چرا ایرانیان پرخاشگر شدند
بیکاری و خشونت
مساله خشونت در ایران از حد یک مساله اجتماعی عبور کرده و امروز دیگر به آسیبی اجتماعی بدل شده است.
مساله خشونت در ایران از حد یک مساله اجتماعی عبور کرده و امروز دیگر به آسیبی اجتماعی بدل شده است. با بررسی پروندههای قضایی ایران، متاسفانه با جامعهای خشن روبهرو میشویم. خشونت حالتی از رفتار است که با استفاده از زور فیزیکی یا غیرفیزیکی، فرد خشن خواستهاش را به دیگران تحمیل میکند. رفتار خشونتآمیز میتواند در سطح آگاهانه یا ناآگاهانه صورت گیرد و توام با حالتی جسمانی، جنسی و روانی باشد. در ادامه به برخی از دلایلی که به بروز چنین آسیبی میانجامد، اشاره خواهد شد. اولین مساله ناکافی بودن آموزش شهروندی و عدم کسب مهارتهای زندگی است. بسیاری از جوانان ما مهارتهای تصمیمگیری، برقراری ارتباط موثر، حل مساله و مسوولیتپذیری را ندارند. صرفنظر از مباحثی که در سطوح علوم پایه و عالی تدریس میشود، هیچگاه شیوههای همسرداری و فرزندپروری آموزش داده نمیشود. یا هنگام رانندگی با سبقت بیجا یا بوق زدن بیمورد راننده دیگر مواجه میشوید که خود، نوعی رفتار خشونتآمیز محسوب میشود و حاکی از عدم آموزش مناسب در این زمینه است. مساله دیگر اعتیاد و توهمزایی مواد روانگردان است که طی سالهای اخیر با ورود مواد مخدر صنعتی، الگوی مصرف مواد نیز در جامعه تغییر کرده است، بهطوریکه مصرف مواد سنتی مانند تریاک، شیره و حشیش به مصرف مواد صنعتی همچون هروئین، کراک و شیشه گرایش پیدا کرده و این در حالی است که استفاده از مواد روانگردان عامل بسیاری از خشونتها و قتلهای ناخواسته میشود. در عین حال، وضعیت نامناسب اقتصادی روی افراد جامعه فشار روحی و روانی ایجاد میکند. نرخ بالای بیکاری جوانان بهویژه در گروه سنی ۱۷ تا ۳۰ سال، فرد را مستعد آن میکند که ناکامیهای پیدرپی خویش را در قالب خشونت بروز دهد. گذراندن نامناسب اوقات فراغت مساله دیگری است که باید به آن توجه کرد. نبود برنامهریزی کلان برای اوقات فراغت در کشور باعث کاهش قدرت کنترل افراد بر رفتارشان میشود، بهگونهای که ممکن است فرد، بر اثر یک حادثه و بدون برنامه قبلی دست به جنایت بزند. در کنار این مسائل، بالا بودن استرس به کاهش کنترل رفتار افراد جامعه و افزایش خشونت آنها میانجامد. استرس در سطح جهانی رو به افزایش گذاشته و ایران نیز از این موج، بینصیب نمانده است. همین عامل زندگی انسانها را هر روز پیچیدهتر میکند. هماکنون جامعه ما در وضعیتی قرار دارد که زنان برای خود، موقعیت جدیدی تعریف میکنند و مردان در پذیرش آن مقاومت میورزند و این موضوع به افزایش استرس در خانوادهها دامن میزند. زمینهسازی جهت تقویت باورهای دینی و تشویق به رعایت دستورات دینی در خصوص رعایت حقوق دیگر انسانها بهویژه زنان و نیز یادآوری نظام حسابرسی بر اعمال و رفتار در دادگاه عدل الهی در کاهش جرائم موثر خواهد بود. نباید فراموش کرد که خانوادهها به صورت هستهای و سست شدهاند و شبکههای خویشاوندی امروزه کمرنگ شده و استحکام خانوادهها کاهش یافته است. در کلانشهرها مردم به قدری درگیر زندگی روزمره خویشاند که خانواده بهصورت هستهای رها شده و حمایتی از بیرون ندارد. این کاهش حمایت خانوادگی به خشونتها افزوده است. یکی از مهمترین و آشکارترین آسیبهای فیلمها و برنامههای شبکههای ماهوارهای و بازیهای رایانهای غربی، افزایش خشونت در جامعه است. گسترش بیحد و حصر استفاده از شبکههای ماهوارهای و مبتذل در بین خانوادهها، کودکان و نوجوانان و نسلهای بعد را به سمت بیبندوباری و از خودبیگانگی فرهنگی از نوع مسائل جنسی و خشونت میکشاند. حال بهمنظور جلوگیری از هرگونه رفتار خشونتآمیز و پرخاشگرانه، تربیت افرادی که بر تکانشگری خود غلبه کنند و دارای مهارت حل مساله در روابط بین فردی باشند. از سوی دیگر، میتوان انتظار داشت که با ایجاد شغل و کسب درآمد مناسب و کاهش نرخ بیکاری، شاهد کاهش پرخاشگریها در سطح جامعه باشیم. آموزش مهارتهای شهروندی در نظام آموزشی تحصیلی و فراگیری تکنیکهای زندگی تفاهمآمیز به کودکان و نوجوانان بهرغم داشتن نظرات متضاد و متفاوت نیز بسیار ضروری به نظر میرسد. در این میان، قطعاً رشد و توسعه سازمانهای مردمنهاد و NGO ها نیز در زمینه مقابله با خشونت و رفتارهای پرخاشگرانه بیتاثیر نیست.
دیدگاه تان را بنویسید