تاریخ انتشار:
چرا نمایندگان مجلس کمتر روی وظایف اصلی خود متمرکز میشوند؟
کرامات نماینده بودن
در نتیجه در تصمیمات خود در مجلس بیش از اینکه به مصالح عمومی توجه داشته باشید به میزان حرفشنوی مدیران این نهادها از خود توجه کنید.
«تجارتفردا» در شماره هفته پیش خود گفتوگویی مفصل و خواندنی با هاشم یکهزارع، مدیرعامل ایرانخودرو داشت. گفتوگویی که نکتهها و اطلاعات زیادی را در اختیار خوانندگان قرار میداد. یکی از نکات مهم این گفتوگو افشای این واقعیت بود که هشتهزار نفر از کارگران ایرانخودرو در سالهای گذشته با توصیهنامههای نمایندگان مجلس شورای اسلامی به استخدام این کارخانه درآمدهاند. اگر این رقم عجیب و بزرگ صحت داشتهباشد، احتمالاً میتوان ادعا کرد که نمایندگان مجلس در معرفی یا به عبارت بهتر تحمیل نیرو به این کارخانه بزرگ، گوی سبقت را از بنگاههای کاریابی ربودهاند. این گزاره میتواند پرسشهای زیادی را در اذهان مخاطبان برانگیزد. پرسشهایی که هر کدام دارای پاسخهای متعدد و مفصلی هستند. با این همه در این سطور میخواهیم یکی از این پرسشها را با هم مرور کنیم. هرچند که قاعدتاً حل مشکلات شهروندان بخشی از وظایف نماینده را تشکیل میدهد و بسیاری از نمایندگان به دلیل توجه به این امر و یا رضای خدا، بها ین مسائل ورود میکنند، اما به صورتکلی و فارغ از برخی مسائل انسانی اگر شما یکی از ساکنان هرم سبز پایتخت بودید و یکی از موکلانتان از حوزه
انتخابیه شما شال و کلاه کرده بود و به سودای شغل و زندگی بهتر به ملاقات شما آمده بود، با توجه به مقدورات و اختیارات خود چه پاسخی به او میدادید؟ آیا رک و راست به او میگفتید که من تنها نماینده شما نیستم و باید اقداماتم برای اکثریت شهروندان این کهندیار نفع داشته باشد.
آیا او را شیرفهم میکردید که وظیفه اصلی من به عنوان نماینده، تقنین و نظارت بر اجرای قانون است و نباید انتظار شقالقمر از من داشته باشید؟ احتمالاً پیش خود دودوتا چهارتا میکردید که اگر به مراجعان از حوزه انتخابیه خود چنین سخنانی بگویم، فردا و در هنگام انتخابات این عزیزان چه انگیزهای خواهند داشت که نام من را روی برگههای رای بنویسند. احتمالاً آنان به ویژه در حوزههای رای کمجمعیت که لیست احزاب کمتر مورد توجه شهروندان قرار میگیرد، به کسی رای خواهند داد که توجه بیشتری به خواستههای خرد شهروندان از آسفالت خیابان محل سکونت گرفته تا قول ارسال توصیهنامه برای استخدام آنان در ادارات و کارخانهها و... داشته باشد.
قاعدتاً وقتی نیز وارد بازی توصیهنامه نوشتن برای این و آن میشوید، مجبورید برای افزایش اعتبار خود و امضایتان فشار را بر مدیران ادارات و کارخانههایی که توصیهنامههای شما را نصبالعین قرار ندادهاند، بیشتر کنید. در نتیجه در تصمیمات خود در مجلس بیش از اینکه به مصالح عمومی توجه داشته باشید به میزان حرفشنوی مدیران این نهادها از خود توجه کنید. مدیران نهادها و سازمانهای مختلف نیز برای جلوگیری از چوبهایی که احتمالاً لای چرخ آنان گذاشته خواهد شد یا به سبب علاقه ویژه به مسندی که بر آن تکیه کردهاند، مجبور خواهند شد تا جای ممکن خواستههای شما را حتی اگر به زیان سازمان خود بدانند مورد اجابت قرار دهند. بدون شک یکی از آسیبهای کلیدی که برای دموکراسی برمیشمارند، همین امر است. یعنی منتخبان برای تداوم تکیه بر کرسی قدرت مجبور میشوند در برخی موارد مصالح عمومی را فدای خواست اکثریت کنند. نمونه اعلای این روند را میتوان در حاکمیت چهرهها و جناحهای پوپولیست در دموکراسیهای مختلف جستوجو کرد. با این حال اگر به تجربه دموکراسیهای کارآمد توجه کنیم درخواهیم یافت که این نظامها برای کاهش آسیبهای نگاه پوپولیستی سازوکارهای متعددی را پیشبینی کردهاند.
آنان از سویی با فرهنگسازی تلاش کردهاند وظایف نمایندگان را برای شهروندان توضیح دهند از سوی دیگر با ایجاد ساختار حزبی مانع تعاملات غیرضروری نمایندگان با رایدهندگان شدهاند، از همه مهمتر با ایجاد ساختار اداری سالم وکارآمد توصیهنامهها، امضاهای برخی از نمایندگان و... را از حیز انتفاع ساقط کردهاند. در چنین سیستمهایی اگر نمایندهای بخواهد هم از حیطه اختیارات فراتر رود، عملاً تنها موجب رسوایی خود و حامیانش میشود. با این توضیحات به نظر میرسد نظام انتخاباتی ما برای رسیدن به نقطه مطلوب راه طولانی در پیش دارد و قاعدتاً تا آن زمان اگر کرسینشین هرم سبز پایتخت باشید، برای تداوم خدمترسانی به خلقالله هم که شده مجبورید توصیهنامهها بنویسید و مدیران اجرایی را به زحمت بیندازید.
آیا او را شیرفهم میکردید که وظیفه اصلی من به عنوان نماینده، تقنین و نظارت بر اجرای قانون است و نباید انتظار شقالقمر از من داشته باشید؟ احتمالاً پیش خود دودوتا چهارتا میکردید که اگر به مراجعان از حوزه انتخابیه خود چنین سخنانی بگویم، فردا و در هنگام انتخابات این عزیزان چه انگیزهای خواهند داشت که نام من را روی برگههای رای بنویسند. احتمالاً آنان به ویژه در حوزههای رای کمجمعیت که لیست احزاب کمتر مورد توجه شهروندان قرار میگیرد، به کسی رای خواهند داد که توجه بیشتری به خواستههای خرد شهروندان از آسفالت خیابان محل سکونت گرفته تا قول ارسال توصیهنامه برای استخدام آنان در ادارات و کارخانهها و... داشته باشد.
قاعدتاً وقتی نیز وارد بازی توصیهنامه نوشتن برای این و آن میشوید، مجبورید برای افزایش اعتبار خود و امضایتان فشار را بر مدیران ادارات و کارخانههایی که توصیهنامههای شما را نصبالعین قرار ندادهاند، بیشتر کنید. در نتیجه در تصمیمات خود در مجلس بیش از اینکه به مصالح عمومی توجه داشته باشید به میزان حرفشنوی مدیران این نهادها از خود توجه کنید. مدیران نهادها و سازمانهای مختلف نیز برای جلوگیری از چوبهایی که احتمالاً لای چرخ آنان گذاشته خواهد شد یا به سبب علاقه ویژه به مسندی که بر آن تکیه کردهاند، مجبور خواهند شد تا جای ممکن خواستههای شما را حتی اگر به زیان سازمان خود بدانند مورد اجابت قرار دهند. بدون شک یکی از آسیبهای کلیدی که برای دموکراسی برمیشمارند، همین امر است. یعنی منتخبان برای تداوم تکیه بر کرسی قدرت مجبور میشوند در برخی موارد مصالح عمومی را فدای خواست اکثریت کنند. نمونه اعلای این روند را میتوان در حاکمیت چهرهها و جناحهای پوپولیست در دموکراسیهای مختلف جستوجو کرد. با این حال اگر به تجربه دموکراسیهای کارآمد توجه کنیم درخواهیم یافت که این نظامها برای کاهش آسیبهای نگاه پوپولیستی سازوکارهای متعددی را پیشبینی کردهاند.
آنان از سویی با فرهنگسازی تلاش کردهاند وظایف نمایندگان را برای شهروندان توضیح دهند از سوی دیگر با ایجاد ساختار حزبی مانع تعاملات غیرضروری نمایندگان با رایدهندگان شدهاند، از همه مهمتر با ایجاد ساختار اداری سالم وکارآمد توصیهنامهها، امضاهای برخی از نمایندگان و... را از حیز انتفاع ساقط کردهاند. در چنین سیستمهایی اگر نمایندهای بخواهد هم از حیطه اختیارات فراتر رود، عملاً تنها موجب رسوایی خود و حامیانش میشود. با این توضیحات به نظر میرسد نظام انتخاباتی ما برای رسیدن به نقطه مطلوب راه طولانی در پیش دارد و قاعدتاً تا آن زمان اگر کرسینشین هرم سبز پایتخت باشید، برای تداوم خدمترسانی به خلقالله هم که شده مجبورید توصیهنامهها بنویسید و مدیران اجرایی را به زحمت بیندازید.
دیدگاه تان را بنویسید