درباره مجموعه شعرهایی که با پول جیب شاعر منتشر میشود
تولید شعر و جغرافیای انفسی متن
چرخه تولید شعر - اگر چنین چیزی را در نظر آوریم - در حال حاضر به قدر کافی بیعیب و نقص است.
چرخه تولید شعر -اگر چنین چیزی را در نظر آوریم- در حال حاضر به قدر کافی بیعیب و نقص است. شاعران پرشمارند، مترجمان شعر پرشمارند، ناشران پرشمارند، کارگاهها و جلسات شعر پرشمارند، خریدار و مخاطب و بازدیدکننده سایت و وبلاگ هم در حد وسعِ همین چرخه بیعیب و نقص در کار است. در حقیقت مشکلی در این میان وجود ندارد که بگوییم خاص شعر است. اما این همه مساله در عرصه نوشتار و به تبع آن شعر، در غیاب چیزی به نام «نقد» میتواند تا این اندازه بیخلل و بیعیب و نقص ادامه حیات دهد. گفتن از تقدیر تاریخیای که دامن ادبیات را گرفته است و نیز گفتن از بحرانِ «کتاب شعر» در مقام تعیین کالایی و ناگزیر کار شاعری و نیز قلیل بودن نسبی تعداد کتابخوانهای فارسیزبان، تکرار مکررات است. هر هنری در برهههایی از فرآیند تاریخی خود دورانهای فروماندگی کیفی را تجربه میکند؛ گیرم که کمیت بیداد کند. از این حیث، در تاریخ ادبیات سالهای تقویمی ارزشهای یکسان ندارند. در اینجا این همه را فرو میگذارم تا آن غایت نهایی تمامی اقسام نقد را پیش بکشم که گشودن افقهای تازه به روی جغرافیای انفسی بشر امروز است که در سه وجه جلوه میکند: جغرافیای انفسی شاعر، جغرافیای انفسی متن، و جغرافیای انفسی خواننده متن. تمامیِ آنچه به وجوه نهادی شعر یا هر گونه دیگری از هنر مربوط است به جغرافیای انفسی شاعر و جغرافیای انفسی خواننده اختصاص مییابد. گذشته از اینکه تقدیر شعر تا حد زیادی از اختیار متن خارج است و مولفههای ریز و درشت بازار و روابط و سرمایه و تبلیغات و مسائلی از این قبیل در این زمینه سهیماند، اما بهزعم من بایستی به عنصر بیرونرونده خود شعر رجوع کرد؛ آن برخورداری تسریپذیری که شعر را به شفاهیت فرارونده از کالاییشدگی متن مکتوب پیوند میزند. این تسریپذیریِ درونیِ شعر را نه میتوان خرید، نه میتوان فروخت و نه میتوان در چنبره مناسبات تاریخی و اقتصادی اسیر کرد. میتوان همه کاستیهای نهادی یا بحرانهای جنبی شعر را در این باره برشمرد و خیال شاعران را راحت کرد که آنچه تقدیر شعر را تعیین میکند کیفیت و کار شخصی شاعر نیست (در حالی که بدیهی است که چنین نیست). این سخن را باید در محضر مدیران و سیاستگذاران گفت و به آنها تذکر داد اما نباید از این واقعیت چشم پوشید که کار شعر مدتی است از درون خود متنها مختل شده است. اگر متنها از کار افتادهاند، این ازکارافتادگی را نمیتوان به تمامی به حساب گردش روزگار و سیاستگذاری و ابر و باد و مه و خورشید گذاشت. میدانیم که تقدیر هیچ متنی بهتمامی در درون آن مشخص نمیشود، اما بهتمامی در بیرون آن هم مشخص نمیشود. بر این اساس تمامی آن مادیت مبادلهپذیر و شمارشپذیری که در حوزه شعر میتوان از آن سخن گفت رو به سوی تعینناپذیری غیرمادی و محسوسی دارد که گشایش افقهای جغرافیای انفسی انسان امروز است؛ گشایشی که جز با گشایش جغرافیای انفسیِ خودِ شاعر و سپس گشایش جغرافیای انفسی شعر روی نمیدهد؛ گشایشی که تسریپذیر است و تمام مقاومتها را مغلوب میکند؛ گشایشی که در شعر کاغذی به همان اندازه امکان ظهور دارد که در شعر اینترنتی و غیرکاغذی. و همه آنچه گفتیم تنها در صورتی درست است که شاعر به نحو اخلالناپذیری شاعر بمانَد.
دیدگاه تان را بنویسید