چالش سطل آب یخ
درسهای یک سطل آب
همه چیز از یک سطل آب یخ شروع شد و در مدت کوتاهی شبکههای اجتماعی آن را به یک کارزار بینالمللی تبدیل کردند.
همه چیز از یک سطل آب یخ شروع شد و در مدت کوتاهی شبکههای اجتماعی آن را به یک کارزار بینالمللی تبدیل کردند. چالشی که از ژانویه سال گذشته میلادی آغاز شد تا ضمن آن، مردم با بیماری مرگبار «ایالاس»، (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک) آشنا شوند و برای کمک به بیماران مبتلا به آن، کمکهای خود را به بنیادهای خیریه اهدا کنند.
چندان طول نکشید که چالش سطل آب یخ در ایران هم کلید خورد و پیش از همه، چهرههای سینمایی و ورزشی به آن پیوستند. تا پیش از این چالش، دستکم در کشور ما که موارد نادری از بیماری ایالاس وجود دارد کمتر کسی با این بیماری آشنا بود اما به مدد شبکههای اجتماعی همه چیز سریع پیش رفت. مردم عادی نیز یک به یک به این کمپین پیوستند، سطل آبی روی سر خودشان خالی کردند و از سه نفر دیگر نیز خواستند به این چالش بپیوندند و کمکهای خود را به بنیادهای حمایت از بیماران سرطانی یا بیماریهای خاص واریز کنند. چالش سطل آب یخ اما خود با چالشهای دیگری روبهرو شد. برخی در شرایط رویارویی با بحران کمآبی آن را اتلاف منابع آب دانستند. در چنین شرایطی روزنامهنگاران حوزه محیط زیست اولین کسانی بودند که با این استدلال به مخالفان چالش تبدیل شدند و برخی دیگر نیز به کپیبرداری از ایدههای غربی اعتراض کردند و یادآور شدند به جای حمایت از مبتلایان به بیماری ایالاس میبایست به فکر حمایت از آسیبدیدگان سونامی سرطان بود!
چالش سطل آب یخ درسهای دیگری هم برای کارشناسان حوزه ارتباطات و رسانه دربر داشت. اقدامی که در کمتر از یک ماه توانست نزدیک به 42 میلیون دلار کمک مالی به بنیاد ایالاس روانه کند دستکم نشان داد شبکههای اجتماعی در تاثیرگذاری بر افکار عمومی، جهتدهی به آن و راهاندازی حرکتهای اجتماعی به ابزاری بیرقیب تبدیل شدهاند.
البته در یک دهه گذشته شبکههای اجتماعی نقش مهمی در ایجاد حرکتهای اجتماعی و سیاسی ایفا کردهاند؛ از جنبش والاستریت و بهار عربی گرفته تا چالش سطل آب یخ.
این شبکهها به مدد نقش اطلاعرسانی و فراخوانی خود توانستهاند تجربیات شگفتانگیزی از مشارکت مردم در عرصههای مختلف را در تاریخ ثبت کنند.
کمپینهایی که در این شبکهها شکل میگیرد، غالباً با اتکا به هیجان و احساسات افراد گسترش پیدا میکند و سبب میشود مردم یکباره به انجام کارهایی تمایل پیدا کنند که در شرایط عادی میلی به انجام آن ندارند. لازم به ذکر است که بسیاری از کارشناسان این شبکهها را دام قدرتمند شهرتطلبی در عصر دیجیتال میدانند. همانطور که میبینیم این روزها هر کسی که میتواند در یک شبکه اجتماعی بنویسد، یا فیلم و عکسی به اشتراک بگذارد در مدت کوتاهی به فردی مشهور تبدیل میشود؛ گو اینکه این شهرت بسیار ناپایدار باشد. با این همه، بر کسی پوشیده نیست که چالشها و کارزارهایی که در حمایت از اقدامات انساندوستانه در شبکههای اجتماعی به راه میافتد قابل تقدیر و ارزنده است. اشتیاق عموم مردم برای پیوستن به این کارزارها و چالشها نیز پدیدهای است که میبایست از آن به بهترین نحو بهرهبرداری کرد.
با شناخت ماهیت و نحوه کارکرد این شبکهها میتوان مکانیسمهای مشابهی برای راهاندازی حرکتهای مردمی متناسب با نیازهای هر کشور طراحی کرد. به عنوان مثال در هندوستان به جای چالش سطل آب یخ، چالش سطل برنج با هدف حمایت از افراد بیبضاعت شکل گرفت و دامنه نفوذ آن در میان مردم و چهرهها بسیار گستردهتر از چالش نخست بود.
چالش سطل آب یخ، ایدهای بکر و عالی بود اما لازم بود در بستر فرهنگی کشور بازتعریف شود. در ایران موارد نادری از ابتلا به بیماری ایالاس وجود دارد بنابراین شاید بهتر بود رهبران فکری که در این حرکت انساندوستانه پیشگام شدند آن را به اقدامی برای رفع معضلات جدیتر در کشور تبدیل کنند. این درسی است که هنگام الگوبرداری از ایدهها در شبکههای اجتماعی، همواره باید در خاطرمان بماند.
دیدگاه تان را بنویسید