چگونه انگس دیتون برنده نوبل اقتصاد شد؟
رفتارشناس مصرفکننده
انگس دیتون، احتمالاً بهترین سالگرد تولدش را در ۷۰سالگی تجربه میکند. او که ۱۹ اکتبر وارد هشتمین دهه زندگیاش میشود، روز ۱۲ اکتبر از طرف آکادمی سلطنتی علوم سوئد، به عنوان برنده جایزه نوبل سال ۲۰۱۵ در رشته اقتصاد معرفی شد.
انگس دیتون، احتمالاً بهترین سالگرد تولدش را در 70سالگی تجربه میکند. او که 19 اکتبر وارد هشتمین دهه زندگیاش میشود، روز 12 اکتبر از طرف آکادمی سلطنتی علوم سوئد، به عنوان برنده جایزه نوبل سال 2015 در رشته اقتصاد معرفی شد. خبری که اندکی بعد از ساعت شش صبح با تلفن به او داده شد. روایت دیتون این است که صبح زود، با صدای همسرش که از او میخواست تا تلفن را پاسخ دهد از خواب بیدار شده است. پشت خط شخصی با سوئدیترین لهجه ممکن سعی داشت او را مطمئن کند این تلفن سرکاری نیست. «در واقع او قبل از گفتن اصل مطلب آنقدر بر این موضوع تاکید کرد که من کمکم داشتم مطمئن میشدم کسی قصد دارد سر به سر من بگذارد.» دیتون که متولد اسکاتلند است، تابعیت آمریکا را هم دریافت کرده تا به عنوان برنده آمریکایی-بریتانیایی نوبل اقتصاد مطرح شود.
«برای اجرای سیاستهای اقتصادی که رفاه را افزایش و فقر را کاهش دهد، باید ابتدا انتخابهای مصرفی افراد را بشناسیم. انگس دیتون، بیش از هر فرد دیگری درک ما در مورد انتخابهای مصرفی افراد و خانوارها را افزایش داده است. او با بررسی تصمیمات مصرفی خانوارها در سطح خرد نشان داد تصمیمات مصرفی در سطح کلان چگونه، بر اثر چه عواملی و با چه سازوکاری تغییر خواهد کرد. در واقع مطالعات او اقتصاد خرد را به کلان و توسعه اقتصادی پیوند داده است.» این بخشی از بیانیه کمیته اعطای جایزه در مورد چرایی انتخاب دیتون به عنوان دریافتکننده جایزه 985 هزاردلاری امسال است. در واقع به بیان ساده، کمیته نوبل به دلیل تلاش برای پاسخ به سه سوال، جایزه امسال را به این اقتصاددان 69ساله اعطا کرده است: مصرفکنندگان چگونه و بر اساس چه معیارهایی تصمیم میگیرند چه بخشی از درآمد خود را صرف خرید چه کالایی کنند؟ چه میزان از درآمد خانوارها خرج و چه مقدار پسانداز میشود؟ بهترین و کاملترین معیار برای اندازهگیری فقر و رفاه چیست؟ در واقع بررسی فقر و مقایسه سطح زندگی در کشورهای مختلف، برخلاف تصور عموم، کاری بسیار سخت است. بانک جهانی اندکی قبل در گزارشی خبر از
کاهش فقر در جهان داد. بر اساس اطلاعات این گزارش در حال حاضر کمتر از 10 درصد مردم جهان در زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند. شاید برای شما هم این سوال ایجاد شده باشد که این نتیجه چگونه به دست میآید؟ در مورد این گزارش یک جواب وجود دارد: کارهای تحقیقاتی دیتون. مقالات آکادمیک و پروژههای عملی وی برای بانک جهانی، منبع اطلاعاتی این گزارش بوده است. همچنین لازم است تاکید کنیم این مقایسه و اندازهگیریها با روشی ساده مثل یکسان ساختن میزان درآمد افراد در کشورهای مختلف با استفاده از نرخ ارز، انجام نمیشود. راهحل، اگر بخواهد کمکی به سیاستگذاری اقتصادی در جهان بکند، بسیار پیچیدهتر است. مثلاً در کشورهای فقیر، خدمات نرخی بسیار ارزانتر از کشورهای توسعهیافته دارند. اما آیا استفاده بیشتر مردم در کشورهای فقیر از این دسته از خدمات به معنای ثروتمندتر بودن آنهاست؟ اگر نه، چگونه میتوان آن را از محاسبات خارج کرد و با چه نرخی؟ همچنین درآمد آن بخشی از رفاه خانوارها و افراد را تعیین میکند که با کالاهای قابل خریداری تامین میشود، اما رضایتی که از طرف کالاهای غیرقابل مبادله نصیب خانوارها میشود چگونه باید در محاسبات وارد شود؟
حتی اگر بخواهیم از روشی بسیار ساده مانند ضرب کردن درآمد سالانه در نرخ برابری ارز، برای تعیین میزان رفاه خانوارها استفاده کنیم، درآمد خانوارها در کشورهای فقیر یا در حال توسعه را چگونه محاسبه میکنیم؟ درآمد خانوار در کشورهای توسعهیافته به دلیل نظام مالی و بانکی و مالیاتی دقیق و همهگیر، کاملاً قابل اندازهگیری و ردیابی است. اما هرچه کشور فقیرتر شود، این اندازهگیری سختتر میشود چون درآمد خانوار مجموعهای از درآمد مشاغل روزانه /فصلی / ماهانه و... خواهد بود که درآمد ثابت و معلومی هم نیست. حتی در موارد بسیاری بعضی از این مشاغل بخشی از نیازهای مصرفی خانوار را تامین میکند و هیچگاه وارد بازار فروش نمیشود تا بتوان ارزش پولی آنها را سنجید. یا اینکه حضور یا غیبت بعضی کالاها در سبد خانوار، تا چه حد و در مورد چه کالاهایی نشاندهنده ثروت /فقر بوده و تا چه حد باید تنها یک تفاوت در سلیقه و ذائقه تعبیر شود؟ مردم ژاپن چون پنیر کمتری نسبت به مردم آمریکا مصرف میکنند، فقیرترند یا فقط ذائقه غذایی متفاوتی دارند؟ آشنایی و توجه به این جزییات است که تفاوت یک محقق و در مرحله بعد، تصمیمگیر اقتصادی موفق و ناموفق را تعیین
میکند. جایزه نوبل امسال نشان داد بدون شک، دیتون یکی از موفقترین افراد در این زمینه محسوب میشود.
در واقع اگرچه اعطای جایزه به دیتون، توجهات را به سمت کارهای اخیر وی خصوصاً در مورد فقر و نابرابری جلب کرده است اما شاید از دید اقتصادی بتوان گفت مهمترین دستاورد دیتون، قابل اندازهگیری کردن و مقایسه کردن کشورها از نظر فقر و رفاه است. او همچنین بررسیهای شاخص دیگری هم انجام داده که در مقالههای اخیری که بعد از اعطای جایزه به وی منتشر شد، کمتر اشارهای به آنها شده است. دیتون یکی از نخستین کسانی بود که به بررسی علل وقوع ناآرامیها و جنگها چه در بین کشورها و چه در داخل کشور پرداخت. او از اولین محققانی بود که به بررسی علت و روند تغییر قیمتها، اثرات این تغییر بر روند رشد جامعه و مهمتر از همه علت ایجاد آشوب و ناآرامی پس از تغییر قیمت کالاها پرداخت. اگر میخواهید بدانید چرا تغییر قیمت نفت و قهوه (نهتنها کاهش، که در مواردی نهچندان اندک حتی افزایش قیمت) میتواند حکومتها را سرنگون و جنگها را ایجاد و هدایت کند، ناگزیر از مطالعه کارهای دیتون هستید. همچنین وی در سال 2010 با همکاری کاهنمن، مقالهای جنجالی نوشت که به سوال قدیمی آیا پول خوشبختی میآورد، پاسخ میداد. پاسخ دیتون و کاهنمن در نهایت یک بله مشروط بود.
پول تا اندازهای باعث ایجاد حس خوشبختی در افراد میشود و این اندازه کاملاً مشخص است. این دو نفر نتیجه گرفتند سطح درآمد 75 هزار دلار در سال در ایالات متحده باعث ایجاد حداکثر احساس خوشبختی در افراد میشود و افزایش درآمد به بیش از این مقدار، اثری بر احساس خوشبختی فرد ندارد. البته مقاله یک نتیجه جالب دیگر هم داشت: ثروت بیشتر ممکن است باعث خوشبختی نشود، اما فقر باعث ایجاد درد و رنج روحی برای افراد خواهد شد و با شدیدتر شدن فقر این احساس هم شدیدتر خواهد شد. او که خود فرزند یک کارگر معدن است اعتقاد دارد اگرچه حتی با وجود فقر، میتوان به تمام خواستهها دست پیدا کرد، اما به هر حال فقیر بودن تجربهای نیست که آن را به کسی توصیه کنی.
همشهری نخستوزیر سابق
انگس دیتون که همشهری تونی بلر نخستوزیر سابق این کشور است، در شهر ادینبورو اسکاتلند متولد شد. او تحصیلات ابتدایی خود را در همین شهر و در همان مدرسهای درس خواند که بعداً بلر هم برای تحصیل به آنجا رفت. دیتون مدرک لیسانس و فوقلیسانس و دکترای خود را از دانشگاه کمبریج انگلستان دریافت کرد. او در سال 1974 دانشگاه کمبریج را با مدرک دکترا ترک کرد. او که در این هنگام دو فرزند داشت، به تدریس در دانشگاه بریستول انگلستان پرداخت، جایی که تا قبل از مهاجرت به ایالات متحده و شروع تدریس در پرینستون، در آن ساکن بود. در واقع دیتون تمام دوران تحصیل خود و بخش ابتدایی دوران کاری خود را در کشور محل تولدش سپری کرده است. در سال 1983، او انگلستان را به مقصد آمریکا برای تدریس و کار در دانشگاه پرینستون ترک کرد و از آن زمان تاکنون در همین دانشگاه به تدریس و تحقیق مشغول است. دیتون در تمام طول دوران کاری خود بر اقتصاد خرد متمرکز بوده است. اقتصاد خرد، رفتار اشخاص، خانوادهها و بنگاههای اقتصادی را بررسی میکند. تمرکز دیتون بر مصرف خانوار و چگونگی تصمیمگیری در مورد مصرف از سوی
خانوارها، بهتدریج تمرکز بیشتری بر رفاه، فقر، سلامت و نابرابری پیدا کرد. او در ابتدای دوران کاری خود، یعنی حدود سال 1980، «سیستم تقریباً ایدهآل تقاضا» را تعریف کرد و توسعه داد. این سیستم راهی ساده و انعطافپذیر برای تخمین زدن نحوه ارتباط میزان تقاضای یک کالا با قیمت تمام شده کالاهای دیگر و درآمد افراد و خانوارهاست. در همین دوران، تلاش او برای پاسخ دادن به این سوال که «چرا مصرف تکانههای افزایشی اندکی دارد؟» به ایجاد مفهوم پارادوکس دیتون انجامید. این پارادوکس بیان میکند که شوک قوی و سریع بر درآمد در کوتاهمدت، باعث تغییر در میزان مصرف که با شوک واردشده تناسب داشته باشد، نمیشود. این نتیجه، پیشرفتی مهم در مورد درک رفتار مصرفکنندگان محسوب میشد و توجهها را دوباره به نظریه درآمد دائمی فریدمن جلب کرد. فریدمن در کتابی که در سال 1957 به چاپ رساند این نظریه را مطرح کرد که تصمیمگیری مصرفی افراد، بر اساس پیشبینی آنها از درآمدی که در تمام طول عمر خود خواهند داشت، استوار خواهد بود. نظریه ثابت بودن میزان مصرف، ساده به نظر میرسد: افراد میزان مصرف خود را با افزایش و کاهش درآمد تغییر زیادی نمیدهند و اغلب تمایل
دارند سطح مصرفی طبیعی و ثابت را حفظ کنند. البته تنها توضیح تئوریک موضوع ساده است و مانند همه مسائل و نظریههای دیگر اقتصادی، کاربرد آن در عمل و دریافت پیشبینیهای درست از آن، کاری به شدت سخت خواهد بود. به عنوان مثال طبق این نظریه، چگونه میتوان پیشبینی کرد که با افزایش میزان بیکاری، مصرف خانوارها و در نتیجه میزان تقاضا در جامعه (تقاضای یک کالا در جامعه، به بیانی ساده مجموع مصرف خانوارهاست) چه تغییری خواهد کرد؟
اما جایزه نوبل اقتصاد، همانطور که روند شکلگیری متفاوتی با بقیه جایزههای نوبل دیگر رشتههای علمی دارد، حساسیتهای متفاوتی هم به دنبال دارد. بار تفسیر و تعبیرهای سیاسی که به دنبال اعطای این جایزه ایجاد میشود، هیچگاه قابل مقایسه با دیگر جوایز نوبل (احتمالاً به جز نوبل صلح) نیست. اگر جایزه به فعالان و محققان زیرمجموعههایی مانند اقتصاد توسعه و فقر و... تعلق گیرد، بازار اینگونه تفاسیر داغتر هم خواهد شد. این وضعیتی است که حتی چهره کاملاً آکادمیک و به دور از جنجالهای سیاسی و پستهای مدیریتی چون دیتون هم، از آن بیبهره نمانده است. امسال این تفسیرها، موضعگیری دیتون در مورد کمکهای خارجی را شامل شده است. واضح است که بررسی فقر، علل ایجاد، روشهای کاهش و پایان دادن به آن نمیتواند بدون بررسی روند کمک به کشورهای فقیر و تاثیرات آن بر ساختار جامعه و اقتصاد این کشورها انجام شود. طبیعتاً مطالعات دیتون شامل نظریات او در این زمینه هم هست. دیتون عقیده دارد اگرچه کمکهای بینالمللی، باعث شده تعداد افراد در قید حیات در کشورهای فقیر بیشتر شود و کودکانی که قرار بود بر اثر بیماریهایی ساده و قابل پیشگیری بمیرند، حالا زنده
باشند، اما در عین حال باعث میشود این کشورها هیچگاه نتوانند از فقری که در آن گرفتار هستند، خلاص شوند.
در واقع دیتون عقیده دارد اگرچه ظاهراً این کمکها اثرات انسانی قابل توجهی داشتهاند، اما در میان کشورهای فقیر، آنهایی بیشترین پیشرفتها را تجربه کردهاند که کمترین کمک خارجی سرانه را دریافت کردهاند. وی در این زمینه در مورد دو مثال عمده چین و هند بحث میکند. این دو کشور که در سالهای اخیر گامهای مهمی برای کاهش و محو فقر برداشتهاند، کمترین کمکهای خارجی سرانه را دریافت کردهاند. بیشترین کمک خارجی سرانهای که هند دریافت کرده در سال 1991 اتفاق افتاده که ارزش آن برابر 1 /3 دلار بوده است. این رقم در مورد چین، 9 /2 دلار در سال 1995 بوده است. در مقابل زیمبابوه در سال 2010 کمک خارجی سرانهای برابر 60 دلار دریافت کرده است. نظر صریح دیتون را درباره کمکهای خارجی به کشورها، در کتابش میتوان دید: «برای درک اینکه کمکهای خارجی چگونه عمل میکنند، باید به بررسی این کمکها و ساختار سیاسی جامعه بپردازیم. نهادهای سیاسی و قانونی هر جامعه، نقش اصلی را در ایجاد محیط مناسب برای رشد اقتصادی و رفاه بر عهده دارند. کمکهای خارجی، خصوصاً وقتی ارزش آن زیاد باشد، بر این نهادها اثر گذاشته و کارکرد آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. حتی
بدون این کمکها هم، کارکرد نهادهای سیاسی به دو دسته خوب و بد تقسیم میشود و کشورهای فقیر اغلب از سیاستهای بدی رنج میبرند که توسعه اقتصادی را در نطفه خفه میکند. جریان مالی کمکهای خارجی میتواند باعث بدتر شدن این وضعیت شود. این کمکها میتواند جریان دموکراسی و مشارکت مدنی را هم ضعیف کند. این مضرات کمکهای خارجی را باید در کنار منافع حاصل از آن، مثل آموزش کودکان و جلوگیری از مرگ و میر قابل پیشگیری افراد بررسی کنیم.»
دیتون عقیده دارد این کشورها باید از طریق نهادهای داخلی خود، بتوانند اوضاع کشورشان را بهبود دهند وگرنه اعطای کمکهای خارجی چه به دولتمردان و حتی بهطور مستقیم به خانوارها، تنها فایدهای کوتاهمدت داشته و در بلندمدت، اوضاع را احتمالاً بدتر هم خواهد کرد. این نظرات دیتون، باعث شده تا اعطای جایزه نوبل به وی، نوعی اعلام موضع در مورد کمکهای خارجی به کشورهای فقیر و حتی در حال توسعه تلقی شود. خصوصاً حالا که اوضاع نابسامان اقتصادی جهان، اعطای کمک به این دسته از کشورها را سختتر هم کرده است و نهادهای بینالمللی و خصوصی کمکرسانی، سختتر میتوانند حامیان مالی پیدا کنند. همکاران دیتون، به طنز اشاره کردهاند که وی باید منتظر حملاتی شدید از جانب طرفداران کمک مالی به کشورها باشد. همچنین تاکید دیتون بر نابرابری در جهان و اثرات آن، بخشی دیگر از کارهای شاخصی است که وی در سالهای اخیر انجام داده است. در این مبحث نیز، همانند اکثر مباحث طرحشده قبلی، دیتون پیشرو بوده است. او مدتها قبل از توماس پیکتی و با روشی بسیار آکادمیکتر، در مورد نابرابری چه در داخل کشورها و چه در سطح جهان بحث کرده است. به عقیده دیتون وضعیتی که جهان در
حال حاضر با آن روبهرو است، نتیجه دههها رشد نامتوازنی است که باعث شده بخشی از جهان به شدت عقب بماند و حالا سهم خود را طلب کند. کاهش رشد، که به اتفاق عادی این روزها در سطح بینالملل تبدیل شده نیز، این نابرابری را تشدید خواهد کرد. کاهش رشد اقتصادی بیشترین اثر را بر سطح زندگی فقیرترین اقشار جامعه و در سطح بینالملل بر فقیرترین کشورها خواهد گذاشت. اما دیتون، امیدوار است حملهها را هم، مانند تحسینها و تقاضاهای مصاحبه پشت سر بگذارد و به دنیای کاری خود بازگردد. دنیایی که به گفته خودش، بعد از دریافت جایزه نه جذابتر شده و نه جذابیت خود را از دست داده است.
انگس دیتون در جمع دانشجویان و استادان پرینستون که برای تبریک گفتن به وی جمع شده بودند، با شوخطبعی که به آن شهرت دارد، گفت: «اول قصد دارم با کارگزار بورسم صحبت کنم و بعد از آن به سر کارم برگردم.» به هر حال، جلب توجه آکادمیک به مباحثی مثل فقر و نابرابری، اتفاق مهمی است که میتوان آن را به فال نیک گرفت و امیدوار بود که این جلب توجه؛ در نهایت به راهکارهایی عملی، یا حداقل عملیتر از برقراری مالیاتی سنگین و جهانی بر ثروت، بینجامد. راهکاری برای کاهش فقر و نابرابری و ساختن جهانی که نه فقط ثروتمندتر که برابرتر باشد.
دیدگاه تان را بنویسید