دو اتفاق امید بخش در عرصه اقتصادی
بازسازی روابط تجاری
توافق ایران با کشورهای ۱ + ۵ یک تفاهم استراتژیک بود، زیرا انتظار میرود مسیر اتفاقات آتی در ایران را تغییر دهد بدون آنکه خواستههای اساسی کشور را زیر سوال ببرد.
توافق ایران با کشورهای 1+5 یک تفاهم استراتژیک بود، زیرا انتظار میرود مسیر اتفاقات آتی در ایران را تغییر دهد بدون آنکه خواستههای اساسی کشور را زیر سوال ببرد. در این توافق حرکت رو به ازدیاد تحریمها متوقف شد. علاوه بر آن مبادلات در بخشهایی از اقتصاد چون پتروشیمی آزاد شد و جریان فروش نفت و صادرات مقداری شفاف شد. علاوه بر موارد فوق، میتوان تصویر روشنی از اتفاقات پیش روی را دید. در شش ماه آینده - بر اساس این توافق و البته در صورت متعهدانه عمل کردن طرفین- انتظار میرود تمام تحریمها از بین برود و روابط عادی بین ایران و کشورهای جهان برقرار شود. با توجه به شرایط پیش آمده میبایست آثار اقتصادی این توافق را مورد بررسی قرار داد و بدین منظور مناسب است که بحث را به دو دوره زمانی تقسیم کنیم. اول آثار اقتصادی توافق در دوره ششماهه و سپس آنچه پس از آن میتواند پیش آید.
اقتصاد ایران در سالهای گذشته به مجموعهای نامتعادل تبدیل شده است و در اکثر موارد، نقش تحریمها و مدیریت نامناسب به خوبی قابل مشاهده است. به عنوان نمونه:
- در بخش صنایع کشور، بهرهوری کاهش یافته و اکثر صنایع با ظرفیتی کمتر از 50 درصد فعالیت میکنند.
- در بخش بازرگانی، دور زدن تحریمها محور فعالیتها شده است بنابراین شفافیت از میان رفته و ساختار مقرراتی کشور لطمه دیده است.
- در بخش خدمات و زیربخشهایی چون بانکداری، گستره فعالیت محدود شده و فعالیتهای بینالمللی آنان رو به تعطیل شدن دارد به ترتیبی که برخی از بانکها حتی کارمندان دوایر بینالمللی خود را به دوایر دیگر بانک منتقل کردهاند. در زیربخش بیمه نیز دوایر بینالمللی بیکار شدهاند و نمیتوانند خدمات لازم را ارائه کنند.
- وسایل حمل و نقل کشور کهنه و فرسوده شدهاند. به ترتیبی که حمل و نقل هوایی میبایست به یکباره بازسازی کامل شود، حمل و نقل زمینی نیاز به تغییرات جدی دارد و حمل و نقل دریایی نیز به بازسازی قابل توجه نیازمند است.
در تمام موارد بالا علاوه بر استهلاک شدید سختافزارها چون هواپیما، کامیون و... نرمافزارها چون مقررات، برنامهها و... نیز کهنه و اغلب ناکارآمد شدهاند. ضمن آنکه تکنولوژی سختافزاری و همچنین نرمافزاری در این سالها در جهان توسعه قابل توجه یافته که ما از آن نیز محروم ماندهایم.
علاوه بر مشکلات فوق، ساختار کلان اقتصاد لطمه فراوان دیده است. سازمان برنامه آنچنان تخریب شده که بازسازی آن به سادگی امکانپذیر نیست. اجرای برنامههای عمرانی عموماً مسکوت مانده و برنامههای توسعهای بدون استفاده شدهاند. صنایع علاوه بر نیاز به نوسازی احتیاج به بازنگری در رقابتی بودن آنان در یک اقتصاد روزآمد و پویا دارند زیرا باید قادر به رقابت کردن با رقبای رشدیافته از جمله با کشورهای همسایه باشند.
شاید مهمتر از همه موارد فوق، بتوان به از همپاشیدگی روابط منطقی اقتصادی بین مردم و بنگاهها در درون کشور اشاره کرد که در آن الزام به رعایت قانون و مقررات تبدیل به هوشمندی در فرار از مقررات شده است. هر کس یا هر بنگاهی که بهتر توانسته مقررات را دور بزند موفقتر بوده است. البته دولت و جامعه -هر دو- دور زدن تحریمها را ترغیب میکردند - چون چارهای نبود- ولی در گرماگرم فرار از ضوابط تحریمی، قبح فرار از مقررات داخلی کمرنگتر شد و متاسفانه هر دو مورد فوق را نیز در این سالها تجربه کردیم. اگر در سالهای گذشته بخشی از صادرات یا واردات ما به صورت قاچاق صورت میگرفت، امروز اکثر فعالیتهای تجاری شبیه فعالیتهای غیرقانونی شده است و معلوم نیست که چگونه این ساختار به همریخته را میتوان به جایگاه اولیه بازگرداند.
الگوی مصرف همسان با محدودیت درآمدها، کوچک نشده است یا در آن مواردی که محدود شده به شدت نامتقارن بوده است. زیرا به همریختگی فعالیتهای اقتصادی به همراه سیاستهای غلط اقتصادی باعث شده الگوی مصرف ارتباط منطقی خود را با فعالیتها از دست بدهد، بنابراین اختلاف طبقاتی به شدت افزایش یافته است، ضمن آنکه الگوی مصرف به دلیل واردات بدون برنامه و شاید ارزان (به دلیل نرخ نامناسب ارز) نامتعادلتر از موارد بالا شده است.
در نهایت شاید مهمترین بحث موضوع اشتغال، تورم و نرخ منفی تولید ناخالص داخلی است که در این سالها به شدت در شرایط بدتری قرار گرفته و جامعه در سالهای آینده با سیلی از بیکاران تحصیلکرده- شاید حدود پنج میلیون نفر- روبهرو خواهد بود که میبایست برای به کار گماردن آنها رشد منفی GDP به رشد مثبت قابل توجه (حدود هشت درصد) تبدیل شده و همراه آن تورم مهار شود.
در مقابل همه نابسامانیهای فوق دو اتفاق مهم و به هم وابسته، امیدها را به جامعه بازگردانده است. اول انتخاب دولت دکتر روحانی و دوم توافقنامه ایران با کشورهای 1+5.
دو عامل فوق -در کنار یکدیگر- زمینهای را به وجود میآورد تا امکان بازسازی سازمان به همریخته اقتصاد فراهم آید و تصویری مثبت از آینده اقتصاد در مقابل دید جامعه قرار دهد، البته در صورتی که با دو تکیهگاه «تدبیر» و «امید» مسائل را شناسایی کرده و به بازسازی ساختارهای نرمافزاری و سپس سختافزاری بپردازیم. جهت انجام این کار مهم، دولت مجبور است بازسازی ساختار اقتصاد را همزمان با مذاکرات بینالمللی با 1+5 به پیش راند. به عبارت دیگر در ششماهه پیش رو که در سطح بینالمللی تلاشها بیشتر صرف اعتمادسازی متقابل خواهد شد، دولت میتواند ساختارهای مشکلدار موجود کشور را به کمک کارشناسان و نخبگان شناسایی کند و به جایشان ساختارهای جدید بنشاند. به عبارت دیگر، قوانین و مقررات را به سرعت بازبینی کند و ضمن آسانسازی آنان از نظر اجرایی، مقرراتی را حاکم کند که بنگاههای رقابتی در آن بستر بتوانند به راحتی فعالیت کنند و به علاوه بتوان سرمایهگذاران خارجی را جذب کرد و آوردههای آنان چون تکنولوژی، مدیریت و سرمایه را در کنار امکانات اقتصاد داخلی به کار گرفت و به همراه آنان دسترسی به
بازارهای صادراتی را گسترش داد.
باید توجه داشت که در مجموعه شرایط موجود-حتی اگر تحریمها حذف شوند- جذب سرمایهگذار خارجی مشکل خواهد بود، مگر آنکه سرمایهگذار به امید استفاده از سوبسید به کشور روی آورد. این همان روشی بوده که اکثراً در گذشته عمل شده است. ما امروز به سرمایهگذارانی نیاز داریم که مثلاً در صنعت خودروسازی شریک شوند، تکنولوژی جدید وارد کنند و با یاری مدیریت داخلی، فنون مدیریت مدرن را در آن پیاده کنند و محصول خود را در داخل و خارج از کشور به فروش رسانند. این سرمایهگذاران در صورتی به ایران میآیند که با فضای مناسبی در کسب و کار مواجه شوند و با مقررات قابل رقابت با کشورهای دیگر -مثلاً ترکیه- مواجه شوند، لذا میبایست نیروی انسانی را برای کار با تکنولوژی مدرن آماده کرد تا بهرهوری افزایش یابد و در مثال ذکرشده، از امکانات گسترده خودروسازها از جمله امکانات وسیع قطعهسازان در کشور استفاده شود. مشابه این مثال در بسیاری دیگر از صنایع ما قابل ذکر است. در بخش کشاورزی و خدمات نیز میتوان مثالهای فراوان زد که با استفاده از امکانات داخلی یا جذب ایرانیان خارج از کشور میتوان فعالیتهای
اقتصادی را مدرنسازی کرد که هم درآمد ایجاد کند و اشتغال مولد به وجود آورد و هم منابع قابل اعتنا برای افزایش درآمدهای مالیاتی ایجاد کند.
این اتفاقات در صورتی میتواند به مرحله عمل نزدیک شود که یک سازماندهی جدی در کشور صورت گیرد و معلوم شود چه دستگاه یا سازمانی (از جمله اتاقهای بازرگانی) مسوولیت برنامهریزی و هماهنگی برای حرکت جدی اقتصادی چه از نقطه نظر تصحیح ساختارهای اداری و مقرراتی و چه از نظر برقراری روابط کشور با جوامع صنعتی- بازرگانی خارجی جهت جذب سرمایهگذاران و البته دسترسی به بازار برای فروش محصولات را بر عهده میگیرد و این مجموعه اقدامات را در شش ماه آینده به نتیجه قابل اجرا رساند. البته باید توجه داشت که هیچ یک از سازمانهای موجود مملکت -از جمله سازمان برنامه- به تنهایی نمیتواند مسوولیت فوق را بر عهده گیرد، زیرا سازمانهای موجود کشور تعاریف مشخصی برای فعالیت دارند، در حالی که پیشنهاد فوق یک امر موقت ولی همهجانبهنگر در برنامهریزی و اجرای هماهنگ است.
نقل شده است که دولت هندوستان که در سال 1990 با بحران شدید مواجه شده بود، پس از تغییر دولت و انتصاب وزرای جدید (از جمله وزیر اقتصاد - مانموهان سینگ- که اکنون نخستوزیر هندوستان است) مقررات جدید را در طی یک ماه پیاده کردند که البته برای تهیه آن برنامه یک سال و نیم وقت گذاشته بودند و خوب است توجه کنیم که اولین اقدام هندوستان در آن زمان برای تصحیح مقررات حاکم بر صنایع آن کشور، حذف الزام به اخذ مجوز برای تاسیس یا توسعه صنایع بود و این اقدام در کنار چند تصحیح بزرگ دیگر راه را برای ورود سریع سرمایهگذاران خارجی به هندوستان باز کرد. سیاستگذاران هندی پذیرفته بودند که تغییر ساختار اقتصاد هند، از یک اقتصاد بسته به یک اقتصاد باز، با برداشتن قدمهای کوچک راه به جایی نمیبرد بلکه باید قدمهای بزرگ برداشت و ضمن اجرا مشکلات را رفع کرد (مجله تجارت فردا شماره 65، صص 31-22). ما نیز باید از این نوع اقدامات - منتها با تکیه بر تعقل و تدبیر- انجام دهیم.
در جمعبندی باید اضافه کرد که اتفاق بسیار نادری در حال شکلگیری در کشور است و آن اینکه پس از بیش از سه دهه، جهان غرب آماده شده با ایران وارد گفتوگو و ارتباط متقابل شود، بنابراین بخشهای اقتصادی کشور میبایست در ششماهه پیشرو که سیاستمداران سرگرم اعتمادسازی متقابل هستند، ساختارهای نرمافزاری کشور را آماده جهش سریع گردانند تا پس از رفع کامل تحریمها بتوانیم در فاصله زمانی کوتاه، اقتصاد کشور را به حرکت درخور درآوریم.
دیدگاه تان را بنویسید