هزینه و فایده فوتبال در گفتوگو با حمیدرضا صدر
تو در این فوتبال خواهی مُرد
حمیدرضا صدر ژست نمیگیرد. از نزدیک هم همانطوری است که در صفحه تلویزیون دیده میشود. با همان لباسها با همان قیافه و با همان حرکات دست. برای هر گفتهاش مثالی از یک اتفاق فوتبالی در دنیا دارد. سالهاست که نویسنده، روزنامهنگار و کارشناس فوتبال است و سه کتاب «روزی روزگاری فوتبال»، «نیمکت داغ» و «پسری روی سکوها» را درباره فوتبال نوشته است اما دلیل اینکه برای این گفتوگوی فوتبالی - اقتصادی او را انتخاب میکنیم این است که او دانشآموخته اقتصاد در دانشگاه تهران است.
حمیدرضا صدر ژست نمیگیرد. از نزدیک هم همانطوری است که در صفحه تلویزیون دیده میشود. با همان لباسها با همان قیافه و با همان حرکات دست. برای هر گفتهاش مثالی از یک اتفاق فوتبالی در دنیا دارد. سالهاست که نویسنده، روزنامهنگار و کارشناس فوتبال است و سه کتاب «روزی روزگاری فوتبال»، «نیمکت داغ» و «پسری روی سکوها» را درباره فوتبال نوشته است اما دلیل اینکه برای این گفتوگوی فوتبالی-اقتصادی او را انتخاب میکنیم این است که او دانشآموخته اقتصاد در دانشگاه تهران است. حمیدرضا صدر در حین گفتوگو با ذوق و شوق از کتاب «تو در قاهره خواهی مرد» میگوید که آن را بهتازگی نوشته و منتشر کرده است. کتابی که هیچ ارتباطی به فوتبال ندارد و کاملاً تاریخی است و شاید کمی چاشنی اقتصادی. انگار میخواهد نشان دهد که در هر حوزهای دستی بر آتش دارد.
همانطور که میدانید فهرستی از قراردادهای بازیکنان و کادر فنی چند باشگاه منتشر شد که باعث ایجاد فضای خاصی پیرامون دستمزدها و عملکرد فوتبالیستها شد. برخی دفاع کردند و بسیاری انتقاد کردند و کار تا جایی پیش رفت که حتی توهین هم به فوتبالیستها شد. فکر میکنید ریشه این مسائل از کجاست و چرا رقم این دستمزدها تا این اندازه حاشیه ایجاد کرد؟
ابتدا ببینید پرداخت دستمزدها در جوامع مختلف بر چه اساسی است. یعنی سود اقتصادی است؟ به این صورت که شما پولی میپردازید و کاری را میخرید مثلاً کارگری میگیرید که برایتان کاری انجام دهد. این یک بده بستان است و پرداخت دستمزد این کار یک حد استانداردی دارد که احتمالاً در جامعه هم به دست آمده است. خب این یک الگو در ورزش است که کشورهای دارای اقتصاد آزاد و به اصطلاح سرمایهداری دنبال میکنند و در آن براساس رقابت و کسب سود بازیکنان را میخرند و به آنان دستمزد میدهند. به این صورت که فروشنده آن کالا یا خدمات قیمتی تعیین میکند و شما هم به عنوان خریدار یک قیمت میدهید تا در نهایت به
توافق برسید. اما هر دو یک بازه استاندارد دارید و قیمت نابجایی نمیدهید. در این نسخه باشگاه برای پرداخت به بازیکن در نظر میگیرد که این فوتبالیست چقدر در زمین بازی میتواند اثرگذار باشد یا اینکه در تبلیغات و برندینگ باشگاه چقدر سودآوری دارد. یک روش یا الگوی دیگر هم مربوط به کشورهای بلوک شرق است. بگذارید ابتدا برای روشن شدن موضوع یک مثال بزنم. مثلاً شهرداری در یک منطقه هزینه میکند و پارک احداث میکند. مسلماً این پارک برای شهرداری بازده اقتصادی ندارد. این سرمایهگذاری برای مردم است و تحصیل سود ندارد. همین مورد در حوزه ورزش هم بوده است. کشورهای بلوک شرق سرمایهگذاریهای کلانی روی دانشکدههای ورزشی داشتند و باشگاههای بزرگ ایجاد کردند و استادیومهای بزرگی تاسیس کردند. اگر به کشورهای تازه استقلالیافته شوروی بروید میبینید استادیومهای بزرگ 70، 80 هزار نفری دارند که میراث همان دوره است. در این الگو بازیکنان هم دستمزد چندانی نمیگرفتند و دولت پول آنان را پرداخت میکرد. بعد قهرمانی ورزش را هم داشتند و به قولی آن آرمانهای پرولتاریایی را هم در
المپیک و مسابقات جهانی به رخ غرب میکشیدند. به بازیکن پرداختی زیادی نداشتند و وظیفه بازیکن را بازی کردن میدانستند. به بازیکن میگفتند ما این امکانات را فراهم کردهایم تا تو به جای اینکه در معدن سنگ بشکنی یا در کارخانه کار کنی در این ورزش بدوی، ژیمناستیک کاری کنی، شنا کنی یا هر ورزش دیگر. و باید به این افتخار کنی. اما مسالهای که در هر دو این روشها وجود دارد نظارت دقیق روی هزینهها و به اصطلاح مو را از ماست کشیدن است. در روش اول وقتی باشگاه مثلاً به وین رونی هفتهای 300 هزار پوند میپردازد محاسبه کرده مبلغی مازاد بر این به دست میآورد. در روش دوم هم دولت سرمایهگذاری کرده و به دقت پیگیر هزینهاش است. در کشور خود ما هم در تمام بخشهای دولتی به جز فوتبال نظارت وجود دارد. مثلاً یک اداره دولتی را در نظر بگیرید. حتی برای اینکه یک کیلو قند خریداری شود چندین نفر امضا کردهاند و قیمت گرفته شده و در نهایت رئیس دستور داده و چکی امضا شده تا برای آن اداره قند خریداری شده است اما وقتی مساله به فوتبال میرسد همه نظارتها برداشته میشود. فوتبال ما
درآمدزا نیست یعنی بلیتفروشی که درآمدی ندارد، پخش تلویزیونی هم به باشگاهها نمیرسد و از تبلیغات دور زمین هم چیزی عاید نمیشود. درآمدهای کل فوتبال را هم در نظر بگیرید کفاف تمام هزینهها را نمیدهد. پس اصلاً نمیتوان وارد آن الگوی سرمایهداری شد که از صنعت فوتبال دنبال کسب سود است. پس لااقل باید الگوی دوم باشیم که در آن دولت پول فوتبال را میدهد تا در جامعه فضای مثبت و شادی شکل بگیرد، استعدادها را شکوفا کند و در نهایت ورزش در جامعه توسعه یابد. این کار فینفسه خالی از اشکال است اما باید آن نظارت دقیق روی هزینهها باشد و شکل بگیرد. در حالی که فوتبال ما کاملاً فاقد این نظارت است. بیایید یک مثال مشخص بزنیم. تیم استقلال فصل قبل یک دروازهبان استرالیایی را به خدمت میگیرد که حتی یک بازی هم برای استقلال انجام نمیدهد اما در مقابل دستمزد قابلتوجهی میگیرد. این یک وجه مساله است. حتی با یک جستوجوی ساده در اینترنت میشد سابقه این دروازهبان را دید که در تیم قبلیاش اخراج شده چون در هواپیما نوشیدنی مصرف کرده بود و حرکات نامناسبی انجام داده است. حالا
ببینید این بازیکن را چه کسی به استقلال آورد و چرا مبلغ قراردادش اینقدر بود و اصلاً چه نتیجهای برای تیماش داشت؟ این داستان در برابر بسیاری از بازیکنان خارجی که به لیگ ما میآیند صدق میکند. اگر برآورد کنید میبینید قیمت این بازیکنان از رونالدو و مسی بیشتر است چون آنها در هر هفته حداقل دو بار برای تیمشان به میدان میروند اما این بازیکنان حتی یک دقیقه هم برای تیمشان بازی نکردند یا اینکه تعداد دقایق بازیشان برای تیمهای ایرانی بسیار کم بوده است. بروید ببینید این بازیکنان خارجی نیمکتنشین برای هر دقیقه بازی که کردهاند چه دستمزدی گرفتهاند. این تناقض در فوتبال مساله بسیار عجیب و غریبی است. اینکه هیچ نظارتی بر خرید و پرداخت دستمزد وجود ندارد. من همیشه این مثال قند را تکرار میکنم. یا اصلاً خرید یک جعبه مداد برای یک سازمان دولتی. بروید ببینید چه روندی دارد و چند امضا لازم دارد و چند نفر باید پاسخگو باشند که یک جعبه مداد برای یک اداره عریض و طویل خریداری شود. آنوقت خرید بازیکن و پرداخت دستمزد بدون هیچ نظارتی انجام میشود. در صورتی که
در باشگاههای ما اصلاً مشخص نیست دستور جذب یک بازیکن را چه کسی میدهد. اصلاً بگردید ببینید یک دستخط امضاشده برای خرید یک بازیکن وجود دارد؟ بعد قیمت بازیکن بر چه اساسی تعیین میشود؟ به هر حال باید شاخصها و متر و معیارهایی داشته باشد. کسی به شما یک مداد معمولی را که برای اداره میخواهید بخرید نمیتواند 10 هزار تومان بفروشد. حدود قیمت یک مداد مشخص است. یک بازیکن هم همینطور. به هر حال یک نظام ارزیابی باید برای بازیکن وجود داشته باشد. در لیگ ما تیمهایی معمولاً بین سه تا چهار هفته بسته میشوند. مثلاً بودجه یک باشگاه 20 میلیارد تعیین میشود. عدهای در یک اتاق جمع میشوند که شامل مدیرعامل، مربی، دستیاران، رئیس هیات مدیره و چند نفر دیگر است. طی این مدت تمام آن 20 میلیارد روی کاغذ هزینه میشود. ببینید الان من و شما اگر بخواهیم میوه بخریم یک برآوردهایی میکنیم. من و شما که درآمد بسیار معمولی داریم، برای خریدن یک سیب با همسرمان یک ارزیابی از بازار انجام میدهیم. چون دخلوخرج برای ما مهم است. حالا چون در باشگاههای ما دخلوخرج از جیب ملت میآید مثل حاتم
طایی پول میدهند. وقتی اعتراض میشود که قیمت یک بازیکن اینقدر بالا نیست، میگویند بروید جاهای دیگر را ببینید. واقعاً بروید متوسط قیمت بازیکنان در لیگهای دیگر را ببینید. در لیگ کرواسی که تیماش سابقه سومی جهان را دارد ببینید متوسط قیمت چقدر است. متوسط قیمت در لیگ ایالات متحده آمریکا که سرمایهدارترین کشور دنیاست چقدر است. واقعاً بازیکنان ما گرانتر هستند. یا در تیم سری آ ایتالیا تیم لیورنو را بررسی کنید. واقعاً قیمت بازیکنهای ما کمتر از آنها نیست. در حالی که در آنجا باشگاه درآمد بلیتفروشی دارد، حق پخش تلویزیونی دارد و... در کشور ما آنچه قرار بود به مردم امید بدهد، وحدت ملی ایجاد کند، زمینه شکوفایی جوانان را فراهم آورد از بین رفته است.
چرا ناگهان طی دو سه سال دستمزد بازیکنان جهش عجیبی پیدا کرد؟ درست است که ما به طور کل در چند سال گذشته تورم بالا داشتیم و قیمت همه کالا و خدمات بالا رفت اما در فوتبالی که دولتی است چرا باید دستمزد بازیکنان ناگهان چنین جهش بزرگی داشته باشد؟
برای اینکه چرا این اتفاق افتاد هیچ تحقیق جامع و روشنی انجام نشده است. وقتی در یک نهاد یا سازمان ریختوپاش به وجود میآید و منابعی از خارج سازمان در اختیار قرار میگیرد لاجرم زمینه فساد و بینظمی و هدرروی آن منابع هم ایجاد میشود. شما اگر به جای هفتهای 10 هزار تومان هر هفته یک میلیون به فرزندتان پول توجیبی بدهید او رد نمیکند اما مدل خرج کردنش را تغییر میدهد. شما اگر این کار را بکنید باید در کنارش نظارت سفت و سختی داشته باشید. در تیمهای ما هزینههای زیادی انجام میشود و بدون شک عده خاصی هم از این وضع منتفع میشوند. من مدرک مستندی علیه کسی ندارم اما از روی الگوی خرج کردن میتوانم این را بگویم. وقتی نظارتی وجود ندارد حتماً ریختوپاش به وجود میآید. ما میخواهیم ورزش را بین جوانانمان گسترش
دهیم. این مساله اشکالی ندارد و یک نگاه استراتژیک درست است. در همهجای دنیا ورزش زمینهای برای همراهی و همدلی همه مردم است. در عین وجود یک رقابت ورزشی یک وحدت هم وجود دارد. مثلاً بوندسلیگای آلمان را در نظر بگیرید. رقابت وجود دارد ولی مردم آلمان به بهانه بوندسلیگا به نوعی در کنار هم هستند؛ مردم انگلستان با لیگ برتر یا مردم اسپانیا با لالیگا. البته این مربوط به عملکرد اجتماعی فوتبال است که خود داستان مفصلی دارد. اما در بحث کلان میگویم ما با توجه به جمعیتمان سرمایهگذاری کمی داشتیم. مثلاً برای جوانانمان سرمایهگذاری نکردیم. ما به تیمها و افراد خاصی پول دادیم. نگاه کلان ما درست نبوده چون فاقد نظام نظارتی بوده است. این مساله برای من هم عجیب است. من میگویم دولتی که برای یک حبه قند مو را از ماست میکشد در برابر فوتبال چنین بیتوجه بوده است. اگر یک کارمند دولت 10 دقیقه دیرتر به محل کارش برود بازخورد اقتصادی این دیر رفتن در فیش حقوقیاش مشخص میشود و مثلاً پنج هزار تومان دریافتیاش کاهش مییابد. در حد یک ریال را هم حساب میکنند. در قسمتهای
حسابداری عدهای کار میکنند که همین کسرکارها و اضافهکارها و ریالها را محاسبه کنند. اما به فوتبال که میرسد هیچکس نمیپرسد که مثلاً آن دروازهبان استرالیایی را چه کسی آورده است؟ چرا مثلاً 200 هزار دلار باید به این دروازهبان دستمزد داده شود؟ یک فصل فوتبال ما حدوداً هشت ماه است. فوتبالیستی که قراردادی 800 میلیونتومانی امضا کرده یعنی درآمد ماهانه 100 میلیونتومانی داشته است. بیشتر از یک نماینده مجلس، یک استاد دانشگاه، یک کارشناس، مهندس یا پزشک. پس چارچوب و معیارها کجاست؟ بازیکنان خارجی در لیگهای اروپایی براساس عملکرد یا پرفورمنسی که دارند دستمزد میگیرند.
دستمزد ستارهها و سوپراستارها در همه جای دنیا بالاست. بسکتبالیستها، بازیکنان بیسبال یا فوتبال آمریکایی دستمزد بسیار بالایی دارند. ولی اولاً آنجا بخش خصوصی هزینه میکند و دوماً برای پرداخت دستمزد و تعیین قیمت معیارهایی دارد و پیشبینی سود میکند.
بله، من عرض کردم که در فوتبال ما اصلاً سودآوری وجود ندارد. اینجا فوتبال دولتی و مساله سودآوری منتفی است. ما الان در آن الگوی دوم باید باشیم که فوتبال دولتی است و ایرادی هم ندارد. دقت کنید دولتهای بلوک شرقی با همین الگو در ورزش بسیار موفق بودند. کشور کوچک آلمان شرقی در المپیک با آمریکا پابه پا رقابت میکرد. میخواهم بگویم هر دو الگو میتواند جواب بدهد: هم الگوی سرمایهداری مبتنی بر سود یا سرمایهداری و هم الگوی بلوک شرق که مبتنی بر سرمایهگذاری دولت و براساس باورهای ایدئولوژیک است. اما ما هیچ کدام از این دو الگو نیستیم. این ولخرجی که ما داریم حتی متمولترین باشگاههای نظام سرمایهداری هم ندارند. اصلاً آنجا ولخرجی معنایی ندارد چون هر هزینهای باید مبتنی بر کسب سود باشد. در الگوی دوم هم
دستگاههای نظارتی کاملاً بر همه فرآیندها کنترل دارند. اما در فوتبال ما این قضیه اتفاق نمیافتد در حالی که ما در کشورمان بازرسیها و نظارتهای بسیار پیچیده داریم. هر مسالهای چند بار چک و کنترل میشود. در یک شعبه بانک که حسابهای مردم عادی در آن است بازرس وجود دارد و امور مالی کنترل میشود و حتی کارکنان بانک به طور چرخشی تغییر میکنند تا نظارت کامل وجود داشته باشد. آن وقت برای 500، 600 میلیارد در سال تقریباً هیچ نظارتی وجود ندارد. ما دو باشگاه داریم که اگر کسی برود از آنها بپرسد چقدر بدهکار هستید هیچکس نمیداند.
من میگویم این داستان مربوط به امسال یا پارسال نیست. مدتهاست که این طور است پس چرا این روند نادرست متوقف نشده است؟ همیشه باشگاهها بدهکار هستند یا پرونده در فیفا دارند. بازیکنی طلبش را نگرفته یا یک مربی در پی شکایت است. آنقدر تکرار شده که دیگر لوث شده است.
چون پاسخگویی وجود ندارد. کدام مدیرعامل پاسخگو بوده است؟ به چه کسی؟ به کدام محکمه؟ با این سیستم مدیر خوب هم دچار مشکل میشود. واقعیت این است اگر با این سیستم نظارتی که کسی ناظر بر اعمال ما نیست به من و شما هم 30، 40 میلیارد پول بدهند که هزینه کنیم حتماً پایمان میلرزد. من میخواهم بگویم این سیستم ایراد دارد. هر کسی را در مجموعه بگذارند به راه خطا خواهد رفت. در فوتبال دنیا یا بازار شما را چک میکند یا دولت. اگر در بازار زیانده باشید و نتوانید سود کسب کنید کنار گذاشته میشوید. در سیستم فوتبال دولتی هم باید به اندازه و البته کم هزینه کنید. اجازه ریختوپاش ندارید و مجبور هستید حسابوکتاب پس دهید. باشگاه آرسنال یک ورزشگاه جدید میسازد اما میگوید من اغلب درآمدم را باید برای
پرداخت وام بانکی احداث ورزشگاه بدهم. بنابراین نمیتوانم بازیکنان گران را نگه دارم یا بخرم. نتیجهاش چیست؟ آرسنال 9 سال است که هیچ جامی نگرفته است اما میگوید من ورزشگاه دارم. این یک منطق دقیق اقتصادی است. ما آن سیستم خودانگیخته سودآوری اقتصادی را نداریم، بنابراین بازمیگردیم به فوتبال دولتی. در این سیستم وقتی نظارت نباشد سقوط حتمی است.
خیلی وقت است که به لزوم نظارت رسیدهایم. چرا این همه مدت به دنبال استقرار سیستم نظارتی نبودند؟
اینجا باید نقش دولت و مجلس و قوه قضائیه در نظر گرفته شود. این نهادها باید در این مواقع دخالت کنند. این یک بحث کلان است که چه کسی باید بر چگونگی هزینهکرد سالی 500 تا 600 میلیارد تومان نظارت کند. در این میان مردم هم آشکارا دارند بیمیلیشان را با نرفتن به ورزشگاهها نشان میدهند. شما الان یک عده نمیدانم یک جور اگر میشد یک رایگیری بگذارند که مردم این فوتبال را به این شکل میخواهند شما مطمئن باشید که بالای 90 درصد میگویند نه؛ مطمئن باشید.
فکر میکنید لیگهای خلیجفارس، با پول کلانی که خرج میکنند در بزرگ شدن حباب دستمزد بازیکنان ایرانی اثرگذار بودهاند؟
هم بله و هم نه. آنها هم فوتبال دولتی ریختوپاشی دارند اما کشورهای کوچکی هستند و لیگهای کوچکتری دارند. اما آنها هم بیحسابوکتاب خرج میکنند. رئیس فدراسیون هم معمولاً یکی از شیوخ قدرتمند و ثروتمند است ما اصلاً معیار آنها را قبول نداریم. اگر آنها اثرگذاری داشتند که احتمالاً اندک بوده باز هم به خاطر ضعف سیستم نظارتی ما بوده است. وگرنه بازیکنانی که چنین پولهایی میخواهند میتوانند بروند و در این لیگها بازی کنند.
شما به بحث نارضایتی مردم هم اشاره داشتید. من شهروندم و میبینم که دولت پول کلانی به باشگاهها تزریق میکند و در قبالش هیچ بازدهی مثبتی نمیبینم. احتمالاً شهروندان دیگری هم مثل من هستند که از این بابت ناراضیاند. مساله تیم ملی نیست. شهروندان مطمئناً با هزینه بیشتر و بالاتر برای تیم ملی فوتبال مخالف نیستند اما نه برای باشگاهها و بازیکنان ناموفق.
وقتی جوان که بودم برای تماشای مسابقات به امجدیه میرفتم که یک ورزشگاه 25 هزار نفری بود. جمعیت تهران در آن زمان کمتر از سه میلیون نفر بود. ورزشگاه امجدیه سراسر پر میشد و گاهی روی زمین هم تماشاچیان مینشستند و حدود 30 هزار نفر یک مسابقه را از نزدیک تماشا میکردند. حالا جمعیت این شهر حدود 15 میلیون نفر است اما 20 هزار نفر هم به ورزشگاه نمیروند. این یعنی نه گفتن مردم. برای دیدن بازی تیمهای تهرانی کسی به ورزشگاه نمیرود. تیم پرطرفدار تراکتورسازی که هواداران پرشوری هم دارد در بازیهای آخرش اصلاً تماشاچی به چشم نمیخورد. در حالی که در فوتبال همه هزینهها برای این است که مردم جذب شوند، مردم فوتبال را
ببینند و با آن شاد شوند. در حالی که اکنون مردم اصلاً جایی ندارند. خب مردم چه جوری باید بگویند نه؟ همین که به ورزشگاه نروند.
شما به عنوان یک کارشناس فوتبال و البته کسی که اقتصاد هم خوانده از میان دو الگویی که مطرح کردید کدام یک را برای فوتبال ما مناسب میدانید و پیشنهاد میدهید؟
در حال حاضر حتماً و بدون شک الگوی دولتی را توصیه میکنم چون الگوی اول اصلاً جواب نمیدهد. کدام آدم عاقل از بخش خصوصی حاضر است بیاید یک باشگاه را در اختیار بگیرد و سالی 30 تا 40 میلیارد هزینه کند و بداند هیچ سودی از آن حاصل نمیشود؟ الان میگویند میخواهیم پرسپولیس و استقلال را خصوصی کنیم. چطور؟ مگر میتوانیم به زور خصوصیسازی کنیم. شما باید زمینه فعالیتهای بخشهای خصوصی را فراهم بیاورید بعد خودبهخود و خودانگیخته باشگاه خصوصی شکل میگیرد و میتوان دولتیها را هم واگذار کرد. نمیتوان با همین چارچوبی که هست باشگاهها را خصوصی کرد. مثل اینکه شما به فردی که دنبال مجوز یک مغازه است در بیابان مجوز بدهید و بگویید اینجا میتوانید مغازه باز کنید. پس مشتریان کو؟ نیازهای لازم کو؟ شما اول باید سطح را صاف بکنید، جاده و خیابان بکشید، برق بکشید، آب و گاز تامین کنید بعد مردم خودشان میآیند و
زمین و امکانات را از شما میخرند که مغازه بزنند. الان کدام بخش خصوصی میتواند بیاید پرسپولیس و استقلال را بگیرد و بعد با سپاهان یا ذوبآهن که از مجموعههای دولتی است، رقابت کند. هر جا دولت دست گذاشته بخش خصوصی از آن فاصله گرفته است. اینکه میگویند افرادی هستند که تمایل دارند تمامش قصه است. اگر هم حضراتی ابراز تمایل میکنند و میآیند تنها به دو دلیل است: یا اینکه انتظار دارند در مقابل یک نوع رانتها و تسهیلات ویژه در اختیار بگیرند که نمونهاش را هم الان داریم یا اینکه حاضر هستند تا مدتی هزینه کنند تا فقط نامشان مطرح شود که این دسته هم پایدار نیستند و بعد از مدتی کنار میکشند. فردی میگوید پرسپولیس را به من بدهید من سالی 50 میلیارد هزینهاش میکنم اما این پایدار نیست و نهایتاً یک تا دو سال دوام میآورد.
حرف شما درست است اما آیا بخش دولتی میتواند هزینه بازیکن و مربی 16 تیم لیگ برتری را بدهد؟ منابع دولت هم محدود است.
وقتی من میگویم الگو دولتی باشد الزامات و شرایطی هم دارد. نمونهاش را هم برایتان میگویم. این را در کتاب «روزی روزگاری فوتبال» هم توضیح دادم. سوئد مدل فوتبالش دولتی-خصوصی است. یعنی چند باشگاه معدود خصوصی و بقیه دولتی بود. بعد خصوصیها دیدند که دارند به زیان میرسند آنها هم باشگاههایشان را به دولت واگذار کردند. در حال حاضر مدل باشگاههای سوئد اینطور است که وابسته به کارخانهها و بنگاههای دولتی هستند. اما قیمتها و دستمزدها اساساً اینطور نیست که مثل فوتبال ما بالا رفته باشد. این در حالی است که اتفاقاً فوتبال سوئد از فوتبال ما بسیار جلوتر است. بروید ببینید قیمت بازیکنان در سوئد چقدر است؟ اگر در تیمهای ما قراردادهایی با قیمت واقعی بسته شوند بازیکنان ما هیچ کدام بیشتر از 30 تا 40 میلیون تومان دستمزد نمیگیرند. در لیگ سوئد که برای شما مثال زدم تیم را براساس بودجهای که به دقت محاسبه شده میبندند نه قراردادهای نجومی.
میگویند اگر بازیکنی میگوید که ارزش بیشتری دارد برود در لیگهای دیگر بازی کند. در کشور ما هم باید همینطور باشد اگر بیشتر میخواهند بروند امارات یا اگر میتوانند اروپا.
من حرف شما در مورد لیگ سوئد را کاملاً میپذیرم اما بازده آن را هم نگاه کنید. هیچ باشگاهی از سوئد در لیگ قهرمانان یا لیگ اروپا حضور ندارد. هیچکدام از ما اسم یک تیم باشگاهی از این کشور را هم به خاطر نداریم. ما مثلاً اندرلشت بلژیک یا دیناموکییف اوکراین را میشناسیم اما باشگاههای سوئد کجا هستند؟
ببینید سوئد میگوید ورزش برای مردم کشورم مهم است. سوئد ورزش را قهرمانی تعریف نکرده است. ورزش قهرمانی یک بحث دیگر است. در همین مدل دولتی اگر میخواهید ورزش قهرمانی داشته باشید میتوانید دو تیم منتخب داشته باشید و بیشتر روی آنها سرمایهگذاری کنید. هر کجا هم بازیکن قوی و توانمندی بود به این دو سه تیم مهمتر بیاورید، دینامو مسکو یا استوا بخارست رومانی. در رومانی هر بازیکن خوبی ظهور میکرد به استوا بخارست میآمد. تیمها همه دولتی بود. تیم استوا بخارست هم در لیگ اروپا قابل قبول بازی میکرد و خوب در مراحل مختلف لیگ بالا میرفت. این هم یک مدل از الگوی دولتی است. ما هم میتوانیم اینطور باشیم.
یعنی نظر شما به این مدل از الگوی دولتی است که ما دو یا سه تیم برگزیده داشته باشیم؟
نه، نظر شخصی من این است که ورزش باید در کشور ما اشاعه پیدا کند. در استانهای دوردست، روستاها و شهرها هزینه شود. اما ما این راه را پیشرو داریم که لیگ دولتی داشته باشیم و اگر قهرمانی هم میخواهیم مسیر دینامو مسکو، استوا بخارست رومانی و ستاره سرخ بلگراد را در پیش بگیریم که تا قهرمانی اروپا هم پیش میروند. استوا بخارست در دهه 80 میلادی بارسلونا را در اسپانیا شکست میدهد و قهرمان اروپا میشود. بدون هیچ ریختوپاشی. آنها دو تا سه تا تیم دارند که در ویترین بینالمللی برایشان میجنگند. الگوی باشگاهداری دولتی مساله بغرنجی نیست اتفاقاً بسیار ساده است.
مسلماً یکباره نمیتوانیم لیگ خصوصی داشته باشیم اما میتوانیم خصوصیسازی را آغاز کنیم.
در همه جای دنیا فدراسیون ناظر بر رقابتهاست و باشگاهها اتحادیهای دارند مثل بوندسلیگا یا لیگ برتر انگلیس که کار مسابقات را پیش میبرند. تبلیغات دور زمین پولش به باشگاه میرسد، پول بلیتفروشی و حق پخش تلویزیونی به باشگاه میرسد این طور نیست که همه درآمدها را فدراسیون بردارد. در کشور ما فدراسیون سازمان لیگ را ایجاد کرده است.
واضح است که باید درآمدها در اختیار باشگاهها باشد نه فدراسیون.
نمیشود الان باشگاه خصوصی داشته باشیم. این باشگاه چطور میتواند از تلویزیون حق پخش بگیرد. باشگاه نمیتواند با تلویزیون که حتی دولتی هم نیست بنشیند و مذاکره کند و حق پخش بخواهد. در آلمان باشگاه با شبکههای مختلف صحبت میکند و در نهایت با یک شبکه برای پخش بازیها به توافق میرسد. من واقعبینانه میگویم. ما امکان خصوصی بودن را نداریم.
نظرتان در مورد انتشار قرارداد بازیکنان برخی تیمهای لیگ برتر چیست؟
بیشتر افسردگی به بار آورده است. زمانی فوتبالیستها در دل مردم جا داشتند اکنون مردم از بازیکنان فوتبال بدشان آمده است. متاسفانه این برای ورزش هم بسیار بد است. برای فوتبالیست هم این فضا بسیار عواقب بدی داشت. به هر حال ما بازیکنان و مربیان بسیار خوب و عزیزی هم داریم که اکنون قربانی این نگاه منفی شدهاند و به نوعی مظلوم این ماجرا واقع شدهاند. این فوتبال با این ساختار معیوب قربانیان زیادی دارد چه فوتبال خصوصی، چه بازیکنان و مربیان خوب و چه مدیران کاربلد. همه خوبیها در این ساختار بریز و بپاش از بین میروند و میمیرند. حتی عشق مردم به فوتبال هم میمیرد. باید به استعداد، نبوغ تماشاگر، مدیر و... بگوییم: تو در این فوتبال خواهی مرد.
دیدگاه تان را بنویسید