بایزید مردوخی میگوید: پرداخت یارانه میل به کار را در نواحی روستایی کاهش داد
محرومیت محرومیت میآورد؛ سرمایه توسعه
یک جمله معروف است که میگوید روزانه هزاران دلار ضرر بیپولی میدهیم.
یک جمله معروف است که میگوید روزانه هزاران دلار ضرر بیپولی میدهیم. مصداق آن این میشود که به قول معروف پول، پول میآورد و قطعاً محرومیت هم محرومیت! این همان جمله نهایی و مخلص کلامی است که بایزید مردوخی، در تشریح اوضاع بیکاری در مناطق مرزی عنوان میکند و محرومیت دیرینه این مناطق را دلیلی بر ادامه روند این وضعیت میداند. این اقتصاددان در تشریح اوضاع بیکاری در استانهای مرزی کشور، بر دو موضوع توسعه روستایی و توسعه تولیدی تاکید میکند و معتقد است دولت در تمام سالهای گذشته تنها به توسعه کالبدی نواحی پرداخته است و توسعه سرمایهای که منجر به تولید شود در این نواحی رخ نداده است. مهمترین دلیل این امر هم ایراد در نظام تدبیر استانی در کشور است که به جای نگاه تسهیلگری، نگاه کنترلی دارد و متوقفکننده سرمایهداری است.
معاون توسعه اشتغال و کارآفرینی وزارت کار، وضعیت اشتغال در مناطق مرزی را وخیم دانسته است. این در حالی است که اوضاع بیکاری استانهای دیگر هم مشابه این مناطق است. اما چرا بر اشتغال این 16 استان تاکید ویژه شده است؟
وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مدتی است که در حال مطالعه بیکاری در تمام استانها بوده است. نکاتی که آقای طایی در خصوص بیکاری این مناطق عنوان کرده است جدای از گزارشهای مرکز آمار و بر اساس اطلاعات مطالعات خود وزارتخانه بوده است. مطالعاتی که قطعاً نتیجه آنها قابل اتکاتر از آمار مرکز آمار است. دلیل آن هم بد بودن یا اعلام اطلاعات غلط توسط مرکز آمار نیست. بلکه موضوع این است که در مرکز آمار برای بررسی اشتغال نمونهگیری انجام میشود. مبنای کار هم در این سازمان بر اساس تعریف سازمان جهانی کار است که شاغل را فردی میداند که حتی یک ساعت در هفته کار کند. ما نمیگوییم این اطلاعات غلط است اما تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهد و بخش گسترده واقعیت بیکاری پنهان میماند. اما مطالعات وزارت کار گستردهتر و دقیقتر بوده است.
انجام این مطالعات برای بررسی اوضاع بیکاری در راستای همان وعده 100 روزه دولت جدید بوده است؟
خیر، حدود 10 سال است که این مطالعات در حال انجام است. در دوران انتخابات مطالعات نهایی و تحویل وزارت کار دولت قبل داده شده بود. آقای طایی هم با تکیه بر این آمار اعلام کردهاند که نرخ بیکاری خصوصاً در مناطق مرزی همان نرخی نیست که در مرکز آمار اعلام میشود و اوضاع بسیار وخیم است. مثلاً در کردستان نرخ بیکاری 14 درصد گزارش شده است اما نرخ بیکاری واقعی دو برابر این رقم است. دلیل آن هم روشن است. در تمام سالها هیچ سرمایهگذاری تولیدی در این مناطق صورت نگرفته است. نتیجه آن میشود که یا مردم باید به بیکاری تن بدهند و در استان خود بمانند - که اغلب نمیمانند- یا باید مهاجرت کنند.
سوال من هم همین است. تبعات این بیکاری چیست؟
قبل از آنکه بخواهیم به تبعات بیکاری فکر کنیم جمعیت بیکار این نواحی مهاجرت کرده است. انسانها برای تامین معیشت خود چشم به راه آمار نمیمانند که ببینند الان اوضاع بیکاری یا اشتغال چگونه است. آنان به محض پیدا نکردن یک شغل مهاجرت میکنند. اولین ایستگاه مهاجرت هم شهرهای اطراف است و بعد هم پایتخت. گاهی هم مهاجرت به پایتخت اولین مقصد مهاجران است. اما مشکل فقط این نیست. مگر در شهری که بیکاران به آنجا مهاجرت میکنند چه امکانات و زیرساختهایی ایجاد شده است؟ مگر اشتغالزایی صورت گرفته، مگر طرحهای تولید پا گرفته است که بتواند پاسخگوی جمعیت جدیدی باشد که وارد آنجا میشوند. پس این موج بیکاری همین طور ادامه مییابد. حل نمیشود فقط از جایی به جایی انتقال مییابد.
یعنی دولت در این نواحی ورود پیدا نکرده و اقدامات توسعهای انجام نداده است؟
نه، موضوع این است که طرحهای توسعهای با طرحهای تولیدی دو مقوله جدا از هم است. در بحث اشتغال موضوع این نیست که دولت طرحهای توسعهای و زیربنایی را ایجاد نکرده است. مساله این است که سرمایهگذاریهای مولد و تولیدی در کشور انجام نشده است. دولت نه خود این کار را کرده است و نه امکان سرمایهگذاری را به بخش خصوصی داده است. مناطق مرزی اصولاً مناطق کشاورزی هم هستند. در بخش کشاورزی و سنتی هم کار جدیدی انجام نشده است که ایجادکننده اشتغال باشد. تنها اتفاقی که در حوزه کشاورزی رخ داده مکانیزه کردن کشاورزی است. یعنی استفاده از برخی از امکانات برای کاشت و برداشت محصول. به کار گرفتن کمباین در برداشت محصول نهتنها اشتغالزا نیست بلکه نیروی کار مورد نیاز در این بخش را هم کاهش میدهد.
اما کشاورزی و دامپروری همواره یکی از ظرفیتهای بالقوه این مناطق عنوان شده است. چرا از این ظرفیتها استفاده نمیشود؟
استفاده میشود. شما به مناطق مرزی به خصوص مناطق مرزی غربی که بروید حتی ذرهای از زمین را پیدا نمیکنید که زیر کشت نباشد. اما کشاورزی یا دامپروری در این شکل که اشتغالزا و توسعهدهنده نیست. در این نواحی باید صنایع تبدیلی ایجاد شود. صنایعی که با ایجاد ارزش افزوده بر محصولات کشاورزی یا دامی اشتغالزایی و توسعه ایجاد کند. استان کردستان یکی از استانهای بسیار مهم و توانمند در حوزه تولید گوشت دام است. توانایی تولید و تامین گوشت مورد نیاز دیگر استانها را هم دارد. اما جالب است بدانید که از کردستان دام زنده را سوار بر کامیون به دیگر شهرها میبرند که این هم محصول اصلی را کاهش میدهد- به دلیل لاغر شدن دام در مسیر حمل و نقل- هم برای خود استان ارزش افزودهای ایجاد نمیکند. از 20 سال پیش تاکنون قرار است دولت در این استان پالایشگاه دام ایجاد کند. یعنی خط زنجیری که از دامپروری و پرورش دام شروع شود تا فرآوری روی پوست و گوشت و استخوان و حتی خون دام. اما این طرح همچنان در انتظار اجراست.
دولت باید دیدگاه خود را در این مورد تغییر دهد.
چه تغییر دیدگاهی مدنظر شماست؟
70 سال است که داریم طرح توسعه روستایی بدون توجه به انسان را در کشور پیاده میکنیم. دولت در تمام این سالها همه نوع امکانات زیرساختی و توسعهای را برای روستاها و مناطق محروم فراهم کرده است. از جاده گرفته تا مدرسه و درمانگاه و مخابرات. اما چه اقدامی برای نگه داشتن افراد در این مناطق انجام دادهاند؟ این اقدامات یعنی اینکه طرح توسعه انجام شده اما توجهی به حضور افراد در روستاها نشده است. زمانی نسبت جمعیت روستایی به شهری 70 به 30 بود اما در آخرین سرشماری این نسبت کاملاً معکوس شده است. یعنی از 70 درصد جمعیت روستایی تنها 30 درصد باقی مانده و 70 درصد دیگر به شهرها رفتهاند. همین تغییر نسبت آماری به خوبی نشان میدهد که فقط توسعه کالبدی داشتهایم نه توسعه انسانی.
اما غرض از مناطق مرزی که تنها روستاهای مرزی نیست. شهرها قطعاً توسعهیافته بودهاند که جمعیت مهاجر را جذب کردهاند.
نکته همین جاست. همین اتفاق در شهرها هم افتاده است. جز در موارد و شهرهای خاص، در کدام شهر مرزی یا حتی غیرمرزی سرمایهگذاری تولیدی خاصی صورت گرفته است؟ در بسیاری از شهرهای ما دریغ از یک دود صنعتی، دریغ از یک دیگ بخار یا هر فعالیتی که نشان از تولید و سرمایهگذاری داشته باشد. افراد بیکار تنها محل سکونت خود را تغییر دادهاند. وگرنه شغلی حاصلشان نشده. به شهر که آمدهاند یا کارگر ساختمانی شدهاند آن هم به صورت کوتاهمدت و روزمزد یا به مشاغل کاذب روی آوردهاند.
در دوران هشتساله گذشته هم دولت پیشین با پرداخت یارانهها کلاً تفکر اشتغال را در بسیاری از خانوارها از بین برد. من خانوارهایی را در مناطق روستایی میشناسم با 10 تا 13 سرعائله که با دریافت یارانه ماهانه به یک درآمد ثابت دست یافتهاند که هزینه معیشتشان را میدهد. چه نیازی به کار دارند این افراد؟
یعنی یارانههایی که با هدف عدالت در جامعه پرداخت شد، در ترویج بیکاری موثر بوده است؟
قطعاً همین است.
یارانهها از سال 89 پرداخت شده آیا مستنداتی وجود دارد که این فرضیه را ثابت کند؟
قطعاً باید مرکز آمار، اطلاعاتی در این مورد داشته باشد. اما در صحت فرضیه شکی نیست. پرداخت یارانه به عنوان مقرری معین ماهانه میل به کار را به خصوص در نواحی روستایی کاهش داده است. بعد از اجرای هدفمندی نرخ بیکاری در روستاها بیشتر شده است.
دولت به حوزه اشتغال و توسعه در نواحی مرزی وارد نشده است. بخش خصوصی که ادعا میکند حاضر است در تمام عرصهها فعالیت کند چرا اقدامی نکرده است؟
اجازه دهید سوال را من طور دیگری مطرح کنم. آیا فضا برای فعالیت بخش خصوصی باز بوده است و این بخش فعالیتی در این حوزه نکرده است؟ فضا به سرمایهدار بخش خصوصی اجازه حضور و فعالیت نمیدهد. نظام اداری ما به جای آنکه تسهیلگر حضور بخش خصوصی در سرمایهگذاری باشد نظامی کنترلگر است. اگر قرار است تغییری ایجاد شود باید نظام تدبیر اداری تغییر کند. در غیر این صورت همواره همین خواهیم ماند. این هم تنها مخصوص مناطق مرزی نیست. بحث در خصوص کل کشور است. اما فکر نکنیم فقط ایران است که با نواحی محروم در بخشهای مختلف مواجه است. همه دنیا چنین تجربهای دارند. اما مهم راهکار خروج است. مثلاً ایتالیا یا انگلیس تجارب خوبی در این مورد دارند. اما میدانید در مقام عمل چه کردند؟ فقط بودجهها و تسهیلات و امکاناتی جداگانه برای مناطق محروم خود در نظر گرفتند و اختصاصاً روی توسعه آن مناطق کار کردند.
اما نمیتوان گفت دولت تسهیلگر نیست. در برنامهها و قوانین مختلف تسهیلاتی برای افرادی در نظر گرفته شده که در مناطق محروم سرمایهگذاری کنند.
بله، این در برخی از قوانین آمده است و 10 سال معافیت مالیاتی برای سرمایهگذارانی در نظر گرفته شده است که در مناطق محروم سرمایهگذاری کنند. اما سرمایهدار معافیت مالیاتی را نمیخواهد، تسهیلگری در فرآیند آغاز کار را میطلبد. من افرادی را میشناسم که برای کار سرمایهای خود برای دریافت انشعاب آب به سازمان آب مراجعه کردهاند. اما پاسخ این بوده که منتظر بمانند در صورت تعطیلی واحدهای کشاورزی یا صنعتی از آن انشعاب استفاده کنند. این نگاه تسهیلگرانه و مشوق است؟
در میان کارنامههای اشتغال دولتهای پیشین دولت اصلاحات کارنامه بهتری دارد. آیا در این دولت در این مناطق مرزی وضعیت اشتغال بهتر شده است؟
آیا در همان دولت، نظام تدبیر اداری تغییری کرده بود که اوضاع سرمایهگذاری بهتر شده باشد؟ ببینید بحث دولتها نیست. در دولت نهم و دهم که در راس انتقادات قرار دارد، مدیرانی بودهاند که بسیار خوب عمل کردهاند و تاثیرات بسیار خوبی در این حوزهها بر جای گذاشتهاند. در دولت اصلاحات هم قطعاً مدیران این چنینی داشتهایم. اما مشکل از کل سیستم است. نظام تدبیر اداری ما در راستای توسعه فعالیت نمیکند. موضوع دیگر این است که در طول 70 سالی که از سیستم توسعه برنامهریزیشده ما میگذرد همیشه یک پیشفرض داشتهایم. آن پیشفرض هم این بوده است که اگر در یک شهر یا یک استان فعالیت سرمایهگذاری مولد ایجاد کنیم اثراتش به سراسر کشور سرریز میشود. مثلاً در پایتخت کارخانههای خودروسازی ایجاد و فکر کردیم اثرات این اشتغال به تمام استانهای کشور هم میرسد. اما هرگز توجه نکردیم که اینها نمیتوانند اثرات توسعهای برای استانهای دیگر داشته باشند. باید در هر منطقه اقدام توسعهای خاص همان
منطقه را ایجاد کرد، با استفاده از ظرفیتها و پتانسیلهای همان منطقه. مانند همان تولید گوشت در استان کردستان که گفتم. باید روش کار را عوض کرد.
با چه روش و راهکاری میتوان این مشکلات دیرینه را حل کرد؟
دولت باید دستگاههایی را که با سرمایهگذاری و تولید سر و کار دارند، مجدداً بررسی کند. در قدم اول باید دید این دستگاهها که متولی تولید و تسهیل سرمایهگذاریاند، چقدر خودشان مشکلزا هستند. موضوع بعدی هم توجه به بودجه است. در بودجه 93 باید به جای پرداختن به طرحهای عمرانی متعدد - البته اگر بودجه عمرانی باقیمانده باشد- ردیف و اعتبارات خاصی به استانهای محروم بدهند تا صرف سرمایهگذاریهای تولیدی شود. نیازی هم نیست کل اعتبار را دولت تامین کند. 20 تا 30 درصد اعتبار را میتواند دولت بدهد 30 درصد را بخش خصوصی و مابقی را هم دولت تسهیلگری کند تا بخش خصوصی از بانکها وام بگیرند.
در سالهای اخیر وضعیت بودجه این مناطق چگونه بوده است؟
ریز ارقام را به خاطر ندارم. اما حتماً بودجهها تعلق گرفته است. ببینید اصلاً نگاه این نیست که دولت به این مناطق بیتوجه است یا بودجه اختصاص نمیدهد. مساله این است که در این مناطق جمعیت بالاست. حدود 36 میلیوننفری که بخش زیادی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند. وقتی جمعیت بالا باشد آمار بیکاری هم به تناسب بالا میرود. آمار بیکاری که بالا میرود مشاغل غیررسمی هم رواج مییابد که خود تبعات بسیار بد اقتصادی دارد. اما در صورت ایجاد اشتغال در بخشهای رسمی این مشکلات هم از بین میرود.
یکی از راهکارهای ایجاد درآمد در مناطق مرزی فروش سوخت به مرزنشینان بوده است.
فروش سوخت ممکن است راهکاری درآمدزا باشد اما تنها یک راهکار تجاری است که تاثیرات کوتاهمدت دارد. دادن امتیاز به مردم با نیت درآمدزایی صرف در این مناطق کجای توسعه اقتصادی قرار دارد؟ در این مناطق درآمد باید نتیجه ارزش افزوده ایجادشده در استان و شهرها باشد نه درآمد بخشیدن به مردم. نتیجه هم این میشود که مردم به این روشهای زندگی اعتیاد پیدا میکنند و دنبال مشاغل رسمی که زحمت زیاد و درآمد کمتر دارند، نمیروند.
بازارچههای مرزی تا چه حد در اشتغال موثرند؟
راهاندازی بازارچههای مرزی و نظارت داشتن بر آن میتواند مبادلات مرزی را شفاف و قانونی کند. در این بازارچهها میتوان روند ورود و صدور کالا را کنترل کرد. اما متاسفانه این بازارچهها هم نتوانست به خوبی توسعه پیدا کند تا مبادلات و تجارت مرزی شفاف شود.
طرحهای متعددی هم برای ایجاد شغل در کشور اجرا شد. آیا استانهای مرزی از این طرحها بهرهای بردند؟
نمیتوان ادعا کرد که موثر نبوده است. اما در حوزه اشتغال موضوع هزینه-فایده مطرح میشود. یعنی با چه هزینهای چه نتیجه و فایدهای حاصل شده است. موضوع دیگر این است که با هزینههای انجامشده آیا میتوانستیم نتایج بیشتری به دست آوریم یا نه. موضوع طرحهای اشتغال هم این است. اینکه هزینههای هزار میلیاردی که برای طرحهای اشتغال - چه بنگاههای زودبازده، چه طرح ضربتی اشتغال یا مشاغل خانگی- صرف شد آیا میتوانست در حوزههای دیگر سرمایهگذاری شده و نتایج بهتری را حاصل کند. شاید هم اشتغال ایجاد شده باشد. اما اشتغال پایدار و دائم نبوده است. موضوع انحراف هزینههای این طرح هم که بارها اعلام شده است. بر اساس آماری که مسوول یکی از شهرستانها میداد در یک شهرستان بسیار کوچک دو هزار وام آرایشگاه داده شده بود. خب مشخص است که این اعتبارات صرف اشتغال نشده و میشد بهرهبرداری بهتری از آن کرد. راهکار هم، ایجاد تغییراتی در الگوی توسعه روستایی و شهری و نگاه خاص به سرمایهگذاری مولد داشتن است.
یک نگاه غالب این است که مناطق مرزی امنیت ندارد. آیا این نگاه در عدم سرمایهگذاری موثر است؟
در طول 20 سال اخیر دهها اظهارنظر رسمی از مسوولان مختلف برایتان بیان میکنم که همه بر وجود امنیت در این مناطق تاکید میکنند. به عبارتی هیچ نشانهای از خشونت در این مناطق نیست. اما مساله این است که در این نواحی امنیت سرمایهگذاری وجود ندارد. دلیل آن هم این است که کسی از سرمایهگذاری در این نواحی حمایت نمیکند. که این هم تنها محدود به این نواحی نیست. ناامنی سرمایهگذاری و عدم حمایت از آن در همهجا دیده میشود.
پس چه میشود که شهری مانند اصفهان یا همان تبریز یک شهر صنعتی میشود و نواحی مرزی محروم میمانند؟
دلیل ساده است. محرومیت تاریخی این استانها در طول زمان، تنها برایشان محرومیت بیشتر آورده است و سرمایه برخی از استانها سرمایه بیشتر.
دیدگاه تان را بنویسید