوان شاهدی برای این قضیه استفاده میکنند که اقتصاد در سطح حرفهای چگونه تغییر میکند. انتخاب دیتون نشان میدهد که چطور هم دادهها و هم شواهد، همچنان در حال دستیابی به جایگاه محوریتری در رشته اقتصاد هستند. همچنین، نشان میدهد اقتصاد فقط راجع به تحریک رشد و کارایی نیست، بلکه عمیقاً روی فقر و نابرابری هم متمرکز است. اندازهگیری اینکه مردم در چه شرایطی زندگی میکنند، واقعاً دشوار است. همه ما میخواهیم غذا بخوریم، زیر سقفی زندگی کنیم، خودرو داشته باشیم و از خدمات بهداشتی درمانی مناسبی بهرهمند باشیم. ولی مقایسه دقیق میزان بهرهمندی یک آمریکایی یا یک ژاپنی با یک نفر از زامیبیا یا فیجی، دشوار است. وقتی به هفت میلیارد نفر مینگرید و سعی میکنید استانداردهای زندگی آنها را با هم مقایسه کنید، اوضاع به سرعت پیچیده میشود. ولی دیتون و جان موئلباور، اقتصاددان، با توسعه دادن برخی روشهای تقریب ریاضی که به سادهسازی قابل توجه مساله منجر شد، پیشرفت عظیمی در این حوزه در دهه 1980 ایجاد کردند. آنها اسم این مدل را «سیستم تقاضای تقریباً ایدهآل» یا AIDS ل (Almost Ideal Demand System) گذاشتند (که البته نامگذاری مخفف این سیستم چندان خوشاقبال نبود). از سال 1980، AIDS و پیامدهای آن، که سادهتر و نیرومندتر از مدلهای رقیب بودند، به طور گستردهای از سوی اقتصاددانها به منظور اندازهگیری مصرف خانوارها، مورد استفاده قرار گرفته است. دیتون در بسیاری از تحولات انقلابی در روشهای تجربی اقتصاد، مشارکت داشته است. او در استفاده از آمارهای بودجه خانوار به عنوان راهی برای غلبه بر محدودیتهای سازمانهای دولتی جمع ارائهکننده دادهها، پیشگام بوده است. در عصری که بسیاری از اقتصاددانهای عالیمقام در حال پرسه زدن حوالی نظریههای سترگ در مورد اینکه چطور اقتصادها رشد کرده و توسعه مییابند، هستند؛ دیتون همین پایین و روی زمین ایستاده بود، به سختی در جادههای ناهموار دادههای جهان واقعی قدم برمیداشت و کار دشوار و بیافتخاری را برای کسب اطمینان از اینکه همگی ما به دادههای واقعی و درست دسترسی داریم، انجام میداد. در پایان، بسیاری از آن نظریهها دور انداخته شده یا فراموش شده است، در حالی که کار دیتون دوام دارد. این موضوع تا حدودی مرهون دیتون است که ما میدانیم جهان چقدر طی دهههای اخیر تغییر کرده یا بهتر شده است. دیتون در کتاب «فرار بزرگ» که در سال 2013 منتشر شد، به نظمبخشی به دادهها و اطلاعات پراکنده و طاقتفرسایی میپردازد تا نشان دهد استانداردهای زندگی در جهان به میزان زیادی بالا رفته است. فارغ از هر دلیلی که این مساله داشته باشد -سرمایهداری، تجارت آزاد، سوسیال دموکراسی، پیشرفت فناوری- واقعیتهای روشن هستند: بیشتر انسانها روی سیاره زمین در مقایسه با نیاکان خود وضعیت بهتری را از لحاظ استانداردهای زندگی دارند. ولی اگرچه دیتون یک خوشبین سرسخت است، او همزمان این موضوع را اعلام میکند که بخش زیادی از این پیشرفت دچار نقص شده است. فقر و به همراه آن، نابرابری جهانی، کاهش یافته است، ولی در سطح ملی، نابرابری درون بسیاری از کشورها افزایش یافته است. با وجود اینکه آمریکاییها به طور خاص عادت کردهاند که از این روند اخیر غرق در خوشی باشند، دیتون به ما هشدار میدهد که نباید آسودهخاطر باشیم. در یکی از نامههای سال 2014 خود به «انجمن اقتصادی سلطنتی بریتانیا»، او ابراز امیدواری میکند که ما یانکیها بالاخره نسبت به این مساله از خواب بیدار شویم. او اقتصاددانهای آمریکایی مثل گرگ منکیو از هاروارد را بابت این سرزنش میکند که اهمیت مساله نابرابری را نادیده میگیرد، و توماس پیکتی را به خاطر جمعآوری دادههای مربوط به «فوق ثروتمندان» ستایش میکند. او از برنامه «اوباماکر» دفاع کرد، و این موضوع را به بحث گذاشت که آمریکاییها باید مساله تغییرات آبوهوایی را خیلی جدیتر بگیرند. اگر تصور میکردید که اقتصاد در سطح حرفهای در خدمت سیاستهای محافظهکارانه قرار دارد، جایزه نوبل دیتون باید شما را وادار کند که مجدداً راجع به این باور فکر کنید. دیتون کارهای زیادی را هم برای پیشبرد شاخه اقتصاد توسعه انجام داده است، حوزهای از اقتصاد که تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که زندگی افراد فقیر چگونه میتواند بهتر شود. اقتصاد توسعه شدیداً به تجربههای تصادفی و رخدادهای تصادفی که تحت عنوان آزمایشهای تصادفی شناخته میشوند، وابسته است. دیتون به شکل خستگیناپذیری تلاش کرده است تا اتکاپذیری این روشها را افزایش دهد. در این راه، او به یافتههای جالبی در خصوص اینکه برای مبارزه با فقر جهان سوم، چه چیزهایی به کار میآید و چه چیزهایی بینتیجه است، دست یافته است. خصوصاً این دستاورد که اساساً، اعطای کمک خارجی به دولتها به اندازه اعطای پول به خانوادههای فقیر، که اغلب از این پول برای بهبود وضعیت بلندمدت خود استفاده میکنند، کارایی ندارد. بنابراین، این جایزه نوبل واقعاً شایسته، احتمالاً چیزهای بسیاری راجع به اینکه فضای تخصصی علم اقتصاد در سطح حرفهای دارد به کجا میرود، میتواند بگوید: توجه بیشتر به دادهها و آزمایشهای محتاطانه، پرداختن بیشتر به فقرا، و توجه بیشتر به نابرابری. همه اینها، یک روند دلگرمکننده است.
دیدگاه تان را بنویسید