تاریخ انتشار:
ترجمه و تلخیص بخشی از مقاله «یک مدل اقتصادی - اجتماعی از رفتار اعتیادآور»
ترجیحات و فراترجیحات افراد
اعتیاد در افرادی که «عدم تعادلهای قابل توجه» دارند و نیز کسانی که با شرایطی مواجه میشوند که کالاهای اعتیادآور در دسترس، مقرون به صرفه و جذاب هستند، رخ میدهد.
1- سرمایه شخصی فرد، 2- سرمایه اجتماعی فرد، 3- سرمایه مصرفی فرد، 4- تاثیرات اجتماعی و عمومی بر فرد و 5- استرسزا بودن شرایط زندگی فعلی فرد. در ادامه این عوامل اصلی به ترتیب شرح داده میشوند.
سرمایه شخصی: سرمایه شخصی، که نوعی از سرمایه انسانی است، به عنوان ظرفیت انسان تعریف میشود که از خصوصیات شخصی اولیه فردی نتیجه میشود. سرمایه شخصی چگونگی عملکرد روانی، فیزیکی و روحی فرد را منعکس میکند. این ظرفیت آینه تعادل بیوشیمیایی درونی، وضعیت و سلامت فیزیکی، قدرت روانی و هدف زندگی فرد است.
سرمایه اجتماعی: موهبت سرمایه اجتماعی فرد، دومین عامل اصلی موثر بر این است که آیا شخصی احتمال دارد که معتاد شود یا نه. سرمایه اجتماعی به ظرفیتی که در روابط اجتماعی یک فرد یا وابستگیها و روابط بین فرد و دیگران مجسم میشود، اطلاق میشود. سرمایه اجتماعی در خانوادهها، سازمانها، انجمنهای مدنی و جامعه بزرگتر گنجانده شده است.
سرمایه مصرف: شکلگیری اعتیاد، شامل سرمایهگذاری در سرمایه مصرفی در نسبت با یک کالای اعتیادآور است. مراحل این فرآیند عبارتند از: 1- متمایل شدن به کالا 2- کسب آگاهی درباره آن 3- یادگیری اینکه چگونه و در کجا کالا را به دست آورد 4- یادگیری یافتن و ارتباط با دیگر مصرفکنندگان کالا 5- یادگیری چگونگی تغییر اثرات کالا با حالات خاص روانی.
جامعه و اجتماع: تاثیرات اجتماعی و فرهنگی به طور کلی از جامعه و عوام چهارمین تعیینکننده احتمال معتاد شدن یک فرد است. این تاثیرات از رهبران، گروه همسالان، سازمانها، رسانهها و ...، مردم را به داشتن ارزشهای خاص، سبک زندگی و الگوی مصرف تشویق میکنند. آنها فرهنگی گستردهتر و همچنین تاثیرات فرهنگی محلی را منعکس میکنند.
وضعیت فعلی زندگی: پنجمین تعیینکننده احتمال اعتیاد ظهور انحصاری وضعیت پراسترس زندگی است؛ ورود به استرس طولانیمدت غیرقابلاجتنابی که مردم احساس میکنند قادر به کنترلاش نیستند. تشدید عدم تعادل موجود اغلب رویداد منجر به اعتیاد را تسریع میکند. گذارهای وظیفهای و بحرانهای فردی، میتوانند رویدادهای استرسزای قابل توجهی باشند.
پنج عامل فوق، درجه عدم تعادل یک فرد را تعیین میکنند. سرمایه شخصی فرد، مهمترین عامل است؛ عوامل دیگر معتدل و یا شدید بودن عدم تعادل را مشخص میکنند. خواه درجه عدم تعادل بالاتر از سطح آستانه باشد و اینکه چقدر باشد، درجه سوگیری تعیین میکند که فرد در ارزیابی مزایای مورد انتظار و هزینههای استفاده از کالای اعتیادآور تحمل میکند. این تعصب ناشی از انواع مختلفی از پردازش ذهنی معیوب است. اول، وقتی فردی در تلاطم قوی ولع مصرف است، دارای توانایی کمی و یا بدون توانایی در نظر گرفتن اطلاعات و اولویتهای مرتبط است. این فرد نمیتواند به کالای اعتیادآور نه بگوید، و نمیتواند با وضوح کافی برای استفاده از اطلاعات در فرآیند ارزیابی منافع و هزینهها فکر کند. اگر این اشتیاق ضعیفتر باشد، پردازش ذهنی او تا حدی ناقص خواهد بود، اما هنوز هم گرایش به سمت استفاده از کالای اعتیادآور است.
دوم، همانطور که پیش از این نشان داده شد، حسابداری ذهنی یک فرد ممکن است منجر به انکار (یک فرآیند روانی شناختهشده و مشترک) برخی از هزینههای حتمی مرتبط با استفاده از کالای اعتیادآور شود. این «سوگیری» است، و همچنین شامل پردازش معیوب اطلاعات میشود.
سومین عامل سوگیری، موضوع پردازش معیوب اطلاعات نیست، بلکه عملکرد معیوب ذهنی درگیر است. این است که معتاد و یا معتاد احتمالی، نفسی پایدار با اولویتی پایدار ندارد؛ نفسی که دانستن اینکه چه چیزی را میخواهد، میتواند مدلی غیروابسته به منافع و هزینههای کالاهای مختلف را تعیین کند، و در نتیجه تصمیمی مناسب که منطقی است، بگیرد. کسی که در روند از دست دادن نفس خود است و یا در تلاش برای فرار از خود از طریق وابستگی به کالاهای اعتیادآور است، به وضوح نسبت به این کالاها دارای سوگیری است و واضح است که تصمیمی عقلانی در انتخاب کردن آنچه برای خودش بهترین است، نمیگیرد. ممکن است کسی در مخالفت با موارد فوق استدلال کند، که سوگیری در این امر مشارکت ندارد، چرا که فرد به سادگی کالای اعتیادآور را از منظر الگوی تغییریافته ترجیحات دریافت میکند؛ امری که استفاده اخیر فرد از کالا و انباشت سرمایه مصرفی را منعکس میکند. چنین تغییری در ترجیحات در واقع امکانپذیر است؛ آن هم با احتمالی زیاد. اما باید به یاد آورد که سوگیری، اتفاقات بالا را از طریق پردازش ذهنی معیوب و نه تغییر ترجیحات توضیح میدهد. همچنین میتوان همانگونه که من در هرجای دیگر
استدلال کردم، استدلال کرد که تغییر ترجیحات در راستای کالایی اعتیادآور، تغییری در راستای یک الگوی ترجیح پست است. یک استدلال محتمل دیگر این است که فرد رفتار اعتیادآور را به دلیل نرخ بسیار بالای تنزیل، انتخاب میکند. چنین فردی به منافع کوتاهمدت، وزنی بسیار بالا و به هزینههای دور، وزن بسیار کمی میدهد. ظاهراً این رفتار برای معتادان رفتاری رایج است. در حالی که بسیاری این رفتار را نامطلوب میدانند، به لحاظ اقتصادی رفتاری غیرمنطقی نیست. در مجموع، فرد با عدم تعادلی قابل توجه، به احتمال زیاد در حال آشکارسازی نوعی پردازش معیوب ذهنی است که به درک همراه با سوگیری از منافع مورد انتظار و هزینههای رفتار اعتیادآور منجر میشود. هنگامی که این سوگیری قوی است، فرد به طرز مطلوبی برای درک مصرف کالای اعتیادآور گرایش پیدا میکند و در نتیجه، به کالای اعتیادآور یک تمایل سیریناپذیر دارد. چنین فردی همچنین ممکن است قصد کند کالای اعتیادآور را زمانی که در دسترس و مقرون به صرفه باشد، امتحان کند. بنابراین چنین افراد نامتعادلی احتمال بیشتری دارد که نسبت به افراد متعادل، معتاد شوند. عنصر دیگر در نظر گرفتن واقعیت با توجه به کالای
اعتیادآور است. فرد در مقابله با احتمال استفاده از این کالا در دسترس بودن آن، مقرون به صرفه بودن، و جذابیتش را در نظر خواهد گرفت. اگر بسیار دشوار است که کالایی را به دست آورد، و تجربهای از کیفیتی کافی را وعده نمیدهد، حتی فردی با تمایل بالا برای کالا ممکن است آن را گران بیابد. اگرچه معتاد و یا معتاد احتمالی ممکن است برداشت همراه با سوگیری از آنچه خود کالا ارائه میدهد، داشته باشد، این شخص ممکن است با توجه به این عوامل عملی واقعی، بیطرف باشد. یک عامل دیگر در تعیین اینکه آیا یک شخص، گام نهایی را به سوی اعتیاد بر خواهد داشت یا نه، وجود دارد. به طرز باورنکردنی، فرد دارای میل بالا برای کالای اعتیادآور و وسوسه کافی در قالب کالاهای در دسترس، مقرون به صرفه، جذاب و اعتیادآور هنوز ممکن است در انجام آخرین مرحله مقاومت کند. اگر این انتخاب در تضاد با «فراترجیحات» باشد، این حالت وجود خواهد داشت. فراترجیحات، ترجیحات فرد درباره ترجیحات فرد دیگر است؛ آنها ارزشهای اخلاقی و عقلی کسی، و شاید حس عمیقی از آنچه واقعاً برای ما مناسب است، را منعکس میکنند (آنچه من از آن به عنوان ترجیحات درست یاد کردهام). فرض کنید فراترجیحات شخص
وسوسهشده درباره کالاهای اعتیادآور این بود که آنها به دور از اخلاق و غیرعاقلانه بودند. این فرد استرس درونی قابل توجهی را تجربه میکند که ممکن است به مقاومت فرد در برابر رفتار اعتیادآور منجر شود و به دنبال یک الگوی رضایتبخشتر رفتاری را جستوجو کند.
دیدگاه تان را بنویسید