رمزخوانی از روابط پشت پرده آخرین وزیر دربار شاه به بهانه مذاکرات نفت
شبح عَلَم
کتاب «یادداشتهای فواد روحانی و ناگفتههایی درباره سیاست نفتی ایران در دهه پس از ملی شدن نفت»، اثر مستند و پژوهشگرانه دکتر غلامرضا تاجبخش و فرخ نجمآبادی دو تن از مقامات بلندپایه دستگاه پهلوی که در دوران کهنسالی به انتشار آن دست زدند، پس از کتاب ۵۰ سال نفت ایران مصطفی فاتح، خواب آشفته نفت محمدعلی موحد و صنعت نفت ایران بیست سال پس از ملی شدن اثر فواد روحانی، مهمترین کتاب در حیطه تاریخ نفت ایران و شکلگیری اوپک است.
کتاب «یادداشتهای فواد روحانی و ناگفتههایی درباره سیاست نفتی ایران در دهه پس از ملی شدن نفت»، اثر مستند و پژوهشگرانه دکتر غلامرضا تاجبخش و فرخ نجمآبادی دو تن از مقامات بلندپایه دستگاه پهلوی که در دوران کهنسالی به انتشار آن دست زدند، پس از کتاب 50 سال نفت ایران مصطفی فاتح، خواب آشفته نفت محمدعلی موحد و صنعت نفت ایران بیست سال پس از ملی شدن اثر فواد روحانی، مهمترین کتاب در حیطه تاریخ نفت ایران و شکلگیری اوپک است. کتاب از 20 فصل و سه پیوست تشکیل شده که مربوط به فرآیند شکلگیری اوپک و روند تاریخی آن، قطعنامههای سهگانه، مذاکرات اعضای اوپک با مدیران کنسرسیوم، شرکتهای نفتی، مداخلههای کشورها و قدرتهای سیاسی و حواشی آن است. از بین پیوستها، یادداشتهای فواد روحانی مهمترین سندی است که بر حقانیت مستندپژوهان کتاب تاکید و اصرار دارد.
کتاب به ظاهر پیرامون مذاکرات اعضای اوپک و ایران با شرکتهای نفتی است و مستندات جدیدی است که درک این روابط را برای خواننده کتاب تسهیل میسازد. آنچه پژوهشهای این اثر را از دیگر کتابهای معتبر در حوزه تاریخ نفت متمایز و ممتاز ساخته انتشار اسنادی است که از منابع معتبر خارجی استخراج شده است. مرکز اسناد ملی بریتانیا، مرکز اسناد ایالات متحده آمریکا و مرکز اسناد تاریخی گروه نفتی توتال از منابع اصلی این اثر به شمار میروند. نویسندگان کتاب قصد داشتهاند در کنار خط روایی داستان شکلگیری سازمان کشورهای صادرکننده نفت و مذاکرات ایران با اعضای نمایندگان کنسرسیوم، به چند هدف دیگر هم دست پیدا کنند. اهدافی که چندان هم در لابهلای سطور پنهان نیست و دغدغههای نویسندگان اثر را در همان ابتدای کتاب عیان و آشکار میسازد.
1-مهمترین و اصلیترین هدف کتاب، افشاگری نقش پنهان و پشت پرده اسدالله علم نخستوزیر وقت و وزیر دربار سالهای آتی، در مشاورههای خود با شاه و هماهنگیهایی است که وی با سفرای انگلیس و آمریکا به عمل میآورد. مانورهای سیاسی و اقتصادی علم، بیش از آنکه منافع کشور را تامین کند، جایگاه او را بین کشورهای انگلیس و آمریکا و نیز شرکتهای نفتی تقویت و تثبیت میکرد. این هدف در همان صفحات نخست کتاب - صفحه 11 پیشگفتار -با روایتی از جمشید آموزگار وزیر دارایی دولت هویدا تحقق مییابد، بیآنکه خواننده بخواهد در جایجای این اثر به دنبال رد یا نشانه دیگری از روابط علم با عوامل پشت پرده عالم سیاست بگردد. «اسدالله علم، وزیر وقت دربار به آموزگار توصیه کرده بود افزایش بهای نفت به سود ایران نیست و بهتر است زیاد پافشاری نکند. آموزگار که توصیه وزیر دربار را مغایر با دستورات قبلی شاه میدید برای رفع ابهام و کسب دستور، مراتب را به شاه گزارش کرده بود.» به نوشته آموزگار پاسخ شاه به او بسیار صریح و قاطع بود. شاه به او گفته بود «شما میدونین اون از کجا آب میخوره، به حرفش گوش نکنین، کار خودتونو بکنین.» آموزگار در همین نامه نوشته بود شاه
آگاه از بعضی کشمکشهای داخلی در جلسه وزرای نفت کشورهای عضو اوپک که در ساختمان مجلس سنا تشکیل گردید و در آن جلسه تاریخی روسا و نمایندگان هر دو مجلس سنا و شورای ملی ایران به عنوان شاهد حضور داشتند، شرکت کرد که به نقلقول از یادداشتهای علم نوشت: «این جلسه در ایران بیسابقه بود که شاه بنشیند و خطاب به وزیر دارایی ایران بگوید آقای رئیس قبلاً تشریفات دربار نظر داده بود که شاهنشاه بفرمایند فرمایشات بکنند و تشریف ببرند. شاهنشاه فرمودند تشریفات گه خورده است!»
2- هدف دوم این اثر نقش پیدا و پنهانی است که دکتر رضا فلاح رئیس شرکت ملی نفت و جانشین بعدی فواد روحانی در مذاکرات نفت ایفا میکند. این نقش را نیز نباید منفک از نقشی دانست که اسدالله علم در جریان مذاکرات نفتی و تثبیت قدرت خود و اطرافیانش دنبال میکرد. سیر روابط و بده بستانی که در کنار و در تقویت هم معنا و مفهوم پیدا میکند. نویسندگان اثر، گویی به قصد یک تصفیهحساب سیاسی سالهاست به دنبال اسناد و شواهدی هستند که آشکار میسازد فواد روحانی و اسلاف صالح او بیش از آنکه مجیزگوی شاه و دستگاه پهلوی باشند به دنبال حقانیت واقعی ایران و عظمت بخشیدن به جایگاه ایرانیان بودند. عزلت و گوشهنشین کردن روحانی بیش از آنکه منزلت و جایگاه او را تنزل بخشد، حقوق و منافع ملی کشور را به مخاطره انداخت. جابهجایی قدرت و کدر نمودن نقش و منزلت روحانی در ماههایی که او در اوپک بر حقانیت سهم و حقوق ایران پافشاری میکرد یکی از گمشدههای تاریخ معاصر ایران بود که این اثر به تمامی و به نحو جامعی آن را برملا و از روحانی اعاده حیثیت میکند. اسناد و مدارکی که دال بر نقش پنهان رضا فلاح در جهت پشتیبانی از مواضع شرکتهای نفتی بود راز سر به مهری را
میگشاید که تاکنون چندان بر صحت و سقم آن اتفاقنظری نبود. یکی از اظهارات اعضای اوپک فضا و اتمسفر آن روزهای رضا فلاح را به خوبی منعکس میسازد.
«فرانسیسکو پارا، رئیس اداره اقتصادیات اوپک که در جلسه مشورتی ژنو حضور داشت، راجع به نقش فلاح که به عنوان عضو هیات نمایندگی ایران در جلسه شرکت داشتند، مینویسد: «اعضای غیرایرانی دبیرخانه غالباً بین خود به شوخی میگفتند فلاح نماینده بیپی در اوپک است و ما در آن ایام صحت این گفته را به درستی درک نکرده بودیم. او در طول کنفرانس با شرکتها در تماس بود و آنها را مرتباً از تمامی آنچه در جلسات میگذشت، باخبر میکرد. کاری که به نفع اوپک نبود.»
مدارک فراوانی در مراکز اسناد تاریخی صحت این نوشته پارا را تایید میکند. یکی از این اسناد پیامی است که رضا فلاح بلافاصله در پایان اولین جلسه 7 آوریل از ژنو برای اطلاع فوری ادیسن به لندن فرستاد: «مذاکرات اوپک به وضع بدی پیش میرود و به یک مسابقه مشتزنی تبدیل شده است. کلمات نامناسبی از هر دو طرف رد وبدل شده است. جلسه تا پنجشنبه ادامه خواهد داشت...» اطلاعات و داده غیرضروری که نشان میدهد شهوت فلاح در انتقال و ارسال اطلاعات ضروری تا چه اندازه باید ماهرانه و حسابگرانه بوده باشد (ص 254).
3- هدف و نیت سوم نویسندگان کتاب، پررنگ کردن نقش تکنوکراتهایی بود که در به بار نشاندن خدمات و اقدامات فواد روحانی به عنوان چهره و نماد شاخص یک سیاستمدار نفتی و شکلگیری و انسجامبخشی اوپک، هم در داخل و هم در بیرون از کشور نقشی محوری ایفا کردند. سیاستمدارانی که فضای حرفهای و تکنوکراتیکی بر گفتمان آن زمان حاکم کرده بودند که برای دور نگه داشتن آنان از لابیگریهای مدیران شرکتهای نفتی و نیز برخی از مطامعی که پارهای از سیاستمداران خارجی و ایرانی به دنبال آن بودند جز حذف و خانهنشین کردن آنان، راهی دیگر میسر نبود. عبدالله انتظام - رئیس شرکت ملی نفت- و عبدالحسین بهنیا - وزیر دارایی وقت- قطبنمای واقعی سره از ناسره در عالم مدیریت و سیاست بودند. مردانی که با مصلحتبینیهای اسدالله علم، به تدریج از صحنه تصمیمگیریهای مسائل نفتی دور شدند. نقل یکی از خاطرات روحانی در 16 مهر 1341 به نقل از عبدالحسین بهنیا - وزیر دارایی وقت - به روشنی این حقیقت را نسبت به نقش اسدالله علم باز میگوید:
«من وضع خودمان را در اوپک چندان محکم نمیبینم چون چند روز قبل آقای نخستوزیر در یک گفتوگوی دونفری که اشکالات روابط ایران با شرکتها مطرح بود گفتند ما بر سر اوپک دردسرهایی پیدا کردهایم چطور است 500 میلیون دلار از آنها بگیریم و شر اوپک را از سرمان بکنیم. من گفتم به عقیده من حتی اگر پنج هزار میلیون دلار هم پیشنهاد کنند حیثیت ایران بالاتر از آن است که ما به این ترتیب از صف کشورهای همطرازمان خارج شویم. آقای نخستوزیر با یک خنده بلند گفتند «معلوم میشود شما شوخی را از جدی تمیز نمیدهید مگر تصور کردید من این مطلب را به جد گفتم؟» اما آقای بهنیا به من گفتند مواظب این مطلب باشید من هم خواهم بود چون احساس میکنم آقای نخستوزیر این موضوع را سرخود نگفتند بلکه باید مطلب به شکلی عنوان شده باشد و در این صورت دوباره مطرح خواهد شد»(482).
صراحت و اصالت عبدالله انتظام نیازی به توطئهچینی و دسیسهچینی اسدالله علم نداشت. او آنچنان معتقد و پایبند به هویت ایرانی بود که وقتی شاه به حضور او در جلسه محرمانهاش با حسین علا و سپهبد یزدانپناه انتقاد کرد، در پاسخ به شاه یادآور شد که اعلیحضرت! وطنپرستی مونوپل کسی نیست.
دیدگاه تان را بنویسید