تاریخ انتشار:
تحلیل محمدجواد حقشناس از ابعاد سیاسی و اجتماعی سخنان اخیر حسن روحانی
پیغامهای پنهان سخنان روحانی
محمدجواد حقشناس از فعالان سیاسی اصلاحطلب، با نگاهی متفاوت به ابعاد پنهان گفتوگوی تلویزیونی حسن روحانی رئیسجمهور میپردازد. از نگاه این فعال سیاسی، باید ورای لایه رویی سخنان حسن روحانی به فتوای کلام او در مخاطب قرار دادن مردم پرداخت. او از ترسهایی پنهان در سخنان حسن روحانی سخن میگوید و اینکه در گوشه و کنار گفتوگوی خود چه پیغامهایی را به افکار عمومی منتقل کرده است.
***
آیا گفتوگوی آخر آقای روحانی با مردم، با گفتوگوهای قبلی تفاوتی داشت؟
بله، به نظرم دکتر روحانی در گفتوگوهای گذشتهای که در صداوسیما داشت خیلی سرحالتر و پرانرژیتر ظاهر میشد اما این بار به نظر میرسید که از مجموعه رفتارهای افراد و گروههای تندرو ناراضی و دلخور است و این رفتارها انرژی لازم را برای وی باقی نگذاشته است. در چهره ایشان این خستگی را میتوانستیم ببینیم و همین موضوع روی سخنان ایشان و محتوای سخنانشان هم اثر گذاشته بود.
گفتوگوهای قبلی بیشتر به بیان ضعفهای دولت قبل میگذشت. اما این گفتوگو به نوعی تشریح عملکرد همین دولت در این چند ماه بود. اگر قیاس کنیم، در گزارش کاری که روحانی در مورد عملکرد تیم خودش داد با گزارش کاری که رئیسجمهور قبلی میداد، چه نوع تفاوتهایی مشهود بود؟
این دو فرد، کابینههایشان و حتی نحوه گزارش دادنشان به مردم تفاوتهای بسیار مهم و کلیدی دارد. در زمان آقای احمدینژاد، هدف از گفتوگو ایجاد مخاطب برای خود رئیسجمهور بود. اهدافی که در گفتوگوها دنبال میکرد تکیه بر سناریوهایی بود که انتظار داشت با آنها سوار بر موجی شود و در جامعه مطرح شود و بتواند توسط این موج اهداف خود و تیمش را پیش ببرد. یک نوع پوپولیسم بر روی رفتار و گفتار وی وجود داشت که زمینههای لازم را برای وی و تیماش فراهم میکرد تا بتوانند توسط آن در کوتاهمدت بین مردم محبوبیت کسب کنند و این تصور به وجود بیاید که موفق عمل کردهاند. ببینید در سخنان آقای احمدینژاد ما همواره شاهد بودیم که رئیسجمهور به دنبال تشریح رخدادها نیست به دنبال توجیه خود است. اما در رابطه با روحانی و گفتوگوهایش باید بگویم ایشان و تیماش این سیاست را در پیش گرفتهاند که از ادبیات و رفتار پوپولیستی دوری کنند. با شناختی که من از روحانی دارم و اخلاقی که ایشان دارد ادبیات پوپولیستی با جنس روحانی جور درنمیآید و از آن استفاده نمیکند. چون گفتار و رفتار پوپولیستی شاید با پیشبرد منافع کوتاهمدت دولتمردان جور در بیاید و منافع و
اهداف آنان را تامین کند اما قطعاً در بلندمدت به ضرر آنها تمام میشود و نتیجه عکس میدهد.
رئیسجمهور در گفتوگو با مردم از آشتی ملی سخن گفت و مسیر دولتش را صلح و آشتی در داخل و خارج کشور معرفی کرد. به نظر جناب عالی دولت یازدهم چه میزان در ایجاد این آشتی ملی موفق بوده است؟
توجه داشته باشید که ایشان در زمان انتخابات هم این موضوع را مطرح کرد و ای کاش از همان زمانی که با انتخاب مردم در سال 92 رئیسجمهور ایران شناخته شد، این موضوع را پیگیری میکرد. بعد از انتخابات ریاستجمهوری فرصت مناسبی بود که با پیگیری ایشان و تیماش بتوانیم به آشتی ملی برسیم اما متاسفانه در آن زمان کشور با مشکلات زیادی روبهرو بود، به خصوص در حوزه سیاست بینالملل و اقتصاد. در سیاست بینالملل شاهد بسته شدن درهای کشور به روی کشورهای خارجی و قهر با نظام بینالملل بودیم و در حوزه اقتصاد هم شاهد فروپاشی اقتصادی کشور بودیم که مجموع این مشکلات پیش پای دولت فضا را از توجه به مساله آشتی ملی دور کرد یا بهتر است بگویم موضوع آشتی ملی کمرنگ شد. چرا که حوزههای پررنگ دیگری روبهروی دولتمردان وجود داشت. به طور کلی تا امروز موفقیتی در عرصه آشتی ملی صورت نگرفته و باید دید در آینده شرایط چگونه خواهد بود.
شما محدودیتهایی را که روحانی به طور سربسته به آن اشاره کرد اگر در نظر بگیرید، آیا تصور میکنید در آینده شاهد آشتی ملی در کشور خواهیم بود و اگر این اتفاق بیفتد نتیجهبخش خواهد بود؟
باید دید گروهها و افراد دیگر که در کشور هستند چگونه با دولت یازدهم تعامل خواهند کرد. البته این را هم بگویم که ایده آشتی ملی را چندان هم نتیجهبخش نمیدانم. به خصوص از سمت گروهها و افراد تمامیتخواه و تندرو، چرا که اینها هیچ علاقهای به آشتی ملی ندارند و ماندگاریشان در وجود این اختلافها و سنگاندازیهاست و طبیعتاً در تلاشند تا فضا به همین شکل باقی بماند. برای همین بین اینکه روحانی دنبال آشتی ملی باشد با اینکه روحانی بتواند به این آشتی ملی دست پیدا کند، فاصله زیادی وجود دارد. چون از سوی گروهها و افراد اصلاحطلب در جامعه تمایل به فضای آشتی هست اما اینطور که از شواهد برمیآید از طرف دیگر سیاست، متاسفانه باید بگویم خیر تمایلی وجود ندارد. به همین دلیل، این دوگانگی کار دولت را بسیار سخت میکند و راه سختی پیش پای مردان دولت یازدهم برای ایجاد این فضا وجود دارد.
«همه باید به قانون اساسی احترام بگذاریم»، این جملهای است که رئیسجمهور در گفتوگو با مردم بیان کرد. آیا در عمل روحانی میتواند این شعار را عملیاتی کند؟
ببینید همان طور که خودتان هم میگویید وقتی روحانی میگوید همه باید به قانون اساسی احترام بگذاریم، یعنی یک دغدغه جدی دارد از سوی کسانی که به قانون احترام نمیگذارند و به همین دلیل این ضرورت را به آنها یادآوری میکند. اگر همه افراد و گروهها به قانون اساسی کشور پایبند باشند و آن را سرلوحه کار خود قرار دهند مسلماً همه سود میبرند اما خوب باید بگویم بیتوجهی به قانون اساسی به نفع گروههای تندرو در کشور است. البته در خیلی از حوزههای عملکردی فاصلهای جدی با نفس قانون اساسی داریم. توقع همه این است که بند به بند قانون اساسی به طور صحیح اجرا شود و همه مردم از موارد مطرحشده در این قانون بهرهمند باشند. اگر این قانون به طور صحیح و اصولی اجرا نشود قطعاً در آینده دچار مشکل خواهیم شد. توسعه را نباید جدای از قانون اساسی بدانیم و برای رفتن به سمت توسعه کشور باید قانون اساسی به طور صحیح در کشور اجرا شود.
رئیسجمهور چندین بار به منتقدانش میگوید نقد منصفانه کنند، چند بار هم میگوید احزاب منتقد را به رسمیت میشناسد به شرطی که بیاخلاقی نکنند. ایشان از گروههای مخالف نام میبرد. اما آیا واقعاً از زمان روی کار آمدن ایشان، احزاب قانونی، مجال فعالیت دارند یا مراد رئیسجمهور همان گروههای بدون مجوز سیاسی است که از قضا اصلیترین تشکیلات تخریبکننده دولت هم هستند؟
لازمه توسعه در کشور وجود احزاب توانمند و مستقل با آرا و نظریات مختلف است. در زمینه احزاب انتظار تلاش بیشتری را از سوی دولت داریم که خب این موضوع اهمیت خاص خود را دارد و باید به آن رسیدگی شود. روحانی باید به وزارت کشور و ارشاد توجه و نظارت بیشتری داشته باشد تا به آزادی مطبوعات و احزاب در کشور بها داده شود. ممکن است عدهای بگویند دولت تلاش میکند، بله، درست است که دولت همه تلاش خود را میکند اما این تلاش باید نتیجهبخش هم باشد و مردم از آن بهرهمند شوند.
آقای روحانی در جایی از سخنانش به این موضوع اشاره میکند که قولهایش را فراموش نکرده و در حال تلاش کردن است اما نیاز به صبر و فرصت دارد. طبق صحبتهایی که رئیسجمهور کرد و آقای نوبخت هم تکمیل کرد، تصور میشود رئیسجمهور فعالیت میکند اما رسانهای نمیکند و پشت پرده است. اما این دقیقاً همان حوزهای است که از محدوده اختیارات دولت خارج است. چطور آقای روحانی میخواهد پشت پرده در جایی که در محدوده مستقیم اختیاراتش نیست، موفق شود؟
واقعیت این است که حوزه قوه قضائیه در اختیار دولت نیست و این قوه هم نگاه خاص خود را به مسائل دارد. البته عدهای میگویند دولت در پشت پرده مشغول کار و فعالیت است که خب شاید درست به نظر برسد به خصوص در مورد مساله بند 350 زندان اوین شاهد بودیم دولت سکوت کرد و حتی وزارت اطلاعات هم بیانیه نداد دولت با وجود اینکه سکوت کرد و بیانیهای نداد اما در پشت پرده سیاست در حال فعالیت و رایزنی بود.
در اینجا میخواهم باز هم از گفتهها و وعدههای رئیسجمهور استفاده کنم. ایشان گفتند «همه اقلیتها و اقوام از حقوق برابر شهروندی برخوردارند.» به نظر شما دولت روحانی با وجود اینکه منشور حقوق شهروندی را تدوین کرده یا سایت اینترنتی در این زمینه راه انداخته است، تا چه میزان در این باره موفق عمل کرده است؟
مساله حقوق شهروندی یکی از مسائل مهم و اساسی امروز جامعه است. به خصوص در میان نسل جوان که بخش قابل توجهی از جامعه را تشکیل میدهند و همینطور طبقه متوسط. اما اجرای حقوق شهروندی در کشور مسالهای زمانبر و پرهزینه برای دولت است اما چون روحانی تحقق این موضوع را به مردم وعده داده است باید به آن پایبند باشد و اجرایش کند. البته قبول دارم که اجرای آن یکشبه امکانپذیر نیست ولی قطعاً در درازمدت موفقیتآمیز خواهد بود و نتیجه خوبی در پی خواهد داشت. کمااینکه تاکنون در حوزههایی در این زمینه موفق عمل کرده است که از آن میتوان به انتخاب سه فرماندار زن اشاره کرد که به طور مثال میتوان به انتخاب یک زن به عنوان فرماندار استان سیستان و بلوچستان در شهر مرزی هامون اشاره کرد. که این قطعاً رویکرد خوبی برای برطرف کردن شکاف میان اقلیتهای مذهبی و همینطور از بین بردن شکاف جنسیتی در جامعه است. یا حوزه دیگر مربوط میشود به آقای یونسی که به عنوان دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی مشغول به فعالیت هستند. همه اینها شاید کافی به نظر نرسد اما امیدبخش است.
ایشان معتقدند مردم به او اعتماد دارند، به نظر شما با اجرایی شدن دور دوم هدفمندی یارانهها و به تبع آن افزایش قیمتها به خصوص حاملهای انرژی آیا در درازمدت اعتمادی که آقای روحانی معتقد است مردم به او دارند سلب نمیشود و از بین نمیرود؟
در مورد موضوع هدفمندی یارانهها با وجود همه تلاشهایی که از سوی تمامی جناحها البته جدا از جناحهای تندرو صورت گرفت، به نظرم دولت موفق نبود و آن اتفاقی که منتظرش بود نیفتاد. آن اتفاق هم انصراف جمع زیادی از یارانهبگیران بود. شاهد بودیم که قبل از اجرای دور دوم و در زمان تبلیغات بسیاری از هنرمندان، ورزشکاران و مراجع تقلید و... به کمک دولت آمدند و مردم را تشویق به انصراف از دریافت یارانه کردند اما نتیجه چه شد؟ بالای 90 درصد از مردم برای دریافت یارانه ثبت نام کردند که این موضوع یعنی دولت در این بخش موفق نبوده است. با وجود اینکه بخشی از عدم انصراف برمیگردد به سیاستهای دولت گذشته اما به هر حال این موضوع نشان از یک شکاف میان مردم و دولت میدهد. بخواهم به طور واضح بگویم، این طور میشود بیان کرد که مردم پاسخ مثبتی به سیاستهای دولت ندادند.
دلیل ایجاد شکافی که ایجاد شده چیست؟
به سه دلیل این شکاف به وجود آمده است؛ یک، جامعه احساس همبستگی با دولت و سیاستگذاران نمیکند. دوم، دولت را کارآمد نمیداند و سوم اینکه در نتیجه سیاستهای دولت گذشته جامعه دیگر به دولت اعتماد لازم را ندارد. در جامعهای که امثال افرادی چون خاوری و بابک زنجانی رشد میکنند و با وجود تخلفات گسترده و عظیمی که انجام دادهاند یکی به کانادا میرود و دیگری این روزها در زندان است. در جامعهای که فردی رئیس سازمان تامین اجتماعی میشود که به عنوان چهرهای خوشنام در میان مردم شناخته نمیشود و تخلفات گستردهای داشته است. مشاهده اینها و صدها مورد دیگر باعث ایجاد عدم اعتماد در مردم میشود. زمانی که مردم میبینند با این افراد برخورد جدی نشده است طبعاً باید انتظار داشته باشیم شکاف بین مردم و دولت به وجود بیاید؛ و ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که ابعاد اجتماعی ثبت نام برای دریافت یارانه وسیعتر از ابعاد سیاسی آن است. که از اتاقهای فکر و پژوهشگران انتظار میرود بر روی این موضوع کار کنند.
با وجود صحبتهایی که کردید اما جناب روحانی در گفتوگوی خود با مردم هیچ اشارهای به ثبت نام گسترده مردم نداشت و از کنار آن گذشت.
بله، روحانی یا در شوک این ماجرا بود یا هنوز از سوی کارشناسان ایشان این موضوع بررسی نشده بود که در مورد آن به صورت جدی صحبت نکردند و ترجیح دادند به مسائل دیگری چون جشن میلاد حضرت فاطمه (ع) بپردازند یا به مساله پخش فیلم علیه خودشان اشاره کنند. اما چه خوب میشد اگر به صورت صریح و جدی با مردم در مورد این موضوع صحبت میکرد؛ و دستور میداد پژوهشگران و مراکز مطالعاتی روی این امر تحقیق کنند که چرا درصد پایینی از مردم از دریافت یارانه انصراف دادند.
دیدگاه تان را بنویسید