تاریخ انتشار:
بررسی تبعات بازنشستگی پیش از موعد زنان بر میزان مشارکت آنها در گفتوگو با زهرا کریمی
قوانین حمایتی راه اشتغال زنان را میبندد
زهرا کریمی میگوید: خانمی را در نظر بگیرید که ۱۵ سال سابقه کار دارد و حالا برای کار در شرکتی درخواست میدهد. اگر کارفرما احتمال بدهد زن متقاضی کار ممکن است پنج سال بعد بازنشسته شود، استخدام مرد را ترجیح میدهد.
«در اروپا مادران میتوانند تا پنج سال مرخصی بدون حقوق بگیرند و کارشان تضمینشده است و باید به آنها بازگردانده شود؛ یعنی داشتن فرزند یک مسوولیت اجتماعی است و همه در آن نقش دارند.» این جملاتی است که زهرا کریمی، عضو هیات علمی دانشگاه مازندران، مطرح میکند. اما چرا امکان چنین حمایتهایی از مادران در کشور ما وجود ندارد؟ کریمی با اشاره به این مساله که در ایران زنی که شش ماه از مرخصی زایمان استفاده میکند، معلوم نیست بعد از شش ماه چه اتفاقی برایش رخ دهد، تاکید میکند شرایط ما با کشورهای اروپایی قابل مقایسه نیست و «در شرایط فعلی، واردکردن حمایتهای اجتماعی از زنان به قانون کار، بر ضد زنان تمام میشود». کریمی تصریح میکند: «اگر مرتب قوانین حمایتی وضع کنیم که راه را بر اشتغال زنان ببندد، این حمایتها به ضد خودش تبدیل میشود. بنابراین من با حمایتهای اجتماعی که بخواهد در قانون کار گنجانده شود، کاملاً مخالفم. در شرایطی که همین حالا پیدا کردن شغل برای زنان دشوار است، ما هر قدر بخواهیم به آنها امتیاز دهیم، این امتیازها نتیجه عکس دارد.»
طرح بازنشستگی زنان با 20 سال سابقه کار در صورت تصویب، چه تاثیری بر اشتغال زنان خواهد داشت؟
بر اساس این طرح، اگر زنان بخواهند میتوانند از بازنشستگی با 20 سال سابقه کار استفاده کنند؛ یعنی اجباری در آن نیست و همین موضوع ظاهراً به عنوان یک توجیه منطقی مطرح میشود که زنان اگر دوست دارند با 20 سال سابقه بازنشسته شوند، میتوانند از این گزینه استفاده کنند و اگر نمیخواهند، میتوانند به کار ادامه دهند. ظاهراً هیچ اجباری در این طرح نیست و چنین قوانینی به نفع شاغلانی است که ترجیح میدهند بازنشسته شوند و احتمال دارد بتوانند بعد از بازنشستگی در بخش دیگری مشغول به کار شوند. اما در واقع بهخصوص درباره بنگاههایی که میخواهند برای کارهای تخصصی و بلندمدت نیروی کار متخصص استخدام کنند، این طرح میتواند بر تمایل کارفرمایان این بنگاهها برای استخدام و اشتغال زنان تاثیری منفی داشته باشد. چون یک بنگاه بهجای اینکه یک خانم 30ساله را که 10 سال سابقه کار دارد استخدام کند، ترجیح میدهد مردی را که همینقدر سابقه کار دارد، به کار بگیرد چون میتواند روی این مرد سرمایهگذاری طولانیتری داشته باشد و از سوابق کاری او برای مدتی طولانیتر استفاده کند. در دورهای قانون بازنشستگی زودتر از موعد را برای زنان بالای 42 سال داشتیم،
اما آن قانون لغو شد. در طرح جدید شرط سنی وجود ندارد. یعنی اگر زنی در 18سالگی شاغل شده باشد، میتواند در سن 38سالگی بازنشسته شود. به همین دلیل برای بنگاههایی که میخواهند در سطوح تخصصی و مدیریت میانی نیروی کار زن استخدام کنند، این طرح اثر منفی دارد. با توجه به اینکه بخش بزرگی از زنان جوینده کار زنان تحصیلکردهای هستند که دنبال کارهای تخصصی میگردند، برای اشتغال این دسته از زنان تصویب و اجرای چنین طرحی تاثیر منفی دارد.
در حال حاضر هم وضعیت بازار کار زنان نامطلوب است. هرچه ما شرایط را برای کارفرما سختتر کنیم، یافتن مشاغل تخصصی برای زنان دشوارتر میشود. موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که انگیزه قانونگذار از تصویب چنین طرحی چه بوده است.
طراحان این طرح حمایت از زنان و خانواده را هدف اصلی طرح عنوان و ادعا کردهاند تعدادی از خانمهای شاغل به آنها مراجعه کردهاند که در زندگیشان دچار مشکلاتی مانند پرستاری از بیمار هستند، و میخواهند زودتر بازنشسته شوند. به نظر شما چنین مسائلی مطالبه زنان است؟ به جای چنین طرحی چه سیاستهای بهتری میتوان به نفع اشتغال زنان تدوین کرد؟
در این شرایط نامطلوب بازار کار میتوان حدس زد که یکی دیگر از انگیزههای تصویب این طرح این است که عدهای را به خانههایشان بفرستند و فرصتهای شغلی برای دیگران باز کنند و آن دیگران قطعاً مردها هستند. در حال حاضر در بسیاری از موسسات استخدام زنان بهشدت محدود شده و عملاً اشتغال مردها در اولویت قرار گرفته است. پس این قانون کمک میکند که گروههایی از زنان شاغل زودتر از بازار کار خارج شوند. با توجه به محدودیتهایی هم که برای استخدام زنان اعمال میشود، حتماً در این شرایط بحرانی سهم زنان از جمعیت شاغل در بخش رسمی کمتر خواهد شد. اما تاکید میکنم این اتفاق بیشتر درباره کارهای تماموقت و کارهای تخصصی رخ میدهد. چون برای کارهای پارهوقت و موقت کارفرماها بیشتر ترجیح میدهند زنان را با مزدهای پایین استخدام کنند.
خانمی را در نظر بگیرید که ۱۵ سال سابقه کار دارد و حالا برای کار در شرکتی درخواست میدهد. اگر کارفرما احتمال بدهد زن متقاضی کار ممکن است پنج سال بعد بازنشسته شود، استخدام مرد را ترجیح میدهد.
از نظر بسیاری کارفرمایان مزیتی که زنان دارند این است که به مزدهای کم و نداشتن بیمه قانع هستند. سوالی که مطرح میشود این است که در حال حاضر برای زنان فعال در بازار کار چقدر موضوع بیمه مهم است و در عمل رعایت میشود که طرح بازنشستگی زودتر از موعد شامل حالشان شود؟
درواقع این طرح اگر به قانون تبدیل شود، بیشتر به مشاغل رسمی مربوط است نه مشاغل غیررسمی که نه بیمه دارند نه حداقل حقوق در مورد آنها رعایت میشود. این قانون سهم زنان را در مشاغل رسمی کاهش میدهد. در حال حاضر هم سهم زنان در مشاغل غیررسمی بسیار بالاست. چنین قوانینی شرایط را دشوارتر میکند. باید در نظر گرفت که قانونگذار هزینههای این طرح را نادیده میگیرد. الان زنان متخصصی هستند که سهم اصلی درآمد خانوار را دارند یا در تامین هزینههای خانوار نقش تعیینکننده دارند. اگر زنان کار پیدا نکنند آسیبهای بسیار جدی به وجود میآید. بر اساس آمارهای رسمی بیش از 12 درصد از خانوارهای ایرانی زنسرپرست هستند و عدم امکان اشتغال برای این زنان به معنای تحمیل فقر به خانوادهها و تحمل آسیبهای اجتماعی ناشی از آن است. هیچ راهحل آسانی برای مشکلات اجتماعی وجود ندارد. بنابراین پناه بردن به چنین قوانینی مشکلات ما را پیچیدهتر خواهد کرد. مساله دیگری که باید به آن توجه داشت این است که نرخ بیکاری زنان بسیار بالاست. با اینکه بخش قابل توجهی از زنان اساساً وارد بازار کار نمیشوند یا اینکه بعد از یک دوره جستوجوی کار، ناامید از بازار کار خارج
میشوند، الان نرخ بیکاری زنان بیش از دو برابر مردان است، در حالی که نرخ مشارکت زنان یکچهارم مردان هم نیست؛ یعنی از هر 100 نفر زن، حدود 16 نفر وارد بازار کار میشوند. در چنین شرایط سختی، سختترکردن استخدام برای زنان تحصیلکرده عملاً به این معناست که ما مدام در حال بیشتر کردن موانع بر سر راه اشتغال زنان هستیم سخت کردن این قوانین برای کارفرما عملاً فرصت اشتغال در مشاغل رسمی و تخصصی را برای زنان کمتر میکند.
مطابق اشاره شما، اگر زنانی که اکنون در این مشاغل مشغول کارند، بازنشسته شوند، بهجای آنها مردان استخدام میشوند.
بله، به احتمال بسیار زیاد این اتفاق رخ میدهد. میتوان گفت حداقل نیمی از کسانی که جایگزین میشوند، مرد خواهند بود.
بحث دیگر این است که با توجه به پایین بودن بازدهی در بسیاری از این دستگاهها، آیا برای کارفرما در بخش رسمی استفاده از زنان که مدت کمتری در سیستم میمانند، جذابیت بیشتری ندارد؟
چنین استدلالی قابل پذیرش نیست، چون در حال حاضر دولت با مشکل بیکاری و نارضایتیهای خانوار، مواجه است. در چنین مواقعی دولت ترجیح نمیدهد کسی را استخدام کند که 20 سال بعد زودتر از دیگران بازنشسته شود، بلکه ترجیح میدهد برای مردان اشتغال فراهم کند. این موضوع هم رسماً اعلام میشود. توجیهاتی هم که نمایندگان مطرح کردهاند به همین معناست که زنان بنشینند به مشکلات خانوادگیشان برسند. اصلاً این طور نبوده که بخواهند مشکلات بازدهی کارمندان دولت را حل کنند. البته ممکن است در بعضی ادارات که با انبوهی از نیروی کار مازاد مواجه هستند، این طرح باعث شود تعدادی از این نیروهای مازاد بازنشسته شوند و به عنوان مثال به جای هر سه نفر، دو نیروی جدید استخدام شود. اما گاهی هم سه نفر میروند و چهار نفر جایگزین میشوند. این موضوع بستگی دارد به فشارها و چانهزنیهایی که ما در ادارات دولتی داریم، ولی حتی اگر سه نفر بروند و دو نفر جایگزین شوند، با رفتن سه زن در بهترین حالت یک زن و یک مرد جایگزین خواهند شد و سهم زنان از اشتغال رسمی ما کم خواهد شد.
در این شرایط نامطلوب بازار کار میتوان حدس زد که یکی از انگیزههای تصویب این طرح این است که عدهای را به خانههایشان بفرستند و فرصتهای شغلی برای دیگران باز کنند و آن دیگران قطعاً مردها هستند.
موضوع دیگر این است که وقتی زنان از بازار کار خارج شوند، جوانهایی جایگزین میشوند که الان جویای کار هستند. به نظر شما ممکن نیست انگیزههای اشتغالزایی هم در مطرح کردن این طرح دخیل باشد؟
این موضوع در اولویت اول است. به نظر میرسد مدافعان این طرح میخواهند عدهای از زنان شاغل از بازار کار خارج شوند تا بخشی از مردان جای آنها را بگیرند. ولی واقعیت این است که این سادهکردن مساله است. برای مشکلات اقتصادی و اجتماعی ایران هیچ راهحل آسانی نمیتوانید پیدا کنید. اگر زنان را به خانه بفرستید و مردان را جایگزین آنها کنید و درنتیجه عملاً راه برای اشتغال سایر زنان بسته شود، نارضایتی، فقر و آسیبهای اجتماعی ناشی از آن افزایش پیدا میکند. در حال حاضر این الگو که مردان سرپرست و نانآور خانوار هستند، بسیار تغییر کرده است. خانوارهای زنسرپرست افزایش زیادی داشته است و در عین حال هنوز در خانوادههای سنتی، بسیاری از زنان با اینکه نقش عمده را در تامین درآمد خانوار دارند، خودشان را سرپرست معرفی نمیکنند، یعنی در آمار خانوارهای زنسرپرست که 12 درصد اعلام شده، کمشماری وجود داشته باشد. علاوه بر این، زنان حتی در خانوارهایی که سرپرست نیستند، نقش مهمی در تامین هزینههای زندگی دارند. اگر ما با این قوانین راهها را بر زنان ببندیم، عملاً مشکلات بیشتری را به خانوارهای کمدرآمد تحمیل کردهایم. علاوه بر این مساله مهمی که
باید در اقتصاد مورد توجه قرار گیرد این است که شما وقتی فرصت را از یک زن میگیرید و به یک مرد میدهید، به این معنی است که اگر زنی شرایط کیفی بالاتری دارد، شانسش را برای کار از دست میدهد و شما یک فرد ضعیفتر را به صرف مرد بودن جایگزین یک نیروی کار قویتر میکنید و در این چرخه، اقتصاد هم از قرار گرفتن افراد ناتوانتر در جایگاههای مهم آسیب میبیند. باید بپذیریم کسی که شایستهتر است، استخدام شود. اگر بازنشستگی با 20 سال سابقه کار ممکن شود، باید برای مرد و زن باشد، اگر هم با 30 سال انجام میشود، برای زن و مرد باشد. اینکه زنان را به انحای مختلف بازنشستگی اجباری و اختیاری از بازار کار حذف کنیم راه به جایی نمیبرد.
موضوعی که شما به آن اشاره کردید این است که اجرای طرح بازنشستگی پیش از موعد به نفع زنان شاغل است. موضوع دیگری که نمایندگان موافق مطرح کردهاند این است که زنانی هستند که 20 سال کار کردهاند و حالا دچار مشکلاتی هستند، نباید مجبور شوند به خاطر مشکلات خانوادگی سوابق کاریشان را رها کنند و متضرر شوند.
میتوانند این گزینه را در اختیار زن و مرد قرار دهند، چون آقایان هم ممکن است مشکلات مشابهی داشته باشند.
به نظر شما این طرح چقدر دغدغه زنها و مساله اشتغال زنان بوده است؟ چرا اعتراض خاصی به این موضوع از طرف زنان مطرح نمیشود؟
الان من و شما داریم به این موضوع اعتراض میکنیم، ولی مجرای بیان نارضایتی به صورت قدرتمند نداریم و زنانی که بیکار هستند، هیچ مجرایی برای بیان نظراتشان ندارند. میخواهم این مساله را طور دیگری بیان کنم. خیلی انسانی و ایدهآل است که زنان 9 ماه، یک سال یا دو سال مرخصی زایمان داشته باشند. اما این موضوع چه اثری بر اشتغال زنان خواهد داشت؟ قطعاً در آن صورت کارفرمایان حاضر به استخدام آنها نخواهند بود. از سوی دیگر ظاهراً میخواهیم به کیان خانواده خدمت کنیم و زنان بیشتر از بچههایشان مراقبت کنند، اما این نوع حمایتها باعث میشود زنان شانسشان را برای حضور در بازار کار از دست بدهند. تمام آنچه ظاهراً برای حمایت از زنان و رسیدگی به مشکلات خانواده انجام میشود، به کلی علیه اشتغال زنان عمل خواهد کرد.
مزد بسیاری از زنان شاغل بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان است، در حالی که حداقل مزد قانونی ۸۳۰ هزار تومان تعیین شده است. وزارت کار نسبت به عدم پرداخت حداقل مزد قانونی سختگیری ندارد و توجیه میکند که همین اشتغال هم بهتر از بیکاری است.
در کشورهای توسعهیافته موضوع مرخصیهای طولانیمدتتر برای زایمان در قالب مسوولیتهای اجتماعی بنگاهها مطرح میشود چون این موضوع به فرآیند توسعه در درازمدت کمک میکند. چرا در کشور ما این موضوع به زیان حضور زنان در بازار کار منجر میشود؟
ما در کشوری هستیم که حداقل مزد قانونی، برای بسیاری از کارگران تضمین نمیشود. مزد بسیاری از زنان شاغل بین 200 تا 500 هزار تومان است، در حالی که حداقل مزد قانونی 830 هزار تومان تعیین شده است. در بسیاری از بنگاهها زنان لیسانس و فوقلیسانس حداقل مزد را دریافت میکنند، در صورتی که حداقل مزد مربوط به افرادی است که مهارتی ندارند. وزارت کار نسبت به عدم پرداخت حداقل مزد قانونی سختگیری ندارد و توجیه میکند که همین اشتغال هم بهتر از بیکاری است. در اروپا مادران میتوانند تا پنج سال مرخصی بدون حقوق بگیرند و کارشان تضمینشده است و باید به آنها بازگردانده شود؛ یعنی داشتن فرزند یک مسوولیت اجتماعی است و همه در آن نقش دارند. ولی اینجا زنی که شش ماه به مرخصی زایمان میرود، معلوم نیست بعداً چه اتفاقی برایش رخ دهد. شرایط ما قابل مقایسه نیست. در شرایط فعلی، واردکردن حمایتهای اجتماعی از زنان به قانون کار، بر ضد زنان تمام میشود. باید این مسائل را به صورت دیگری حل کرد، مثلاً حمایتهای قانونی از زنان در فرآیند ازدواج و طلاق صورت بگیرد یا اگر واقعاً میخواهیم از زنان حمایت کنیم شرایط را برای اشتغال زنان فراهم کنیم، چون زنی که
شاغل است و استقلال مالی دارد و از مهارتها و استعدادهایش استفاده میکند، توانمند میشود. اگر مرتب قوانین حمایتی وضع کنیم که راه را بر اشتغال زنان ببندد، این حمایتها به ضد خودش تبدیل میشود. بنابراین من با حمایتهای اجتماعی که بخواهد در قانون کار گنجانده شود، کاملاً مخالفم. در شرایطی که همین حالا پیدا کردن شغل برای زنان دشوار است، ما هرقدر بخواهیم به آنها امتیاز دهیم، این امتیازها نتیجه عکس دارد.
برخی معتقدند این طرح تاثیر چندانی بر حضور زنان در بازار کار ندارد و استدلال میکنند که چون عمر بنگاههای بخش خصوصی چندان بالا نیست، قراردادها و استخدامهایش هم کوتاهمدت و محدود است. بنابراین برای این بنگاهها چندان مهم نیست که نیرویی را استخدام کنند که بتواند به جای 30 سال، 20ساله بازنشسته شود. به نظر شما این استدلال تا چه حد پذیرفتنی است؟
دور از ذهن نیست ولی کاملاً هم صحیح نیست. چون در بخش خصوصی بسیاری از کارکنان از شرکتی به شرکت دیگر جابهجا میشوند. مثلاً خانمی را در نظر بگیرید که 15 سال سابقه کار دارد و حالا برای کار در شرکتی درخواست میدهد. مردی هم با همین شرایط درخواست کار داده است. اگر کارفرما احتمال بدهد که زن متقاضی کار ممکن است پنج سال بعد بازنشسته شود، استخدام مرد را ترجیح میدهد. درست است بسیاری از فارغالتحصیلان متخصص هم کارهای کوتاهمدت را میپذیرند، ولی بهخصوص برای زنانی که کار تخصصی میکنند، چنین طرحی میتواند اثر منفی داشته باشد. بحث در مورد اشتغال زنانی است که نیروی کار متخصص و در ردههای مدیریت میانی هستند. البته به نظر میآید مهمترین اثر چنین قانونی کاهش حضور زنان در ادارات دولتی یا کارخانههای بزرگ و شرکتهای رسمی باشد.
با توجه به اینکه سهم شاغلان بخش دولتی ما از کل شاغلان چندان بالا نیست، به نظر شما این موضوع تا چه حد میتواند بر سهم اشتغال زنان از کل بازار کار اثر منفی بگذارد؟
درباره زنان این طور نیست. حدود 25 درصد از زنان شاغل در بخش دولتی و حوزههایی مانند آموزش، بهداشت و وزارتخانه کار میکنند؛ این نسبت برای مردان کمتر است.
در واقع توازن جنسیتی در بازار کار به ضرر زنان تغییر میکند.
بله، و این تغییر هم عمدتاً در بخش دولتی است، چون در بخش خصوصی، خانمی که زودتر از موعد بازنشسته شده، میتواند در همان شرکت یا شرکتی دیگر به کارش ادامه دهد. این قانون در بخش عمومی بیشترین اثر را خواهد داشت.
این طرح نمیتواند با افزایش میل زنان به ورود به بازار کار، به افزایش نرخ مشارکت زنان منجر شود؟
نه، به نظر من تنها اثر این موضوع پایین آوردن نرخ مشارکت است؛ یعنی اگر تعدادی از زنانی که همین الان شاغل هستند، زودتر از موعد بازنشسته شوند، زنان جایگزین آنها نخواهند شد و فرصت بیشتر برای مردان خواهد بود.
اختلاف سن بازنشستگی زنان و مردان که بر اثر چنین طرحهایی رخ میدهد، چه تبعاتی دارد؟
نرخ مشارکت زنان را پایین میآورد؛ یعنی جمعیت غیرفعال زنان را افزایش میدهد و باعث میشود زنان زودتر از مردان وارد جمعیت غیرفعال شده و به افراد دارای درآمد بدون کار تبدیل شوند.
دیدگاه تان را بنویسید