روایت تجار، مجلس، دولت و روحانیت در واکاوی ماجرای مسیو نوز بلژیکی
خاکبرداری تاریخی از یک خیانت آشکار
در ایران اسپرینگ رایس را نه بهواسطه تعامل دیپلماتیک او با دولت ایران که بیشتر به نامههای خصوصی او میشناسند. نامههایی که به برخی از نزدیکان و همگنان خود نوشته است. آنچه اهمیت او را در این نوشتار بیش از رجال حاضر در ماجرای عزل نوز مطرح میسازد به تصویر او پیرامون موقعیت اقتصادی جامعه ایران آن روز بازمیگردد.
در ایران اسپرینگ رایس را نه بهواسطه تعامل دیپلماتیک او با دولت ایران که بیشتر به نامههای خصوصی او میشناسند. نامههایی که به برخی از نزدیکان و همگنان خود نوشته است. آنچه اهمیت او را در این نوشتار بیش از رجال حاضر در ماجرای عزل نوز مطرح میسازد به تصویر او پیرامون موقعیت اقتصادی جامعه ایران آن روز بازمیگردد. در نوشتهای به استیفن برادر خود میگوید شاید دقیقتر از نگرانیها و تشویشهایی است که بازرگانان در مصاف با رئیس گمرکات کشور از خود برجای نهاده و خصومتی که از مسیو نوز در دل میپروراندند. او مینویسد که «تازگیها چیزی اتفاق نیفتاده جز اینکه این کشور مفلوک (ایران) دمبهدم خرابتر و به ویرانگی و فروپاشی نزدیکتر میشود. پادشاه مملکت مردی است بسیار عالی، خوشنفس و خوشنیت. اتباعش کوچکترین ترسی از او ندارند و به همین دلیل است که ثروتمندان فقرا را میچاپند و به عکس شاه سابق (اشاره به زمان ناصرالدینشاه) ترسی هم از این ندارند که خود مقام سلطنت آنها را بچاپد. پولی به خزانه نمیرسد و حکومت در وضعی مفلوک و یأسآور قرار دارد. تا پنج روز دیگر موعد پرداخت یکی
از اقساط بدهی دولت به بانک شاهی انگلستان فرامیرسد و مسوولان کشور از حالا میگویند که قادر به پرداخت آن نیستند. از این بدتر وضع کارمندان دولت و سربازهاست که هیچکدام مواجب خود را دریافت نکردهاند. سکنه تهران برای تهیه گندم با اشکال بزرگ روبهرو هستند، زیرا مالکان ثروتمند گندم خود را احتکار کردهاند و زمزمه نارضایتی مردم دارد بلند میشود. به هر کدام از وزارتخانهها که سر بزنید میبینید عده زیادی کارمند بیمصرف در گوشه و کنار نشستهاند. از هر کدام از آنها که بپرسید جواب خواهد داد که چندین ماه است مواجب نگرفته است. پس اینها چگونه زندگی میکنند! از همین طریق که گفتم؛ یعنی از طریق دزدی. همهشان عمری را به بطالت میگذرانند و از راه دزدی و رشوهگیری اشاعه میکنند.»
مسیو نوز بلژیکی را اگر تقلید نابخردانه و مدیریت متفرعنانهاش بر زمین نمیزد دلایل و براهین مختلفی در دوران 9ساله او مهیا شده بود که نهتنها امکان مدیریت بیحدوحصر او را متوقف میکرد که او را در پیشگاه ملت شرمسار میساخت. بستری که سه سال واپسین مدیریت او بر گمرکات و دوایر پستی کشور ریشه دوانده و او بیاعتنا به تحولات منطقهای و به دور از آرایش سیاست داخلی همچنان به غارت ثروتهای ملی و دسیسهچینی قومی و قبیلهای این کشور میپرداخت.
کاهش نرخ نقره در بازار جهانی، غلبه واردات فزاینده کالا و کاهش روزافزون صادرات کالاهای ایرانی، جنگ روس و ژاپن و در نهایت غلبه چشمزردهای آسیای جنوب شرقی، بخش مهمی از تحولات منطقهای بود که موقعیت اقتصادی ایران را روز به روز تضعیف و متغیرهای مزاحم بر مناسبات اقتصاد کلان فراهم میساخت و این بر روابط و مناسبات گمرکات کشور تاثیر بسزایی میگذاشت. علاوه بر اینها، قوانین و مقررات ظالمانه و یکسویه مسیو نوز در تدوین نظام تعرفهای صادرات کالاهای داخلی و محدودیت آزاردهنده بر تجار ایرانی و همچنین توزیع و تقسیم خودسرانه و خیرهسرانه مدیریت گمرکات کشور بین اتباع بلژیکی و ارامنه ایرانی که تمایل جانبدارانهای به تجار روس و ارامنه قفقازی داشته و نفع آنها را مطمح نظر قرار میدادند و نیز آزار و ایذاء متعددی که بر تجار ایرانی روا میداشت از جمله اختلال و آسیبهایی بود که او خود بانی و متولی آن بود.
حضور و جلب رضایت مسیو نوز در فضای اقتصادی آن روز ایران که به برهوت مدیریتی مدبر گرفتار بود نعمت بزرگی برای انتظام دستگاههای دولتی کشور محسوب میشد که مخروبههای اقتصادی را از چرخه باطل واپسماندگی به در آورده و به شبکه تجارت جهانی متصل سازد. میرزا جواد سعدالدوله سفیر ایران در بروکسل از همان روزهایی که ژوزف نوز را در نمایشگاهی در بلژیک دید با پیشنهاد کاردار آن کشور در تهران برای استخدام او چراغ سبزی نشان داد. امینالدوله -صدراعظم کشور- بعدها تقلا و انتخاب سفیر ایران در بلژیک را جامه عمل پوشاند و مسیو نوز را در دستگاه دولتی به خدمت گرفت. دست کم تا سالهای نخست نوز و مقامات ایرانی جز به بهرهوری و سروسامان بخشیدن سیستم گمرکات کشور به جوانب و پیامدهای دیگر این انتصاب نمیاندیشیدند. چهبسا بعدها انسجامبخشی و کادرسازی چنین دستگاهی سرمشق دیگران شد که اداره امور خود را به کارشناسان متخصص داخلی و حتی مستشاران خارجی بسپارند. اما وقتی نوز و دو ممیز او -پریم و مرنارد- به چارچوبه کار مسلط شدند گویی از ابتدا در خیال و تصور دیگری به این سرزمین آمده بودند.
مدیریت اروپایی او به عنوان مدیرکل گمرکات و پریم به عنوان دستیار او طی مدت یک سال نتایج «بسیار امیدبخشی» به همراه داشت و حتی سندی در مجموعه آثار ایرانشناسی ایرانیکا عایدی این بخش از اقتصاد کشور را با افزایش بیش از ۳۵ درصد و از 200 هزار پوند به 600 هزار پوند گمرکات مربوط دانست. از این باب بود که نوز از سال سوم و چهارم مناسب دید که مجوز جذب بلژیکیهای بیشتری را دریافت کند و دستگاه عریض و طویلی از ارامنه کشور و بلژیکیهای متخصص تشکیل داد که بعدها منجر به بسط اختیارات او به اداره پست کشور هم شد. نوز طی کمتر از چهار سال به سرعت و دقت به سروسامان بخشیدن نظام گمرکی کشور همت گماشت که منجر به تسریع و تسهیل عملیات تجاری ایران با دیگر کشورهای مجاور ایران شد. یکی از مهمترین تصمیمات نوز استخدام شهروندان ارامنه ایران در کنار جذب هموطنان خود بود که از حیث فرهنگ و سنتهای اجتماعی قرابت و موانست بالایی با هم یافتند. اما در تعامل با تجار و بازرگانان ایرانی چندان توفیقی پیدا نکرد، سهل است آنچنان تجربه چالشبرانگیزی را از سر گذراندند که داد و فغانشان به مجلس شورای ملی راه یافت و
مستشارالدوله در مجلس خطاب به وزیر مالیه شکوه کرد. «چند روز قبل مستدعیات اهالی آذربایجان و اینجا در باب مواد هفتگانه که پیشنهاد دولتیان کردیم یکی از آن عزل مسیو نوز و مسیو پریم بود که آنها را تغییر بدهند بالصراحه دولت قبول فرمود بعد قرار شد اداره گمرک رسماً در تحت نظارت وزارت مالیه باشد و حضرت اجل آقای وزیر مالیه قراری بدهند به ترتیب معین در تحت رسیدگی یک نفر بلژیکی باشد تا این روزها معلوم شود اولاً مسیو نوز و مسیو پریم معزول شدند یا خیر؟ گویا ظاهراً که منصوب بودند باطناً منصوبتر شدند و مسیو کینه را گذاردهاند به دستورالعمل خیالشان رفتار میکند. ثانیاً قرار بود یک نفر مشاور یا یک نفر به رسم نیابت از بلژیکیها یا فرنگیها علیالعجاله باشد حالا معلوم نشده یکی تحویل دادهاید و از قراری که مذکور داشتهاند اسناد لازمه را که نزد مسیو نوز و مسیو پریم بوده و نوشتجاتی که سندیت داشته در ابطال آنها کوشیده بلکه حتی سوزانیدهاند اسنادی که عندالحاجه و عندالحساب لازم آنی است و چون معلوم نیست مدیر اداره گمرک کیست و به چه کس دادهاند؟ هنوز دست خیانت آنها باز
است. در این خصوص از حضرت اجل وزیر مالیه در مواد اربعه سوال میکنم اولاً مسیو نوز و مسیو پریم معزول شدند یا خیر؟ و به دستورالعمل آنها کینه در چه کار مشغول است؟ یکی سپرده شده؟ از طرف آقای وزیر مالیه برای تفتیش یک نفر را مقرر فرمودهاند یا خیر؟ و دیگر از همه چیز واجبتر مقرر فرمودهاند به محاسبه این دو نفر رسیدگی کنند یا خیر؟»
بعدها تمایل او به روسیه و تنظیم نظامنامه گمرکی به نفع بازرگانان روسی شاهین اقبال وی را نگونبخت ساخت. در کنار این روابط پنهان با بعضی از دیپلماتهای بلندپایه روس و انگلیس، دیگر فعالیتهای جانبخش و کارآمد او را در حاشیه قرار داد. وجه آشکار آن این بود که از دید هاردینگ سفیر بریتانیا، روسها میل داشتند هدایت سیاسی و کنترل دربار ایران را بر عهده گرفته و هرگونه نفوذ دولت خارجی دیگر را در کشور خنثی کنند. طبیعی بود که این دولت دیگر دولتی جز بریتانیا نیست. وزیر مختار بریتانیا صریحاً تمایل خود را در مورد مسائل سیاسی ایران مقوله مهار نفوذ روسیه دانست و توضیح داد که به نوز بسیار مدیون است و خاطرنشان کرد که اگر چنانچه امور در دست ایرانیان بود روند امور طولانیتر میشد. اینکه چرا هاردینگ خود را به نوز مرهون و مدیون میدانست در پردهای از ابهام فرورفته است و قطعیتی در کار نیست. این مساله قابل حدس است که قطعاً این امتنان خاطر با منافع بریتانیا در ایران و خدمات نوز به این منافع بیارتباط نیست. همچنین بر کسی پوشیده نیست که اگر کارها در دست ایرانیان بود روند امور
طولانی میشد. باز هم در سند معلوم نیست، اما مذاکرات صمیمانه نوز و هاردینگ و قضاوت صریح او درباره منویات روسها به طور طبیعی نمیتواند با یک مامور روس در میان گذاشته شود. به عبارتی این گمانه تقویت میشود که اگر نوز عامل روسها بود جلب اعتماد هاردینگ آنچنان به مهارت و تبحر نیاز داشت که شاید صرفه و مزیتی در آن نبوده باشد.
شاید به همین جهت تجار تهران در اعتراضات خود علیه نوز نه به این بهانه که او را عامل روسها دانسته بلکه به این دلیل که او یک «یهودی اروپایی» است وارد جدال شده بودند. آنان در عریضهای که خطاب به شاه نوشتند اعطای اختیارات نامحدود به این یهودی را علتالعلل سختگیریهای ظالمانه او در حق تجار مسلمانان قید کردند و تقاضا کردند که علیه او اقدامات اساسی انجام گیرد.
اشپایر، وزیر مختار روسیه اگر چه بیش از پنج ماه از ماموریتاش در ایران نمیگذشت اما با اولیای امور دولت ایران مناسباتی حسنه داشت. او تلاش میکرد برای رهایی ایران از منجلابی که هر روز آن را در کام خود میکشید وامی از دولت متبوع خود تهیه کند و در اختیار ایران قرار دهد،. تا بلکه بخشی از مشکلات کشور برطرف شود اما این امر به مذاق انگلیسیها سازگار نیامد مگر اینکه تکلیف سیاسی کشور برطرف شود. با این همه انگلیسیها قائل به حل بحران نبودند. آنان میخواستند صفوف ناراضی را علیه دولت تحریک کرده و در این میان به نفع منافع خود در هندوستان از آن بهرهبرداری کنند. در این میان حادثهای روی داد که به تعمیق بحران کمک کرد. عکسی از نوز به دست میرزا حسین آشتیانی رسید که بازپخش آن از سوی این روحانی، موجی از تنفر ایرانیان را برانگیخت و روانه باغ سراجالملک کرد. آنجا بود که مردم، تجار و برخی از روحانیت ملی تحصن کرده و خواستار عزل نوز شده بودند. شاید اگر میانجیگری سعدالدوله نبود که به مرحوم سیدعبدالله بهبهانی گفته بود: «آقا تمنا دارم در این موضوع شما مداخله نکنید و موضوع را سیاسی
نکنید. ما کار به سیاست نداریم و تجار هم در امر سیاست مداخله نمیکنند. این گونه سخنان مقاصد مشروع تجار را رنگ سیاست خواهد داد و نتیجه معکوس خواهد بخشید»، کار مسیو نوز در همین تهران تمام شده بود.
اما واقعیت این است که این جنبش تنها کاربستی مذهبی و اعتقادی نداشت بلکه جرقهای به بشکه باروتی بود که پیش از این تجار و بازرگانان در شکایتهای خود به حاکمیت دغدغهها و نگرانیهای روزافزون خویش را منتقل کرده بردند. قانون تعرفه جدید مسیو نوز بیش از آنکه به نفع و فراخور بازرگانان ایرانی تدوین و تنظیم شود و تسهیل در مبادلات کالاهای ایرانی را در کانون توجهات خود قرار دهد عملاً به محلی برای صادرات کالاهای روسی مبدل شده بود به نحوی که صرفه صادرات کالاهای روسی به ایران آنچنان بود که ناگهان ایران به یکی از بزرگترین واردکنندگان کالاهای همسایه شمالی خود تبدیل شده بود. در کنار این جور آشکار در نظام تعرفه جدید، نوز و معاونانش اسباب زحمتی برای بازرگانان ایرانی فراهم آورده که گمرکات آذربایجان چندین بار محل نزاع بازرگانان و رئیس مسیحی آن شده بود. اثرات زیانبار اقدامات او به حدی بود که عزل وی از سوی عینالدوله چندان توفیری به حال بازرگانان نکرد و آنان را جریتر و مقاومتر در حل اساسی این جرثومه فساد کرد. از این گذشته آنچه فعالان اقتصادی را بیش از پیش جری میساخت و بر صدق
گفتار خویش مطمئن میساخت دوخت و دوز کیسهای از انبان ثروت به یغما رفتهای بود که او در موطن خود برای خویش اندوخته بود. همان روزها حاجمحمداسماعیل تبریزیمغازه یکی از بازاریان نکتهسنج معتبر تهران این جراحت ملی و میهنی را در مصاحبه با شماره 36 حبلالمتین با اشاره به مصادیقی آشکارا برمیشمارد. «یکی از دلایل صدق این مطلب آن است که میرزایانس ارمنی در زمان مرحوم امینالدوله در پست مستخدم و ماهانه چهار تومان مواجب داشت به مجرد آنکه مسیو نوز رئیس شد، او را مدیرکل پستخانه مرکزی مقرر کرد. او نیز به قدری بر مسلمانان اذیت کرد که از جان تنگ آمده نزد مسیو نوز شکایت بردند در جواب جز کلمه (ایرانی همه دزد مسلمان همه دزد) نشنیدند. بدیهی است که از چنین شخصی توقع دوستی کردن خطا و پیشانی گرگ بیابان را به امید محبت خاریدن خارج از حکم عقل است. از اول نیز او را به جهت ریاست نخواسته بلکه به عنوان مفتش دعوت کردند مثل آنکه مکرر صاحب منصبان نظامی را اطریش و غیره کنترات شده به ایران آمده آیا بایستی وزارت جنگ را به آنها تفویض و واگذار کنند.»
تبریزیمغازه پا را فراتر نهاده و به اصالت اعزام چنین مستشاری از ممالک اروپایی تردید میکند و میگوید: «اگر نوز از متمولین یا متوسطین بود هرگز از مملکت و وطن خود با این مشاهره قلیل به ایران نمیآمد و امروز میلیونها در بانکهای متعدده فرنگ به اسم و رسم ذخیره کرده است و در وطن خویش عمارت و ابنیه رفیعه نقشه کشیده. آیا مواجب او کفایت این مهمات را مینماید و اینقدر هست که بتوان سالانه چند کرور جمع و اذخار کرد؟..... حتی دلالهای یهودی از زن و مرد به خانهها فرستاد و هر سنگ گرانبهایی را خریداری کرد. هیچ صدراعظمی که 20 یا 30 سال صدارت کرده باشد به قدر نصف این شخص مداخل نبرد، باز اگر ایرانینژاد بود انسان میتوانست دل خود را به نحوی خوش کند که اگر از مردم به عنف میگیرد در خود مملکت است، اما در صورتی که یقین داریم این جمله به جیب یک نفر بلژیکی میرود.» اگرچه بعدها نوز در رد و ابطال سخن مخالفان برآمد و براهینی بر اقدامات خود به میان آورد که عذر بدتر از گناه بود. نوز به برخی از خصومتها پاسخ داد، گویی بخواهد زهرخند آزاردهندهای به تجار ایرانی بزند. «من نفع
ایرانیها را ملاحظه کرده، زیرا آنچه اجناس گرانقیمت و نفیس که مخصوص متمولین و اعیان بود گمرک زیاد مقرر کردم، چرا که بدانها سکته وارد نمیآید... آنچه محتاجالیه عامه است، از قبیل چیت و لباسهای پنبهای و امثال آنها در گمرک تخفیف دادم تا عامه را بدانها دسترس باشد و ارزان تمام شود و البته منفعت این کار برای عامه بسیار است.» همین اغتشاش و مخمصههای اقتصادی در مجلس هم بهگونهای دیگر بازتاب یافت و عدهای را به تمدید قرارداد و افزایش 10درصدی مواجب مرنارد معترض ساخت. اسداللهخان نماینده دوره دوم شورای ملی در همان روزها گفته است: «در زمان صدارت مرحوم امینالدوله امور مالیه خیلی مختل بود. مرحوم امینالدوله خواست یک اصلاحی نماید اول چاره که به نظرشان رسید این بود که به جایی دست بزند که هم یک قدری عایدی داشته باشد و هم کمتر صدای مردم بلند شود این بود که سه نفر مستخدم از برای اداره گمرکات از بلژیک استخدام کرد که یکی مسیو نوز و یکی مسیو پریم و یکی مسیو مرنارد بوده که یکی از آنها مدیر و دوتای دیگر ممیز و و زیر دست او بودند. اینها واقعاً به قدری که باید
به این مملکت خدمت بکنند کردند لکن هیچ وقت نمیخواهم صدماتی که خودمان به خودمان زدیم پوشیده بماند. ما به اندازه به اینها اقتدار دادیم که برای خارج کردن آنها از اداره گمرکات محتاج شدیم به اینکه از مجلس اقدام به اخراج او نماییم و با هر قسم سعی بوده اقدام شد و مسیو نوز را خارج کردیم. برای چه بود این اقدامات، برای این بود که خودمان را از نفوذ مسیو نوز خارج کنیم دیگر اینک خودمان صاحب ادارات خودمان باشیم و آنها را برای آن مصرفی که استخدام کرده بودیم برای همان باشند.»
23 روز پس از برکشیدن گرد و غبار تجار، مجلس و مردم، مسیو نوز با ابرام و اصرار وزیر مالیه و مجلس شورای مالی عزل و روانه سرزمین مادری خود شد.
دیدگاه تان را بنویسید