تاریخ انتشار:
تحلیلی درباره «تهدید بازار»
خیانت به بازار
دولتها چون خود را منتخب مردم میدانند بعضاً فکر میکنند باید یکسری وظایف در قبال مردم انجام دهند. چون دولتها یکی از وظایف خود را این مساله میدانند که سطح معیشت و زندگی مردم در سطح بهینهای حفظ شود، تصمیم میگیرند به اقتصاد ورود کنند و دست به دخالت در اقتصاد بزنند.
دولتها چون خود را منتخب مردم میدانند بعضاً فکر میکنند باید یکسری وظایف در قبال مردم انجام دهند. چون دولتها یکی از وظایف خود را این مساله میدانند که سطح معیشت و زندگی مردم در سطح بهینهای حفظ شود، تصمیم میگیرند به اقتصاد ورود کنند و دست به دخالت در اقتصاد بزنند. دولتها این دخالت را به صور مختلف انجام میدهند که دو شکل کلی آن عبارت است از:
1- قیمتگذاری در بازارها که سرکوب مالی میتوان نام نهاد.
2- تصدیگری در بازار که خود دولت بخواهد به کارهای تولیدی بپردازد.
دولتها برای این نوع دخالتهای خود دو علت هم مطرح میکنند. یکی اینکه شاید باور یا دانش آن را ندارند که خود مردم و بازار بهتر میتوانند نیاز مردم را تشخیص دهند. دوم اینکه وقتی هنوز در یک اقتصاد، بازارهایش به شکل کامل شکل نگرفته، چون ممکن است تحولات قیمتی شدیدی در آن رخ دهد، دولتها از ترس اینکه این تحول قیمت بخواهد به مردم آسیب بزند سریع جلوی این تحول را میگیرند. اما این پدیده آفتهایی را میتواند به همراه داشته باشد. با این کارها، فعالان اقتصادی و بازاریها میدانند که دولت همیشه وجود داشته و میل به مداخله دارد و عملاً انگیزه این فعالان برای تولید و کارهای اقتصادی از بین میرود.
آفتهای مداخله
با دخالت دولت، اتفاقی که رخ میدهد این است که با شروع تولید از سوی دولت یا بازرسی در بازار و قیمتگذاری، بزرگترین صدمهای که از این طریق به اقتصاد میزند این است که اجازه نمیدهد سیگنال قیمت به بخش خصوصی، تولیدکنندهها و مردم کمک کند که در کدام بخش سرمایهگذاری کنند یا در کدام بخش فعالیت سودآوری اجتماعی وجود دارد که برای رسیدن به سود شخصی، به آن سود اجتماعی برسند. دولتها فکر میکنند خودشان بهتر از مردم میتوانند تشخیص دهند که بازار چقدر نیاز دارد، چه مقدار تقاضا در بازار وجود دارد، چه میزان باید در بازار تولید شود و اینکه تولید کدام کالا در بازار بهتر است که اینها اشتباهاتی است که دولتها مرتکب میشوند و باعث خواهند شد آن سیگنالدهی قیمتی مورد اشاره، از بین برود. با این اقدام دیگر عملاً مردم دنبال این نمیروند که بخواهند در یک حوزهای سرمایهگذاری کنند. مثلاً در ایام عید که همه میدانیم تقاضا رو به فزونی است، اگر مردم بدانند که دولت نمیخواهد کاری کند و افزایش تقاضا رخ خواهد داد، طبیعتاً عرضهکنندگان به دنبال افزایش عرضه میروند و تولید یا میزان واردات خود را افزایش میدهند تا از این سودی که قرار است
ناشی از افزایش تقاضاها به وجود آید، بهرهمند شوند. در واقع خود فعالان اقتصادی میتوانند بازار را تنظیم کنند اما وقتی دولت در بازار دخالت میکند، دیگر آن فعال اقتصادی میداند که کاری نمیتواند انجام دهد و برایش نمیصرفد که بخواهد سرمایهگذاری کند. با این اتفاق انگیزه سرمایهگذاری افراد نیز از بین میرود. از این رو این سیگنال هم برای آینده کاری فعالان اقتصادی وجود دارد که وارد بازار نشوند. اشکال دیگر این قضیه این است که این روند به یکسری رانتها تبدیل میشود و این وضعیت به نفع عدهای خاص تمام میشود.
آیا مداخله بهینهای وجود دارد؟
در شماره 213 تجارت فردا اشاره شده که در برخی از کشورها به دو شکل دادن یارانه به تولیدکنندگان و دادن کوپن به مصرفکنندگان در بازار مداخله میکنند. در ایران هم به اشکالی مانند قیمتگذاری دستوری و حضور تعزیرات در بازار این دخالت صورت میگیرد اما آیا مداخله بهینهای در بازار از سوی دولت وجود دارد؟
اصولاً زمانی به دولتها میگویند مداخله کنید که دیگر بازار با یک شکستی مواجه شده و شرایط شکست بازار پیش آمده باشد. یعنی بازار در شرایطی است که به خروجی بهینه منتهی نمیشود. حال باید دید این میزان غیربهینگی چطور است، میزان government failure (شکست دولت) بزرگتر است یا میزان market failure (شکست بازار)؟ یعنی گاهی اوقات ممکن است غیربهینگی بازار هنوز بهینهتر از ورود دولت به بازار باشد. وقتی ما شکست بازار را مشاهده میکنیم اصلاً به این معنا نیست که بلافاصله اعلام کنیم حتماً حتماً دولت باید در بازار حضور پیدا کند. اما حال فرض کنیم که دولت بخواهد ورود کند باید به نکتهای توجه کرد. شکست بازار در جایی رخ میدهد که public good (کالای عمومی) عرضه میشود و یک اثر خارجی وجود دارد که Social return (بازده اجتماعی) با private returns (بازده خصوصی) برابر و در یک راستا نیست و آن وقت به دولت میگویند که دخالت کند. این وضعیت هم فقط در کالاهایی اتفاق میافتد که مردم انگیزه ندارند سراغ تولید آنها بروند. مانند ایجاد امنیت، ارائه آموزشهای پایه و قانونگذاری که مردم نمیتوانند به سمت تامین آنها بروند. در این نوع کالاها و خدمات،
دولت باید مداخله کند وگرنه اینکه اگر قرار باشد سیبزمینی یا پرتقال یا میز تولید شود نیازی به ورود دولت نیست و ورود دولت تنها آسیب ایجاد میکند. تنها یکی از آن مواردی که کالای عمومی است و دخالت دولت را میطلبد مساله از بین بردن فقر است. از بین بردن فقر یک public good است که چون آثار اجتماعی دارد، لزوماً بخش خصوصی درونزا آن را حل نمیکند و دولت تا حدی میتواند در آن ورود کند. آنوقت برای حل این مساله هم یارانه به مصرفکننده به معنای یارانه به فقراست نه اینکه یارانه به همه افراد داده شود. تنها قشر فقرا و ناتوانها هستند که به لحاظ درآمدی باید مورد حمایت یارانهای قرار بگیرند. دولت در قالب کوپنهای خرید اقلام ضروری یا به صورت وجه نقد حاصل اخذ مالیات از اقشار ثروتمند میتواند از افراد مورد اشاره حمایت کند. این حمایت به آن دلیل است که اگر دولت این کار را انجام ندهد، آنوقت فقر حاصل آثار اجتماعی شدیدی را در پی دارد. وگرنه نه دادن یارانه به تولیدکننده روشی درست است و نه اشکال دیگر دخالت. چون به هر حال حتی اگر قرار بر دادن یارانه به تولید باشد آنوقت دولت این پیام را میدهد که میخواهد تنها از یکسری بخشهای تولیدی
حمایت کند و از سوی دیگر برای تامین این یارانههای تولید باید از یکسری افراد مالیات دریافت کند. آنوقت سوال این است که چرا دولت باید از یک بخش جامعه مالیات بگیرد که به یک بخش از تولید یارانه بدهد؟ چرا تولید یک کالا بهتر از یک کالای دیگر از سوی دولت تشخیص داده میشود؟ چرا خود بازار نمیتواند سیگنال بدهد که تولید محصولی تقاضای بیشتری دارد؟ طبیعتاً مردم بهتر میتوانند تشخیص دهند که بازار به چه اقلامی نیاز دارد.
مداخله دولت در کشورهای توسعهیافته
در همه کشورها موضوع مداخله دولت در بازار وجود داشته است اما آرامآرام با تغییر رشد علم اقتصاد و توسعه یافتن آن موضوع در سطح کشور، این مساله حل شد. بالا رفتن دانش اقتصادی مردم و مسوولان کشورهای توسعهیافته خیلی کمک کرده که هم مسوولان تصمیمگیر در این راستا تصمیمگیری کنند و هم مردم مطالبهگر این کشورها رفتار مناسب با این وضعیت از خود بروز دهند. اگر مردم همیشه به دنبال این باشند که دولت به آنها کمک کند و همه انتظار حمایت دولت را داشته باشند ولی ندانند که دولت برای تامین این نیازها باید از منابعی پول را تهیه کند آنوقت شاهد تبعاتی خواهند بود که به آنها اشاره کردم. اما اگر این دانش مدنظر شکل بگیرد، آنوقت دولتی بگوید که میخواهد یارانهای به مردم بدهد یا در قیمتها دخالت کنم، این مردم هستند که در مقابل دولت میایستند. اما در کشورهایی که دانش اقتصاد، عمومی نشده باشد و مردم احساس کنند که حمایتهای دولت اقدام مناسبی است، آنوقت دولت میتواند رفتارهای عوامفریبانه کند. در کشورهای توسعهیافته هم که مردم این کشورها از ابعاد مختلف توسعه را پشت سر گذاشتهاند و دانش اقتصاد در این کشورها عمومی شده است، مردم و مسوولان
آرامآرام به این بلوغ رسیدهاند که دولت نباید رفتار مداخلهگرایانه در بازار داشته باشد. از این رو در کشورهای اروپایی که حتی دولتهای رفاه هم هستند ما کمتر شاهد این نوع رفتارها هستیم. البته در این کشورها همچنین رفتارهایی وجود داشته اما با تغییراتی که به وجود آمده و به سطح بلوغی از دانش اقتصادی که مردمان این کشورها رسیدهاند، این مساله حل شده است.
مطالبه دخالت از دولت در ایران
با وجود تجربه کشورهای توسعهیافته در حوزه دخالت در بازار، اما در کشور ما این باور در مردم ایران وجود دارد که دولت باید بازار را کنترل کند. اگر دولت اعلام کند که بازار را کنترل نمیکند ممکن است مقابل ساختمانهای دولت و مجلس گروهی از مردم تجمع کنند. با این حال باید توجه کرد که هرکدام از کشورهای توسعهیافته در برهههایی از تاریخ یکسری سیاستمداران و تصمیمگیران اقتصادیای داشتهاند که شجاعانه به سمت خداحافظی با مداخله رفتهاند. یعنی این اقدام، کار سادهای نبوده و دولتها بالاخره در مقاطعی از فعالیت خود ریسکهایی کردند و شجاعتهایی به خرج دادند. حتی برخی دولتها پایگاه اجتماعی خود را از دست دادند اما حاضر شدند سیاستهای مدنظر را اعمال کنند تا به نتیجه پایان دخالت دولت در بازار برسند.
اما چرا در این مقطع زمانی (اسفندماه) قرار است کنترل بازار تشدید شود؟ در این مورد میتوان اشاره کرد که این نوع رفتارهای مداخلهگرایانه در ایام شب عید امسال چندان متفاوت از این وضعیت در سالهای گذشته نیست و معمولاً در این ایام کنترل بازار تشدید میشود. متاسفانه این نوع رفتارهای دولت در این مقاطع از سال طبیعی به نظر میرسد و اختیار اقتصاد ایران در دستان سیاستمداران است. دولتها، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، ممکن است تصمیمهای متفاوتی بگیرند یا در تصمیمهای خود اولویتهایی را قائل شوند. به دلیل اینکه بعضی از مواقع به دلایل شرایط کشور ممکن است برخی از اقشار آسیب جدی ببینند که آنوقت امکان دارد پایگاه اجتماعی حامی آن دولت سر کار آسیب ببیند، دولتها معمولاً اقدامات مشابهی را انجام میدهند اما در این نوع رفتارهای دولت باید به پایگاه اجتماعی حامی هر دولتی هم توجه شود. بالاخره حامیان دولت فعلی اگر ملاحظه کنند که دولت فعلی برخلاف شعارهای آزادیگرایانه خود مانند دولتهای گذشته رفتار میکند، ممکن است در حمایت مجدد از این دولت با تردیدهایی مواجه شوند. ضمن اینکه ممکن است این نوع رفتار دولت به بخشهای دیگر غیر از اقتصاد نیز
سیگنال دهد که امکان مداخله در بخشهای مختلف از سوی دولت وجود دارد.
نهادهای ناظر
در هر بازاری، یک طراحی زمین بازی انجام میشود، بعد قانونگذاری صورت میگیرد و بعد بازیگران اقتصادی برای بازیکردن به بازار ورود میکنند و در این وسط ناظری باید وجود داشته باشد که مردم بدانند این ناظر اجازه نمیدهد کسی خلاف قانون بازار و رقابت سالم عمل کند. در کشور ما هم نهادهایی مانند شورای رقابت عملاً وظیفه دارند بر بازار نظارت کنند تا کسی بازار و قواعد آن را به هم نزند یا اینکه انحصاری به وجود نیاورد. در واقع این نهادها کمک میکنند که یک انحصار غیرطبیعی در بازار شکل نگیرد و قوه قضائیه هم باید مراقب باشد که قراردادهای بین فعالان اقتصادی خلاف قواعد بازار نباشد و افراد بدانند که اگر خلاف این قواعد در قراردادهای خود عمل کنند با سرعت و با مجازات بالا مواجه خواهند شد. مثلاً بانکها باید مطمئن باشند اگر پولی به فردی پرداخت میکنند حتماً برخواهد گشت؛ این اطمینان، رفتار بانکها و فعالان اقتصادی را میتواند تنظیم کند.
در مجموع باید اشاره کرد دخالتهای دولتها چه از طریق سرکوب قیمتها و چه از طریق تصدیگریها در بازار انجام شود، بزرگترین خیانتی که به اقتصاد، مردم و آحاد جامعه میکنند این است که انگیزههای فعالیتهای تولیدی را در اقتصاد از بین میبرند و از این طریق ما شاهد تولید کم، بهرهوری پایین و ایجاد حلقه فقر و عدمتوسعهیافتگی خواهیم بود. ضمن اینکه این رفتار به بیعدالتی در جامعه هم دامن میزند، در صورتی که دولتها فکر میکنند این پدیده میتواند عدالت اجتماعی را توسعه دهد. اما دخالت دولتها در بازار هم عدالت اجتماعی را کاهش میدهد؛ هم نابرابریها را بیشتر میکند، هم کارایی و بهرهوری را کاهش میدهد و هم سطح رفاه جامعه را تنزل میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید