گفتوگو با علیاصغر سعیدی درباره اختلاف سنی افراد هنگام ازدواج
جامعه سنتی و تفاوت سنی
«در گروههای سنی زنانی که تقریباً در زمان افزایش موالید یا اندکی بعد از آن متولد میشوند تعداد مردان برای ازدواج با آنها کافی نخواهد بود.» این نکته مورد اشاره دکتر علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی و عضو شورای سیاستگذاری تجارت فردا، که احتمالاً هر کدام از ما نمونهای از آن را در اطراف خود شاهد هستیم، باعثمیشود نتوان به سادگی به تحلیل الگوهای سنی ازدواج پرداخت؛ اگرچه معمولاً در الگوی غالب سن مردان بیش از زنان است.
«در گروههای سنی زنانی که تقریباً در زمان افزایش موالید یا اندکی بعد از آن متولد میشوند تعداد مردان برای ازدواج با آنها کافی نخواهد بود.» این نکته مورد اشاره دکتر علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اقتصادی و عضو شورای سیاستگذاری تجارت فردا، که احتمالاً هر کدام از ما نمونهای از آن را در اطراف خود شاهد هستیم، باعث میشود نتوان به سادگی به تحلیل الگوهای سنی ازدواج پرداخت؛ اگرچه معمولاً در الگوی غالب سن مردان بیش از زنان است. سعیدی همچنین معتقد است هر چه جوامع سنتیتر باشند، اختلاف سنی مرد و زن در هنگام ازدواج بیشتر خواهد بود. او از تاثیر درآمد بیشتر مردان بر این الگوی ازدواج میگوید که از قضا این مورد نیز در جوامع سنتی بیشتر وجود داشته و با افزایش مشارکت زنان در بازار کار، این روند دچار تغییر شده است.
در تئوریهای اجتماعی و جامعهشناسی خانواده متداول معمولاً این نتیجهگیری وجود دارد که افراد با زوجهای شبیه خود در برخی زمینهها مثل مالی یا سنی ازدواج میکنند. این نتیجهگیری چقدر درست است؟ آیا در تمامی زمینهها افراد عموماً دنبال زوجی شبیه خود میگردند؟
تحقیقات جامعهشناسی ازدواج حاکی از این است که عموماً افراد از طبقه خودشان دست به انتخاب میزنند و ازدواجها تقریباً درون طبقه یا گروه اجتماعی بوده است، نه بیرون طبقه؛ چه طبقه بالاتر و چه طبقه پایینتر. بنابراین اگر معیار طبقه و گروه اجتماعی را مسامحتاً تحصیلات، درآمد، محل سکونت، شغل و تعلق طبقاتی بدانیم زوجین معمولاً از یک رده همسرگزینی قرار دارند. این درست است و تحقیقات مکرر صحت این را نشان داده است. علل این امر هم بر میگردد به اینکه اولاً ازدواج از طریق علقههای ضعیف (weak ties) برقرار میشود نه علقههای قوی (strong ties) البته اگر ازدواجهای فامیلی را در نظر نگیرید. دوم اینکه افرادی که وارد علقههای قوی میشوند باید اول در شبکه روابط وجود داشته باشند و گرنه امکان آشنایی وجود ندارد، از اینرو معمولاً درجه علقه ضعیف، یعنی از شبکه
روابط ضعیف فرد به علقه قوی یا شبکه روابط قوی نقل مکان پیدا میکند. علقههای ضعیف میتواند منبع انتخاب زوج باشد، البته در ازدواجهای سنتی. به عبارت دیگر، میتوان گفت افراد بهسختی حاضرند کسی را وارد شبکه روابط قوی خود کنند بدون اینکه قبلاً از طریق علقههای ضعیف او را شناسایی کرده باشند. در توصیههای ازدواج بهویژه طبقات نخبه جامعه دقت در اینکه چه کسی وارد این ردیف علقه میشود، بسیار زیاد است. علتش هم این است که اولاً افراد آشنایی ندارند، و دوم اینکه افراد نگران شبکه روابط خانوادگی و خویشاوندی خود هستند و اینکه سرنوشت ثروت چگونه است. منظورم این است که چقدر ثروت از شبکه روابط خانوادگی خارج میشود و چقدر وارد این شبکه میشود؛ باید این تعادل داشته باشد. همچنین این نگرانی وجود دارد که شبکه روابط با ورود افراد غیرطبقه مورد تهدید واقع نشود. البته باید توجه کرد که در برخی خردهفرهنگها و فرهنگها و اقوام حتی بیرون از قوم و نژاد هم ازدواج صورت نمیگیرد. باید در نظر داشت که ورود به دنیای مدرن و جامعه اطلاعاتی ممکن است شبکههایی برای شناسایی ایجاد کرده باشد که روی این الگو تاثیر گذاشته باشد.
بهصورت سنتی در بسیاری از کشورها ازدواج با آقایان بزرگتر به لحاظ سنی، در میان خانمها رواج دارد. دلیل آن چیست؟
مهمترین عامل ساخت اجتماعی جوامع است. هر چه جامعه سنتیتر باشد معمولاً فاصله سنی مرد بسیار بیشتر است. تلقی و پذیرش جامعه و ارزشهایش این است که مرد باید مسنتر از زن باشد اما در جوامع مدرن چنین تلقیای کمتر دیده میشود. آمارها نشان میدهند معمولاً در بیش از 50 درصد ازدواجها از یک تا سه سال مرد بزرگتر از زن است ولی این رقم در کشورهای در حال توسعه بهمراتب کمتر است، اما وجه مشترک این دو دسته کشور تا حدی در مسنتر بودن زن از مرد است. جالب اینجاست که در همین کشورهای توسعهیافته در روند تاریخی اگر توجه کنید خواهید دید که فاصله سنی زنان بسیار کمتر از مردان بوده و در برخی مانند فرانسه فاصله سنی از فرمول «نصف سن مرد به علاوه هفت» تبعیت میکرده که البته منسوخ شده است.
با وجود اینکه پیشینه ازدواج با فردی بزرگتر وجود دارد، همواره این سوال مطرح میشود که ازدواج با فردی که مثلاً 20 سال یا حتی بیشتر بزرگتر است چه منطقی میتواند داشته باشد؛ از این جهت که افراد تقریباً به دو نسل متفاوت تعلق دارند. نظر شما چیست؟
هر تحلیلی در مورد تغییر در فاصله سنی زوجین بخواهیم انجام دهیم متضمن در نظر داشتن وابستگی متقابل کنشهای هر دو طرف است، و نه صرفاً تبیین و تحلیل کنش یک طرف، از اینرو باید به تغییراتی که در هر طرف ایجاد شده یا عواملی که به دو طرف بستگی دارد، توجه کنیم. یکی از علل تغییرات در فاصله سنی وجود پدیدهای جمعیتی به نام فشردگی ازدواج است و البته تحلیل روندهای جمعیتی مانند مهاجرت نیز در فهم رخ دادن این پدیده اهمیت دارد. مثلاً پدیده فشردگی ازدواج این است که وقتی افزایش ناگهانی در میزان موالید به وجود آید مانند دهه اول انقلاب مسالهای برای گروههای سنی زنان که تقریباً در زمان افزایش موالید یا اندکی بعد از آن متولد میشوند به وجود میآید، یعنی تعداد مردان برای ازدواج با آنها کافی نخواهد بود. مردان با زنانی ازدواج میکنند که از آنها بسیار کوچکتر هستند، کوچکتر
از حد فاصله سنی طبیعی که وجود داشته. این به آن معناست که جفتهای طبیعی برای زنانی که در دوره افزایش شدید باروری به دنیا آمدهاند مردانی هستند که یا سنشان بسیار بالاتر است یا بسیار پایینتر، بنابراین فشردگی ازدواج برای زنان وجود دارد که وقتی این پدیده ایجاد میشود احتمال زیاد دارد که عدهای از زنان ازدواجنکرده بمانند، عدهای با کمتر از سن خودشان ازدواج کنند و عدهای هم با بیشتر از سن خودشان یعنی با مردانی بسیار جوانتر یا بسیار پیرتر که احتمالاً این مردان ممکن است زنانشان مرده باشند یا طلاق گرفته باشند. این امر بیشتر ناشی از کاهش ناگهانی در میزان باروری است که وضعیتی معکوس رخ میدهد یعنی فشردگی ازدواج برای مردان در آینده و از این واقعیت سرچشمه میگیرد که وقتی فشردگی ازدواج در نتیجه ناگهانی در میزان موالید رخ دهد به هیچ روی روشن نیست که چه نوع تاثیرهایی خواهد داشت مثلاً چگونه موجود بودن تعداد زیادی از زنان آماده ازدواج بر میزان طلاق اثر خواهد گذاشت، که احتمالاً اگر روند ازدواج مجدد رخ داده باشد باید نگاه کرد که آیا مردان زنان خود را طلاق دادهاند تا از این وضع استفاده کنند و از زنان آماده به ازدواج دست به
انتخاب بزنند، یا چگونه بر معیارهای اخلاق جنسی تاثیر خواهد کرد. اینها مسائلی است که بهسختی میتوان آنها را رصد کرد. البته من تردید دارم که این مساله بهصورت یک الگو درآمده باشد حتی در کشورهای توسعهیافته در حدود 10 درصد ازدواجها زنان بزرگتر از مردان هستند و این فاصله هم در حدود دو تا سه سال است. فاصله سنی بیش از دو تا سه سال شاید کمتر از یک درصد باشد اما وجود چنین ازدواجهایی میتواند به گسترش روند ازدواج مجدد در میان زنان مربوط باشد.
ازدواج با افراد مسنتر با چه آسیبهای احتمالی میتواند مواجه باشد؟ آیا اصلاً میتوان گفت که احتمال طلاق در این ازدواجها بیشتر است؟
البته اگر چنین ازدواجهایی در جامعه محلی و سنتی صورت گرفته باشد و از ارزشهای فرهنگی تبعیت کرده باشد معمولاً آسیبی نمیرساند چون آیینهای جمعی بر ساز و کار آن نظارت دارد اما هرگاه این خارج از قاعده و ارزشهای فرهنگی رخ دهد میتواند احتمال طلاق را بالا ببرد. معمولاً ازدواج مردان مسنتر با زنان جوانتر در کشورهای در حال توسعه بیشتر به طلاق منجر میشود البته میزان طلاق به تنوعطلبی زوجین که به عدم وفا به عهد زناشویی منجر میشود و محو عشق در زندگی زناشویی در جوامع توسعهیافته بیشتر بر میگردد.
برخی معتقدند در ازدواج با فردی مسنتر معمولاً انگیزههای مادی بیشتر وجود دارد. این حرف چقدر میتواند درست باشد؟
بهطور سنتی این مساله درست است چون مردان نانآور محسوب میشوند سن مرد بیشتر از زن در ازدواج بوده است. توجیه این فاصله اقتصادی و بر اساس مدل انتخاب عقلانی است اما با ورود زنان به بازار کار این عامل نانآور بودن تغییر کرده است و میتوان گفت فاصله کمتر شده است. دلیل دیگر این فاصله البته به ارزشهای فرهنگی بر میگردد. اگر جامعه پذیرفته باشد که تعداد فرزندان در خانواده باید بالا باشد آنوقت فاصله سنی زنان از مردان در چنین جامعهای باید بسیار کمتر باشد تا توان بچهدار شدن را داشته باشند. عامل دیگر تفاوت سنی زوجین به، به تاخیر انداختن ازدواج از سوی مردان بر میگردد.
دیدگاه تان را بنویسید