تاریخ انتشار:
اقتصاد اعتیاد در گفتوگو با شهزاد برومند
اعتیاد هم یک رفتار عقلانی است
شهزاد برومند، اقتصاددان و عضو هیاتعلمی پژوهشکده علوم اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی است.
شهزاد برومند، اقتصاددان و عضو هیاتعلمی پژوهشکده علوم اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی است. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته اقتصاد در فرانسه به پایان رسانیده است و در طول مصاحبه بارها به مقالات و مشاهدات مربوط به این کشور اشاره میکند. برومند بر مبنای تئوری «اعتیاد عقلانی» گری بکر، معتقد است مصرفکنندگان مواد مخدر همان طور که در اصول اقتصاد خرد گفته میشود، عقلانی تصمیمگیری کرده و به حداکثر کردن مطلوبیت خود میپردازند. گفتوگو با این پژوهشگر مسائل اقتصاد اعتیاد را در ادامه میخوانید.
نظریههای اقتصادی در زمینه مصرف مواد مخدر چه میگویند؟ یکی از فرضیههای اصلی در اقتصاد خرد عقلایی بودن رفتار مصرفکننده است و گری بکر از عبارت «اعتیاد عقلانی» در مقالههایش استفاده کرده است. اما در سوی دیگر، برخی معتقدند اعتیاد را نمیتوان رفتاری عقلانی دانست. علم اقتصاد امروز، درباره اعتیاد چه میگوید؟
در تئوری نئوکلاسیک اقتصاد خرد گفته میشود مصرفکننده فردی است با رفتار عقلایی و منطقی که بر اساس درآمدی که دارد، مطلوبیت خود را حداکثر میکند. در دهه 70 میلادی، بسیاری از اقتصاددانان گفتند فرد معتاد، دارای رفتار عقلایی نیست. یعنی فرد پس از مصرف مواد مخدر، اختیار خود را از دست میدهد؛ به صورت عاقلانه تصمیم نمیگیرد و به تغییرات قیمتی نیز پاسخ نمیدهد. لذا تقاضای مصرف مواد مخدر، به صورت غیرمنطقی افزایش مییابد. اما گری بکر در نقطه مقابل این مساله، اعلام کرد حتی یک فرد معتاد هم یک مصرفکننده با رفتار عقلایی است. این فرد در کنار مصرف خود، مشغول زندگی عادی و صرف هزینه برای مسکن و خوراک است. برخلاف اقتصاددانان دهه 70 که گفته بودند منحنی مصرف یک فرد معتاد مقعر است، بکر معتقد است منحنی مصرف معتاد هم به صورت محدب است؛ درست مثل سایر کالاها. بکر و گراسمن معتقدند مصرفکنندگان مواد مخدر، در ابتدا که سرمایه اعتیاد صفر است، بدون در نظر گرفتن تاثیر آتی انتخابهای فعلی خود، مطلوبیت فوری خود را بیشینه میکنند. در این زمان، رشد مقدار مصرف ثابت است یا افزایش مییابد. اما در زمان مصرف منظم، فرد معتاد به تاثیرات آتی مواد مخدر
آگاهی مییابد.
با این فرضیات، آیا میتوان گفت با افزایش قیمت مواد مخدر، الزاماً مصرف آن توسط افراد کاهش مییابد؟
اگر قیمت مواد مخدر افزایش پیدا کرد، مساله مصرف را به دو دسته کلی میتوان تقسیمبندی کرد: مصرفکننده سخت و مصرفکننده تفننی. اگر فرد، معتاد سخت باشد، مجبور است کالای خود را به هر قیمتی پیدا کند؛ حتی اگر لازم باشد فرش زیر پای خود را نیز میفروشد. چرا که مواد مخدر برای او، کالای کششناپذیر است. ممکن است اگر تا به حال درآمدی قانونی داشت، این بار دست به بزهکاری بزند. پژوهشها نیز این مساله را تایید میکنند که همبستگی بین مصرف مواد مخدر و بزهکاری وجود دارد، ولی رابطه علی بین این دو هنوز به روشنی اثبات نشده است. ولی در عین حال، گران شدن مواد مخدر، میتواند مصرف دستهای دیگر از افراد را که به صورت تفننی مواد مخدر مصرف میکنند، کاهش دهد.
افزایش هزینه میتواند به اشکال دیگر هم مطرح شود؛ مثلاً به شکل مبارزه با مواد مخدر. این مساله چه تاثیری بر بازار مصرف مواد مخدر دارد؟
شبکه توزیع مواد مخدر را میتوان به یک استوانه تشبیه کرد. در ابتدای این استوانه، تولیدکننده وجود دارد که همان کشاورزان هستند و تعداد آنها کم نیست. در مرحله بعدی، مافیای مواد مخدر قرار دارد که تعداد آن بسیار محدود و قابل شناسایی است. سپس توزیعکنندگان بیابانی یا همان قاچاقچیان اصلی قرار دارند که آنها نیز تا اندازهای قابل شناسایی هستند و قاچاق را به صورت عمده انجام میدهند. در انتهای این استوانه نیز توزیعکنندگان خُرد یا خیابانی قرار دارند.
مبارزه با مواد مخدر از طریق پلیس و مراجعی از این دست چه تاثیری بر طرف عرضه و تقاضای مصرف مواد مخدر دارد؟
افزایش سرکوب، در طرف عرضه موجب زیاد شدن هزینههای قاچاقچیان و توزیعکنندگان میشود. قاچاقچی عمده یا بیابانی، افزایش هزینه و ریسک زندان و مجازات را به عنوان هزینه تلقی میکند و این افزایش هزینه را در قیمت مواد مخدر اعمال میکند. فروشنده خرد نیز مجبور است این افزایش را در قیمتهای خود در نظر بگیرد و برای این کار، ناخالصی را زیاد میکند تا مواد کمتری را با همان وزن قبلی بفروشد. لذا نتیجه سرکوب، افزایش قیمت مواد مخدر است.
در طرف تقاضا نیز همان طور که گفته شد، مصرفکننده اگر معتاد سخت باشد، مجبور است با توجه به ناخالصی مواد، مصرف خود را افزایش دهد لذا درآمدهای غیرقانونی خود را افزایش میدهد و مواد با ناخالصی زیاد را مصرف میکند. ممکن است دفعات مصرف خود را زیاد کند، یا شیوه استعمال مواد را تغییر دهد که خود این امر نیز از لحاظ بهداشتی خطرناک است. هزینه این ریسک بهداشتی نیز از طرف جامعه پرداخت میشود. با این حال، میتوان گفت شاید گران شدن مواد مخدر بر مصرفکنندگان تفننی موثر باشد و موجب کاهش مصرف آنها شود. به طور خلاصه، مواد مخدر برای معتاد سخت، کالای کششناپذیر و برای معتاد تفننی، کالای کششپذیر است که به علائم قیمتی از خود واکنش نشان میدهد.
بنابراین آیا میتوان به طور کلی از یک راهکار قیمتی برای معضل مواد مخدر نام برد؟
تا سالهای اخیر، تا حدودی اینگونه بوده است. ولی این اواخر، مواد شیمیایی ارزانقیمت به صورت گسترده تولید میشود و در اختیار افراد قرار میگیرد. در سالهای قبل، معضل اصلی تریاک و هروئین بود ولی اکنون مواد شیمیایی روانگردان نیز مسالهساز شدهاند. در چنین حالتی، اگر هزینههای سرکوب صرف مراقبت، پیشگیری و آموزش شود، نتیجه بهتری حاصل میشود.
چنین اقدامی، مستلزم جرم نبودن مصرف مواد مخدر است. تاثیرات آزادسازی مصرف مواد مخدر چه خواهد بود؟
دو نظر کلی در این باره وجود دارد که متناسب با آن، نمونههای کاملاً متفاوتی را در کشورها مشاهده میکنیم. در یک سر این طیف، کشور هلند قرار دارد که مصرف مواد مخدر درآن تا حد زیادی آزاد است. گفته میشود در چنین حالتی مصرف مواد مخدر کاهش مییابد. اقتصاددانانی مثل فریدمن نیز با آمار نشان میدهند با ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی در زمان جنگ جهانی، مصرف آن افزایش یافت. اما مقایسه آمارهای کشور هلند نشان میدهد مساله آزادی مصرف مواد مخدر تاثیری بر کاهش مصرف نداشته است. در سر دیگر طیف، کشورهایی قرار دارند که سرکوب و مبارزه با مواد مخدر در آنها وجود دارد. در این کشورها نیز چنین سیاستهایی موثر نبوده است. تعداد معتادان ما کمتر نشده است. با اعدام قاچاقچیان، میبایستی کاهش شدیدی در آمار اعتیاد رخ میداد که اینگونه نشد. اما آنهایی که هزینه را صرف پیشگیری، مراقبت و آموزش کردند، نتایج به مراتب بهتری به دست آوردند.
بخشی از دفاع از ممنوعیت مصرف مواد مخدر، به هزینههای اجتماعی آن برمیگردد. در زمینه مصرف مواد مخدر، تا چه میزان میتوان از هزینههای اجتماعی سخن گفت؟
برای محاسبه هزینههای اجتماعی مواد مخدر، نیاز به استانداردسازی وجود دارد. برای مثال وقتی که تولید ناخالص داخلی را محاسبه میکنیم، عواملی را با هم جمع میکنیم که جمع این عوامل، تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهند. برای هزینههای اجتماعی مواد مخدر نیز به یک شاخصسازی استاندارد نیاز داریم. قبلاً تحقیقهایی در این زمینه صورت گرفته است، ولی تمامی مواردی که باید در محاسبه هزینه اجتماعی مواد مخدر مورد توجه قرار گیرد، لحاظ نشده است. مثلاً فرد معتادی که در 25سالگی در اثر سوءمصرف مواد مخدر فوت میشود، تا این سن جامعه هزینههایی نظیر تحصیلات، بهداشت و ... برای او پرداخت کرده است. اگر فرد در 25سالگی فوت کرد، باید هزینههای از دسترفته و هزینههای ناشی از عدم فعالیت آتی این فرد برآورد شود. اگر یک شاخصسازی مناسب انجام شود، در کشورهای دیگر نیز قابل استفاده است. در محاسبه هزینههای اجتماعی ممکن است گفته شود فرد معتادی که خود، هزینههای مصرف مواد مخدر و زندگیاش را تامین میکند، هیچ گونه هزینهای برای اجتماع ندارد. در حالی که برای مثال هنگام رجوع فرد به بیمارستان، بخشی از هزینهها از محل بیمههای اجتماعی از درآمد شهروندان
عادی تامین میشود. البته برخی اقتصاددانان میگویند اگر مثلاً کسی به سراغ ورزش اسکی میرود و دچار آسیب میشود، هزینههای آن جزو هزینههای اجتماعی به حساب نمیآید. لذا معتقدند باید مواد مخدر نیز بدین گونه محاسبه شود و از هزینههای اجتماعی آن صرف نظر شود. در نهایت به نظر من همان طور که بکر هم میگوید، در هر دو حالت اسکی و اعتیاد، فرد عقلانی تصمیم میگیرد و انتخاب میکند.
آیا با توجه به مخاطرات اعتیاد، میتوان فرد معتاد را دارای رفتار کاملاً عقلانی پنداشت؟
فردی که میرود اسکیبازی میکند هم ریسک میکند و ممکن است پایش بشکند. فردی هم که رو به مواد مخدر میآورد، نیز ریسک اعتیاد را میپذیرد. این دو تفاوتی به لحاظ عقلانی بودن رفتار ندارند.
اما همین فرآیند حرکت از سمت اولین مصرف به معتاد شدن، شاید نشانهای از عدم عقلانیت در رفتارهای آتی باشد. چرا که اعتیاد وابستگی جسمی و روحی شدید به همراه میآورد.
به هر روی این فرد دارد زندگی میکند و مصرفهای دیگری نیز دارد. به دلیل انسجام خانوادگی در ایران، فرد معمولاً در خانواده نیز زندگی میکند و به صورت عاقلانه مصارف لباس و پوشاک و مسکن را انجام میدهد. وقتی شخص معتاد مصرف خود را از طریق تغییر شیوه مصرف بهینه میکند، در حال حداکثرسازی مطلوبیت خود است.
آیا میتوان تئوری ای را مشابه آنچه در زمینه مواد مخدر بحث شد در زمینه مصرف سیگار یا الکل هم تعمیم داد؟
وقتی حرف از اعتیاد به مواد مخدر میزنیم، الکل و سیگار را نیز میتواند تا حدودی دربر گیرد. تحقیقی که در دهه 90 در فرانسه انجام شده است، در محاسبه هزینههای اجتماعی، دخانیات، الکل و مواد مخدر را مورد محاسبه قرار داده است. جالب آنکه هزینههای اجتماعی مصرف الکل و دخانیات به مراتب بیشتر از مواد مخدر بوده است. این در حالی است که آن دو مورد آزاد هستند و دومی ممنوع است. که البته خود این مساله نشان میدهد آزاد بودن، موجب کاهش مصرف نمیشود.
با در نظر گرفتن مورد هلند، به نظر میرسد آزادسازی شاید موجب کاهش مصرف نشود، اما حداقل تاثیر آن کاهش تعداد زندانی و هزینههای مربوط به جرم بودن مصرف مواد مخدر است. همچنین موجب افزایش مصرف نیز نمیشود. لذا شما فکر نمیکنید مصرف آزاد و در عین حال سازماندهیشده مواد مخدر بتواند راه حل بهتری باشد؟
من کاهش در هزینههای بهداشتی را نیز به نتایج آزادسازی مصرف مواد مخدر اضافه میکنم. فرد معتاد حتی اگر تا زمان مصرف نیز بیمار نشود، با حضور در زندان به احتمال بسیار زیاد دچار بیماریهایی مثل ایدز یا هپاتیت خواهد شد. اما به نظر من، نمیتوانیم نسخهای را که در هلند جوابگو بوده است، برای هر کشوری تجویز کنیم. برای مثال، مسائل فرهنگی را نمیتوان نادیده گرفت. اگر مواد مخدر در ایران آزاد شود، با فرهنگ موجود و سرکوب قبلی صورتگرفته در مبارزه با مواد مخدر، دچار نوعی هجوم به سمت مواد مخدر خواهیم بود. لذا به نظر من راه حل این است که معتادان سخت شناسایی شوند و به آنها کوپن داده شود. همزمان باید قوانین و مقررات مبارزه با مواد مخدر را برای معتادان تفننی اعمال کرد. هزینههای صرفشده برای نجات معتادان تفننی، به مراتب کمتر از معتادان سخت خواهد بود و نتیجه بسیار بهینهتر. طبیعتاً در این میان ممکن است فردی که کوپن دارد، کوپن خود را به قیمتی بالاتر بفروشد (آربیتراژ). ضمن اینکه این اقدام صرفاً در مورد مواد مخدر معمول، قابل اجراست. در زمینه مواد شیمیایی کماکان مشکل داریم.
ظاهراً مواردی از این دست همواره وجود دارند. پس راه حل نهایی چیست؟
رفاه و امنیت اقتصادی، حرف اول را میزند. اگر من الان رفتار معقول و شایستهای دارم، به دلیل رفاه اقتصادی است. انسان وقتی در مخمصه قرار میگیرد، رفتارهای غیرعادی انجام میدهد. لذا اگر سیاست کوپنی شدن مواد مخدر اجرا شود، زمانی نتیجهبخش خواهد بود که رفاه اقتصادی افراد جامعه تامین شود. برای مثال تحقیق انجامشده در محلههای سیاهپوستنشین آمریکایی نشان میدهد همبستگی بین درآمد سرانه و رفاه افراد وجود دارد. پژوهشهای دیگری نیز نشان میدهند هر قدر افراد تحصیلات بیشتری داشته باشند، احتمال گرایش آنها به سمت مواد مخدر نیز کمتر میشود. لذا نمیتوان از نقش اساسی فرهنگ و رفاه اجتماعی چشمپوشی کرد. برخی معتقدند کنجکاوی یک یا دو بار است. اما اگر بخواهد دردهای اجتماعی را از طریق مصرف مواد مخدر تسکین دهد و فراموش کند، دیگر مساله معطوف به یک بار نیست.
دیدگاه تان را بنویسید