تاریخ انتشار:
تحلیلی بر تاثیر انتظارات بر متغیرهای اقتصادی
قدرت «انتظارات» چقدر است؟
«انتظارات» در اقتصاد عبارت است از پیشبینیها و تخمین تصمیمگیرندگان اقتصادی درباره متغیرهایی همچون قیمتهای آتی، میزان فروش، میزان درآمد، مالیات و متغیرهایی از این دست.
نظریه مدرن اقتصادی به خوبی تبیین میکند که تفاوت اصلی علم اقتصاد با سایر علوم اجتماعی در این است که عوامل اقتصادی در تصمیمگیریهای خود میتوانند آیندهنگر باشند؛ یا به عبارت دیگر انتظارات آتی خود را از روند تغییرات متغیرهای اقتصادی در تصمیمگیری امروز خود لحاظ میکنند. این آیندهنگری یا انتظارات در اکثر نظریههای اقتصادی نقش مهمی را ایفا میکند. به عنوان مثال، در نظریه مصرف پارادایم چرخه زندگی و درآمد دائمی بر نقش درآمدهای آتی در تصمیمگیریهای امروز تاکید میشود. در نظریه سرمایهگذاری، محاسبات مربوط به ارزش جاری با در نظر گرفتن قیمتها و فروش انتظاری آتی انجام میشوند. قیمتگذاری انواع سهام، تعیین نرخهای بهره و نرخ ارز نیز از جمله متغیرهایی هستند که بستگی مستقیمی با انتظارات دارند.
انتظارات در تاریخ تفکرات اقتصادی
نظریه انتظارات و تحلیل سیستماتیک تاثیرات آن بر نحوه رفتار عوامل اقتصادی برای اولین بار توسط هنری تورنتون1 در مقالهای تحت عنوان «اعتبارات و نحوه تخصیص آن» در سال 1802 میلادی مطرح شد و پس از آن امیلی چیسون2 در سال 1887 چارچوبی را مطرح کرد که در آن شکلگیری انتظارات لحاظ شده بود.
از آن تاریخ انتظارات نقش قابل توجهی در مباحث اقتصادی داشته است و اکثر اقتصاددانان کلاسیک در مدلهای خود نقش انتظارات را نیز در نظر گرفتند؛ اما روش تحلیل آنها از تاثیر انتظارات مبتنی بر تحلیلهای ایستاست که در آنها پیشبینیها کامل و بدون خطا هستند.
این نوع شکلگیری انتظارات در اقتصاد تحت عنوان «انتظارات تطبیقی» یاد میشود که بر اساس آن انتظارات عوامل اقتصادی از اتفاقات آتی بر اساس اتفاقات گذشته است. در بین اقتصاددانانی که روی این موضوع کار کردهاند، نام آلفرد مارشال3 به عنوان نظریهپرداز «انتظارات ایستای قیمتی» بیش از دیگران به چشم میخورد.
«مدل کاب-وب»4 یک بازار با لحاظ وقفه تولیدی اولین مدلی بود که در دهه1930 به صورت رسمی انتظارات را وارد مدلسازی اقتصادی کرد. این مدل یا نظریه اقتصادی توضیح میدهد که چگونه نوسانات دورهای در برخی بازارها ممکن است قیمتها را تحت تاثیر قرار دهند. در همان دهه رویکرد تعادل موقتی، که توسط مکتب استکهلم5 برای اولین بار مطرح شد، به وضوح توضیح میداد که انتظارات قیمتی میزان عرضه و تقاضای جاری را تحت تاثیر قرار میدهد.
علاوه بر این، جان مینارد کینز6 در سال 1936 در کتاب «نظریه عمومی» اهمیت انتظارات بلندمدت در تعیین قیمت سهام و تصمیم برای سرمایهگذاری را مطرح کرد.
تا 30 سال پس از آن تغییر و تحول خاصی در نظریهپردازی انتظارات صورت نگرفت تا سال 1961 که جان ماث7 نظریه «انتظارات عقلانی» را در قالب «مدل کاب- وب» مطرح کرد. بر اساس این نظریه عوامل اقتصادی بر اساس چشمانداز عقلانی که پیش روی آنها قرار گرفته است، اطلاعات موجود و تجارب گذشته انتظارات خود را شکل میدهند.
اواخر دهه 1990 بود که در پاسخ به انتقادات مطرحشده نسبت به انتظارات عقلایی شاخه جدیدی از انتظارات در ادبیات اقتصادی پدید آمد تحت عنوان «یادگیری و انتظارات». نکته اصلی این نظریه، این است که عوامل اقتصادی از اطلاعات و تجربیات گذشته خود یاد میگیرند و بر اساس آنچه آموختهاند انتظارات خود را به روز میکنند. این آموزش گاهی اوقات بر اساس نتیجه پیشبینیهای گذشته و تجربیات کسبشده صورت میگیرد.
انتظارات تا چه حد بر متغیرهای اقتصادی تاثیر میگذارند؟
فارغ از اینکه عوامل اقتصادی انتظارات خود را چگونه شکل دادهاند، در مورد میزان تاثیرگذاری این انتظارات بر متغیرهای کلان اقتصادی بحث و مطالعات فراوانی صورت گرفته است. در این یادداشت سعی بر این است که به بررسی تاثیرات مثبت انتظارات بر متغیرهای کلان اقتصادی ایران بپردازیم. در این رهیافت تمرکز اصلی توافق اخیر هستهای است و واکنش مثبت بسیاری از متغیرهای اقتصادی نسبت به این رخداد.
گزارشهای رسمی و غیررسمی همگی حاکی از برقراری آرامش نسبی در اکثر بازارهای مالی ایران است. نگاهی گذرا به روند تغییرات تورم در سهماهه اخیر حاکی از این است که ابهت غول تورم درهم شکسته و همه ارقام و نمودارها خبرهای خوشی را در دل خود جای دادهاند.
بر اساس گزارش مرکز آمار ایران تورم نقطه به نقطه در نقاط شهری در پایان مهرماه نسبت به شهریورماه 03/32 درصد و در نقاط روستایی 06/38 درصد بوده است. این در حالی است که این رقم برای ماه قبل از آن به ترتیب برای نقاط شهری و روستایی 37 و 7/42 درصد بوده است. به عبارت دیگر، تورم نقطه به نقطه در طول سه ماه گذشته همواره رو به کاهش بوده است. روند افزایشی قیمت طلا نیز راه افول در پیش گرفته و بازار ارز نیز پس از مدتها نزول را تجربه میکند. بازار بورس نیز همچنان پررونق است. در یک کلام، «بوی بهبود ز اوضاع جهان میآید».
اما کسی نمیداند این آرامش تا کی و کجا ادامه خواهد یافت؟ سوال اساسی این است که آیا صرف وقوع یک رخداد مثبت و خوشبینی عوامل اقتصادی برای برقراری ثبات اقتصادی کافی است یا خیر؟
از دید نظری، به هر شکل نمیتوان منکر تاثیر انتظارات بر متغیرهای اسمی شد. بدون شک انتظارات یکی از عوامل تعیینکننده در بازار جاری و مخصوصاً بازارهای آتی است، اما از این نکته مهم نباید غافل بود که صرف امیدوار بودن در بلندمدت کارساز نخواهد بود. مسلماً انتظارات بر روند متغیرهای اسمی در کوتاهمدت تاثیر خواهد گذاشت اما در بلندمدت متغیرهای حقیقی را دستخوش تغییر نخواهد کرد.
برای توضیح بیشتر همان مورد تورم را در نظر بگیرید. عامل اصلی افزایش تورم، رشد نقدینگی است. اگرچه، وجود انتظارات مثبت روند افزایش تورم را معکوس کرده، اما کاهش باثبات در روند تورمی ایجاد نخواهد شد مگر اینکه سیاستهای پولی صحیح و مناسب برای کنترل نقدینگی اتخاذ شود.
همین امر در مورد سایر متغیرها نیز صحت دارد. یعنی تغییر بادوام در روند متغیرهای پولی، مالی و ارزی زمانی تحقق مییابد که سیاستهای پولی، ارزی و مالی متناسب با آنها اتخاذ شوند؛ و تغییر متغیرها حاصل از اجرای چنین نتایجی باشد.
پینوشتها:
1- Henry Thornton
2- Emile Cheysson
3- Alfred Marshal
4- Cobweb Model
5- Stockholm School
6- John Maynard Keynes
7- John Muth
دیدگاه تان را بنویسید