تاریخ انتشار:
از سال ۱۳۹۲، اکثریت ایرانیها بیش از ۳۰ سال سن دارند
ایران دیگر کشوری جوان نیست
فرآیند پیر شدن تدریجی جامعه ایرانی در سال ۱۳۹۳ نیز کمابیش به مسیر خود ادامه داده است. نگاهی به سهم هر کدام از ردهبندیهای سنی از کل جمعیت کشور، این موضوع را تصدیق میکند.
آمارهای مربوط به سن خانوارها در گزارش جدید بودجه خانوار، بیانگر این است که فرآیند پیر شدن تدریجی جامعه ایرانی در سال 1393 نیز کمابیش به مسیر خود ادامه داده است. نگاهی به سهم هر کدام از ردهبندیهای سنی از کل جمعیت کشور، این موضوع را تصدیق میکند. مطابق این آمارها، در سال گذشته حدود 20 درصد از جمعیت کشور تا 15 سال سن داشتند. این نسبت، در سال 1371 حدود 43 درصد و در سال 1381، حدود 28 درصد بود. امری که نشان میدهد درصد کمتری از جمعیت کشور در حال حاضر «کودک» یا «نوجوان» هستند و موج بزرگ متولدین دهه 60، به ردههای سنی بالاتر در حال انتقال است.
نکته جالبتر، توجه به این موضوع است که در حال حاضر متوسط عمر هر ایرانی، حدود 8 /73 سال است. با کمی سادهسازی (که البته ممکن است به دلیل «شهری» بودن آمارهای بودجه خانوار و همچنین، توزیع مرگ در ردههای سنی، این سادهسازی به دقت بیشتر هم منجر شود!) میتوانیم بگوییم که انتظار میرود هر فرد ایرانی به طور متوسط حدود 75 سال عمر کند و در نتیجه، انتظار داشته باشیم جمعیت کودک و نوجوان کشور (زیر 15 سال)، یکپنجم یا 20 درصد از جمعیت کل کشور را به خود اختصاص داده باشند.
بیان روشنتر این موضوع این است که میتوان گفت پس از شوکهای جمعیتی وارد شده در دهههای 50 و 60، ترکیب جمعیتی ایران در حال باثبات شدن است و این فرآیند، از سنین پایینتر به سنین بالاتر در حال رخ دادن است. بدیهی است که موج ایجاد شده ناشی از متولدین دهه 60 با حرکت خود به سنین بالاتر، عدم توازن جمعیتی را به سمت بالا حرکت میدهد و به همین دلیل نیز، میتوان انتظار داشت که همانطور که جامعه ایران در سالهای گذشته یکی از «جوان»ترین جمعیتهای جهان را به خود اختصاص داده بود، تا حدود 30 سال دیگر صاحب یکی از «پیر»ترین جمعیتهای جهان باشد. در صورت عدم وقوع رخدادی خاص یا تغییر پیشبینینشده در روندهای اثرگذار بر جمعیت، میتوان انتظار داشت تا زمان خروج این موج از جمعیت کشور (حدود 50 تا 60 سال آینده) ساختار نامتوازن جمعیتی ایران به توازن قابل قبولی نرسد.
بیان روشنتر این موضوع این است که میتوان گفت پس از شوکهای جمعیتی وارد شده در دهههای 50 و 60، ترکیب جمعیتی ایران در حال باثبات شدن است و این فرآیند، از سنین پایینتر به سنین بالاتر در حال رخ دادن است. بدیهی است که موج ایجاد شده ناشی از متولدین دهه 60 با حرکت خود به سنین بالاتر، عدم توازن جمعیتی را به سمت بالا حرکت میدهد و به همین دلیل نیز، میتوان انتظار داشت که همانطور که جامعه ایران در سالهای گذشته یکی از «جوان»ترین جمعیتهای جهان را به خود اختصاص داده بود، تا حدود 30 سال دیگر صاحب یکی از «پیر»ترین جمعیتهای جهان باشد. در صورت عدم وقوع رخدادی خاص یا تغییر پیشبینینشده در روندهای اثرگذار بر جمعیت، میتوان انتظار داشت تا زمان خروج این موج از جمعیت کشور (حدود 50 تا 60 سال آینده) ساختار نامتوازن جمعیتی ایران به توازن قابل قبولی نرسد.
با این حال، ثبات سهم 20درصدی جمعیت زیر 15 سال را میتوان نشانهای از ورود توازن به ساختار جمعیتی محسوب کرد. همانطور که گفته شد، سهم این گروه از کل جمعیت از سال 1371 (سال شروع آمارهای بودجه خانوار) به بعد به سرعت در حال کاهش بوده و تا پیش از این سال، حدود نیمی از جمعیت کشور را جمعیت دارای سنی در همین حدود به خود اختصاص داده بودند. اما از سال 1388 به بعد (یعنی در شش سال اخیر)، سهم این گروه سنی از کل جمعیت، بین 20 تا 21 درصد ثابت مانده است. مسالهای که با فرض امید به زندگی 75 سال برای هر شهروند ایرانی، قابل توجیه به نظر میرسد.
ایران دیگر کشوری جوان نیست
در خصوص رده سنی بعدی یعنی رده سنی 16 تا 30 سال (که میتوان آن را سنین جوانی تعریف کرد)، نکته جالب توجه این است که روند گفتهشده در بالا، یعنی کاهش قابل انتظار در سهم این گروه از کل جمعیت، هنوز در حال تداوم است. سهم این گروه از کل جمعیت کشور در ابتدای دهه 70 حدود 24 درصد بوده و در سالهای بعدی افزایش داشته تا اینکه در سال 1384، به اوج خود یعنی 5 /34 سال رسیده است. از این سال به بعد، سهم جوانان (افراد 16 تا 30ساله) از جمعیت در حال کاهش بوده و مطابق با آخرین آمار، در سال گذشته به حدود 7 /27 درصد از کل جمعیت رسیده است. انتظار میرود با تداوم روند موجود، سهم جوانان از کل جمعیت نیز در سالهای ابتدایی از دهه نخست قرن آینده (یعنی 1400 تا 1405) به سمت نسبتی متعادلتر، یعنی نزدیک به 20 درصد یا یکپنجم کل جمعیت، حرکت کند.
با مقداری سادهسازی، میتوان انتظار داشت یک تاخیر یکونیم دههای بین خصوصیات آماری جمعیت «کودک و نوجوان» و جمعیت «جوان» وجود داشته باشد. با این حساب، همانطور که در سال 1388 جمعیت کودک و نوجوان وارد سهم جمعیتی پایدار بلندمدت خود شد (سهم حدود 20درصدی)، میتوان انتظار داشت که از سال 1403 هم جمعیت جوان کشور یعنی جمعیت 16 تا 30ساله، نسبت بلندمدت و پایدار خود را به دست آورد. با این حساب و با فرض میانگین سنی 75ساله، میتوان انتظار داشت که پایدار شدن ساختار کلی هرم جمعیت کشور، تا حدود سال 1450 طول بکشد! نکته قابل توجه دیگری که از این آمارها میتوان استخراج کرد، این موضوع است که از سال 1392 برای نخستین بار اکثریت جمعیت کشور دیگر «جوان» نیستند. به این معنا که طی چند دهه گذشته، همواره حداقل نیمی از جمعیت ایران زیر 30 سال داشتند یا به معنای عام کلمه، «جوان» بودند. به طوری که در ابتدای دهه 70، بالغ بر 67 درصد (بیش از دوسوم) جمعیت کشور زیر 30 سال داشتند و در ابتدای دهه 80 نیز، سهم جمعیت جوان از کل جمعیت، بالای 60 درصد بود.
این نسبت در سال 1391 کمی پایینتر از 51 درصد شده بود و در سال 1392، برای نخستین بار به زیر 50 درصد رسید. به عبارت دیگر، سال 1392 نخستین سالی بود که در آن، جمعیت غالب در ایران دیگر جوان نبود و «پیر» شده بود (پیر به معنای عام کلمه یعنی «غیرجوان» یا دارای سن بیش از 30 سال). حتی با توجه به اینکه در دههها و ردههای پیشین، میانگین سنی جمعیت بسیار پایینتر از حد فعلی و همواره زیر 60 سال بود، شاید بتوان گفت سال 1392، نخستین سال در تاریخ کشور بوده که در آن، حداقل نیمی از جمعیت کشور بالای 30 سال داشتهاند!
با مقداری سادهسازی، میتوان انتظار داشت یک تاخیر یکونیم دههای بین خصوصیات آماری جمعیت «کودک و نوجوان» و جمعیت «جوان» وجود داشته باشد. با این حساب، همانطور که در سال 1388 جمعیت کودک و نوجوان وارد سهم جمعیتی پایدار بلندمدت خود شد (سهم حدود 20درصدی)، میتوان انتظار داشت که از سال 1403 هم جمعیت جوان کشور یعنی جمعیت 16 تا 30ساله، نسبت بلندمدت و پایدار خود را به دست آورد. با این حساب و با فرض میانگین سنی 75ساله، میتوان انتظار داشت که پایدار شدن ساختار کلی هرم جمعیت کشور، تا حدود سال 1450 طول بکشد! نکته قابل توجه دیگری که از این آمارها میتوان استخراج کرد، این موضوع است که از سال 1392 برای نخستین بار اکثریت جمعیت کشور دیگر «جوان» نیستند. به این معنا که طی چند دهه گذشته، همواره حداقل نیمی از جمعیت ایران زیر 30 سال داشتند یا به معنای عام کلمه، «جوان» بودند. به طوری که در ابتدای دهه 70، بالغ بر 67 درصد (بیش از دوسوم) جمعیت کشور زیر 30 سال داشتند و در ابتدای دهه 80 نیز، سهم جمعیت جوان از کل جمعیت، بالای 60 درصد بود.
این نسبت در سال 1391 کمی پایینتر از 51 درصد شده بود و در سال 1392، برای نخستین بار به زیر 50 درصد رسید. به عبارت دیگر، سال 1392 نخستین سالی بود که در آن، جمعیت غالب در ایران دیگر جوان نبود و «پیر» شده بود (پیر به معنای عام کلمه یعنی «غیرجوان» یا دارای سن بیش از 30 سال). حتی با توجه به اینکه در دههها و ردههای پیشین، میانگین سنی جمعیت بسیار پایینتر از حد فعلی و همواره زیر 60 سال بود، شاید بتوان گفت سال 1392، نخستین سال در تاریخ کشور بوده که در آن، حداقل نیمی از جمعیت کشور بالای 30 سال داشتهاند!
یک و نیم برابر شدن جمعیت مسن
آمارهای موجود نشان میدهد رده سنی 31 تا 50 سال که میتوان آنها را جمعیت «میانسال» توصیف کرد، برخلاف ردههای قبلی در سالهای گذشته با افزایش سهم خود از کل جمعیت مواجه بوده و در حال حضور سهم افراد بالای 30 سال از کل جمعیت نیز، به حدود 30 درصد رسیده است. انتظار میرود با توجه به تحولات جمعیتی، سهم این گروه در سالهای آینده نیز در حدود همین نسبت، به صورت پایدار باقی بماند. در نهایت، سهم جمعیت «مسن» یا بالای 50 سال (51ساله و بیشتر) از کل جمعیت ایران نیز در سالهای گذشته با سرعت در حال افزایش بوده و به این مسیر افزایشی، در سالهای پیش رو نیز ادامه خواهد داد. مطابق آمارها، در ابتدای دهه 70 حدود 12 درصد از کل جمعیت کشور بالای 50 سال سن داشتند. این نسبت در ابتدای دهه 80 به حدود 14 درصد رسیده بود. امری که بیشتر در نتیجه افزایش «امید به زندگی» (متوسط طول عمر) در جامعه ایرانی بود و اثری از انتقال شوک جمعیتی را در خود بروز نمیداد.
رشد سهم این گروه، در سالهای بعد از 80 تا اندازهای بیشتر شده است، به طوری که در ابتدای دهه 90، سهم افراد مسن از کل جمعیت ایران به حدود 19 درصد رسیده تا در سالهای بعد، به محدوده 20درصدی و بیشتر پا بگذارد. نسبت تعداد افراد مسن به کل جمعیت در سال گذشته به حدود 22 درصد رسیده است. انتظار میرود با فرض امید به زندگی 75ساله، این نسبت تا 30 سال آینده به حدود 33 درصد برسد. یعنی سهم افراد «پیر» از کل جمعیت، 5 /1 برابر مقدار فعلی خود بشود. این موضوع را میتوان به نحوی سادهتر نیز بیان کرد: در ابتدای دهه 70، از هر هشت ایرانی یکی از آنها «پیر» (بالای 50ساله) بود؛ در ابتدای دهه 80 این نسبت به یکی از هر هفت نفر رسید و در ابتدای دهه 90 از هر پنج ایرانی یکی از آنها پیر بود؛ انتظار میرود تا پنج سال آینده، این نسبت به یکی از هر چهار نفر برسد. تا 30 سال آینده، از هر سه ایرانی یکی از آنها «پیر» خواهد بود.
رشد سهم این گروه، در سالهای بعد از 80 تا اندازهای بیشتر شده است، به طوری که در ابتدای دهه 90، سهم افراد مسن از کل جمعیت ایران به حدود 19 درصد رسیده تا در سالهای بعد، به محدوده 20درصدی و بیشتر پا بگذارد. نسبت تعداد افراد مسن به کل جمعیت در سال گذشته به حدود 22 درصد رسیده است. انتظار میرود با فرض امید به زندگی 75ساله، این نسبت تا 30 سال آینده به حدود 33 درصد برسد. یعنی سهم افراد «پیر» از کل جمعیت، 5 /1 برابر مقدار فعلی خود بشود. این موضوع را میتوان به نحوی سادهتر نیز بیان کرد: در ابتدای دهه 70، از هر هشت ایرانی یکی از آنها «پیر» (بالای 50ساله) بود؛ در ابتدای دهه 80 این نسبت به یکی از هر هفت نفر رسید و در ابتدای دهه 90 از هر پنج ایرانی یکی از آنها پیر بود؛ انتظار میرود تا پنج سال آینده، این نسبت به یکی از هر چهار نفر برسد. تا 30 سال آینده، از هر سه ایرانی یکی از آنها «پیر» خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید