اصلاحات اقتصادی پس از تحریمها
ترمیم عدم تعادل
با انتشار خبر توافق هستهای بین ایران و کشورهای غربی و ایجاد آرامش بیشتر در عرصه سیاست خارجی نگاهها به سمت اصلاحات اقتصادی چرخیده است.
با انتشار خبر توافق هستهای بین ایران و کشورهای غربی و ایجاد آرامش بیشتر در عرصه سیاست خارجی نگاهها به سمت اصلاحات اقتصادی چرخیده است. نشانههای امید به بهبود وضع اقتصادی را میتوان در کاهش قیمت ابزارهای اقتصادی مهم مانند نرخ ارز و طلا دید. اما این امید فقط وقتی میتواند تبدیل به واقعیتی ماندگار شود که تدبیری که حاکمیت در عرصه سیاست خارجی نشان داد، در حوزه اقتصاد هم به ظهور برسد.
سمت و سوی اصلاحات اقتصادی قبل و بعد از توافق هستهای تغییر زیادی نمیکند. کلید واژهای که این سمت و سو را نشان میدهد ترمیم عدم تعادلهای اقتصاد است. اقتصاد ایران در دهه گذشته، هم به دلیل وفور منابع مالی ناشی از افزایش قیمت نفت و هم به دلیل فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم، و مهمتر از آنها به دلیل غلبه نگرش نادرست به اقتصاد، به سمت اتخاذ سیاستهایی رفته است که عدم تعادلها را افزایش داده است. تقریباً تمامی بازارهای کشور اعم از بازارهای کالا، پول، ارز، و سرمایه دچار عدم تعادل شدهاند و اصلاح آنها تدبیری است که از دولت فعلی انتظار میرود. اینکه این اصلاحات دقیقاً چه مواردی را شامل میشوند، موضوع این نوشته نیست.
اینکه توافق هستهای سمت و سوی اصلاحات اقتصادی را تغییر نمیدهد، به هیچوجه به معنای کماهمیت بودن این توافق برای اقتصاد نیست. تغییر شرایط سیاسی از سه منظر تصمیمات اقتصادی و نیز تصمیمات سیاسی ناظر به حوزه اقتصاد را متاثر میکند که اقدام دولت را میطلبد.
نخست، در دوران تحریم اقداماتی توسط حاکمیت برای کاهش اثرات منفی فشارهای اقتصادی انجام شد که با کاهش تحریمها نیازی به آنها نیست. شرایط اضطراری همواره راهحلهای موقتی را که در شرایط عادی قابل توصیه نیستند، توجیهپذیر میکند. با حرکت به سمت شرایط عادی، باید به سرعت از این راهحلهای موقت به سمت اقتصاد مبتنی بر رقابت تغییر جهت دهیم. به عنوان نمونه، اگر حاکمیت از قابلیتها و امکانات برخی افراد و سازمانهایی که مستقیماً تحت تحریم نبودند، استفاده میکرده است و به این ترتیب به آنها قدرتی انحصاری میداده است، با تغییر شرایط باید در این تصمیمات و انحصارها تجدید نظر شود. این نکته در ابتدا بدیهی به نظر میرسد، ولی اجرای آن معمولاً با مشکلات متعددی مواجه میشود. انحصارهای ایجادشده در دوران تحریمها قدرت اقتصادی و سیاسی ایجاد میکند و قدرتگیرندگان در دوره تحریم به سادگی دست از این قدرت برنمیدارند. آنها به شگردهای مختلفی متوسل میشوند تا انحصار خود را حفظ کنند. از مهمترین سیاستهای بعد از تحریمها یکی این است که شرایط به سمت عادی شدن پیش رود و انحصارهای
ایجادشده جای خود را به رقابت آحاد اقتصادی و فعالیتهای مولد بدهد.
نکته دوم این است که تحریم به معنای افزایش هزینه فعالیت اقتصادی است. ماهیت رقابتی اقتصاد امروز دنیا ایجاب میکند که فعالان اقتصادی به طور پیوسته در جهت استفاده از حداکثر امکانات باشند، به این معنی که تلاشی مداوم در جریان است تا کمهزینهترین راه فعالیت اقتصادی کشف و استفاده شود. تحریمها هزینهها را برای فعالان اقتصادی ایران افزایش داده است و این افزایش در موارد زیادی باعث توقف فعالیت و از دست رفتن بازارها هم در داخل و هم در سایر کشورها شده است. بازگشتن شرایط عادی به معنای تسخیر فوری بازارهای از دست رفته نیست. تلاشی مضاعف لازم است تا برخی از بازارهای فعالان اقتصادی ایران بازسازی شوند. سیاستهای داخلی و سیاست خارجی دولت در این زمینه باید هماهنگ با هم پیش روند تا این مقصود حاصل شود. تیم دولت فعلی که توانسته بر بزرگترین چالش دهههای اخیر ایران در سیاست خارجی غلبه کند، قطعاً این ظرفیت را دارد که تواناییهایش را در خدمت توسعه اقتصادی هم فعال کند.
نکته سوم این است که وقتی ایران تحت فشار تحریم قرار میگیرد، نقاط آسیبپذیرش بیشتر میشود. کشورهای طرف مبادله با ایران به خوبی از این موضوع استفاده میکنند. این استفاده در مورد کشورهایی که مشکل سیاسی با ایران ندارند، حتی بیشتر هم بوده است. شرکتهای بزرگ کشورهای غربی به دلیل تحت کنترل بودن فعالیتهایشان توسط دولتهایشان، راهی به جز قطع همکاری با ایران نداشتهاند، ولی شرکتهای کوچک به خصوص شرکتهای کشورهای در حال توسعه از این شرایط حداکثر استفاده را بردهاند و کالاها و خدمات مورد نیاز ایران را با بدترین شرایط در اختیار ایران قرار دادهاند. عادی شدن روابط با کشورهای تاثیرگذار جهان و کاهش فشار تحریمها دست این شرکتها را از منابع ایران کوتاه میکند. رفع این معضل هم باید در اولویت سیاستهای اقتصادی دولت برای دوره بعد از تحریمها باشد.
دیدگاه تان را بنویسید