تاریخ انتشار:
شکست نتانیاهو در دوئل با اوباما
مذاکرهای برای همه فصول
روز شنبه ساعت ده و ربع شب، هنگامی که باراک اوباما پشت میکروفن قرار گرفت تا اعلام کند کشورهای موسوم به ۱ + ۵ و ایران توانستهاند در ماراتن مذاکرات ژنو به نتیجه برسند و موافقتنامهای را امضا کنند، واشنگتن در شوک فرو رفت.
اگرچه بسیاری از تهران تا واشنگتن، منتظر آن بودند که جزییات این توافق منتشر شود و اینکه هر دو طرف چه امتیازاتی را به طرف مقابل داده یا گرفتهاند، اما فراتر از آن نفس به توافق رسیدن ایران و برخی از قدرتمندترین کشورهای جهان بر سر مساله هستهای بااهمیت بود. طی هفتههای پیش از امضای توافقنامه شنبه، مقامات اسرائیلی و به خصوص بنیامین نتانیاهو نخستوزیرش، با پیش گرفتن لحن و سخنانی تندروانه خواستار افزایش تحریمها شده بود. بسیاری از نمایندگان کنگره - چه مجلس سنا و چه مجلس نمایندگان- در همسویی با اسرائیل خواستار آن شده بودند که آقای اوباما به جای برداشتن تحریمها یا شکاف ایجاد کردن در سازمان بوروکراتیک آن، تنها به آزادسازی بخشی از داراییهای ایران اکتفا کند. این، فشار بسیار جدی را به تیم مذاکرهکننده آمریکایی وارد میکرد و عملاً او را در برابر بنیامین نتانیاهو قرار میداد که از دوئل کردن با رئیسجمهوری آمریکا نیز ابا ندارد. دوئلی که اوباما نشان داده بود- بهرغم لحن تندی که ممکن بود علیه ایران بگیرد- در عمل اجازه نمیدهد نتانیاهو از آن پیروز بیرون بیاید. البته نمایندگان جمهوریخواه در سنا و مجلس نمایندگان علاوه بر همسویی با اسرائیل، یک دلیل عمده دیگر برای مخالفت با آقای اوباما و تلاش برای به شکست کشاندن مذاکرات نیز داشتند و آن جدال پنجساله آقای رئیسجمهور با نمایندگانی است که از همان ابتدا با هر تصمیم او مخالفت کردند و حاضر نیستند او چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی با هیچ اقبال و موفقیتی همراه شود. موضوع ایران البته در این بین، حساسیت جدی نیز دارد. آقای اوباما طی پنج سال گذشته، در عرصه سیاست خارجی با مشکلات جدی مواجه بوده است و از لیبی گرفته تا مصر و سوریه به شدت مورد انتقاد مخالفان خود بوده است. استمرار ناکامیهای دموکراتها در آمریکا عملاً در انتخابات بعدی ریاستجمهوری میتواند به قیمت از دست دادن کاخ سفید برای آنها تمام شود. بنابراین با ناکامی و مشکلات جدی که برنامه بهداشت عمومی آقای اوباما طی ماههای گذشته ایجاد کرده بود از نظر داخلی، و بیتصمیمی و همچنین کند عمل کردن اوباما در مساله سوریه و همچنین شفاف نبودن در مساله حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی، عملاً همه چیز دست در دست هم گذاشته بود که جمهوریخواهان نفس راحتی بکشند و هم برای انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا سال آینده و هم برای انتخابات ریاستجمهوری سه سال آینده دندان خود را تیز کنند.
سخنرانی اوباما: شوک بزرگ
وولف بلیتزر، خبرنگار ارشد شبکه سیانان وقتی ساعت ۹ شب اعلام کرد اوباما قرار است سخنانی را در خصوص توافق هستهای با ایران مطرح کند، عملاً نمیتوانست شوک خود را پنهان کند. چرا که رئیسجمهور معمولاً برای مسائل بسیار حیاتی و مهم چنین اعلامی میکند و شبکهها مجبور میشوند برنامه عادی خود را قطع کنند تا به پخش سخنانش بپردازند. باراک اوباما میتوانست انتخاب کند که به جای صحبت کردن به یک کنفرانس مطبوعاتی در روز بعدش اکتفا کند. یا اینکه کاخ سفید بیانیهای را منتشر و روی وبسایت خود قرار دهد. اما انتخاب سخنرانی در شنبه نشانگر آن بود که آقای اوباما عملاً میخواهد با نشان دادن اینکه چنین توافقی برای دولت او بسیار مهم بوده است، برای اقدامات بعدی نیز از رقبای سنگانداز خود پیش بیفتد. بعد از اعلام این خبر کارشناسان و تحلیلگران دو جناح سیاسی روانه شبکههای تلویزیونی شدند تا تحلیل خود را از این توافقنامه بگویند و شنبهشب را به توفانی شوکآمیز از یک توافقنامه تاریخی که زوایای آن چندان روشن نبود اختصاص بدهند. برای کاخ سفید، اما شب بزرگی بود. در واقع طی ماههای گذشته مقامات کاخ سفید از جمله تیم امنیت ملی او، بارها به نمایندگان سنا در خصوص تحریمهای بیشتر هشدار داده بودند. از جو بایدن معاون رئیسجمهور تا جان کری وزیر خارجه بارها راهی سنا و مجلس نمایندگان شدند تا به نمایندگان بگویند چه خطراتی در شکست مذاکرات وجود دارد. یکی از کارکنان وزارت خارجه به من گفت عملاً هیچ زبانی برای گفتوگو بین رئیسجمهور با کنگره وجود ندارد و نگرانی خیلی عمیقی وجود دارد که موضوع مذاکره با ایران در سیاستبازی نمایندگان عملاً به ناکامی منجر شود. آقای اوباما از زمانی که کاندیدای ریاستجمهوری بود، از اینکه باید با ایران دیپلماسی را امتحان کرد سخن گفته بود. یکی از افراد نزدیک به سامانتا پاور که هماکنون نماینده آمریکا در سازمان ملل است یک سال پس از پیروزی آقای اوباما به من گفت که موضوع امتحان دیپلماسی با ایران مخالفت جدی را در کنگره به همراه دارد ولی رئیسجمهور مصمم است که این راه را امتحان کند. اهمیت این موضوع آنچنان بوده است که در خصوص مساله ایران، نه وزارت خارجه آمریکا، بلکه تیم مشاوران امنیت ملی و مقامات کاخ سفید به صورت مستقیم این پرونده را به عهده گرفتند و وزارت خارجه آمریکا عملاً نقش لجستیک و بوروکراتیک ماجرا را ایفا کرده است.
نگرانی دیگر مقامات آمریکایی این بود که آیا مقامات ایرانی متوجه پیچیدگیها و مشکلات دولت آمریکا میشوند و آیا خواهند توانست با تشخیص منافع و فهم این موضوع که دولت آمریکا خود برای گفتوگو و به نتیجه رسیدن آن آمادگی دارد، به جای تفسیر و تحلیل حرفها و نظرات نمایندگان کنگره، تنها با دولت آمریکا به مذاکره بنشینند؟ این موضوع را جواد ظریف وزیر خارجه ایران کاملاً دریافته بود. او سالها در آمریکا تحصیل کرده بود و همچنین در سالهای آغازین دهه 80 نیز حضور پررنگی در نیویورک به عنوان نماینده کشور در سازمان ملل داشت، او یکی از اجزای کلیدی این گفتوگوها بود که چینش نهادی و همچنین توزیع نیروهای موافق و مخالف مذاکره با ایران را میدانست. این موضوعی بود که در داخل کشور با بدفهمی مواجه شده بود و البته طبیعی هم بود. همچنان که در میان هیات حاکمه ایران و نهادهای تصمیمگیرنده چندصدایی وجود دارد، در آمریکا هم این چندصدایی وجود دارد. با این تفاوت که در ایران، با وجود نهاد رهبری و توصیهها و حمایت از سیاستهای کلی نظام، عملاً تیم مذاکرهکننده و در مجموع دولت میتوانست مطمئن باشد که با کارشکنی جدی در مسیر راه مواجه نمیشود. اما در آمریکا آقای اوباما از چنین حمایتی عملاً برخوردار نبود و همه اتکای خود را باید به ایجاد یک رابطه دقیق، حسابشده و موثر با طرف ایرانی میکرد. همه این اقدامات برای جلب طرف ایرانی البته نمیتوانست در جریان مذاکرات هستهای و جلوی چشمها و لنزهای میلیونها نفر رخ دهد.
شیوخ میانجی
اگر همه چشمها به سمت ژنو دوخته شده بود که بالاخره پس از 10 سال چگونه ایران و غرب مشکل خود را بر سر برنامه هستهای ایران که هماکنون به یکی از چالشهای عمده از منظر امنیت بینالمللی در منطقه خاورمیانه تبدیل شده است حل خواهد کرد، اما این شهر مسقط بود که مقدمات گفتوگوهایی را فراهم میکرد که بتواند زبان مشترکی را برای دیپلماتهای حاضر در ژنو فراهم سازد. نشریه فارین پالیسی چند روز پس از توافقنامه تاریخی ژنو نوشت که سلطان قابوس بن سعید، فرمانروای عمان، فردی بود که مورد اعتماد طرفین ایرانی و آمریکایی بوده است و مقدمات صحبت کردن دو کشور نه از زمان انتخاب حسن روحانی بلکه قبل از آن در سال ۲۰۱۱ فراهم شده بود. از نزدیک به دو سال قبل، گفتوگوهای دوجانبهای را بین دیپلماتهای ایران و آمریکایی تدارک دیده بودند که مقدمات یک توافقنامه نهایی را در مذاکرت مهیا سازد. بنابراین آنچه در ژنو مورد توافق نهایی قرار گرفت پیش از آن مواردش در بین دیپلماتهای میانه دو طرف مورد بررسی قرار گرفته بود و این طور نبود که در مذاکرات ژنو هر دو طرف بخواهند از نقطه صفر آغاز کنند. اگر چنین میشد، برای رسیدن به توافق نه سه ماه بلکه شاید دو سال وقت لازم بود. رابرت کاپلان برای نشریه فارین پالیسی نوشته است سلطان قابوس یکی از رهبران دنیای عرب است که به شدت از اوضاع مطلع است. او آرام است و تحصیلکرده انگلستان است. چنین اقدامی عملاً نشان میداد که مقامات عالیرتبه ایرانی نیز به خوبی میدانند که برای حل مساله هستهای و رهایی از مشکلاتی که کشورهای غربی به واسطه گذاشتن تحریمها به کشور تحمیل کردهاند، عملاً باید سیاست چراغ خاموش را برای فهم اینکه دو طرف از یکدیگر چه میخواهند در پیش بگیرند.
دشمنان مذاکره
سیاست چراغ خاموش پیش از مذاکرات و همچنین اعلام اینکه جزییات مذاکرات هستهای بعد از روی کار آمدن حسن روحانی محرمانه خواهد بود، برگ برندهای بود که اگرچه گفته میشود آقای اوباما آن را مطرح کرده بود، اما برای طرف ایرانی هم به شدت کارگشا بود. هم در ایران، هم در منطقه و به خصوص در آمریکا، اگر جزییات هر نوع توافقی منتشر میشود، بلافاصله با هجمه تبلیغاتی و رسانهای مخالفان شانس خود را برای پیروزی از دست میدهد. برای خبرنگاران برجسته و افرادی که سابقه زیادی در دنبال کردن مذاکراتی از این دست داشتهاند، این که مقامات کشورهای حاضر در مذاکرات قادر خواهند بود برای مدتی طولانی محتویات مذاکرات را مخفی نگه دارند کاری بسیار اعجابانگیز مینمود. اما طی دو ماه گذشته عملاً هم طرف ایرانی، هم طرف آمریکایی و غربی، آنچنان در محرمانه ماندن مذاکرات از خود صبوری نشان داد که بهرغم حدس و گمانهای بسیاری که توسط افراد نزدیک به این تحولات زده میشد، اما هیچ وقت رابطهای با حقیقت نداشت.
در آمریکا گروه نوظهور «تی-پارتی» که در سنا چهرهای رادیکال همچون تد کروز آن را نمایندگی میکند، عملاً یکی از بالهای مخالفت با گفتوگو با ایران و یا برداشتن تحریمها و طرفدار فشار بیشتر بر تهران است. تد کروز، یکی از عواملی که اندکی قبل، توانسته بود با مقاومت در برابر تصویب بودجه دولت آقای اوباما عملاً دولت او را به تعطیلی بکشاند یا حداقل یکی از نیروهای موثر در گرد هم آوردن جمهوریخواهان برای این کار بود، بلافاصله بعد از انتشار خبر موافقتنامه با ایران، آن را به باد انتقاد گرفت و آن را با مذاکرات آمریکا با کره شمالی در سال ۱۹۹۴ مقایسه کرد که در نهایت مذاکرات شکست خورد و کره شمالی چند سال بعد از آن به سلاح اتمی دست پیدا کرد. اگرچه ایران بارها اعلام کرده است که به دنبال سلاح اتمی نیست و مدارکی هم وجود ندارد که صحت چنین ادعایی را ثابت کند، اما همچنان روایتی که جمهوریخواهان و مخالفان مذاکرات تلاش میکنند در فضای رسانهای و سیاسی غالب کنند، همین استفاده از برنامه سلاح اتمی ایران به جای برنامه انرژی هستهای مسالمتآمیز است. مذاکرات کره شمالی نیز در شهر ژنو انجام شده بود. بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا آن زمان گفته بود که این معامله هستهای «آمریکا و شبهجزیره کره» را امنتر میکند. در آن زمان، پس از توافقنامه کره شمالی به برخی امتیازات اقتصادی و کاهش محدودیتهای سیاسی دست پیدا کرد و قرار شد فعالیت تاسیسات هستهای خود را متوقف کند. جمهوریخواهان تلاش زیادی میکنند که با چنین تصویرسازی و با مقایسه کردن کره شمالی با ایران، به ایرانهراسی دامن زده و دست اوباما را برای ادامه مذاکرات با ایران ببندند. تد کروز با انتشار مطلبی در یکی از نشریات معتبر آمریکایی نوشت: «ما میدانیم که چگونه این ماجرا (کره شمالی) رخ داد. کره شمالی دروغ گفت، تقلب کرد و در زمانی که از مزایای اقتصادی آمریکا بهره میگرفت، از آن برای تامین منابع مالی برنامه اتمیاش استفاده کرد تا اینکه توانست در سال ۲۰۰۶ بمب اتمی خود را آزمایش کند.» او با حمله جدی به باراک اوباما به او گفت که «ما باید قبل از مذاکرات مستقیم از ایرانیها میخواستیم که پیششرطهایی را رعایت کنند. ما باید از آنها میخواستیم که فوراً و بدون پیششرط سه زندانی آمریکا به نامهای سعید عابدینی، امیر حکمتی و رابرت لوینسون را آزاد کند. شهروندان آمریکایی مهره بازی نیستند، و هیچ مذاکرهای تا زمانی که آنها در زندان هستند نباید انجام شود.» موضوع این سه شهروند آمریکایی، زمانی که در ماه شهریور حسن روحانی برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک سفر کرده بود نیز بارها توسط هیاتهای مختلف به نمایندگان ایران و او گوشزد شده بود. اما استفاده از این موضوع در میانه مذاکرات هستهای، عملاً استفاده ابزاری از موضوعی بود که طی سالهای گذشته برای ایران هزینه زیادی به لحاظ سیاسی ایجاد کرده است. اگر چه مقامات ایرانی میگویند از سرنوشت رابرت لوینسون در ایران خبر ندارند، و موضوع زندانی شدن دو نفر دیگر هم موضوعی متفاوت از مذاکرات هستهای است که چارچوب آن مساله امنیت بینالملل است، اما نام این چند زندانی در مواقعی که جمهوریخواهان دیگر تیری در کمان ندارند، به عنوان موضوعی اخلاقی برای تحت فشار قرار دادن دولت اوباما مورد استفاده قرار میگیرد.
بههمین جهت است که مارک کرک، نماینده جمهوریخواه سنای آمریکا و یکی از مهندسان اصلی تحریمهای چندلایه علیه ایران، یکی از افرادی است که همزمان با درخواست فشار بیشتر اقتصادی علیه ایران، بارها نسبت به زندانیان سیاسی حساسیت نشان داده و برای آنها بیانیه صادر کرده است. اگر چه فعالان حقوق مدنی و حقوق بشر، برای اصالت نداشتن چنین برخوردهایی توسط برخی از نمایندگان کنگره که از حقوق بشر به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده میکنند، فاصلهای جدی با او داشته و در درخواستهایی از این دست جز گروههای تندرو عملاً همراه دیگری را در کنار خود نمیبیند. با این وجود طرح چنین موضوعاتی نشاندهنده این است که در گرماگرم موضوع پرونده هستهای مخالفان مذاکره تلاش میکنند با طرح موضوعات و عوامل دیگر برای تغییر جهت بازی و نیز کشاندن موضوعات اخلاقی و انسانی و هر اهرم دیگری، آن را به ناکامی بکشانند. مارک کرک، یا یکی از معماران اصلی تحریمها، جان مک کین و لیندسی گراهام، هر سه نماینده جمهوریخواه سنای آمریکا میدانند با توافقنامه ابتدایی در ژنو عملاً دولت ایران در وضعیت بهتری به لحاظ اقتصادی قرار میگیرد و بسیاری از شرکتها برای حضور در بازار ایران حتی تلاش خواهند کرد که تحریمهای کنونی را با استفاده از شکاف به وجود آمده در رژیم تحریمها دور بزنند. این به معنای آن خواهد بود که در بازی نهایی که ایران و آمریکا آن را طی ششماهه آینده تنظیم و امضا خواهند کرد، دست طرف ایران به مراتب بازتر از زمانی خواهد بود که تحت فشار زیادی باشد. طرفداران مذاکره میگویند اگر ایران تحت فشار زیادی باشد، احتمال اینکه اصلاً به توافقی -هر توافقی- رضایت دهد خیلی کم خواهد بود. به همین جهت نشان دادن حسن نیت و اینکه در درازمدت و پس از مشخص شدن نقشه نهایی راه، تحریمها میتوانند برداشته شوند، عملاً میتواند سلامت و موفقیت مذاکرات را تامین کند. اما دیدگاه تندروها در آمریکا این است که ایران هیچگاه به موافقتنامهای رضایت نخواهد داد مگر اینکه تحت فشار خیلی زیادی باشد. یکی از افراد محافظهکار در یکی از موسسات فکری واشنگتن در پاسخ به اینکه ایران در برابر فشارهای زیاد تسلیم نخواهد شد و اتفاقاً با فاصله گرفتن به کار خودش خواهد پرداخت صرف نظر از هر هزینهای که داشته باشد، به من گفت که این برای این است که فشارها به اندازه کافی نبوده است. او گفت تحریمها اساساً برای دو، سه سال و یا پنج سال طراحی نشده است و در نهایت ایران رضایت خواهد داد که پای میز مذاکره بیاید: «ما نمیتوانیم ایران را همین جوری پای میز مذاکره بیاوریم. بلکه باید آنقدر فشار بیاوریم که با پای خونین و بر زانو کشانکشان به میز مذاکره بیاید.»
شکست مخالفان دیپلماسی
با توافقنامه ژنو عملاً برنامه این گونه مخالفان دیپلماسی با ایران با شکست مواجه شد. ایران در فضای محترمانهای و در حالی که تیم مذاکرهکننده کشورهای حاضر در پنجمین روز خود بود در ساعت چهار صبح در نهایت به توافق رسید. نه پای خونینی در میان بود و نه بر فشارهای اقتصادی افزوده شد. آن چیزی که عملاً ایران را به پای میز مذاکره آورد، نه فشار تحریمها -که تاثیر بسیار مخربی بر اقتصاد کشور گذاشته است- بلکه رفتار احترامآمیز و از نگاه برابر در شکل دادن به چارچوب مذاکرات بود. احترام متقابل یکی از درخواستهای هیات ایرانی در 10 سال گذشته بوده است. اما به هر تقدیر با تحولاتی که دستگاه سیاست خارجه در زمان ریاستجمهوری محمود احمدینژاد داشت، این اتفاق هیچ زمان نیفتاد. اما با روی کار آمدن حسن روحانی، عملاً خون تازهای تزریق شد به بدنه نحیف مذاکرات هستهای و سختکوشی و با برنامه بودن تیم وزارت خارجه و همچنین مطلع بودن از زوایای فنی موضوع و نیز فنون دیپلماسی، به آنها کمک کرد که بعد از سالها این مذاکرات جوش بخورد.
توافقنامه ژنو، هر آنچه هست، یک توافقنامه ابتدایی است برای اینکه دو طرف بتوانند طی شش ماه آینده مذاکرات خود را برای رسیدن به توافق نهایی دنبال کنند. همانطور که جواد ظریف وزیر خارجه در جلسه علنی مجلس روز چهارشنبه ششم آذر گفت «در مذاکره لااقل دو طرف وجود دارد و هر طرفی باید بتواند یا با رضایت کامل یا با رضایت نسبی از مذاکره خارج شود طبیعی است وقتی نتوانید تمام خواستههایتان را از این طریق به دست آورید در مقابل نقد و نگرانی قرار میگیرید و حتی حملاتی به شما میشود؛ الان همین وضع را مشاهده میکنیم.» این به این معنا بود که نه برای آقای اوباما که بعد از توافق ژنو در داخل آمریکا با انتقادات بسیار تند و مخرب تندروها مواجه شده است و نه برای طرف ایرانی ممکن است این توافقنامه ابتدایی ایدهآل نباشد اما طلسم سی و چند سالهای را در روابط ایران و آمریکا شکست که بر سر یک موضوعی به توافق برسند. ظریف نکته دیگری را در این جلسه مطرح کرد که شاید کلیدیترین موضوع برای حفظ روند فعلی و جلوگیری از تلاش تندروهای منطقه و آمریکا برای به بنبست کشاندن مذاکرات است: «من تقاضا کردم دوستان همیشه انصاف و منافع ملی را در ذهن داشته باشند شاید اولی هم ضرورت نباشد و توقع بیجایی است. من از دوستانی که در جلسه نبودند توقع ندارم بدانند در این دهها ساعتی که شش کشور بزرگ جهان با ما در این مذاکرات بودند چه گذشت.»
برای آنها که سیاست ایران و آمریکا را از نزدیک در واشنگتن دنبال میکنند آنچه جواد ظریف گفت تبلور عملی در عرصه سیاست خارجه دارد: توافقنامه ژنو، شکست جدی جبهه مخالف ایران به رهبری اسرائیل در آمریکا و در میان کشورهای اروپایی، دور کردن سایه ناامنی و بیثباتی و جلوگیری از وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران که میتوانست عملاً هر گونه مذاکرهای را به بنبست بکشاند، بود. با هر مقیاس و شاقولی که حساب کنیم، اینها سوالات و محورهای عمدهای هستند که دستگاه دیپلماسی ایران برای تضمین آن، حداقل تا شش ماه آینده، میتواند به خود ببالد. دیپلماسی، عرصه تغییر عوامل بازی و برگرداندن روایت غالبی است که علیه ایران کار میکرد و هیچ کدام از موادی که در توافقنامه اولیه وجود دارد این قدر مهم نیستند که دستاوردهای مهم آن را با خدشه و سوال روبهرو کنند. با این وجود بازی سخت و پیچیده مذاکرات هستهای و در حالی که هماکنون برخی از جزییات مشخص شده آغاز شده است. ظریف با توجه به همه خطراتی که کشور با آن مواجه است، نکته دقیقی را برای منتقدان توافقنامه مطرح کرد که آنچه گذشت را در زمینهای که رخ داده قضاوت کنند و بدانند در مصاف با چه قدرتهایی چنین توافقی حاصل شده است: کسانی که در جلسه نبودند نمیتوانند در این قسمت با انصاف و کامل قضاوت کنند زیرا آنها نتیجه را میبینند و بررسی میکنند، اما من احساس میکنم ضرورت دارد دوستان توجه به منافع ملی را مد نظر قرار دهند و بدانند قسمت کوچکی از مذاکره در اتاق مذاکره میگذرد و قسمت عمده بعد از آن اتفاق میافتد که به آن میگویند چرخ دادن خبری. نکته کلیدی در سخنان وزیر خارجه توجه به منافع ملی است. پیش از آن اگر شناخت دقیقی از این منافع وجود داشته باشد، کار خیلی راحتتری پیش رو خواهد بود در فهم اینکه آنچه در ژنو گذشت، یک پیروزی بزرگ برای دستگاه دیپلماسی تازه به کار مشغول شده ایران بود؛ و البته برای مردم ایران پیروزی بزرگتری بود که امیدهای پررنگتری را برای ماهها و سالهای آینده در رهایی از فشارهای اقتصادی و سیاسی جهانی برای خود متصور شوند.
دیدگاه تان را بنویسید