واکاوی جایگاه ملی و بینالمللی اولین دبیرکل اوپک در گفتوگو با پرویز مینا
روحانی از پشتیبانی شاه برخوردار نبود
در ایران شرکت ملی نفت از تمام شرکتهایی که در سایر کشورهای عضو اوپک وجود داشت دارای سابقه، کادر فنی، تخصص و تجربه بیشتری بود. این را نمیتوان کتمان کرد. بنابراین وقتی اوپک تشکیل شد این سازمان به تجربیات و تخصص شرکت ملی نفت ایران واقعاً متکی بود.
قرین 60 سال از شکلگیری سازمان کشورهای صادرکننده نفت -اوپک- سپری شده است و ایران جز در دوره نخست آن هیچگاه ریاست آن را بر عهده نگرفته است. فواد روحانی در شکلگیری و انسجامبخشی این سازمان در ابتدای سالهای دهه 60 میلادی نقشی تعیینکننده داشت و برای مدتی هم در داخل و هم در بین کشورهای صادرکننده از اعتبار بالایی برخوردار بود. چرخش کشورهای نفتی، مهارت و سناریوی پیچیده شرکتهای نفتی و حامیان سیاسی آنان، چنان عرصه مذاکرات را پیچیده و لغزنده کرد که شناخت و ارزیابی صریح و ملموس از مواضع طرفهای درگیر این ذخایر عظیم نفتی ناممکن مینمود. پرویز مینا یکی از خبرهترین مهندسان شرکت نفت و از اعضای تشکیلدهنده اوپک، مدیر امور بینالمللی و عضو هیاتمدیره شرکت ملی نفت ایران در دهه 50 شمسی، از نقش فواد روحانی و جایگاه کشورها و شرکتهای نفتی سخن میگوید.
در جامعه کنونی ایران در مورد جایگاه واقعی فواد روحانی در آن سالها کمی تردید وجود دارد. مباحثی مبنی بر اینکه چقدر ایشان در روابط بین اعضای اوپک موثر بود و از چه جایگاهی برخوردار بوده و چقدر میتوانست بین کشورهای عرب نفوذ ایجاد کند؟ جنابعالی که با ایشان مدتی همکاری داشتید کمی در مورد جایگاه ایشان توضیح میدهید؟
بنده تنها به مدت شش ماه موقعی که جناب روحانی دبیر کل اوپک بودند در دبیرخانه این سازمان با ایشان همکار بودم و وظیفهام این بود که برای ایجاد اداره فنی اوپک آنجا کمک کنم. آقای روحانی به من ماموریت دادند که بروم به کشورهای عضو اوپک که آن موقع شش کشور بودند و آمار و اطلاعات دقیقی از وضع صنعت نفت هر کشور برای دبیرخانه این سازمان تهیه کنم. بنابراین بنده ششماه با ایشان در اوپک همکاری داشتم. ولی علیالاصول اقدامات جناب روحانی را از گذشته تا روزهای انقلاب دنبال میکردم و شناخت نسبی داشتم و با ایشان مرتب همکاری میکردم.
آنچه به ایشان اعتبار میداد تا چه اندازه دانش فنی و حقوقی بود و چه اندازه وابسته به شخصیت ایشان و نوع عملکردشان بود؟
آقای روحانی یکی از برجستهترین کارشناسان حقوق بینالمللی نفت بودند، به طوری که بارها در سازمان ملل وقتی که گرفتاریهایی بین شرکتهای نفتی، دولتها یا گرفتاریهای مربوط به دولتها یا مربوط به مسائل قراردادهای نفتی پیش میآمد ایشان را به عنوان حکم و در حقیقت کسی که میتوانست مشکلات کشور را بررسی کند و ادعاهای دو طرف را بشنود و در حقیقت بین دو طرف اختلافات قاضی شود میشناختند و قبول داشتند. دو بار بنده هم در این برنامهها با ایشان همکاری داشتم که جنبههای فنی مسائل را بررسی کنم. بنابراین جناب روحانی یک شخصیت بینالمللی و شناختهشده بود. احاطه ایشان به زبانهای انگلیسی، فرانسه و عربی فوقالعاده مهم بود. به طوری که من به خوبی خاطرم هست وقتی که ما با شرکتهای عضو کنسرسیوم برای انعقاد قرارداد مذاکره میکردیم آنها اذعان میکردند که ایشان به مراتب بهتر از خود آنها میتواند متن قراردادها را تهیه کند. این اشراف هم به زبان فرانسه و هم به زبان عربی و هم انگلیسی بود. بنابراین به این
علت بود که به محض اینکه اوپک تشکیل شد ایشان را به عنوان اولین دبیر کل سازمان انتخاب کردند. چون واقعاً بین شش کشور عضو، بهتر از ایشان کسی وجود نداشت و ایشان بود که در حقیقت تمام تشکیلات دبیرخانه اوپک را تهیه و فراهم کرد. البته ایشان با تجربه و آشنایی که با تمام کشورها داشتند از تعدادی کارشناسان فنی، حقوقی، اداری و اقتصادی سه کشور عضو اوپک استفاده میکردند که در آن موقع دارای شرکتهای ملی بودند و تجربه کافی داشتند.
این همکاریهای فنی تا چه اندازه متمرکز بر کارشناسان فنی و حقوقی ایران بود؟
برای تهیه کادر و پرسنل دبیرخانه اوپک در درجه اول از ایران و در اولویتهای بعدی، از ونزوئلا و عراق، استفاده میکردند. بنابراین ایشان واقعاً پایه و اساس اوپک را به وجود آوردند و البته آن چهار سالی که آقای روحانی دبیر کل اوپک بودند مشکلترین سالهای اوپک بود. چون نخستین بار بود که کشورهای عمده تولیدکننده با هم سازمانی را تشکیل میدادند. در مقابلش شرکتهای بینالمللی نفت به هیچ عنوان حاضر نبودند اوپک را به رسمیت بشناسند و با تمام قدرتشان سعی میکردند این سازمان را تضعیف کنند و مهمتر از همه این بود که در دورانی که آقای فواد روحانی دبیر کل اوپک بودند، ایران چون قبل از ملی شدن صنعت نفت، بزرگترین تولیدکننده نفت در خاورمیانه بود و بعد به علت اختلالی که در دوران ملی شدن نفت پیش آمد در رتبه سوم قرار گرفت.
چون صادرات اساساً متوقف شده بود؟
بله، به کلی صادرات ایران قطع شد و کشورهای دیگر مانند عربستان، کویت و عراق شروع کردند به بالا بردن ظرفیتهای تولیدشان، بعد که قرارداد کنسرسیوم امضا شد پس از تشکیل اوپک، ایران سومین تولیدکننده نفت در خاورمیانه پس از عربستان و کویت شد و تنها سعی ایران و به خصوص شخص شاه این بود که به هر قیمتی اکتشاف و توسعه منابع نفتی ایران را به سرعت پیش ببرد که ایران بتواند مجدداً آن موقعیت قبل از ملی شدن را بازیابد. به این علت بود که شخص شاه و تعدادی از مدیران شرکت ملی نفت در آغاز کار اوپک و مذاکرات دشوار و پرپیچوخمی که کشورهای تولیدکننده نفت و کمپانیهای نفتی داشتند، جایگاه اعتدال را در حقیقت برای خودشان تعیین کرده بودند که مبادا این گرفتاریهایی که با شرکتهای نفتی به وجود آمده از توسعه منابع نفتی ایران جلوگیری کند تا ایران نتواند ظرفیت تولیدش را ارتقا دهد. بنابراین آقای روحانی از یک طرف به علت اینکه شرکتهای نفتی، اوپک را میشناختند، مذاکراتشان هم با آقای روحانی بود ولی میگفتند ما فواد روحانی را به عنوان نماینده ایران میشناسیم در صورتی که کشورهای عضو اوپک آقای روحانی را به
عنوان نماینده کشورهای عضو اوپک میشناختند. ولی ایشان در این مذاکرات با شرکتهای نفتی از یک طرف باید خواستهها و هدفهای ایران را تامین میکرد و از سوی دیگر خواسته و اهداف کشورهای عضو را، که اینها با هم تا اندازهای مغایرت داشتند. شاه جنبه اعتدال را در پیش گرفته بود. در بین کشورهای عضو اوپک ونزوئلا و عراق اعضای تندرو بودند و قطعنامههای اولیهای را که در اوپک در حقیقت به تصویب رسیده بود میخواستند هرچه سریعتر به مرحله اجرا بگذارند ولی ایران مایل بود با اعتدال و با مذاکره بدون ایجاد درگیری این کار را پیش ببرد. در واقع نیت و قصد اصلی ایران این بود که صدمهای به برنامههای توسعه منابع نفتی کشور وارد نشود.
آقای مینا، چقدر جایگاه فواد روحانی متعلق به آن دانش فنی و حقوقی ایشان بود و تا چه اندازه جایگاه اقتصادی و سیاسی ایران به او بها و منزلت میداد؟
ببینید مساله این است که در ایران شرکت ملی نفت از تمام شرکتهای ملی یا شرکتهایی که در سایر کشورهای اوپک وجود داشت دارای سابقه، کادر فنی، تخصص و تجربه بیشتری بود. این را نمیتوان کتمان کرد. بنابراین وقتی اوپک تشکیل شد این سازمان به تجربیات و تخصص شرکت ملی نفت ایران واقعاً متکی بود. ایجاد آن تشکیلات و پیشبرد آن هدفها با همکاریهای شرکت ملی نفت ایران میسر نمیشد. بنابراین اهمیت و نفوذ آقای روحانی هم وابسته به تجربه، دانش و جایگاهی که از مسائل بینالمللی نفت داشتند و هم موقعیت شرکت ملی نفت بود. در حقیقت همه این امتیازها از روحانی پشتیبانی میکرد.
نکتهای که در یادداشتهای آقای روحانی هم به چشم میخورد این بود که شاه تا یک مقطعی خیلی با ایشان همراهی و همدلی داشت بعد آرامآرام نگاهش تغییر میکند و همینطور که مشخص شد ایشان را از سمتش عزل و آقای فلاح را جایگزین ایشان میکند. چقدر این تغییر جهت شاه به خاطر نگاه استراتژیک و مسائل بینالمللی بود و چقدر تحریک اسدالله علم و حاصل مسائل داخلی کشور ما بود؟
بنده درباره آقای اسدالله علم نمیتوانم به شخصه اظهارنظری کنم چون واقعاً نمیدانم ولی آنچه میتوانم توضیح دهم این است که شاه در شروع به کار اوپک با ایجاد چنین تشکیلاتی، و اینکه کشورهای تولیدکننده با هم همکاری داشته باشند، موافق بود ولی بعد از مدتی که این مذاکرات و گفتوگوها بین اوپک و شرکتهای نفتی آغاز شد، شاه به این نتیجه رسید که اگر زیاد پافشاری کند و اگر از اعضای تندرو اوپک پشتیبانی کند ممکن است شرکتهای نفتی از سرمایهگذاری، توسعه و ارتقای ظرفیت نفت ایران ممانعت به عمل آورند. بنابراین آن رویه اعتدال را پیش گرفت و اینکه نباید زیاد سختگیری کرد، و بیش از حد معقول فشار آورد، باید از طریق مذاکره این مسائل را به تدریج حل کرد. آن زمان بود
که ایشان آقای فلاح را وارد این مذاکرات کردند. ولی بنده حقیقتاً نمیدانم که آقای علم تا چه حد در این جابهجایی دخالت و نفوذ داشت.
اما در یادداشتهای روزانه آقای روحانی در یکی، دو موقعیت ایشان اشاره میکند که شاه تلویحاً به ایشان میگویند که در مذاکرات اوپک جانب اعتدال را رعایت کند و آقای روحانی هم اجابت میکنند، بهرغم این، باز هم شاه ایشان را عزل میکند. این کمی تردیدبرانگیز نیست؟
نه، ببینید همانطور که عرض کردم آقای روحانی اینجا دو نقش مهم داشت؛ یکی اینکه او دبیر کل اوپک بود و باید اجباراً خواستههای اعضای اوپک را در مذاکرات خود اعمال میکرد ولی از طرفی هم چون ایشان نایبرئیس هیات مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت بود به ناچار باید خواستههای ایران را هم در نظر میگرفت. این دو نقش در دو سال آخر کار ایشان، کمی با هم مغایرت داشت، ایشان شخصاً خودشان هم به این نتیجه رسیده بودند که بسیار مشکل است که بتوان این دو نقش را به خوبی اجرا کرد.
در خود اوپک هم به تدریج نگاه نامحسوسی در مورد آقای روحانی به وجود آمد که آن نگاه نماینده عراق را جایگزین ایشان کرد. آنجا چه مناسباتی حاکم بود که به حذف ایشان منجر شد؟
در آنجا مساله حذف نبود، ایشان دوره چهارساله خود را به پایان رساند و بعد حتی بعضی از کشورهای عضو اوپک مصر بودند که باز هم ایشان باقی بماند ولی خود شخص آقای روحانی دیگر مایل نبود در این جایگاه باقی بماند.
فشارها باعث شد که ایشان به ادامه تن ندهد؟
نه، به همان دلیلی که عرض کردم. مساله این نبود که ایشان را حذف کردند. او حس میکرد از پشتیبانی کامل شخص شاه و از برخی مدیران شرکت ملی نفت ایران برخوردار نیست. بنابراین برایش مشکل بود که بتواند وظایفش را آنطور که دلش میخواست انجام دهد. بنابراین شخصاً راضی به ادامه خدمت در اوپک نبود.
در مورد آقای رضا فلاح اطلاعات بسیار محدودی در منابع و مستندات ایرانی وجود دارد. نکاتی که آقای تاجبخش در کتابشان آوردند نکات بسیار مهمی است، چقدر با آن نکاتی که آقای تاجبخش در این کتاب مطرح کردند موافق هستید؟
بنده با آقای رضا فلاح در تمام دوران 30ساله خدمتم در صنعت نفت همکاری داشتم. از زمانی که شروع کردم به عنوان کارآموز در آموزشگاه فنی نفت و بعد هم که از نزدیک با ایشان همکاری داشتم. آقای فلاح یکی از برجستهترین کارشناسان فنی نفت ایران بود. ما دو شخصیت برجسته در شرکت ملی نفت داشتیم که واقعاً باید به آنها افتخار کنیم. در درجه اول آقای مهندس فتحالله نفیسی و بعد آقای دکتر رضا فلاح؛ این دو بزرگترین کارشناسان فنی صنعت نفت ایران بودند. ولی بنده نمیتوانم واقعاً روی خصوصیات شخصی آقای دکتر فلاح اظهارنظری کنم. ایشان سلیقه و کار خاصی داشتند و بالاخره خودشان تصمیماتی میگرفتند و از نظر فنی و احاطهشان به مساله نفت و به خصوص جنبههای بینالمللی فوقالعاده در درجه بالایی بودند.
تصور میکنید در نگاهی که آقای فلاح در ادامه مذاکرات با کنسرسیوم داشت چقدر وجه فنی و وجه حقوقی و چقدر وجه سیاسی حاکم بود؟ به نظر میآید سلیقه شخصی و روحی ایشان بر وجه فنی و حقوقی بیشتر میچربید؟
وجه سیاسی هم خیلی مهم بود. تصور میکنم از زمانی که دکتر فلاح را وارد مذاکرات کردند جنبههای سیاسی آن اهمیت بیشتری پیدا کرده بود.
چه جنبههایی از سیاست مهم بود؟
از نظر رابطه ایران با دنیای غرب، رابطه ایران با شرکتهای بینالمللی نفت و جلب سرمایه و تکنولوژی شرکتهای نفتی برای توسعه صنعت نفت چه رویهای را باید در پیش بگیرد تا بتواند حداکثر استفاده را در حقیقت به دست بیاورد بنابراین مسلماً جنبههای سیاسی حائز اهمیت بود.
آنگونه که در کتاب سیاستهای نفتی بعد از ملی شدن نفت آمده نقش روحانی در مدیریت اوپک و تعامل با شرکتهای نفتی خیلی موثر بود. اما پس از آقای روحانی ما هیچوقت نتوانستیم نمایندهای را از ایران در آن جایگاه قرار دهیم. مخصوصاً در اواخر دهه 70 میلادی، خیلی هم با اعضای اوپک همسویی نداشتیم. جایگاه ایران در اوپک پس از سالهای دبیر کلی روحانی چگونه بود؟
ببینید موقعیت ایران در اوپک را در دو دوره متمایز از هم میتوان تقسیم کرد. یکی پنج سال نخست ایجاد اوپک و آن مذاکرات مقدماتی بود که در زمان آقای روحانی انجام شد که در آنجا شخص شاه یک جایگاه معتدل در مواجهه با شرکتهای نفتی را انتخاب کرد. ولی پس از آن، این رویه به کلی عوض شد. یعنی سیاست شاه در دهه 70 میلادی به کلی با آن دوره متفاوت بود. دلیلش هم این بود که با توجه به نیاز مبرم به درآمد بیشتر برای اجرای برنامههای وسیع و پرهزینه عمرانی کشور، شاه سازمان اوپک را عامل موثری در جهت افزایش بهای نفت و در نتیجه کسب درآمد افزوده دانست و لزوماً برای رسیدن به این هدف نقش رهبری گروه در جهت افزایش بهای نفت را بر عهده گرفت و پرچمدار مبارزه با کمپانیها شد. در
حقیقت اگر شما به دوره 1970 تا 1975 برگردید دورهای بود که آغاز آن با کنفرانس فوریه 1971 در تهران پیش آمد و در اینجا بود که شاه با سخنرانی در کاخ سنا با حضور وزرای نفت اوپک، قدم اول را برای افزایش قیمت برداشت و این فعالیت اوپک برای افزایش قیمت و کسب درآمد و اختیارات بیشتر برای کشورهای صاحب نفت در این چند سال ادامه پیدا کرد و آخرین مرحلهاش هم در کنفرانس دسامبر 1973 در تهران بود که در آنجا دوباره شخص شاه وارد عمل شد و ایران موفق شد قیمت 11 دلار و 65 سنت برای هر بشکه را به کشورهای عضو اوپک بقبولاند و شرکتهای نفتی را هم وادار کند تسلیم چنین افزایش قیمتی شوند. بنابراین همانطور که عرض کردم دو دوره را شما در نظر بگیرید؛ یک دوره که ایران نقش موثری در اوپک نداشت و دوره بعدی، که مسلماً ایران نقش بسیار مهمی ایفا کرد و رهبری اوپک را بر عهده گرفت.
حالا که 40 سال از سالهای دهه 70 میلادی سپری شده، استراتژی شاه را که منجر به افزایش قیمت نفت شد چقدر تایید میکنید؛ استراتژیای که به نوعی خود را رودررو و در مقابل با غرب قرار داد؟ الان که به آن سالها نگاه میکنید چقدر قابل تایید بود؟
کاملاً قابل تایید بود. چون قیمت نفت در بازارها برای مدت 23، 24 سال راکد مانده بود و حتی دو بار، یکی در سال 1959 و دیگری در سال 1960 قیمتها را تا اندازهای پایین آوردند. بنابراین در این دوره کوچکترین تماس یا مشورتی با کشورهای صاحب نفت راجع به قیمت نفت گرفته نشد. بنابراین شاه به این نتیجه رسیده بود که موقع این رسیده که کشورهای تولیدکننده خودشان بتوانند در تامین قیمت نقش موثر داشته باشند و این زمانی بود که ایران احتیاج مبرم به درآمد بیشتر برای اجرای برنامههای گسترده و عمرانی داشت. بنابراین آن موقع بود که شاه تصمیم گرفت از اوپک برای این تصمیمات بهرهبرداری کند و رهبریاش را بر عهده بگیرد و موفق هم شد و همانطور که عرض کردم اگر ملاحظه کنید میبینید که در نتیجه فعالیتهای شخص شاه و شرکت ملی نفت بود که در حقیقت در مبارزات اوپک با شرکتهای نفتی، بهای اعلامشده
شاخص اوپک از یک دلار و 80 سنت در هر بشکه در سال 1970 به دو دلار و 18 سنت در هر بشکه در سال 1971 و سپس به سه دلار و 20 سنت در اواسط سال 1973 و پنج دلار و 12 سنت در اکتبر 1973 و بالاخره 11 دلار و 65 سنت هر بشکه در اول ژانویه 1974 رسید. این افزایش قیمت مسلماً نتیجه ورود شخص شاه در مبارزه با شرکتهای نفتی بود و به همین علت بود که او در حقیقت به عنوان آغازگر مبارزه با کمپانیها و سرسختترین عامل افزایش بهای نفت در دنیای غرب شناخته شده بود.
دیدگاه تان را بنویسید