تاریخ انتشار:
غلامحسین شافعی و دشواریهای رئیس اتاق بودن
یار خراسانی
دو بار به ریاست اتاق رسید و هر دو بار در رقابتی سخت و نزدیک. دومین رقابت آنقدر نزدیک بود که با چند رای انگشتشمار، آن هم انگشتان یک دست، رتبهها جابهجا شود. با این همه غلامحسین شافعی، توانست بر صندلی ریاست اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران بنشیند.
دو بار به ریاست اتاق رسید و هر دو بار در رقابتی سخت و نزدیک. دومین رقابت آنقدر نزدیک بود که با چند رای انگشتشمار، آن هم انگشتان یک دست، رتبهها جابهجا شود. با این همه غلامحسین شافعی، توانست بر صندلی ریاست اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران بنشیند. او که سالها سابقه ریاست اتاق بازرگانی مشهد و نایبرئیسی اتاق ایران را دارد، این آمادگی را داشت تا بتواند جایگزین دو رئیس قبلی اتاق شود که هر کدام به دلیلی دوره خود را به آخر نرساندند. بهتر است او را نفر دوم نخوانیم، که سالها در مجامع مختلف نفر اول بوده است و موفقیت در کسبوکار خصوصیاش نیز جز این نمیگوید. شافعی جانشینی مطمئن و کمحاشیه برای ادامه راه بوده است.
اقتصاد ایران در نزدیک به چهار دهه گذشته گرفتاریها و چالشهای زیادی را تحمل کرده و کسانی که در هر بخشی از این اقتصاد مسوولیت ساماندهی آن را بر عهده داشتند، دچار مرارتهای زیادی شدند. با این همه احتمالاً چالشهای دو سه سال اخیر از هر نظر سختتر، بزرگتر و عمیقتر بوده و عبور دادن اقتصاد بیمار و دستوپای بسته در غل و زنجیر رکود و تورم و تحریم، از آن دشوارتر از هر زمان دیگری به چشم آمده است. ضمن اینکه با به ثمر رسیدن تلاش دیپلماتها و رفع تحریمها، انتظارات مردم و بخش خصوصی از دولت و نهادهایی چون اتاق بازرگانی آنقدر بالا رفته است که بهبودهای تدریجی و آهسته پاسخگو نیست. این روزها برعهده گرفتن مسوولیتهای اقتصادی از هر زمان دیگری خطرپذیرتر است و لازمه از جانگذشتگی. کسی که این روزها در راس نهادی مانند اتاق بازرگانی مینشیند خود را در بوته آزمونی دشوارتر از همیشه قرار داده است. روسای اتاق بازرگانی، یک پایشان در جلسات در وزارتخانهها و نهادها و سازمانهای دولتی یا حاکمیتی است و پای دیگرشان در نشستهای بخش خصوصی و شنیدن چالشها و مشکلاتی که پیش روی فعالان بخش خصوصی قد علم کرده است. از طرفی باید هم نقد دولت را
بگویند و همزمان تعامل سازنده با نهاد دولت داشته باشند، هم خواستههای بخش خصوصی را پیگیری کنند و از مسوولان بخواهند. آن هم در شرایطی که هنوز سایه رکود در بخشهای مختلف اقتصاد سنگینی میکند، فضای کسبوکار چالشهای زیادی دارد که رفع کردن هر کدام از آنها تلاش وافری میطلبد، نظام بانکی دچار بحرانهای مزمن و گرههای کور است و التفاتی به بخش خصوصی ندارد، بنگاههای بخش خصوصی که با رکود سمت تقاضا مواجه هستند در گردش مالی دچار کمبود نقدینگی و برای صادرات فاقد توان رقابتی کافی هستند. در عین حال با موانع بلندی در تعامل و همکاری با سازمانهای داخلی مواجه هستند که برایشان حکم قوز بالای قوز را دارد. در این شرایط روسای اتاقهای بازرگانی به عنوان نماینده بخش خصوصی باید از جان مایه بگذارند.
غلامحسین شافعی فرزند کویر است. البته نه آن کویرهای کارت پستالی زیبا که ستارگان در شبهایش میدرخشند و میتوان چند روزی با رملهای شنی و کاروانسراهایش خوش گذراند؛ کویری نامهربان، سرد و خشک یا گرم و سوزان که خستش با خیش پولادین هم در هم شکسته نمیشود. زمیناش بارور نیست و جانت را میخواهد تا گوهرهایی را که در دل دارد ببخشد. برای همین است که مردمان کویر، سخت و صبورند. برای رسیدن عجله ندارند، میدانند باید بسیار بیش از بقیه بکارند تا بتوانند همانند آنها درو کنند.
رئیس کنونی اتاق ایران همین روزها 67ساله میشود. در روستای نیک به دنیا آمده است در شهرستان قاین یا قائن یا قائنات در خراسان جنوبی؛ شهر زعفران. شهری که خشکی زمین و حرارت تابستان و برودت زمستانش آن را تبدیل به خانه زعفران ایران کرد. اگرچه گسترش کمآبی و خشکسالی، دایره کشت این محصول کمنظیر در جهان را به دیگر شهرهای خراسان هم توسعه داد و حالا قائن تنها تولیدکننده یا حتی بزرگترین تولیدکننده نیست. شافعی در شهری به دنیا آمد که امروز هم در زمره شهرهای کمتر برخوردار است چه برسد به سالهای دهه 30 که همین اندک امروزی هم نبود. خودش میگوید (در همین شماره گفتوگویی با غلامحسین شافعی به چاپ رسیده است) چگونه به سختی دوران کودکی را گذراند و درس خواند و بزرگ شد، چقدر معلم و ناظم و سرما و راه دور و پای بدون کفش سیلی خورد اما نایستاد و ادامه داد. درس خواند، درس داد، معلم شد، اخراج شد تا راهش به بخش خصوصی و تولید و صادرات کشیده شود و پسری که روزی کاغذ بیسکویتی را که اتفاقی به دستش رسیده بود به دیوار آویخته بود، صاحب چندین واحد تولیدی و صادراتی شد.
جالب است که او کارش را در بخش خصوصی با کسی شروع کرده که پدر صنعت ایران و پدر تشکلگرایی در بخش خصوصی خوانده میشود. محسن خلیلیعراقی که با پدر مرحومش سنگبنای شرکت بوتان را گذاشت و به مردمی که در مطبخ با دود و هیزم آشپزی میکردند، اجاق گاز داد. خلیلی بود که شافعی جوان را که پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه مشغول کار بود، به عنوان مدیر استخدام کرد و مدیریت بوتان خراسان را به دست او سپرد.
او کارش را در بخش خصوصی با کسی شروع کرده که پدر صنعت ایران و پدر تشکلگرایی در بخش خصوصی خوانده میشود. محسن خلیلیعراقی بود که شافعی جوان را که پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه مشغول کار بود، به عنوان مدیر استخدام کرد و مدیریت بوتان خراسان را به دست او سپرد. شافعی از تجربه هشتساله کار در بوتان نهایت استفاده را برد.
شافعی از تجربه هشتساله کار در بوتان نهایت استفاده را برد. او توانست آنقدر بیاموزد که با خروج از بوتان، کسبوکار شخصیاش را برپا کند و صنایع دستی مردم سختکوش زادگاهش را به این کشور و آن کشور صادر کند. دانههای یاقوت انارهای منطقه خراسان را به ژاپن و کره جنوبی بفرستند و بتواند خودش را به عنوان صادرکننده انار ایرانی به خاور دور بشناساند. او علاوه بر صادرات صنایع دستی، انار و فرآوردههایش و زعفران واحدهای تولیدی و تجاری دیگری در داخل و خارج هم داشته و دارد. او در مقاطع مختلف تشکلهای مختلفی در بخش خصوصی را راهبری کرده و حالا در راس اتاق ایران نشسته است که وظایف سنگین و گستردهای دارد.
دوره اول ریاست غلامحسین شافعی بر اتاق ایران بسیار کوتاه بود و او کمتر از یک سال و نیم بر این صندلی، به جای محمد نهاوندیان نشست که به دولت رفته بود. فرصت کمتر از آن بود که بتوان او را بهطور جدی نقد کرد. به همین دلیل بود که قضاوتها در مورد او ناتمام و ناقص ماند. بار دوم بعد از کنارهگیری محسن جلالپور بود و این بار فرصت بیشتری در اختیار دارد تا بتواند از خود نشان و میراثی برجای بگذارد که اگر خواست مجدد در اتاق بماند، او را با ترازوی بهتر و دقیقتری بسنجند و از نقاط قوت و ضعف آن یار خراسانی بگویند. او احتمالاً به خوبی میداند که مصائب و سختیهای رئیس اتاق بودن، کمتر از سختیهای گذراندن کودکی در روستای «نیک» قائن در سختی فقر و مصیبت محرومیت نیست.
دیدگاه تان را بنویسید