گزارش IMF درباره ثبات مالی در جهان منتشر شد
باثباتها و بیثباتها
صندوق بینالمللی پول گزارش ثبات مالی جهان را که هرساله در آوریل منتشر و در اکتبر بهروزرسانی میشود برای سال ۲۰۱۴ منتشر کرد. این گزارش، بنا به اظهار این موسسه، قرار است مشکلات پیش روی جهان برای برقراری ثبات مالی را پیشبینی و حتیالامکان برای رفع آن راهحل ارائه کند.
صندوق بینالمللی پول گزارش ثبات مالی جهان را که هرساله در آوریل منتشر و در اکتبر بهروزرسانی میشود برای سال 2014 منتشر کرد. این گزارش، بنا به اظهار این موسسه، قرار است مشکلات پیش روی جهان برای برقراری ثبات مالی را پیشبینی و حتیالامکان برای رفع آن راهحل ارائه کند. در سالهای عادی، گزارش بیشتر معطوف به ارائه راههایی برای جلوگیری از ایجاد بحران در اقتصاد مالی جهان است، این وظیفه در سالهای بعد از وقوع بحران، تبدیل به ارائه راههایی برای کنترل بحران در جریان شد تا زیان کمتری را ایجاد کند. گزارش امسال اگرچه برای بازار مالی جهانی، وضعیت بهتری را نسبت به سالهای بحران پیشبینی میکند اما همچنان تاکید دارد وضعیت، از نرمال بسیار فاصله دارد. کارشناسان این نهاد اعتقاد دارند بازار مالی کشورهای توسعهیافته، همچنان از پشتیبانی شدید مالی دولتها سود میبرد و بر جریان نقدینگی فراوان و ارزان تکیه دارد. تکیهای که تا به طور کامل حذف نشود، نمیتوان در مورد میزان ثبات و قابل اتکا بودن این بازارها نظری ابراز کرد. همچنین گزارش منتشرشده اظهار میدارد چه کشورهای توسعهیافته و چه بازارهای نوظهور، فعلاً نقدینگیمحور هستند. برای تغییر موفق این «نقدینگیمحوری» به «رشدمحوری» چهار عامل بهعنوان پیشنیاز مطرح است که در واقع باید در چهار بخش مختلف از جهان اتفاق بیفتد: از جمله مهمترین آنها اول، به حالت نرمال بازگشتن سیاست پولی بانک مرکزی ایالات متحده است که باعث کاهش ریسک بیثباتی مالی میشود. دوم، اقدام بازارهای اقتصادهای نوظهور برای ایجاد ثبات مالی داخلی و متعادلسازی بازارهای مالی داخلی و اتکای کمتر به منابع خارجی است تا با فروکش کردن جریان نقدینگی ارزان دچار فروپاشی نشود. سومین شرط که باید در اتحادیه اروپا اتفاق بیفتد گذر از قطعهقطعه شدن و وقوع مجدد یکپارچگی قوی است و در آخر نیز، عملکرد موفق «آبه نومیک» در ژاپن است، این عملکرد موفق قرار است تورم مطلوب و رشد پایدار برای ژاپن به ارمغان بیاورد. بانک جهانی اعتقاد دارد فرآیند ایجاد رشدی خودکفا، بیش از دیگر کشورهای توسعهیافته در ایالات متحده مشهود است. اما این گذار ایالات متحده، چالشهایی را نیز برای ثبات اقتصاد مالی جهان ایجاد کرده است. از جمله افزایش بدهی به دارایی خالص در بخش خصوصی یا کاهش سطح استانداردها در بعضی بخشهای مالی اقتصاد. در میان این تغییرات شدید بازارها و اقتصادهای جهانی، بازارهای نوظهور با چالشهای گذاری خاص خود روبهرو هستند که البته از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. نسبت بدهی به دارایی خالص در این دسته از اقتصادها، چه در بخش عمومی و چه در بخش خصوصی افزایش یافته است و این موضوع، این اقتصادها را نسبت به تغییرات داخلی و خارجی حساستر میکند. عدم تعادل اقتصاد کلان، در اکثر این اقتصادها در سالهای گذشته افزایش یافته است. علت اصلی این افزایش مشارکت روزافزون سرمایهگذاران خارجی در اقتصاد این کشورهاست. در سالهای گذشته، پایین بودن نرخ بهره در کنار جریان نقدینگی شدیدی که وجود داشت، اقتصاد کشورهای نوظهور را گزینهای جذاب برای سرمایهگذاران بینالمللی کرد. این جریان نقدینگی باعث ایجاد «عدم تطابق سیستمیک نقدینگی» در اقتصاد این کشورها شده است. این وضعیت بیشتر به دلیل عدم تناسب میان سرمایهگذاریهای انجامشده در این کشورها با ظرفیتهای اقتصاد و نهادهای داخلی کشورها (خصوصاً بانکها) اتفاق افتاده است. این تنگنا، میتواند اثرات ناشی از هر تغییری در بخشهای داخلی و خارجی را بر اقتصاد این کشورها شدت دهد. حتی ادامه این وضع ممکن است شرایطی را ایجاد کند که مقامات این کشورها مجبور شوند برای حفظ بازار سهام و پول، جریان نقدینگی را (حتی در صورت غیبت سرمایهگذاران خارجی) تامین کنند. این گزارش خصوصاً به بخش خصوصی این کشورها پیشنهاد میکند به فکر ایجاد سدهایی در سیستم اقتصادی خود باشند تا بتوانند تا حدی در برابر شوکهای اقتصادی داخلی و خارجی مقاومت کنند. مشکل اصلی دیگر این دسته از اقتصادها، مبالغ بالایی است که توسط شرکتهای خصوصی وام دریافت شده و حالا با بالا رفتن نرخ بهره و کاهش مشوقهای مالی فدرالرزرو، بازپرداخت آنها میتواند بسیار پرهزینهتر از برآوردها باشد و توازن مالی آنها و در نتیجه اقتصاد کشورشان را دچار مشکل کند. البته اوضاع بین کشورهای مختلف که به آنها اقتصادهای نوظهور میگوییم تا حد زیادی متفاوت است، مثلاً در چین، بخش اصلی مشکل بازارهای مالی، نه مسائل پیشتر گفته در مورد اقتصادهای نوظهور، که سیستم بانکی سایه در این کشور است که طی سالهای اخیر به سرعت حجیم شده و در حال حاضر حدود 30 تا 40 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را شامل میشود. این موضوع وضعیت را برای سیاستگذاران برای کنترل بازارهای مالی و تعیین نرخهای موثر بسیار سخت میکند. در مورد اتحادیه اروپا، جدایی بین کشورهای حاشیه و هسته اصلی همچنان مشکلی است که همدلی در خصوص سیاستهای مالی را مشکل میکند. تفاوت بین سطح درآمد و رفاه در کشوری مثل آلمان با کشورهای فقیر این حوزه، مردم کشورهای فقیرتر را نسبت به دستوراتی که مبداء آن آلمان و بقیه کشورهای ثروتمند حوزه هستند، بدبین میکند. بدبینی که در قالب شورشهای اجتماعی و اعتراضات در بسیاری از کشورهای عضو این حوزه قابل مشاهده است. بحران اوکراین و همچنین امکان ایجاد تورم منفی در این حوزه مشکلات دیگری است که مقامات بانک مرکزی اروپا باید با آن دست و پنجه نرم کنند و همچنین ترازنامههای بانکهای حوزه لازم است شفاف شود. در ژاپن هم اگرچه سیاستهای پولی و مالی موفق بوده و باید ادامه یابد، اما برای نوسازی یک اقتصاد کافی نیست. تغییر مسیر کشور به سمت رشد علاوه بر اینها به نرخ پایین بدهی دولتی و اصلاحات ساختاری هم نیاز دارد که دولت هنوز به انجام آن اقدام نکرده است. در مجموع، برای خروج سلامت جهان از وضعیت پیش رو، و ادامهدار بودن روند رشد و خروج از بحران، سه دسته از اقدامات لازم است صورت گیرد. اول فدرالرزرو باید روند آگاهانه و درستی برای توقف ارائه مشوقهای مالی خود بیابد. شفافسازی و ارتباط مستمر با بازارهای مالی در کنار پیشبینیپذیر بودن اقدامات و اطلاعرسانی از قبل، میتواند کلید توقف موفق این مشوقها باشد. دوم اینکه اقتصادهای نوظهور باید اتکای خود به منابع سرمایهگذاری خارجی ارزان را کاهش دهند و شرایط را برای بازارهای سرمایهگذاری رقابتیتر آماده کنند. همچنین با حداکثر توان سعی کنند، متعادل بودن بازارهای مالی داخلی خود را تضمین کنند. سوم اینکه هم سیاستهای آبه در ژاپن باید ادامه یابد و اصلاحات ساختاری به آن اضافه شود و هم اتحادیه اروپا باید اقدامات لازم برای متعادل شدن ترازنامه بانکها و شرکتهای این حوزه را ادامه دهد. همچنین اتحادیه باید منابع غیربانکی لازم برای سرپا نگه داشتن شرکتهای کوچکی را که ممکن است در این جریان آسیب ببینند، فراهم کند.
دیدگاه تان را بنویسید