توافق با غرب و انتفاع گروههای کم درآمد
دولت روحانی و فقرا
در حالی که بسیاری از ایرانیان امضای توافقنامه موقت با گروه ۱ + ۵ در ژنو را جشن میگیرند، فقرا نسبت به اینکه چه اندازه از این قرارداد تاریخی منتفع میشوند سردرگم هستند.
در حالی که بسیاری از ایرانیان امضای توافقنامه موقت با گروه 1+5 در ژنو را جشن میگیرند، فقرا نسبت به اینکه چه اندازه از این قرارداد تاریخی منتفع میشوند سردرگم هستند. البته بخشهایی از جمعیت کشور نسبت به انتفاعشان از این قرارداد مطمئنتر هستند: هزاران خانواده طبقه متوسط که فرزندانی در دانشگاههای خارجی دارند و حتی خانوادههای ثروتمندتری که برای درمان به خارج میروند اکنون قادر هستند تا پول خدماتی را که دریافت میکنند با استفاده از سرمایههایی که برابر توافق ژنو آزاد میشود، پرداخت کنند. برای فقرا اما اگر منفعتی در این قرارداد باشد غیرمستقیم و مبهم است. آیا رشد اقتصادی دوباره آغاز خواهد شد؟ و آیا این رشد برای فقرا مشاغلی ایجاد خواهد کرد که آنها را از دامن فقر نجات دهد؟
تردیدی نیست که رشد اقتصادی فقر را کاهش خواهد داد اما برخی از انواع رشد اقتصادی، نفع بیشتری به فقرا نسبت به سایر افراد میرسانند. به ویژه در ایران که اغلب رشد اقتصادی با افزایش درآمدهای نفتی گره خورده است، این سخن کاملاً درست است. احتمالاً درآمد نفت اولین درآمدی است که به عنوان پیامد قرارداد ژنو افزایش خواهد یافت اگرچه ممکن است این اتفاق از طریق صادرات پتروشیمی بیشتر از صادرات نفت خام اتفاق بیفتد. اگر این اقدامات باعث شروع مجدد کسبوکاری تولیدی شود که به دلیل نبود قطعات یدکی تعطیل شدهاند میتوان گفت بخشی از قرارداد برای فقرا دارای منفعت است. چرا که از این طریق اشتغال ایجاد خواهد شد و در نتیجه رفاه بهبود خواهد یافت. اما اگر این اقدامات منجر به واردات کالاهای مصرفی شود که اشتغالی ایجاد نخواهد کرد احتمالاً اثر چندانی هم بر رفاه فقرا نخواهد گذاشت.
شاید این دوگانگی تاثیر درآمد نفت مسوول کاهش بسیار اندک در نرخ فقر بین سالهای 1384 تا 1388 باشد؛ زمانی که درآمد نفتی در اوج بود. فقر در دوره مدیریت آقای احمدینژاد به ویژه در مناطق روستایی از زمانی که طرح بازتوزیعی او با استفاده از یارانه نقدی به اجرا درآمد به شدت شروع به افت کرد. برخی محاسبات با گزارشهای هزینه و درآمد این سالها نشان میدهد درصد افراد روستایی که با در نظر داشتن برابری قدرت خرید روزانه سه دلار زیر خط فقر قرار داشتهاند از 7/12 درصد به 4/6 درصد در بین سالهای 1388 تا 1390 کاهش یافته است. این کاهش در مناطق شهری از 1/5 درصد به 1/3 درصد با در نظر گرفتن خط فقری به اندازه برابری قدرت خرید چهار دلار در روز بوده است (اگر خط فقر را همانند بسیاری از کارشناسان در ایران، بالاتر در نظر بگیرید به وضوح نرخ فقر نیز بالاتر خواهد بود اما در نهایت تغییرات را تحت تاثیر قرار نخواهد داد).
درسی که از این تجربه کوتاه میآموزیم این نیست که بهترین راه مبارزه با فقر بازتوزیع از طریق پرداخت نقدی است. درسی که میآموزیم این است که هرگاه سیاستهای بهتری چون ایجاد اشتغال شکست میخورد سیاستهای پوپولیستی الزامی میشود و به کار میآید. بسیار بسیار ارجح بود که درآمدهای عظیم نفتی که ایران در طول دوره قبلی اوج قیمت نفت به دست آورد صرف وارداتی نمیشد که در عین پر کردن خانه و آشپزخانه مصرفکنندگان فرزندان آنان را بدون شغل باقی بگذارد.
با فرض اینکه مذاکرات با غرب در ماهها و سالهای پیشرو خوب پیش برود، دولت روحانی نقش بزرگی در این امر دارد که چگونه با استفاده از مذاکره تحریمها در طول زمان کاهش یابد و درآمدهای افزایش یافته چگونه هزینه شود. ابتدا باید درآمدهای دولت افزایش یابد پس از آن چگونگی تصمیمگیری برای بازتوزیع این درآمد و برای فقرا از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. دولت باید اولویت را به رفع تحریمهای مالی - دستیابی مجدد به سوئیفت و دیگر نهادهای مالی جهانی- بدهد که باعث شده مردم شغلشان را از دست بدهند. دولت باید بهگونهای مذاکره کند که ابتدا درآمد مردم افزایش یابد بعد درآمد خودش.
روشن است که دولت در کوتاهمدت مجبور است اموری در ارتباط با میراث پوپولیستی باقیمانده انجام دهد: کسری بودجه یارانه نقدی و طرح مسکن مهر را به ثبات برساند. اینکه دولت این کار را چگونه انجام دهد به فقرا نشان خواهد داد که آیا دولتشان میخواهد رفتار بهتری نسبت به دولت پوپولیست قبلی با آنها داشته باشد یا به سادگی فقط نمیخواهد اجرای این برنامهها را ادامه دهد. تصمیم دولت مبنی بر حذف نکردن یارانه نقدی نشانه خوبی است اما ادبیاتی که برخی از اعضای دولت یا حامیان اثرگذارش به کار میبرند و به یارانه نقدی برچسب صدقه میزنند، اشتباه است. ممکن است پرداخت نقدی بهترین راه برای کمک به فقرا در درازمدت نباشد اما مطمئناً یارانه نقدی صدقه نیست. این پول همین مردم فقیر است که به افراد طبقه متوسط و ثروتمند داده میشد تا آن را بسوزانند و محیطزیست را آلوده کنند.
در درازمدت هزینه کردن جهت آموزش و درمان به ویژه برای کودکان بهترین راه ارتقای زندگی اکثر فقیران است. فقرا وقتی ببینند فرزندانشان به مدرسه میروند و چشمانداز بهتری دارند بسیار خشنودتر خواهند بود نسبت به زمانی که یارانه نقدی یا یارانه دیگری دریافت میکنند. بودجه آموزشی ایران در سالهای اخیر به شدت کاهش یافته است. اعدادی که من دیدهام تنها 16 هزار میلیارد تومان بودجه برای آموزش در سال 1392 را نشان میدهد که تقریباً کمتر از دو درصد تولید ناخالص داخلی است. این بودجه تقریباً نصف مقداری است که کشورها برای کودکانشان سرمایهگذاری میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید