تاریخ انتشار:
کمبود آب سیستمهای سیاسی خاورمیانه را مستبدتر میکند؟
استبداد آب
ویتفوگل در «استبداد شرقی» نظریهای را تدوین کرده که بعدها پایه و اساس تحقیقات فراوانی درباره جوامع شرقی قرار گرفته است. او معتقد است در حکومتهای شماری از کشورهای کشاورزی دوران باستان، ویژگیهای دیوانسالاری مشاهده میشود که معلول مدیریت نظام آبرسانی در مقیاس گسترده است. ۱
ویتفوگل در «استبداد شرقی» نظریهای را تدوین کرده که بعدها پایه و اساس تحقیقات فراوانی درباره جوامع شرقی قرار گرفته است. او معتقد است در حکومتهای شماری از کشورهای کشاورزی دوران باستان، ویژگیهای دیوانسالاری مشاهده میشود که معلول مدیریت نظام آبرسانی در مقیاس گسترده است.1 او مطالعات خود را با بررسی طبقات اجتماعی شروع میکند که استبداد مدیریتی کشاورزی بخشی از چنین نظامی است. او از این جوامع با عناوین متعدد و مترادف نظیر استبداد شرقی، جوامع آب - پایه، جوامع آسیایی، کشت - مدیریتی، دیوانسالاری و... نام میبرد. اما علت اینکه در نهایت «استبداد شرقی» را برمیگزیند، نخست به خاطر تاکید بر عمق تاریخی «مفهوم محوری» بوده که مراد کرده و دوم اینکه، بیشتر تمدنهای بزرگ آب - پایهای از نظر جغرافیایی درمنطقهای قرار داشتند که بهرسم مرسوم، شرق نامیده میشوند.
ویتفوگل در کتاب استبداد شرقی خود اینگونه مینویسد: «از آنجا که میان اقتصاد کشاورزی که مستلزم آبیاری تنگدامنه یا همان کشت آبی است و اقتصادی که به فعالیتهای آبیاری پهندامنه و مهار سیلاب از طریق مدیریت دولتی نیاز دارد (کشاورزی آبسالارانه) تمایز قائل بودم، به این باور رسیدم که اصلاح جامعه آبسالار و تمدن آبسالار بهتر از اصطلاحهای مرسوم، ویژگیهای سامان تحت بررسی را بیان میکند. این اصطلاح تازه که بیشتر بر کنش انسانی تاکید دارد، مقایسه جامعه صنعتی و جامعه فئودالی را آسان میسازد. اصطلاح آبسالار به معنایی که من در نظر دارم، بر نقش برجسته حکومت تاکید دارد و توجه ما را به خصلت مدیریت کشاورزی و دیوانسالاری کشاورزی این تمدنها جلب میکند.»
نقش ویتفوگل
در زمان حکومت استالین به خاطر وجود برخی ایرادات، بحث در دوره تاریخی نظام آسیایی را کنار گذاشتند و تحقیق در ویژگیهای آن را ترک گفتند و به جای آن همان تصور کلی فئودالیسم و تکامل تکخطی جوامع بشری را جایگزین کردند. به دنبال این تصمیم از دهه چهارم قرن بیستم تمام احزاب کمونیست بحث در نظام آسیایی را کنار گذاشتند و علاقهمندان به این نظریه را منکوب کردند. یکی از دانشمندان مارکسیست که معتقد به تمایز و تفاوت مشی نظام آسیایی و نظام فئودالی بوده «کارل ویتفوگل» نام داشت که به همین سبب از حزب کمونیست اخراج شد و مدت 30 سال درباره این مساله مطالعه کرد. ثمره کار وی کتاب «استبداد شرقی» است که اول بار به زبان انگلیسی در سال 1957 در آمریکا منتشر شد و سپس در سال 1964 به فرانسه نیز برگردانده شد و انتشار یافت.
با آنکه ویتفوگل اثر باارزشی به دست داده است، اما بهنظر میرسد به خاطر تجربیات دوره استالین و اخراج از حزب کمونیست تمایلات شخصی خود را در این اثر علمی راه داده و در مواردی به خطا رفته است. نخست آنکه معتقد است، مارکس در مراحل بعدی تحقیقات علمی خود تصور جامعه آسیایی را کنار گذاشته و بر همان نظریه تکامل تکخطی جوامع بشری تاکید کرده است. دیگر آنکه نظام جدید شوروی را از موارد بسیاری، نزدیک به نظام آسیایی و استبداد شرقی دانسته است که با موازین علمی و تاریخی مغایرت دارد و چنان که «تام باتومور» بهدرستی بیان داشته است، نمیتوان نظام جدید شوروی را از نوع نظام آسیایی دانست بلکه نظام آسیایی چین و هند پیش از عصر جدید مخلوطی از نظام طبقه حاکم و نظام برگزیدگان قدرتمند بوده است. سرانجام آنکه ویتفوگل بیشتر بر مساله آبیاری مصنوعی و اداره شبکههای وسیع آن تاکید کرده و مساله روابط شهر و روستا را که در یادداشتهای مارکس آمده مورد توجه قرار نداده است.
بر اساس فصول کتاب فوگل 2، مارکس تنها پس از بررسی دوباره اقتصاددانان کلاسیک در لندن، هوادار سرسخت مفهوم «آسیایی» شده بود و افزون بر اصطلاح «استبداد شرقی»، «جامعه شرقی» (استوارت میل) و «جامعه آسیایی» (ریچارد جونز) را به کار برده بود و به جنبه اقتصادی جامعه آسیایی پرداخته بود. او هند را بازنمای جامعه آسیایی دانسته و به دخالت حکومت مرکزی در مهار آب و وضعیت پراکنده مردم آن اشاره کرده بود. بعد از آن در دهه 1850 چین را نیز در این دسته گذاشت و در 1853 از روسیه به عنوان کشوری نیمه آسیایی نام برد که این اصطلاح، نه به موقعیت جغرافیایی که به سنتها و نهادها و خصلتها بازگشت داشت. مارکس پیوسته از بردگی عمومی در شرق سخن میگفت و این بردگی را یک بردگی دولتی عمومی میدانست.
لنین در 1894، شیوه تولید آسیایی را بدان گونه که مارکس و انگلس مطرح کرده بودند، با تعبیر نظام آسیایی، یا نظام آسیایی- چینی، به عنوان یکی از چهار نوع شکلبندی اقتصادی تنازعآمیز جامعه پذیرفته بود و نظارت تزاری بر زمین را «مالکیت مالی بر زمین» نامیده بود. او به خصلت خردکننده «ستم آسیایی» اشاره و «میراث لعنتی بندگی آسیایی -چینی و برخورد شرمآور با انسان» را نکوهش کرده بود. لنین استواری درازمدت استبداد آسیایی را به «عناصر آشکارا پدرسالارانه و پیشاسرمایهدارانه و تحول ناچیز در امر کالا و تمایز طبقاتی» نسبت داده بود.3
تشخیص ویژگی جامعه آبسالار، بزرگترین مانع بر سر راه هر نوع طرح تحول تکخطی است. این ویژگیها، در صورتبندی الگوی تکامل چندخطی بسیار تعیینکنندهاند.
استبداد مبتنی بر مدیریت ارضی، بیگاری، مدیریت فعالیتهای بزرگ آبیاری و مهار آب، برای یک جامعه آبسالار ضروری هستند. جامعه آبسالار، نمونه برجسته رکود اجتماعی را به دست میدهد که جز تحت فشار خارجی، ساختارهای بنیادینش را رها نکرده است. تحول یا دگردیسی، متاثر از نیروهای داخلی یا دگرگونی در راستای فشار خارجی، به ضرورت، پیشرفتآمیز نیستند. جامعه آبسالار، در حال گذار، دست به خودابقایی میزند. ویتفوگل در ادامه به بررسی روسیه بلشویکی، شوروی کمونیستی و چین مائوئیستی میپردازد و این الگوها را الگوهای قهقرایی استبداد شرقی میداند که خطر رسیدن به آنها از پی متحول شدن برای کشورهای شرقی وجود دارد. او مینویسد پهنه آزادی به سرعت در حال کاهش است و نظام بردگی دیوانسالارانه دولتی دوسوم نوع بشر را دربر گرفته است و میپرسد که «آیا غرب میتواند از این تحول جلوگیری کند؟». در پاسخ، امکان تغییر دادن نتیجه این نبرد نظامی و عقیدتی- سیاسی به سود خود و از شکست، پیروزی ساختن را در گرو ارزیابی درست دو قضیه بردگی و آزادی میداند و کتاب را با این داستان تاریخی به قلم هرودوت پایان میدهد: «هیدارنس، کارگزار بلندپایه پارسی، به دو
فرستاده اسپارتی پیشنهاد کرد که اگر به شاه بزرگ و سرور مستبد پارس بپیوندند، در سرزمین مادریشان قدرتمند خواهند شد. آنها به این کارگزار گفتند تو تنها نیمی از قضیه را میدانی؛ نیم دیگرش در فراسوی آگاهی تو جای دارد. تو تنها زندگی بردهوار را درک میکنی و هرگز طعم آزادی را نچشیدهای. اگر میدانستی که آزادی چیست، ما را برای جنگیدن به خاطر آن، فرا میخواندی.»
به هر حال نظریه استبداد شرقی که با نقدهای فراوانی از جهت ترجمه و حتی متن سنگین و پیچیده مواجه شد، در پی بیان نوعی گفتمان است که بر اساس قول ویتفوگل در جوامع شرقی شایع شده و نظام توزیع قدرت سیاسی را تحت تاثیر قرار داده است. کتاب ویتفوگل، در 10 فصل در پی روشن کردن سویههای گوناگون جامعههای آبسالار بوده که ویژگی دستگاه سیاسی و ساختار اجتماعی آنها توتالیتاریسم است. در فصل نخست، با رویکردی بیشتر انسانشناختی به انسان، تاریخ و اقلیم جامعههای آبسالار پرداخته شده؛ در فصل دوم، تمرکز بر اقتصاد چنین جامعههایی بوده و در فصل سوم به ساخت قدرت و دستگاه سیاسی پرداخته شده است. در فصل چهارم به برخی ویژگیهای قدرت توتالیتر، دموکراسی گدامنشانه آن و نسبت چنین دیوانسالاریای با کارآمدی و خیرخواهی توجه شده و در فصل پنجم جنبههای منفی چنین نظامی، ارعاب تام، اطاعت تام و تنهایی تام بیشتر کاویده شده است. فصل ششم به ساختار
جغرافیایی-اجتماعی جامعههای آبسالار و ساخت مرکز -پیرامونی آن که ساختار نهادی را نمیپذیرد، اختصاص دارد. در فصل هفتم دوباره به وضعیت مالکیت و متفاوت بودن آن از مالکیت در غرب پرداخته شده و در فصل هشتم طبقات جامعه آبسالار بررسی شدهاند. فصل نهم بیشتر بحثی است نظری درباره خود نظریه «شیوه تولید آسیایی» و استبداد شرقی، که به نوشتههای مارکس، انگلس و لنین توجه دارد و در فصل دهم و پایانی هم به گذار جامعههای آبسالار در درازای تاریخ و چشمانداز پیش روی آنها پرداخته شده است.
پینوشتها:
1- نقد یوسف نراقی بر ترجمه کتاب استبداد شرقی / 2- کتاب استبداد شرقی از ویتفوگل، انتشارات ثالث، ترجمه محسن ثلاثی / 3- خلاصه و نقدی کوتاه بر کتاب «استبداد شرقی؛ بررسی تطبیقی قدرت تام»، علیمراد عناصری
دیدگاه تان را بنویسید