شناسه خبر : 15411 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معرفی کتاب دست‌نوشته‌های استیگلر

خاطرات یک اقتصاددان تنظیم‌ناپذیر

شور و شوق استیگلر برای موضوعات مورد مطالعه‌اش واگیردار است. او همان‌طور که در خلال قرن بیستم در مورد رشد اقتصادی می‌نویسد زندگینامه خود را نیز به همان سبک نگاشته است.

آرتور جی رولنیک/مدیر سابق بخش تحقیقات اقتصادی فدرال رزرو

به عنوان مدیر تحقیقات اقتصادی در بانک، سوالی که از من بیشتر پرسیده می‌شود این است که: شما اقتصاددانان چه می‌کنید؟ پاسخ به این سوال اغلب دشوار است که معمولاً هم من جواب پیچیده و پر از جزییاتی به سوال‌کننده می‌دهم که او خیلی زود حوصله‌اش سر می‌رود و گفت‌وگوی ما معمولاً در آنجایی که من توضیح می‌دهم که اقتصاد علم تخصیص بهینه منابع محدود است و اینکه اقتصاددانان چگونگی توسعه مدل‌های نظری این فرآیند و تست تجربی آن را انجام می‌دهند، متوقف می‌شود. البته من به تازگی پیشرفت کرده‌ام و جواب ساده‌تری برای این سوال از قبل حاضر کرده‌ام: اقتصاددانان افرادی هستند که در رشته اقتصاد درس خوانده‌اند. اما همچنان بعد از گفتن این جواب هم من با چهره خالی و سکوت مخاطبم روبه‌رو می‌شوم.
حالا من راه بهتری برای پاسخ به این سوال پیدا کرده‌ام: برای هر کس که می‌پرسد اقتصاددانان چه کار می‌کنند، من خواندن زندگینامه جرج جوزف استیگلر را پیشنهاد می‌کنم: «خاطرات یک اقتصاددان تنظیم ناپذیر»1. استیگلر برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 1982، کتابی درباره اقتصاد و دست‌اندرکاران آن نوشته است که هم شوخ‌طبعانه و صریح و هم جذاب است. نوشته‌ای بی‌تکلف و به دور از معاملات ارعاب‌آمیز ریاضی که خواننده‌های غیر‌اقتصاد‌خوانده را بترساند، او ماهرانه اقتصاد و آنچه اقتصاددانان انجام می‌دهند را توضیح می‌دهد.index:1|width:200|height:303|align:left
شور و شوق استیگلر برای موضوعات مورد مطالعه‌اش واگیردار است. او همان‌طور که در خلال قرن بیستم در مورد رشد اقتصادی می‌نویسد زندگینامه خود را نیز به همان سبک نگاشته است. اگر چه این یک زندگینامه است اما استیگلر به چیزهایی بیش از زندگی خودش پرداخته است. (به عنوان مثال؛ خوانندگان آن تا نیمه‌های کتاب متوجه نمی‌شوند که استیگلر برنده جایزه نوبل است و حتی پس از آن به شکل کاملاً مختصری به جایزه نوبل خود برای معرفی ایده‌هایش اشاره می‌کند.) استیگلر خواننده ناآشنا به اقتصاد خود را در این کتاب اغوا می‌کند تا درگیر مسائل اقتصادی بر اساس منابع محدود بشود. او برای خوانندگان آشنا به اقتصاد، سیر رشد اندیشه اقتصادی را از زمان آغاز به کار خود تا زمانی که در دانشگاه شیکاگو مشغول می‌شود، بیان می‌کند. هر دو گروه از خوانندگان کتاب با مطالعه کتاب با بینش‌های جدیدی آشنا می‌شوند.
استیگلر کتاب خاطرات خود را با پرسیدن یک سوال عجیب‌وغریب آغاز می‌کند: آیا یک اقتصاددان فرد خوبی است؟ به وضوح این سوال در مورد این نیست که آیا اقتصاددانان افراد با‌اخلاقی هستند (اقتصاددانان معمولاً به‌واسطه سبک زندگی خاص خود شناخته نمی‌شوند). او به جای آنکه در کتاب به دفاع و معرفی تلاش‌های خود بپردازد، این ایده را فراهم می‌کند و این‌طور نتیجه می‌گیرد که خروجی علم اقتصاد مفید است و سعی می‌کند در سرتاسر کتاب دلایل متعددی برای اثبات این ایده فراهم کند. او این کار را با بیان برخی از کارهایی که اقتصاددانان زمان خود به آن پرداخته‌اند انجام داده است.
و البته که هیچ کتابی بدون نقص نیست، به طور مثال سبک ساده استیگلر گاهی دچار تزلزل می‌شود مثلاً آنجا که او آنچه خودش «مساله کوز» می‌نامد را توضیح می‌دهد درک آنچه می‌گوید دشوار است. استیگلر توضیح می‌دهد چگونه در سال 1960 رونالد کوز نظریه پیگو در مورد اثرات جانبی را مورد انتقاد قرار می‌دهد. پیگو بحث کرده است که اثرات جانبی مثبت باید مورد تشویق‌هایی نظیر پرداخت یارانه واقع شوند و برای اثرات منفی باید از بنگاه‌ها مالیات بیشتری اخذ شود. کوز این نظر پیگو را زیر سوال می‌برد اما توضیحاتی که استیگلر در دفاع از کوز ارائه می‌کند برای خواننده به اندازه کافی قانع‌کننده و روشن نیست. با این حال، اجازه ندهید این اشکال کوچک شما را از خواندن این کتاب شفاف، روشنگر و سرگرم‌کننده باز دارد.

پی‌نوشت:
1- تنظیم‌ناپذیر اشاره به عقیده جرج استیگلر در نپذیرفتن قانونگذاری دولت برای کسب و کار و بنگاه‌ها دارد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها