تاریخ انتشار:
از نوسانات ارزی تا نظام سهنرخی
پس از گذشت حدود دو سال از تحولات ارزی، روزهای سخت سیاستگذاران ارزی انگار که پایانی ندارد. روزهایی که در آن فشارهای شدیدی از همه طرف، از سوی مردم، رسانهها، فعالان اقتصادی، فعالان سیاسی و مسوولان و مقامات اجرایی برای مهار آشفتگیها در بازار ارز و سامان دادن به آن، بر سیاستگذاران ارزی کشور وارد میشود. قطعاً سیاستگذاران ارزی کشور پس از سالهای بحرانی ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ که طی آن به دلیل کاهش شدید قیمت نفت و به تبع آن درآمدهای ارزی کشور، نرخ ارز به شدت افزایش یافت، چنین دشواریهای بزرگی را در اعمال سیاست ارزی پس از دوره جنگ تجربه نکرده بودند.
1 روند نوسانات ارزی و حاکمیت نظام سهنرخی ارز
شکاف میان نرخ ارز مرجع و بازار از سال 1389 آغاز شده بود، اما این شکاف تا نیمه اول سال 1390 به حدی نبود که بتوان آن را به عنوان بازگشت نظام دونرخی ارز مد نظر قرار داد. اما از نیمه دوم سال 1390 و با توجه به بحث تشدید تحریمهای اقتصادی، شکاف میان نرخ ارز مرجع و بازار به مرور افزایش یافت و پس از تصویب تحریمها توسط اتحادیه اروپا و آمریکا در دیماه به حداکثر خود در سال 1390 رسید. در سال 1390، با وجود افزایش حدود 20درصدی نرخ ارز مرجع به 1226 تومان، شکاف میان نرخ مرجع و بازار ارز در پایان سال 1390 به بیش از 50 درصد رسید و نرخ ارز بازار در محدوده 1900 تومان به ثبات نسبی رسید. نرخ ارز بازار در فروردین سال 1391 در محدوده 1900 تومان روند باثباتی را طی کرد. اما از انتهای فروردین و در سایه خوشبینی به نتایج مذاکرات بغداد، روند نزولی به خود گرفت و در اردیبهشتماه به کمتر از 1700 تومان نیز رسید. اما با مشخص شدن نتایج مذاکرات مسکو و بدبینیهایی که نسبت به توافق در مذاکرات هستهای در اواخر اردیبهشتماه به وجود آمد، از ابتدای خردادماه، نرخ ارز مجدداً به مدار صعودی بازگشت و تا شهریورماه به مرز 2500 تومان رسید. اما در مهرماه اتفاق مهمی در بازار ارز کشور افتاد. دولت با راهاندازی مرکز مبادلات ارزی و تفکیک گروههای کالایی، نرخ رسمی دلار را برای واردات بخش مهمی از گروههای کالایی تحت عنوان نرخ ارز مبادلهای، به محدوده 2500 تومان و نزدیک نرخ بازار افزایش داد. به این ترتیب از مهرماه 1391 عملاً اقتصاد ایران به نظام ارزی سهنرخی شامل نرخ ارز مرجع، نرخ ارز مبادلهای و نرخ ارز بازار پا گذاشت. به نظر میرسد هدف دولت این بود که با اعمال این سیاست نرخ ارز بازار و مبادلهای را به یک نرخ نزدیک کند و احتمالاً به مرور شرایط را برای بازگشت به نظام تکنرخی فراهم آورد. اما پس از تولد نرخ ارز مبادلهای در مهرماه، نرخ ارز بازار با جهش دیگری مواجه شد و از مرز سه هزار تومان هم عبور کرد. اگرچه نرخ ارز بازار در آبانماه دوباره روند نزولی به خود گرفت و به کمتر از 2800 تومان و به نزدیکی نرخ ارز مبادلهای هم رسید، اما در آذرماه نرخ ارز بازار مجدداً به مدار سه هزار واحدی بازگشت و شکاف خود با نرخ ارز مبادلهای را در سطح 20 تا 30 درصد حفظ کرد.
2 ریشههای نوسانات و رکوردشکنیهای ارزی
اما عوامل اصلی نوسانات گسترده و جهش نرخ ارز در بازار غیررسمی را باید در تحولات عرضه و تقاضای بازار ارز جستوجو کرد. بر اساس مبانی روشن اقتصادی، ریشه جهش نرخ ارز را باید در افزایش تقاضای ارز یا کاهش عرضه ارز و یا ترکیبی از هر دو جستوجو کرد. تاکنون جهشهای ارزی در اقتصاد ایران عمدتاً ناشی از محدودیت منابع ارزی و کاهش شدید عرضه ارز رخ داده است. برای نمونه آخرین جهش شدید نرخ ارز که در سالهای 1377 و 1388 رخ داد، انعکاسی از کاهش شدید قیمت نفت، کاهش درآمدهای نفتی و به تبع آن کاهش عرضه ارز به بازار بود. بررسی تحولات عرضه و تقاضای بازار ارز از سال 1390، حاکی از آن است که مجموعهای از محدودیت طرف عرضه ارز و افزایش شدید در طرف تقاضای ارز، موجبات تحولات اخیر ارزی را فراهم کرده است.
2-1- گسترش محدودیتها در طرف عرضه بازار ارز
از سال 1390، محدودیتهایی در طرف عرضه ارز بروز یافته است که از مهمترین این محدودیتها، میتوان به کاهش درآمدهای نفتی به دلیل تحریمهای اقتصادی، تحریم بانکی و محدودیت مبادلات خارجی و محدودیت ذخایر ارزی به دلیل مدیریت نامناسب درآمدهای نفتی در سالهای اخیر اشاره کرد.
کاهش درآمدهای جاری نفت زیر سایه تشدید تحریمهای اقتصادی
در سال 1390 تحریمهای نفتی و مالی بیسابقهای از سوی اتحادیه اروپا و آمریکا علیه ایران تصویب شد و به مرحله اجرا درآمد. در نتیجه تشدید تحریمهای اقتصادی، صادرات نفت و به تبع آن درآمدهای نفتی ایران از اواخر سال 1390 و به خصوص در سال 1391 با کاهش شدیدی مواجه شد. اگرچه بنا بر گزارشها درآمد نفتی ایران با توجه به افزایش قیمت نفت در سال 1390 رکوردی تاریخی را ثبت کرد و از مرز 100 میلیارد دلار فراتر رفت، اما با توجه به کاهش قابل توجه صادرات نفت در سال جاری، پیشبینی میشود درآمدهای نفتی تا پایان سال 1391 با کاهش قابل توجهی مواجه شود. بنابراین با توجه به سهم بسیار بالای درآمدهای نفتی در درآمدهای ارزی کشور، یکی از مهمترین عوامل عرضه ارز در اقتصاد ایران با محدودیتهای گستردهای مواجه شده است.
تحریم بانکی و محدودیت مبادلات مالی
علاوه بر تحریم نفتی، مساله بسیار مهم دیگر تحریم شبکه بانکی و به خصوص تحریم بانک مرکزی ایران است که موجب شده تا علاوه بر کاهش درآمدهای نفتی، مبادلات مالی ایران با خارج از کشور بسیار سخت و پرهزینه شود. این امر در کنار کاهش درآمدهای نفتی، محدودیتهای عرضه ارز را در اقتصاد کشور تشدید کرده است.
محدودیت ذخایر ارزی به دلیل مدیریت نامناسب درآمدهای نفتی
درآمدهای نفتی ایران از ابتدای دهه 80 از روندی صعودی برخوردار بوده و در نیمه دوم دهه 80 به بالاترین سطح خود رسید و در نهایت در سال 1390 از مرز 100 میلیارد دلار نیز عبور کرد. طی دهه 80 درآمدهای نفتی ایران در مجموع به 645 میلیارد دلار رسید که حدود 440 میلیارد دلار آن در نیمه دوم دهه 80 حاصل شد. درآمدهای سرشار نفتی در دهه 80 در حالی بود که کل درآمدهای نفتی ایران در دهه 70 حدود 166 میلیارد دلار بود. بنابراین درآمدهای نفتی ایران در دهه 80 نسبت به دهه 70 به حدود چهار برابر افزایش یافته است. یک محاسبه ساده نشان میدهد که اگر طی دهه 80، سالانه تنها 30 درصد از درآمدهای نفتی کشور پسانداز و به ذخایر ارزی تبدیل میشد، میزان ذخایر ارزی ایران در پایان سال 1390 از مرز 200 میلیارد دلار عبور میکرد. اما متاسفانه بخش عمده درآمدهای سرشار نفتی به خصوص در نیمه دوم دهه80 به جای پسانداز و انباشت ذخایر ارزی به بازار ارز تزریق شد و از مسیر کاهش نرخ واقعی ارز به افزایش شدید واردات انجامید به نحوی که در سال 1390 ذخایر ارزی کشور احتمالاً کمتر از 100 میلیارد دلار بوده است. در واقع عدم مدیریت مناسب درآمدهای سرشار نفتی و اتخاذ سیاست تزریق دلارهای نفتی به بازار در سالهای اخیر موجب شد تا در آستانه تشدید تحریمهای نفتی، ذخایر ارزی کشور با محدودیت قابل توجهی مواجه باشد. در حالی که اگر سهم بیشتری از درآمدهای نفتی در سالهای گذشته انباشت میشد، ذخایر بزرگ ارزی میتوانست برگ برندهای برای مدیریت بازار ارز در دوران تحریم اقتصادی باشد. بنابراین علاوه بر کاهش درآمدهای نفتی و محدودیت مبادلات مالی، محدودیت ذخایر ارزی به دلیل مدیریت نامناسب درآمدهای نفتی در سالهای اخیر نیز یکی از عوامل محدودیت عرضه ارز در اقتصاد ایران در دوره تشدید تحریمهای اقتصادی به خصوص در سال 1391 بوده است.
2-2- تحولات طرف تقاضا و جهش تقاضای ارز
طرف تقاضای بازار ارز را میتوان به دو بخش تقاضای معاملاتی (تقاضای ارز به عنوان وسیله مبادله عمدتاً با هدف تامین مالی واردات) و تقاضای سفتهبازی (تقاضای ارز به عنوان یک دارایی با هدف کسب سود) تفکیک کرد. بنابراین برای بررسی طرف تقاضای بازار ارز، بررسی هر دو جنبه تقاضای معاملاتی و سفتهبازی ارز ضرورت دارد.
روند عادی تقاضای معاملاتی ارز تحت تاثیرسه متغیر
تقاضای معاملاتی ارز در سال 1390 و 1391 مانند سالهای گذشته تحت تاثیر عوامل بنیادی مانند افزایش نقدینگی و بالاتر بودن تورم داخلی از تورم خارجی همچنان از روند صعودی عادی برخوردار بوده است. در این میان اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها نیز موجب تقویت روند صعودی تقاضای معاملاتی ارز شد. اما باید توجه داشت که با وجود اینکه اجرای قانون هدفمندی روند صعودی تقاضای معاملاتی ارز را تقویت کرد، اما با توجه به نرخ رشد نقدینگی در محدوده 20 تا 25 درصد و روند نرخ تورم، تقاضای معاملاتی ارز از یک روند صعودی عادی در این دوره برخوردار بوده و این افزایش تقاضای معاملاتی ارز هرگز به میزانی نبوده است که به جهش قابل توجه نرخ ارز بینجامد. علاوه بر این باید توجه داشت که تقاضای معاملاتی ارز رابطهای معکوس با نرخ ارز دارد؛ یعنی زمانی که نرخ ارز افزایش مییابد، تقاضای معاملاتی برای واردات کالا و خدمات از خارج کاهش مییابد و این کاهش تقاضای معاملاتی میتواند خود به عاملی در برابر افزایش بیشتر و بیشتر نرخ ارز تبدیل شود.
جهش تقاضای سفتهبازی ارز در سایه تشدید تحریم اقتصادی
طرف تقاضای بازار ارز از سال 1390 با تحول بزرگی روبهرو شد. مهمترین تحول در طرف تقاضای بازار ارز، اوجگیری تقاضای سفتهبازی ارز بود. افزایش شدید تقاضای سفتهبازی در بازار ارز عمدتاً حاصل شکلگیری انتظارات فعالان اقتصادی نسبت به محدودیت منابع ارزی و پیشبینی افزایش نرخ ارز در اقتصاد کشور بود. البته شکلگیری چنین انتظاراتی بدون پشتوانه هم نبوده است، بلکه این انتظارات بر مبنای عواملی مانند افزایش تنش با غرب بر سر برنامه هستهای کشور، تشدید تحریمهای اقتصادی به خصوص طرح تحریم بانک مرکزی و نفت از سوی غرب و محدودیتهای گسترده در مبادلات ارزی شکل گرفت. در واقع افزایش شدید تقاضای سفتهبازی ارز، ناشی از همهگیر شدن چنین انتظاراتی در اقتصاد کشور بود. انتظارات در بازار ارز به گونهای رقم خورد که بسیاری از فعالان اقتصادی و حتی مردم عادی از یک طرف به منظور حفظ ارزش داراییهای خود و از طرف دیگر به منظور کسب سود، ارز را یکی از گزینههای مناسب سرمایهگذاری تشخیص داده و اقدام به خرید و نگهداری ارزهای معتبر بینالمللی مانند دلار و یورو کردند که این امر منجر به جهش تقاضای سفتهبازی ارز در دوره اخیر شد. به علاوه باید توجه داشت که برخلاف کاهش تقاضای معاملاتی بر اثر افزایش نرخ ارز، تقاضای سفتهبازی نه تنها ممکن است با افزایش نرخ ارز کاهش نیابد، بلکه ممکن است افزایش نرخ ارز به تقاضای بیشتر و بنابراین افزایش بیشتر و بیشتر نرخ ارز در کوتاهمدت نیز بینجامد.
3 دو راهی سیاست ارزی
سیاستگذاران ارزی از سال 1390 با دشواری بزرگی در مدیریت بازار ارز مواجه بودهاند. از یک طرف کاهش درآمدهای نفتی، محدودیت مبادلات مالی و محدودیت ذخایر ارزی، محدودیتهای گستردهای را برای عرضه ارز در دوره تشدید تحریمهای اقتصادی به خصوص در سال 1391 ایجاد کرده است. در مقابل شکلگیری انتظارات به سمت افزایش نرخ ارز، موجب جهش تقاضای سفتهبازی ارز با هدف کسب سودهای سرشار توسط فعالان بازار و مردم عادی شده است. بررسی تحولات عرضه و تقاضای بازار ارز از سال 1390، حاکی از آن است که بروز مازاد تقاضای ارز در اثر محدودیت طرف عرضه ارز از یکسو و افزایش شدید تقاضای ارز از سوی دیگر، فشارهای بزرگی را بر نرخ ارز وارد کرد. طبیعتاً در چنین شرایطی، مهار نرخ ارز در بازار و پایین نگهداشتن آن، مستلزم تزریق بیش از حد ذخایر ارزی به بازار ارز است که اتخاذ چنین سیاستی میتوانست موجبات کاهش شدید ذخایر ارزی و تشدید نگرانیها از محدودیت بیشتر منابع ارزی و احتمال بروز بحران ارزی را در آینده فراهم آورد. نگرانیهای سیاستگذاران ارزی در مورد محدودیت منابع ارزی و جریان عرضه ارز در آینده به دلیل احتمال گسترش تنشها و تشدید تحریمهای اقتصادی احتمالاً موجب شد تا سیاستی محتاطانه را در پیش بگیرند و جهت حفظ ذخایر ارزی برای تحولات آینده، از تزریق بیش از حد منابع ارزی به بازار ارز جهت پاسخگویی به تقاضای سفتهبازی ارز اجتناب کنند. بنابراین بروز مازاد تقاضا در بازار ارز در نهایت موجب ایجاد روند صعودی نرخ ارز و رکوردشکنیهای پی در پی در بازار ارز شد. اما بروز چنین وضعیتی در بازار ارز، سیاستگذاران ارزی را بر سر یک دوراهی قرار داد. دوراهی که یک سوی آن تعدیل نرخ ارز رسمی و افزایش آن به نرخ ارز بازار جهت حفظ نظام تکنرخی و سوی دیگر آن عدم تعدیل نرخ رسمی و پذیرش نظام ارزی چندنرخی بود. مسیر اول یعنی افزایش نرخ ارز رسمی به نرخ ارز بازار جهت حفظ نظام تکنرخی، با توجه به شکاف گسترده میان نرخ ارز رسمی و بازار، نیازمند تعدیل شدید نرخ ارز رسمی است که به لحاظ سیاسی مورد پذیرش نیست و دیدگاه سیاستگذاران این بود که چنین سیاستی به لحاظ اقتصادی میتواند به آشفتگی بیشتر اقتصاد کشور به خصوص اوجگیری نرخ تورم بینجامد. در مقابل عدم تعدیل نرخ رسمی و پذیرش نظام چندنرخی دارای این زیان است که با حاکمیت دو یا چند نرخ در بازار ارز، زمینه برای ایجاد رانتهای بزرگ در بازار ارز فراهم میشود. در عین حال امکان تداوم چنین سیاست ارزی با نرخ رسمی بسیار پایینتر از نرخ بازار نیز در هالهای از ابهام قرار دارد. در نهایت سیر تحولات بازار ارز به سمت و سویی رفت که سیاستگذاران ارزی، عملاً مسیر دوم را در پیش گرفتند. با تثبیت نرخ ارز مرجع در 1226 واحد از بهمن 90 و در حالی که نرخ بازار بسیار بالاتر از این رقم بود، عملاً و به ناگزیر نظام ارزی دونرخی بر اقتصاد ایران حاکم شد. به این ترتیب سیاستگذاران ارزی با در پیش گرفتن نظام دونرخی ارز ترجیح دادند واردات رسمی کشور را با نرخ رسمی تامین مالی کنند و در مقابل اجازه دهند تقاضای سفتهبازی ارز در بازار غیررسمی به راه خود برود. اما فشار محدودیتهای عرضه ارز از یک سو و عبور نرخ ارز بازار به فراتر از دو هزار تومان از تابستان 1391 موجب شد تا به مرور تامین مالی ارز به نرخ مرجع سخت و سختتر شود. به این ترتیب از مهرماه 1391 با راهاندازی مرکز مبادلات ارزی و تفکیک گروههای کالایی، نرخ رسمی دلار برای واردات بخش مهمی از گروههای کالایی تحت عنوان نرخ ارز مبادلهای، به محدوده 2500 تومان افزایش یافت. به این ترتیب از مهرماه 1391 عملاً اقتصاد ایران به نظام ارزی سهنرخی شامل نرخ ارز مرجع، نرخ ارز مبادلهای و نرخ ارز بازار پا گذاشت.
4 چشمانداز بازار ارز در آینده
با همه این تفاسیر، چشمانداز سیاست ارزی و بازار ارز در زمستان 1391 و سال آینده چگونه خواهد بود؟ سیاست ارزی در شرایط فعلی با دو موضوع مهم مواجه است. یکی از مباحث مهم سیاست ارزی در شرایط فعلی تعیین نرخ ارز در بودجه 1392 و یا همان نرخ ارز مرجع است. با توجه به وجود دو نرخ ارز رسمی شامل نرخ مرجع و مبادلهای، به نظر میرسد بهتر است در گام اول نرخ ارز مرجع نیز به نرخ ارز مبادلهای افزایش یابد و عملاً یک نرخ رسمی شناور در اقتصاد کشور حاکم شود. اما با توجه به مباحث مطروحه در مورد بودجه، به نظر میرسد فعلاً ارادهای برای این اقدام وجود ندارد، با این حال بهتر است نرخ ارز مرجع حتیالامکان نزدیک به نرخ مبادلهای تعیین شود. موضوع دوم مدیریت بازار آزاد ارز و شکاف میان نرخ ارز آزاد و مبادلهای است. در شرایط فعلی، سیاست ارزی اگرچه از مسیر استفاده از ذخایر ارزی، میتواند قدرت تاثیرگذاری بالایی در مدیریت نرخ ارز بازار در کوتاهمدت داشته باشد، اما همانطور که تشریح شد، سیاستگذاران ارزی عملاً مجبورند سیاست ارزی محافظهکارانهای را در راستای حفظ ذخایر ارزی ادامه دهند. سیاستهای اقتصادی دیگر نیز اعم از سیاست پولی و اعتباری، سیاست مالی، اجرای فاز دوم هدفمند کردن یارانهها و مانند آن از اهمیت سطح پایینی در مدیریت بازار ارز برخوردارند. در واقع همانطور که تشریح شد، در شرایط فعلی مهمترین پارامتر تعیینکننده تحولات بازار ارز، روند تحولات روابط خارجی، مذاکرات هستهای و تحریمهای اقتصادی است، که عملاً خارج از محدوده سیاستهای اقتصادی است. بر این اساس در صورت حصول توافق میان ایران و غرب و کاهش تنشها در روابط خارجی و به دنبال آن کاهش تحریمهای اقتصادی، میتوان انتظار داشت با کاهش تقاضای سفتهبازی ارز از یک سو و کاهش محدودیتهای عرضه ارز از سوی دیگر، نرخ ارز در بازار آزاد کاهش یابد. در چنین سناریویی میتوان امید داشت که با همگرایی نرخ ارز آزاد و مبادلهای، بتوان شرایط را برای بازگشت به نظام تکنرخی ارز در محدوده ارز مبادلهای و یا حتی پایینتر از آن فراهم کرد. در مقابل در صورت عدم حصول توافق میان ایران و غرب و افزایش تنشها در روابط خارجی و به دنبال آن تداوم و تشدید تحریمهای اقتصادی، احتمالاً نهتنها موج دیگری از تقاضای سفتهبازی در بازار ارز در راه است، بلکه مساله کاهش درآمدهای ارزی و به تبع آن کاهش عرضه ارز شرایط را دشوارتر کرده و نهتنها بازگشت مجدد به نظام تکنرخی ارز غیرقابل حصول خواهد بود، بلکه با افزایش مجدد نرخ ارز، شکاف میان نرخ ارزهای رسمی و بازار از این هم بیشتر خواهد شد و عملاً سیاست ارزی قدرت مانور چندانی برای مهار نرخ ارز در بازار آزاد در سطوح پایین را نخواهد داشت. در نهایت باید توجه داشت که تصمیمگیری برای سیاست ارزی در چنین شرایطی بسیار سخت و دستیابی عملی به اهداف سیاست ارزی از آن نیز سختتر خواهد بود. طرح این ادعا که سیاستگذاران ارزی باید با فلان و بهمان روش بازار ارز را مدیریت کنند، البته در مقام حرف ساده است، اما در مقام عمل نمیتوان به سادگی بر چنین مشکلات بزرگی در حوزه سیاست ارزی فائق آمد. بنابراین بهتر آن است که همگان با درک شرایط موجود، انتظارات خود را از سیاست ارزی و متولیان آن در حد معقولی تعدیل کنند و از سیاستگذاران ارزی آن چیزی را بخواهند که در عمل قابل حصول است.
دیدگاه تان را بنویسید