تاریخ انتشار:
تبیین چرایی شکاف سنی زن و شوهر در ازدواج اول با نگاهی به نظریه گری بکر
رمزگشایی یک الگو
تبیینی که برای شکاف جنسیتی درآمد ارائه میشود، تقسیم کار در خانه است.
تبیینی که برای شکاف جنسیتی درآمد ارائه میشود، تقسیم کار در خانه است. بر اساس این استدلال، شوهران (یا کسی که مزد بالاتری میگیرد) در فعالیتهای بازار، و زنان (یا کسی که مزد پایینتری میگیرد) در فعالیتهای خانه متخصص میشود. در نتیجه، شوهران نسبت به زنان بخش بزرگتری از زندگیشان را کار میکنند، سرمایهگذاری بیشتری در سرمایه انسانی میکنند و مزد بالاتری میگیرند. شکاف درآمدی نسبتاً بزرگتری که بین مردان متاهل و زنان متاهل (به ویژه مادران) در مقایسه با شکاف درآمدی تقریباً ناموجود بین مجردها (مخصوصاً زنان و مردانی که هرگز ازدواج نکردهاند) دیده میشود، با این فرضیه تقسیم کار سازگار است. افول شکاف درآمدی همراه با کاهش نرخهای باروری و افزایش طلاق نیز با این فرضیه سازگاری دارد. با این حال، آنچه در این میان فهم نمیشود این است که اصلاً چرا چنین تقسیمکاری رخ میدهد. دلیل استاندارد برای تقسیم کار «مزیت نسبی» است: در آغاز زندگی مشترک، شوهران درآمد بالاتری از زنان دارند. درحالیکه تبعیض یکی از تبیینها برای درآمد بالاتر شوهران در آغاز زندگی است، تبیین دیگر، همسان همسری (assortative mating) است. در ایالات متحده، به
طور میانگین شوهران هنوز نیم سال تحصیلکردهتر و حدود دو سال و نیم بزرگتر از همسرانشان هستند. هم مزیت سنی و هم مزیت آموزشی به مزد بالاتر شوهران از زنان میانجامد، حتی در شرایط غیاب تبعیض. فهم جامعی از دلایل تفاوتهای سنی و تحصیلی زن و شوهر برای فهم تقسیم کار در خانه و احتمالاً برای فهم شکاف جنسیتی مزدها لازم است.
زمانبندی ازدواج بین مردان و زنان، و در کشورهای مختلف متفاوت است. در 30 سال گذشته، سن ازدواج اول برای مردان و زنان افزایش یافته، و مردان مایلاند دیرتر از زنان ازدواج کنند. در کشورهای در حال توسعه -به ویژه کشورهای آفریقایی- شکاف سنی در ازدواج اول رو به رشد است، در حالی که در کشورهای توسعهیافته این گرایش کمتر است. در ایالات متحده، با افزایش شمار طلاق و زندگی مشترک، ازدواج هم برای زنان و هم برای مردان به تاخیر افتاده، درحالیکه شکاف سنی در دهههای اخیر بدون تغییر مانده است. عموماً انتظار میرود که تغییرات الگوهای ازدواج تغییراتی را در ویژگیهای موردنظر افراد برای شریک زندگی به دنبال داشته باشد و میتواند بر سهمی از جمعیت که ازدواج میکنند یا طلاق میگیرند، تاثیر بگذارد.
یک دلیل مطالعه الگوهای ازدواج و مخصوصاً تفاوت سنی در ازدواج اول، فهمی درستتر از تفاوتهای جنسیتی در درآمدهاست، یعنی چرا مردان بیشتر از زنان مزد میگیرند. اخیراً نظریههایی ارائه شدهاند از جمله تبعیض که خود را در پرداخت و استخدام غیرمنصفانه نشان میدهد. با این حال، آشتی این جلوههای متعدد تبعیض با برخی مشاهدات مبنی بر شکاف جنسیتی پرداخت دشوار است. به بیانی مشخصتر، شکافهای جنسیتی درآمد در تمام سطوح جمعیت یکدست نیست. برای مثال، در بین مردان و زنان متاهل، مزیت درآمدی مردان بسیار بالاتر است (به ویژه بین مردان متاهل و زنان فرزنددار)، درحالیکه بین مردان و زنان مجرد (به ویژه آنهایی که اصلاً ازدواج نکردهاند) اختلاف چندانی وجود ندارد. به جز اینکه تبعیض سازمانی برحسب وضعیت تاهل و شمار فرزندان، میان مردان و زنان متفاوت است، به تبیینی برای این شکاف خانوادگی درآمد نیز نیاز داریم.
یکی از نظریهها، تقسیم کار در خانه است. از آنجا که شوهران از لحاظ سنی بزرگتر از زنان هستند، با تجربه کاری بیشتری ازدواج میکنند و از اینرو، حتی در غیاب تبعیض، نسبت به همسرانشان مزد بالاتری میگیرند. به طور میانگین، این باعث میشود که شوهران در فعالیتهای بازار تخصص بیشتری پیدا کنند، در حالی که همسرانشان (به ویژه آنهایی که فرزند دارند) در امور خانه متخصص میشوند. این تخصصیابی تشدید میشود اگر در آغاز ازدواج، تبعیض شکاف بیشتری میان مزد زن و شوهر ایجاد کند. اما باید تاکید کرد که در وهله اول، تبعیض برای این تقسیم غیرضروری است. از منظری سیاستگذارانه، مهم است که بفهمیم چقدر از تقسیم کار به خاطر الگوهای ازدواج رخ میدهد و چقدر به خاطر تبعیض در بازار. برای پاسخ به این سوال، مطالعه شکاف سنی میان زن و شوهر مفید خواهد بود.
مطالعات گری بکر تصریح میکند که در «همسان همسری» به دلیل ویژگیهای مکمل دو نفر، سازگاری مثبتی حاصل میشود، در حالی که زوجهایی که ویژگیهای جایگزینپذیر دارند، واجد سازگاری منفی هستند. همسان همسری مثبت هنگامی رخ میدهد که فرد شریکی را با ویژگیهای مشابه برمیگزیند. همسان همسری منفی هنگامی رخ میدهد که ویژگیهای مخالف یکدیگر را جذب میکنند. این مقاله از یک مدل جستوجوی دوجانبه استفاده میکند تا به مساله الگوهای شکاف سنی در ازدواج اول بپردازد. در نتیجه این امر که زنان بیش از مردان با محدودیتهای سنی در فرزندآوری روبهرو هستند، این مدل پیشبینی میکند که شوهران پیرتر از زنان خواهند بود. هرقدر این تفاوت در باروری بیشتر باشد، شکاف سنی پیشبینیشده در ازدواج نیز بزرگتر خواهد بود.
یک مدل جستوجوی تعادلی، ابزار مفیدی است برای تحلیل فرآیند به هم پیوستن دو نهاد و موجودیت. آن را میتوان بر بازار کار که کارفرما و کارگر در آن هماهنگی شغلی را جستوجو میکند و بر بازارهای مصرفی که در آن خریداران و فروشندگان میکوشند برای کالاهای مشخصی هماهنگ شوند، به کار بست. در بازارهای ازدواج، از مدل جستوجو میتوان برای تعیین اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج میکند، استفاده کرد. شکلگیری مدل جستوجوی تعادلی با جستوجوی یکجانبه آغاز شد که تاکید داشت چگونه یک طرف از رابطه، شخص موردنظر را از میان اشخاص موجود انتخاب میکند. طرف دیگر رابطه دریافتکننده منفعل تصمیم دیگری تصور میشد. نظریه گری بکر زنی را در نظر میگرفت که میکوشد با مقایسه سود به دست آمدنی از میان مردان ممکن، یک نفر را انتخاب کند. مدل جستوجوی یکجانبه، سرشت دوطرفه رابطه را نادیده میگرفت، از اینرو مدلهای جستوجوی دوجانبه اکنون رواج بیشتری دارند. ازدواج فرآیندی است که در آن زن و مرد همزمان به جستوجوی شریک زندگی میپردازند و بر اساس مقایسه سود بهدستآمده از ازدواج با منافع کنونیشان تصمیم میگیرند.
در مدل جستوجوی دوجانبه، هردو موجودیت با مقایسه سود بالقوه ازدواج تصمیم میگیرند آیا ازدواج کنند یا مجرد بمانند. اگر اکثر مردان و زنان تصمیم بگیرند مجرد بمانند و دیرتر ازدواج کنند، سن ازدواج اول افزایش مییابد. هنگامی که بازه زمانی به تعویق انداختن ازدواج بین مردان و زمان متفاوت باشد، مدل جستوجوی دوجانبه میتواند تببین خوبی برای افزایش سن در ازدواج اول باشد. یا در گذشته بخش اعظمی از سود حاصل از ازدواج ناشی از فرزندآوری بود. به این ترتیب، تغییر در سیاستگذاریهای جمعیتی در برخی از کشورها، مثل چین، میتواند بر ارزشگذاری مردم بر فرزندآوری تاثیرگذار باشد. در سال 1980، دولت چین سیاست تکفرزندی را پیش گرفت که رشد جمعیتی بالای خود را کنترل کند. از آن زمان، سن ازدواج اول افزایش یافت و شکاف سنی در ازدواج اول افول کرد.
الگوی شکاف سنی مثبت میان زن و مرد در ازدواج اول تقریباً در همه کشورها رایج است. بر اساس یک مدل نظری دوجانبه میتوان نشان داد که افقهای باروری نامتقارن زنان و مردان تبیین مناسبی برای این مساله است که چرا مردان مسنتر مایلاند با زنان جوانتر ازدواج کنند. به بیانی دقیقتر، میل افراد به فرزند داشتن نیروی محرک شکاف سنی مثبت در ازدواج اول است. این فرض نظری با تحلیلهای رگرسیونیای که انجام شده سازگار است. با استفاده از تحلیلهایی در مقطع عرضی که در 179 کشور صورت گرفته، میفهمیم کشورهایی که ارزش بیشتری به فرزندآوری میدهند، شاهد شکافهای سنی بیشتری بین زوجین هستند. به علاوه، عوامل موثر بر میل افراد به فرزندآوری مستقیم یا غیرمستقیم بر شکاف سنی در ازدواج اول تاثیرگذار است. میتوان این سوال را طرح کرد که آیا عوامل موثر بر باروری بهراستی عواملی بیرونی هستند، یا اینکه الگوهای بیرونی ازدواج بر باروری تاثیر میگذارند. این مساله تحلیلهای بیشتری را میطلبد. برای این کار نخست باید از مدلهای چندمعادلهای در مقطع عرضی مبتنی بر دادههای بینالمللی عرضی استفاده کنیم. اما افزون بر آن، باید از دادههای مبتنی بر سری زمانی نیز استفاده کرد.
زمانبندی ازدواج بین مردان و زنان، و در کشورهای مختلف متفاوت است. در 30 سال گذشته، سن ازدواج اول برای مردان و زنان افزایش یافته، و مردان مایلاند دیرتر از زنان ازدواج کنند. در کشورهای در حال توسعه -به ویژه کشورهای آفریقایی- شکاف سنی در ازدواج اول رو به رشد است، در حالی که در کشورهای توسعهیافته این گرایش کمتر است. در ایالات متحده، با افزایش شمار طلاق و زندگی مشترک، ازدواج هم برای زنان و هم برای مردان به تاخیر افتاده، درحالیکه شکاف سنی در دهههای اخیر بدون تغییر مانده است. عموماً انتظار میرود که تغییرات الگوهای ازدواج تغییراتی را در ویژگیهای موردنظر افراد برای شریک زندگی به دنبال داشته باشد و میتواند بر سهمی از جمعیت که ازدواج میکنند یا طلاق میگیرند، تاثیر بگذارد.
یک دلیل مطالعه الگوهای ازدواج و مخصوصاً تفاوت سنی در ازدواج اول، فهمی درستتر از تفاوتهای جنسیتی در درآمدهاست، یعنی چرا مردان بیشتر از زنان مزد میگیرند. اخیراً نظریههایی ارائه شدهاند از جمله تبعیض که خود را در پرداخت و استخدام غیرمنصفانه نشان میدهد. با این حال، آشتی این جلوههای متعدد تبعیض با برخی مشاهدات مبنی بر شکاف جنسیتی پرداخت دشوار است. به بیانی مشخصتر، شکافهای جنسیتی درآمد در تمام سطوح جمعیت یکدست نیست. برای مثال، در بین مردان و زنان متاهل، مزیت درآمدی مردان بسیار بالاتر است (به ویژه بین مردان متاهل و زنان فرزنددار)، درحالیکه بین مردان و زنان مجرد (به ویژه آنهایی که اصلاً ازدواج نکردهاند) اختلاف چندانی وجود ندارد. به جز اینکه تبعیض سازمانی برحسب وضعیت تاهل و شمار فرزندان، میان مردان و زنان متفاوت است، به تبیینی برای این شکاف خانوادگی درآمد نیز نیاز داریم.
یکی از نظریهها، تقسیم کار در خانه است. از آنجا که شوهران از لحاظ سنی بزرگتر از زنان هستند، با تجربه کاری بیشتری ازدواج میکنند و از اینرو، حتی در غیاب تبعیض، نسبت به همسرانشان مزد بالاتری میگیرند. به طور میانگین، این باعث میشود که شوهران در فعالیتهای بازار تخصص بیشتری پیدا کنند، در حالی که همسرانشان (به ویژه آنهایی که فرزند دارند) در امور خانه متخصص میشوند. این تخصصیابی تشدید میشود اگر در آغاز ازدواج، تبعیض شکاف بیشتری میان مزد زن و شوهر ایجاد کند. اما باید تاکید کرد که در وهله اول، تبعیض برای این تقسیم غیرضروری است. از منظری سیاستگذارانه، مهم است که بفهمیم چقدر از تقسیم کار به خاطر الگوهای ازدواج رخ میدهد و چقدر به خاطر تبعیض در بازار. برای پاسخ به این سوال، مطالعه شکاف سنی میان زن و شوهر مفید خواهد بود.
مطالعات گری بکر تصریح میکند که در «همسان همسری» به دلیل ویژگیهای مکمل دو نفر، سازگاری مثبتی حاصل میشود، در حالی که زوجهایی که ویژگیهای جایگزینپذیر دارند، واجد سازگاری منفی هستند. همسان همسری مثبت هنگامی رخ میدهد که فرد شریکی را با ویژگیهای مشابه برمیگزیند. همسان همسری منفی هنگامی رخ میدهد که ویژگیهای مخالف یکدیگر را جذب میکنند. این مقاله از یک مدل جستوجوی دوجانبه استفاده میکند تا به مساله الگوهای شکاف سنی در ازدواج اول بپردازد. در نتیجه این امر که زنان بیش از مردان با محدودیتهای سنی در فرزندآوری روبهرو هستند، این مدل پیشبینی میکند که شوهران پیرتر از زنان خواهند بود. هرقدر این تفاوت در باروری بیشتر باشد، شکاف سنی پیشبینیشده در ازدواج نیز بزرگتر خواهد بود.
یک مدل جستوجوی تعادلی، ابزار مفیدی است برای تحلیل فرآیند به هم پیوستن دو نهاد و موجودیت. آن را میتوان بر بازار کار که کارفرما و کارگر در آن هماهنگی شغلی را جستوجو میکند و بر بازارهای مصرفی که در آن خریداران و فروشندگان میکوشند برای کالاهای مشخصی هماهنگ شوند، به کار بست. در بازارهای ازدواج، از مدل جستوجو میتوان برای تعیین اینکه چه کسی با چه کسی ازدواج میکند، استفاده کرد. شکلگیری مدل جستوجوی تعادلی با جستوجوی یکجانبه آغاز شد که تاکید داشت چگونه یک طرف از رابطه، شخص موردنظر را از میان اشخاص موجود انتخاب میکند. طرف دیگر رابطه دریافتکننده منفعل تصمیم دیگری تصور میشد. نظریه گری بکر زنی را در نظر میگرفت که میکوشد با مقایسه سود به دست آمدنی از میان مردان ممکن، یک نفر را انتخاب کند. مدل جستوجوی یکجانبه، سرشت دوطرفه رابطه را نادیده میگرفت، از اینرو مدلهای جستوجوی دوجانبه اکنون رواج بیشتری دارند. ازدواج فرآیندی است که در آن زن و مرد همزمان به جستوجوی شریک زندگی میپردازند و بر اساس مقایسه سود بهدستآمده از ازدواج با منافع کنونیشان تصمیم میگیرند.
در مدل جستوجوی دوجانبه، هردو موجودیت با مقایسه سود بالقوه ازدواج تصمیم میگیرند آیا ازدواج کنند یا مجرد بمانند. اگر اکثر مردان و زنان تصمیم بگیرند مجرد بمانند و دیرتر ازدواج کنند، سن ازدواج اول افزایش مییابد. هنگامی که بازه زمانی به تعویق انداختن ازدواج بین مردان و زمان متفاوت باشد، مدل جستوجوی دوجانبه میتواند تببین خوبی برای افزایش سن در ازدواج اول باشد. یا در گذشته بخش اعظمی از سود حاصل از ازدواج ناشی از فرزندآوری بود. به این ترتیب، تغییر در سیاستگذاریهای جمعیتی در برخی از کشورها، مثل چین، میتواند بر ارزشگذاری مردم بر فرزندآوری تاثیرگذار باشد. در سال 1980، دولت چین سیاست تکفرزندی را پیش گرفت که رشد جمعیتی بالای خود را کنترل کند. از آن زمان، سن ازدواج اول افزایش یافت و شکاف سنی در ازدواج اول افول کرد.
الگوی شکاف سنی مثبت میان زن و مرد در ازدواج اول تقریباً در همه کشورها رایج است. بر اساس یک مدل نظری دوجانبه میتوان نشان داد که افقهای باروری نامتقارن زنان و مردان تبیین مناسبی برای این مساله است که چرا مردان مسنتر مایلاند با زنان جوانتر ازدواج کنند. به بیانی دقیقتر، میل افراد به فرزند داشتن نیروی محرک شکاف سنی مثبت در ازدواج اول است. این فرض نظری با تحلیلهای رگرسیونیای که انجام شده سازگار است. با استفاده از تحلیلهایی در مقطع عرضی که در 179 کشور صورت گرفته، میفهمیم کشورهایی که ارزش بیشتری به فرزندآوری میدهند، شاهد شکافهای سنی بیشتری بین زوجین هستند. به علاوه، عوامل موثر بر میل افراد به فرزندآوری مستقیم یا غیرمستقیم بر شکاف سنی در ازدواج اول تاثیرگذار است. میتوان این سوال را طرح کرد که آیا عوامل موثر بر باروری بهراستی عواملی بیرونی هستند، یا اینکه الگوهای بیرونی ازدواج بر باروری تاثیر میگذارند. این مساله تحلیلهای بیشتری را میطلبد. برای این کار نخست باید از مدلهای چندمعادلهای در مقطع عرضی مبتنی بر دادههای بینالمللی عرضی استفاده کنیم. اما افزون بر آن، باید از دادههای مبتنی بر سری زمانی نیز استفاده کرد.
دیدگاه تان را بنویسید