داریوش فرهنگ از دغدغههایش درباره سلامت روحی مردم میگوید
اگر بکوشیم با یک گل هم بهار میشود
نقشی که هنرمندان میتوانند برای ارتقای سلامت روحی مردم و رفع مشکلات شهری در جامعه ایفا کنند، موضوعی بود که برای بررسی بیشتر آن با داریوش فرهنگ، کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر سینما و تئاتر گفتوگو کردیم.
نقشی که هنرمندان میتوانند برای ارتقای سلامت روحی مردم و رفع مشکلات شهری در جامعه ایفا کنند، موضوعی بود که برای بررسی بیشتر آن با داریوش فرهنگ، کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر سینما و تئاتر گفتوگو کردیم. این هنرمند سال گذشته به دنبال ساخت سریالی با موضوع خشکسالی به سیستان و بلوچستان سفر کرد و از نزدیک در جریان بحرانهای زیستمحیطی این منطقه قرار گرفت. فرهنگ معتقد است کمبود رفاه نسبی در کشور مسبب بسیاری از بیماریهای روحی روانی مردم میشود.
یکی از مباحث این روزهای فضای اجتماعی، سبک زندگی، آلودگیهای محیط زندگی و بافت شهری و در یک کلام، روند سلامت ایرانیان است. این مساله چرا به دغدغهای فراگیر تبدیل شده است؟
تن و جان آدمی به هم مربوط است، این دو از هم تغذیه میکنند. اگر یک قسمت جسم به درد بیاید روحش خراش پیدا میکند. نمیتوان در حوزه سلامت حرف زد، ولی روح و روان آدمی را نادیده گرفت. من زمانهای قدیم وقتی که یک نوجوان بودم، یادم میآید صحبت از مالاریا، سل و حصبه بود. تقریباً در هر کوچه و محلهای یکی پیدا میشد که این بیماریها را داشته باشد. اما با پیشرفت علوم پزشکی این بیماریها تقریباً ریشهکن شد. من یادم نمیآید در نوجوانی بهندرت از سرطان چیزی شنیده باشم. اما امروزه در کشور ما چند خانواده میشناسیم که یکی از افراد آن سرطان نداشته باشد؟ آیا این طبیعی است؟ من سوال میپرسم. این سرطانها فقط به دلیل آلودگی هوا و بنزین و دخانیات است؟ حتماً اینطور نیست. دلیلش مشکلات روحی و استرسزا است.
یعنی به نظر شما گرفتاریهای امروز مردم باعث شد سلامت روحی و روانی در کشور به یک بحران تبدیل شود؟
بله، همینطور است. جامعه ما نشاط ندارد. بیکاری، تورم و گرانی وجود دارد. روحیه و امید کمرنگ شده است. چرا سرطان در این چند سال این رشد غیرطبیعی را داشته؟ چرا سکته در کشور ما این همه زیاد شده؟ چرا این همه سکته در سنین جوانی در کشور ما اتفاق میافتد؟ جوانهایی که نه دخانیات مصرف میکنند و نه به ماده دیگری معتاد هستند. من شخصاً معتقدم برخی از اینها ناشی از فسادهای مالی است که سرطان و سکته مردمان را روزبهروز بیشتر میکند.
مقصر اصلی این ماجرا و اتفاقاتی که افتاد، چه کسی است؟ بیتوجهی مردم به زندگی سالم یا عدم نظارت مسوولان؟
مشکل ما مساله مدیریت است. ناهماهنگی وزارتخانهها با سازمانها با هم مسالهساز شد. مثلاً سالهاست با بهزیستی، وزارت بهداشت، نیروی انتظامی و شهرداری در مورد متکدیان شهر و خانوادههای بیسرپرست صحبت میشود و هرکدام تقصیر را گردن دیگری میاندازند و میگویند این مساله در محدوده کاری ما نیست. به هر حال نتیجه این کارها چه میشود؟ پنهان کردنها فقط کار را به تاخیر میاندازد؟ چرا راه چاره پیدا نمیکنیم؟ به نظر من سرطان جان و سرطان مال در قبال این همه بیعدالتی آشکار، یکی شده است. حالا از پنهانکاریها بگذریم، چه شده است که باعث شده این مردمان نجیب اینهمه مشکلات را متحمل شوند.
اما بدنه اجتماع، با سرعت در معرض آسیبهای سیاسی و اقتصادی است.
ما هم جزو همین مردم هستیم. اینهمه اخبار اختلاس و آسیبهای اجتماعی، محیط زیستی و درمانی را هر روز مردم در کنار کاستیهای اقتصادی مانند بیکاری و رکود میشنوند، فکر میکنید استرس و مریضی نمیآورد؟ مریضی جان بیشتر از مریضی جسم آزاردهنده است. آمارهای طلاق، بیکاری و اعتیادها را ببینید. چرا فقط در شعارها میگوییم کشور ما بیشترین آمار جوان را در دنیا دارد؟ چه کردیم برای جوانها؟ متوجه شدیم این جوانها چه میخواهند؟ چه در پیش دارند؟ چه تحصیلکرده چه غیرتحصیلکرده.
شما فکر میکنید فرهنگ توجه به زندگی سالم چطور باید همهگیر شود؟ چطور میتوان آگاهی مردم را در این زمینه افزایش داد؟
صحبت از کمبود رفاه نسبی از کمی بالاتر از خط فقر است. بنابراین نمیتوانیم از مردم توقع داشته باشیم رعایت تغذیه سالم را بکنند. این حرف خندهدار است. چون اکثر مردم گرفتار حداقلترین نیازهای خود هستند. این حرفها به درد روزنامهها میخورد و به درد کشورهایی که جمعیت کمتری دارند و رفاه آنها بیشتر از کشور ماست و درآمد سرانه بیشتری دارند. من کشورهایی را دیدهام که مردم آنها در رفاه زندگی میکنند، این جملات شعاری به درد آنها میخورد. به درد مردم ما نمیخورد ما اول باید مسائل اقتصادی، گرانی، تورم، بیکاری، امید و آینده را درست کنیم و بعد به شعار برسیم. حالا که جهان مجازی و واقعیت در حال نزدیک شدن به یکدیگر هستند، باید این دو را با هم ترکیب کرد و از طریق آن فرهنگ، استفاده صحیح از آب را که نعمتی قابل ستایش و احترام است، ترویج دهیم. فردفرد ما باید مشکل قحطی و کمبود آب و بحرانهای زیستمحیطی را جدی بگیریم و یادمان باشد، سرتاسر این کشور در حال خشک شدن است. من، دولت، مجلس، همه و همه در
برابر رفع این مشکلات در برابر نسل آینده متعهد و مسوول هستیم. به مردمم میگویم راستگو باشید. همچنان که کویر و افسانهها راستگو هستند، پس آنچه میاندیشید بیان کنید و آنچه را بیان میکنید، عمل کنید. من افتخار میکنم ایرانیام و با همه خشکسالیها و مشکلات، وجه مثبت زندگی را برای ترویج به انگیزه بخشیدن به این ملت دنبال خواهم کرد. قدیمیها میگفتند با یک گل بهار نمیشود، اما من فکر میکنم گاهی با تلاش شخصی با یک گل بهار میشود.
چگونه میشود این مطالبه را ایجاد کرد که نهادهای نظارتی و مسوول در حوزههایی که مرتبط با سلامتی روح و جسم جامعه است پیگیرانهتر عمل کنند؟
من شخصاً معتقدم در این یکی دو سال وزارت بهداشت اقدامات خوبی کرده است، اما وظایف را نباید به حساب امتیاز آورد. این کارهایی که انجام شده است، وظیفه وزارت بهداشت، شهرداری و بهزیستی است، اینها وظیفه دولت و مجلس است. وظیفه مجلس این است که میان بیمه و بیمارستان و بهداشتها هماهنگی به وجود بیاورند. وقتی کوچکترین اقدامی صورت میگیرد ما خوشحال میشویم، که چقدر خوب که دارند برای اکثر مردم بیمه درست میکنند که بتوانیم از پس مخارج درمانی برآییم. اما زندگی کردن فقط زندهبودن و زنده ماندن نیست.
فکر میکنید فعالیتهای مدنی سینماگران تا چه حد میتواند دستاورد موثری در زمینه معضلات اجتماعی و بحرانهای زیستمحیطی داشته باشد؟
بدون شک عملکرد سینما و سینماگران در این زمینه موثر است. نقش موثر هنرمندان در جوامع مختلف به نوع فعالیتهای آنها در نهادهای مدنی بستگی دارد. فعالیتهایی مثل حضور در انجمنهای مردمی که در سطوح مختلف به افزایش دانش و نگرش فکری و اجتماعی مردم کمک میکند. قاعدتاً هنرمندان از طریق فعالیتهای مدنیشان میتوانند در جامعه ایفای نقش کنند؛ نقشی که اگر به صورت جدی حمایت شود میتواند میان گروههای مختلف فکری اتحاد و انسجام خوبی ایجاد کند و بسیاری از مشکلات را از بین ببرد یا کاهش دهد. اما هنرمندان زمانی میتوانند توانایی خود را از راههای مختلف در اختیار جامعه قرار دهند که احساس آرامش و امنیت کنند. نهتنها در ایران که در اکثر کشورهای دنیا فعالیتهای مدنی مستلزم وجود فضای امن و آرام اجتماعی است؛ فضایی که نقد و اظهارنظرهای مختلف در آن شنیده شود و مورد استفاده قرار گیرد. اگر امنیت لازم در فضای جامعه برای هنرمندان فراهم شود، بدون شک دیدگاههای کارشناسی این افراد برای حل خیلی از
معضلات و مشکلات اجتماعی موثر خواهد شد. باید دستاورد سینما این باشد که بحرانهای محیط زیست جدی گرفته شود، به طوری که یک قطره آب را با دیگری تقسیم کنیم و به آن احترام بگذاریم؛ جمله معروفی از قدیمیها به جای مانده که میگویند آب یعنی آبادانی. من یک ایرانیام و برای آبادانی کشورم هر کاری از دستم بربیاید انجام خواهم داد، مردم ما نیز باید دو چیز را آویزه گوش و جان خود کنند، اول میراث فرهنگی که معنا و مفهومش هویت تاریخ، ریشه و سرگذشت گذشته و حال و آینده بوده و دوم میراث منابع طبیعی، که به میراث فرهنگی اضافه میشود و از طریق آن میتوانیم چیزهای نادیده، ناشنیده و کشفنشدهای را کشف کنیم که نهتنها برای ایرانیان بلکه برای جهانیان جذاب است.
دیدگاه تان را بنویسید