جابهجایی قدرت و حذف سیاستمداران دهه ۱۳۲۰ در گفتوگو با فریدون مجلسی
جدال بر سر محو ناسیونالیستهای ایرانی بود
تغییر جهت مدیریت کلان کشور در دهه ۴۰ شمسی که در نهایت منجر به حذف بسیاری از رجال سیاسی و اقتصادی و همچنین امرای ارتش شد یکی از رازهای ناشناخته عصر پهلوی دوم است. فریدون مجلسی دیپلمات اسبق وزارت خارجه به دگردیسی دستگاه پهلوی در این دهه میپردازد.
تغییر جهت مدیریت کلان کشور در دهه 40 شمسی که در نهایت منجر به حذف بسیاری از رجال سیاسی و اقتصادی و همچنین امرای ارتش شد یکی از رازهای ناشناخته عصر پهلوی دوم است. فریدون مجلسی دیپلمات اسبق وزارت خارجه به دگردیسی دستگاه پهلوی در این دهه میپردازد.
جناب آقای مجلسی کتاب «یادداشتهای فواد روحانی» طی سه چهار ماه اخیر در محافل اقتصادی و سیاسی کشور مورد توجه قابل قبولی قرار گرفت. نویسندگان کتاب آقایان غلامرضا تاجبخش و فرخ نجمآبادی اثر کمبدیلی را در آن مقطع از شکلگیری اوپک و نقش آقای روحانی و دیگر ایفاگران سیاسی از جمله شاه، علم، بهنیا و فلاح ارائه دادند. اما کتاب از دقت و وسواس بسیار بالایی برخوردار است که خواننده تصور میکند نویسندگان کتاب هم در این مذاکرات حضور دارند در حالی که دست کم آقای تاجبخش حضور بسیار جدی ندارد یا کوشش کرده است نقش خود را کمرنگ کند.
آقای تاجبخش از حیث اینکه در وزارت خارجه و مدتی هم معاون سیاسی وزارت خارجه اشتغال داشتند شاید حضور فیزیکی نداشتند اما کم و بیش از جریان مذاکرات اطلاع دقیق داشتند.
اما نوع نگاه به موضوع و نگارش ایشان به نوعی است که این تصور ایجاد میشود که جزو هیات نمایندگان ایرانی بود که از سوی ایران در مذاکرات شرکت داشتند؟
اگر هم نبود به دلیل اینکه مسوول خلیج فارس و بخش عربی وزارت خارجه بودند باید اطلاع میداشت برای اینکه وزارت خارجه خودش نقش اجرایی ندارد ولی باید آنقدر اطلاع داشته باشد که نمایندگانش که در مذاکرات شرکت میکنند بتوانند جای خالی را پر کنند، مشاورهدهنده مفیدی باشند و هماهنگیهایی را ایجاد کنند. گزارشهایی را ثبت و ضبط کنند و بنابراین از همین حیث آنگونه که یادم میآید ایشان آدم خیلی مسلط و واردی بود.
همانگونه که میدانید بخشی از کتاب آقای تاجبخش در مورد شخصیت و عملکرد پشتپرده رضا فلاح است. ایشان چه نوع آدمی بود و چه شخصیتی داشت؛ تصویری که از آن سالها دارید چگونه بود؟
آدم بسیار فنی و فعال و بسیار وارد و مسلط به موضوع نفت و مدیریت آن بود، ولی تا آنجا که میدانم و احساس میکنم خیلی مدیر جاهطلب و مالدوستی بود و از این لحاظ تا حدودی میتوانست سوءاستفادهگر باشد یعنی بالقوه در او این خصوصیت ملموس بود.
البته نویسندگان کتاب در جایجای آن مستندات متقنی ارائه دادهاند.
ممکن است. احساس میکنم آن شخصیت میتوانست دست به چنین کارهایی هم بزند. همانطور که عرض کردم رضا فلاح محاسن قابل توجهی داشت ولی به قول امروزیها کمی مشکوک میزد. این سودجوییهای او بیشتر به این نوع شایعات دامن میزد. یادم هست خانهاش را هم در آن زمان اگر دیده باشید نوک تپه در منطقه الهیه تهران -در یکی از مرتفعترین اماکن منطقه شمال- بود که بعدها برجها در آنجا ساختهاند و در بالای کوچه فرشته بود. بین فرشته و الهیه قرار داشت. در یکی از تپههای آن خیابان، دقیقاً یادم نیست کجا، ولی مسلط به تمام تهران بود. به هر حال خیلی جاهطلب و خیلی مشکوک بود. ولی مدیریتش بسیار قوی بود و با تسلط فنی به امور از او یاد میکردند. در واقع آدمی نبود که بیدست و پا باشد. قابل اعتماد نبود در عوض فواد روحانی از همه قابل اعتمادتر و معتبرتر بود.
در مقابل آقای فلاح آقای روحانی هم در محافل داخلی و هم در محافل منطقهای فرد بسیار برجستهای بودند.
ببینید فواد روحانی شخصیت همیشه خوشنامی بود. این وصلههایی که بعدها به خیلیها چسباندند به فواد روحانی هرگز سرایت نکرد. من به یاد ندارم که چنین وصلهای به ایشان زده باشند.
در مجموعه فصول کتاب، آنچه برای خواننده مبهم است نقشی است که آقای روحانی، هم در جایگاه دبیر کلی و هم به عنوان نماینده ایران، ایفا میکند. آیا آقای روحانی به نوعی نماینده ایران در اوپک بود و یا نه واقعاً یک دبیرکل اوپک که سعی میکرد در کنار قضاوت عادلانه بین اعضای شرکتهای صادرکننده نفت، منافع ایران را منصفانه در نظر بگیرد؟
خیر، ایشان صد درصد به دنبال منافع ایران بود. کما اینکه دبیر کل در سازمان ملل و اوپک آدمی است که وابسته به کشوری است که متعلق به آن است. تصمیمات سهمیهبندی را هم دبیر کل تعیین نمیکند که بخواهد در آن رعایت بیطرفی بکند. وظیفه و کارکرد اصلی این سازمان، تعیین سهمیهها و قیمتگذاری بود. این دو وظیفه اصلی اوپک است. این را شورای وزیران - اعم از وزرا و یا معاونانشان- تعیین میکرد نه دبیر کل، کار دبیر کل اداره اوپک و نظارت بر این سهمیهها بود که در این کار نمیتواند دروغ بگوید. ولی یقیناً در شأن سازمانی مثل یک سازمان بینالمللی دیگر نیست که نسبت به کارمندها و اعضا بیطرف باشد. بنابراین آقای روحانی شهرت بسیار خوبی داشت حتی بعد از انقلاب هم، به فواد روحانی اتهام یا سهلانگاری
منتسب نکردند. چون آبرومندانه زیست و میتوانست در برابر دیگران از خودش و مملکتش دفاع کند. من الان حقیقتش نمیدانم که ما در اوپک چه کار میکنیم و برای چه در این سازمان حضور داریم؟ اوپک با آاوپک چه فرقی میکند؟ الان تمام تصمیمات در آاوپک اتخاذ میشود یعنی کشورهای عربی صادرکننده هستند که با خودشان یک چیز جداگانه دارند الان تمام آنها بر اوپک حاکم هستند.
در سالهای نخست سازمان اوپک شاه خیلی با آقای روحانی و بهنیا هماهنگ بود و سعی میکرد اینها تحت تاثیر علم قرار نگیرند ولی آرامآرام در یکی دو سال بعد یعنی سالهای 42، 43 دچار استحاله میشود. در کتاب هم خیلی معلوم نیست چرا شاه به سمت فلاح و اقبال شیفت میکند.
من فکر میکنم او فواد روحانی را متعلق به آن گروه ناسیونالیستهای اصیل ایرانی دهه 20 میدانست که میخواستند در برابر او ایستادگی کنند. چالش دهه 40 جدال بر سر حذف ناسیونالیستهای دهه 20 بود. شاه در سالهای نخستوزیری امینی و اجرای اصلاحات ارضی مجدداً بعد از دوران ملی شدن صنعت نفت تنزل کرده بود. بنابراین بعد از رها کردن خودش از کمپلکس امینی به تدریج سیاستمداران باهویت و معتبر ریشهداری را که از آن سالها باقی مانده بودند از صحنه قدرت حذف کرد. امینی آخرین فرد از حلقه 1320 بود که در برابر شاه شاخ و شانه میکشید.
بله، خود آقای روحانی هم در تیم علی امینی و مصدق بود و در جلسات نفتی با کنسرسیوم مشاوره حقوقی میداد.
بله، شاه بعد از کلهپا کردن امینی حالا از این به بعد میخواهد تمام آنها را جارو کند؛ بعد علم نخستوزیر میشود و در یکدست کردن رجال همه کوشش خود را مصروف میدارد. حتی دکتر اقبال هم که به شدت مطیع شاه بود با یک انتقاد معمولی کنار گذاشته شد. دیگر کار به جایی رسیده بود که هر کسی هر حرفی میزد و مطابق با میل شاه نبود کنار گذاشته میشد. مثلاً حاجآقا رضای رفیع «قائممقامالملک» که یک زمانی معلم شاه بود و مقامی معنوی نزد شاه داشت حالا با آن عصایش پیرمردی بود. افتتاح پارک ساعی مقارن با اصلاحات ارضی امینی و شاه بود که او ناچاراً باید از این اصلاحات ارضی پشتیبانی میکرد. حاجآقا رضا رفیع نماینده مالکان شمال بود که مایل نبودند اصلاحات ارضی اجرا شود و در آن مراسم یک گلهگذاری از شاه کرد که «این چه کاری است آقای امینی کردهاند. این تقسیم اراضی دست مردم که پول نمیشود». پدرم در این مراسم حضور داشت و شاه در همان مراسم به ایشان گفتند «شما دیگر پیر شدهاید و عقلتان نمیرسد. بهتر است در این چیزها دخالت
نکنید.» پیش از این آقا رضا رفیع هر هفته در دربار حضور پیدا میکرد و در سفرهای شاه هم مستمراً حضور داشت. از آن تاریخ به بعد برای همیشه ارتباطش با شاه قطع و خانهنشین شد و سه سال بعد هم از دنیا رفت.
دیدگاه تان را بنویسید