بررسی هزینههای فرسایش خاک در گفتوگو با محمد درویش
خاک ایران چقدر میارزد؟
جمعیتی که در حال حاضر در ایران زندگی میکند، با این نوع نگاه مصرفی که وجود دارد، تقریباً دو برابر ظرفیت زیستی کشور است. به همین دلیل یا بهتر است سرعت رشد جمعیتمان را کاهش دهیم یا اینکه رفتار مردم ایران را نسبت به محیط زیست تغییر دهیم.
اگر سالانه دو میلیارد تن خاک در ایران فرسوده شود، با قیمت تخمینی 28 دلار برای هر تن، هزینههای فرسایش خاک معادل 56 میلیارد دلار برآورد میشود، اما ارزش واقعی خاک سرزمین ما چقدر است و این برآورد بر چه اساسی صورت گرفته است؟ محمد درویش، مدیرکل دفتر آموزش و مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست، که سالهاست در زمینه حفاظت از محیط زیست فعالیت میکند، معتقد است «ارزش واقعی این خاک بسیار بیشتر از این 56 میلیارد دلار است.» او میگوید: «این قیمت با توجه به ارزش کانیهای فلزی که در خاک وجود دارد، محاسبه شده است. در حالی که اگر بخواهیم ارزش واقعی خاک را حساب کنیم با توجه به اینکه خاک بستر رشد گیاهان و تولید غذاست، این ارزش میتواند به مراتب بیشتر باشد، اما از نظر اقتصاد بازاری اگر فقط وزن کانیهای فلزی مثل مس، کروم، آهن، منگنز و... را که در خاک وجود دارد، در نظر بگیریم، هر تن از خاک معادل 28 دلار از این فلزات را دربر میگیرد. بر همین اساس گفته میشود ارزش هر تن خاک معادل 28 دلار است و با توجه به اینکه سالانه دو میلیارد تن فرسایش خاک در کشور ما رخ میدهد و حاصلضرب این دو میلیارد تن در آن 28 دلار معادل 56
میلیارد دلار است، گفته شده که هزینههای فرسایش خاک در ایران به 56 میلیارد دلار میرسد.»
با توجه به اهمیتی که خاک در اکوسیستم و محیط زیست و همچنین در کشاورزی دارد، شنیدن خبرهای مربوط به فرسایش خاک به نگرانی منجر میشود. اساساً با شرایط زندگی انسان امروز، فرسایش خاک تا چه حد طبیعی است؟
بسته به اینکه ما در چه سرزمینی زندگی میکنیم و آن سرزمین تا چه اندازه کوهستانی و پرشیب است و ارتفاعات جوان دارد یا ندارد، نرخ طبیعی فرسایش خاک تغییر میکند. سرزمینی که ما در حال حاضر در آن زندگی میکنیم، در فلات ایران و در عرض بین 25 تا 40 درجه نیمکره شمالی قرار دارد. در این سرزمین میزان فرآیند جابهجایی خاک یا فرسایش یا از دست رفتن خاک دست کم شش برابر میزان فرآیند خاکسازی است و این مساله است که وضعیت را خطرناک میکند. ممکن است در سرزمینی به عنوان مثال فرسایش خاک یک میلیارد تن باشد، اما تولید خاک آن سرزمین هم در همان حدود 600 تا 700 میلیون تن باشد و به همین دلیل وضعیت فرسایش خاک خیلی نگرانکننده نباشد، ولی ما در حال حاضر در ایران با دو میلیارد تن فرسایش خاک مواجه هستیم و چیزی حدود 300 تا 350 میلیون تن خاکسازی داریم. این مساله در درازمدت میتواند بسیار نگرانکننده باشد. با توجه به اینکه
هر تن خاک 28 دلار ارزش دارد، ما در واقع سالی 56 میلیارد دلار از دست میدهیم و این 56 میلیارد دلار چند برابر درآمد نفتی ماست. البته درآمد نفتی را میتوان در یک یا دو سال جبران کرد، اما در کشور ما بین 300 تا 1100 سال طول میکشد تا یک سانتیمتر خاک تولید شود. بر همین اساس اگر واقعاً بخواهیم ارزشگذاری اقتصادی کنیم، قیمت چیزی که ما داریم از دست میدهیم به مراتب حتی بیشتر از 56 میلیارد دلار است به ویژه اگر یادمان باشد که خاک در واقع ریشهگاه است و سرزمینی که خاک نداشته باشد یعنی تولید ندارد و احتمالاً در آینده دچار بحرانی جدی به نام بحران امنیت غذایی خواهد شد. از سوی دیگر هیچ کشوری به سرزمینی که خاک نداشته باشد، خاک صادر نمیکند. ممکن است ما بتوانیم آب وارد کنیم، اما مسلماً نمیتوانیم خاک وارد کنیم. پس بحران فرسایش خاک در کشور ما تهدیدی بسیار جدیتر است و متاسفانه ما متوجه میزان اهمیت و جدیت این بحران و تهدید آن نیستیم.
در حال حاضر مساله فرسایش خاک در ایران چه وضعیتی دارد و این وضعیت واقعاً چقدر بحرانی و نگرانکننده است؟
مطابق گزارشی که انجمن علوم خاک ایران منتشر کرده، در حال حاضر وضعیت فرسایش خاک در ایران بهطور متوسط دو میلیارد تن در سال است که سه برابر متوسط آسیا و بالاترین نرخ در کره زمین محسوب میشود.
گفته میشود هزینه فرسایش خاک در ایران از درآمد نفتی کشورمان پیشی میگیرد. در تشریح این برآورد عنوان شده که سالانه بین دو تا چهار میلیارد تن خاک در ایران فرسوده میشود. بنابراین با قیمت تخمینی 28 دلار برای هر تن، هزینههای فرسایش خاک بین 56 میلیارد تا 112 میلیارد دلار است، در حالی که ایران در سال 2014 بالغ بر 6 /53 میلیارد دلار از صادرات نفت بهدست آورده است. به نظر شما، هزینه فرسایش خاک در ایران چقدر است؟ قیمت تخمینی 28 دلار برای هر تن خاک بر چه اساسی محاسبه شده و این برآورد چگونه به دست آمده است؟
این قیمت با توجه به ارزش کانیهای فلزی که در خاک وجود دارد، محاسبه شده است. در حالی که اگر بخواهیم ارزش واقعی خاک را حساب کنیم با توجه به اینکه خاک بستر رشد گیاهان و تولید غذاست، این ارزش میتواند به مراتب بیشتر باشد، اما از نظر اقتصاد بازاری اگر فقط وزن کانیهای فلزی مثل مس، کروم، آهن، منگنز و... را که در خاک وجود دارد، در نظر بگیریم، هر تن از خاک معادل 28 دلار از این فلزات را دربر میگیرد. بر همین اساس گفته میشود ارزش هر تن خاک معادل 28 دلار است و با توجه به اینکه سالانه دو میلیارد تن فرسایش خاک
در کشور ما رخ میدهد و حاصلضرب این دو میلیارد تن در آن 28 دلار معادل 56 میلیارد دلار است، گفته شده که هزینههای فرسایش خاک در ایران به 56 میلیارد دلار میرسد. با این حال مجدداً تاکید میکنم که ارزش واقعی این خاک بسیار بیشتر از این 56 میلیارد دلار است.
شما از ارزش واقعی این خاک و از هزینههای فرسایش خاک کشورمان چه برآوردی دارید؟
من فکر میکنم دست کم باید عدد 56 میلیارد دلار را که به عنوان هزینه فرسایش خاک مطرح میشود در پنج ضرب کنیم و پنج برابر این عدد را به عنوان خسارت در نظر بگیریم تا متوجه هزینه واقعی این فرسایش شویم.
علت اینکه گفته میشود نیمی از روخاک (topsoil) در کره زمین در 150 سال گذشته از بین رفته است، چیست و در فرآیند فرسایش خاک دقیقاً چه اتفاقی رخ میدهد؟
به دلیل افزایش عملیات تکنوژنیک یعنی عملیات انسانساخت، فعالیت ماشینآلات، جادهسازی، عبور خطوط لوله، ویلاسازی، تغییر کاربری اراضی از جنگل به کشاورزی و از کشاورزی به ویلا در سطح کره زمین نرخ جابهجایی خاک افزایش یافته است. البته این مساله یک اپیدمی جهانی است، ولی در برخی کشورها مانند کشور ما این وضعیت حادتر و جدیتر شده است.
خاک ایران چه ویژگیهایی دارد که وضعیتش با کشورهای دیگر تا این حد متفاوت شده است؟ آیا صرفاً دستکاریهای ما باعث بحرانی شدن وضعیت فرسایش خاک شده یا اینکه ویژگیهای خاک کشورمان نیز در تشدید خطر فرسایش خاک موثر بوده است؟
ما کشوری هستیم که اصطلاحاً از نظر عمر زمینشناسی دارای کوهستانهای جوان هستیم به این معنی که زمینهای ما شیب بسیار تندی دارند. اگر این شیب تند از پوشش گیاهی عاری شود، خاک بهسرعت حرکت میکند و جابهجا میشود. ما به دلیل فشار بیش از حد دام در مراتع و بهویژه در مراتع کوهستانی، به دلیل قطع بیرویه درختان جنگلی در زاگرس، هیرکانی و ارسباران برای تامین نیازهای معیشتی، چوب و برای مصارف گرمایشی و همچنین به دلیل تغییر کاربری اراضی و تجاوز اراضی کشاورزی به جنگلها این نرخ فرسایش طبیعی را بهشدت افزایش دادهایم چون پوشش گیاهی سطح خاک را از بین بردهایم. درباره ویژگی خاص خاک کشور ایران باید این نکته را مطرح کرد که خاکی که به عنوان مثال اغلب کشورهای اروپایی دارند به اسیدی بودن تمایل دارد و ph آن کمتر از هفت است، ولی ph خاک ایران بیشتر از هفت است و تمایل به قلیایی بودن دارد به دلیل
اینکه ما در یک اقلیم بیابانی به سر میبریم و متاسفانه به دلیل کمبود ریزشهای آسمانی و کمبود رطوبت، میانگین تولید هر سانتیمتر خاک در ایران دست کم سه تا چهار برابر تولید هر سانتیمتر خاک در کره زمین است. فقط در مناطق شمالی ایران است که فرآیند خاکسازی سرعت نسبتاً بیشتری دارد و شکلگیری هر سانتیمتر خاک بین 100 تا 300 سال طول میکشد، اما در مناطق مرکزی و در برخی از مناطق جنوبی کشورمان تا 1100 سال طول میکشد تا یک سانتیمتر خاک شکل بگیرد.
به مساله از بین بردن پوشش گیاهی و مراتع بر اثر دامپروری اشاره کردید، اما یکی از مهمترین و گستردهترین مشاغل ایران مشاغل مربوط به دامپروری و کشاورزی است. استفاده بیرویه از آبهای زیرزمینی و مراتع پیوسته در خبرها و تحلیلها به عنوان اصلیترین عوامل دامنزننده به بحران آب و خاک مطرح میشوند. چگونه میتوان تعادل را در این زمینه رعایت کرد تا هم دچار مسائل اقتصادی و مشکلات معیشتی نشویم و هم از محیط زیست محافظت کنیم؟
در این زمینه باید چند راهکار را بهطور همزمان اجرا کرد. یکی اینکه از تکنولوژی و علم روز استفاده کنیم؛ به سمت دامداریهای صنعتی مدرن برویم و تولید در واحد سطح را افزایش دهیم. کار دیگری که باید انجام بدهیم این است که ذائقه غذایی ایرانیان را تغییر و سهم گوشت را در مصرف غذایی مردم کشورمان کاهش دهیم چون اصولاً فرآیند تولید گوشت یک فرآیند آببر است و برای تولید هر کیلوگرم گوشت گاو، 15 هزار و 500 لیتر آب مصرف میشود و همچنین در این فرآیند مقدار زیادی گازهای گلخانهای هم منتشر میشود آن هم در شرایطی که ما در کشورمان بحران کمبود آب داریم و بهشدت در معرض فرآیندهای تغییر اقلیم هستیم.
انجام دادن کار فرهنگسازی در کنار علمی کردن دامداریها میتواند بسیار موثر باشد. در عین حال ما به جای اینکه تلاش کنیم همه نیازهای گوشتی خودمان را در داخل کشور تولید کنیم که به معنای مصرف بیرویه آب و تولید بیرویه گازهای گلخانهای است، باید به سمت کسب و کارهای سبز و معیشتهایی برویم که کمترین وابستگی را به منابع آب و خاک دارد و با پولی که به دست میآوریم، گوشت مورد نیازمان را از خارج از کشور وارد کنیم.
ایران سرزمین وسیعی است، اما منابع آن محدودند. آیا جمعیت 80میلیونی کشور باعث تشدید بحرانهای زیستمحیطی میشود یا با سیاستهای تعادلبخش میتوان با وجود این جمعیت بالا، از محیط زیست و آب و خاک کشور محافظت کرد؟ میتوان گفت افزایش جمعیت در ایران به منزله نقض قوانین طبیعی است؟
جمعیتی که در حال حاضر در ایران زندگی میکند، با این نوع نگاه مصرفی که دارد، تقریباً دو برابر ظرفیت زیستی کشور است. به همین دلیل یا بهتر است سرعت رشد جمعیتمان را کاهش دهیم یا اینکه رفتار مردم ایران را نسبت به محیط زیست تغییر دهیم. اگر ایرانیان یاد بگیرند که از خودرو شخصی کمتر استفاده کنند، اگر یاد بگیرند تا جایی که امکان دارد از کیسههای پلاستیکی استفاده نکنند، اگر یاد بگیرند مصرف پروتئین حیوانی را در سبد غذایی خودشان کاهش دهند، اگر یاد بگیرند و متعهد شوند که برای دو طبقه جابهجایی از آسانسور استفاده نکنند، اگر متعهد شوند که سیگار نکشند و اگر متعهد شوند که از دوچرخه یا پیادهروی برای جابهجایی بیشتر استفاده کنند، آن وقت میتوانیم امیدوار باشیم که شمار و تعداد ایرانیان را در همین اقلیم و با همین امکانات افزایش دهیم،
اما در شرایطی که در شهری مانند تهران که دو و نیم میلیون خانوار در آن در حال زندگی هستند، شش میلیون خودرو وجود دارد؛ یعنی هر خانواده بهطور متوسط دو تا سه خودرو دارد و این روند دارد در سطح کشور نیز گسترش پیدا میکند، به نظر نمیرسد آینده چندان امیدبخشی وجود داشته باشد و در این شرایط خود افزایش جمعیت یکی از بزرگترین تهدیدهای زیستی ایران است.
شما در جایی گفتهاید: «خیلی از کشورها در دنیا هستند که حتی همین هفت درصد پوشش جنگلی ما را هم ندارند اما بحرانهایی را که ما داریم در حوزه محیط زیست ندارند. چرا که چیدمان توسعهشان را بر مبنای واقعیتهای سرزمین خودشان طراحی کردهاند.» به نظر شما اصلیترین راهکاری که ایران برای تطبیق چیدمان توسعه با واقعیتهای سرزمینیاش دارد چیست؟
اصلیترین راهکار این است که تلاش کنیم پستهای مهم و راهبردی کشور را به دست متخصصان بسپاریم و همچنین تلاش کنیم خردمندی را بر مدیریت حاکم بر کشور غلبه دهیم. مدیریت حاکم بر کشور باید بر اساس دانش تحکیم و توسعه پیدا کند. اگر چنین شود، کاهش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک میتواند در دستور کار قرار گیرد، در آن صورت ما به سمت استفاده از انرژیهای نو مثل انرژیهای خورشیدی، بادی، زمینگرمایی و جزر و مدی و همچنین به سمت بالفعل کردن ظرفیت 4800 متر مرز آبیمان، به سمت احیای جاده ابریشم و احیای مزیتهای بازرگانی کشور حرکت خواهیم کرد. در آن صورت ما میتوانیم از جذابیتهای طبیعی کشورمان که جزو پنج کشور نخست دنیاست و جذابیتهای تاریخی ایران که جزو 10 کشور نخست جهان است پول بسازیم.
همچنین به این ترتیب ما میتوانیم با کمترین نیاز به حفر چاه بیشتر، به تامین آب بیشتر و به تخریب خاک بیشتر، مردم بسیار ثروتمندی باشیم. بهخصوص اگر یادمان باشد یکششم از خاک ایران اگر به سلولهای فتوولتاییک مجهز باشد، میتواند نیاز انرژی کل مردم جهان را تامین کند. بنابراین ما نهتنها میتوانیم نیازهای انرژی خودمان را تامین کنیم، بلکه میتوانیم بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده انرژی و ثروتمندترین مردم منطقه باشیم.
در زمینه محافظت از خاک، تجربه کدام کشورها میتواند برای کشور ما الگو باشد؟
بلژیک در این زمینه بسیار خوب کار کرده است و در واقع قطب علمی خاکشناسی جهان است. استرالیا در رتبه بعدی قرار میگیرد. برخی از ایالتهای آمریکا نیز در این حوزه خیلی خوب کار کردهاند و تجربههای خوبی دارند؛ کالیفرنیا بعد از بحرانهای جدی که برایش به وجود آمده، بیشترین پژوهشها را در این زمینه کرده است. ما میتوانیم از تجربههای تلخی که در کشورهای دیگر رخ داده درس عبرت بگیریم و آن راه را دوباره طی نکنیم.
علاوه بر فرسایش خاک، آلودگی خاک و شور شدن خاک نیز از مسائل زیستمحیطی ایران هستند. خاک ایران از نظر این دو عامل در چه وضعیتی است و این مسائل چه اثراتی بر اکوسیستم دارند؟
آلودگی خاک سبب شده است محصولات غذایی که به دست میآید محصولات غذایی چندان سالمی نباشد و همین مساله به رشد انواع و اقسام بیماریها و سرطانها در کشور منجر شده است به نحوی که ما مجبوریم سالانه مبالغ قابل توجهی برای خرید داروهای ضد سرطان بپردازیم. گزارشهایی که از برخی مناطق جنوبی تهران میرسد، حکایت از این دارد که میزان سرب یا برخی از فلزات آلاینده دیگر در محصولات کشاورزی تا چند برابر حد مجاز است یا میزان سمومی که مصرف آنها سالهاست قدغن شده، هنوز در برخی از اقلام و میوهها در میدان ترهبار تهران گزارش میشود؛ موضوعی که نشاندهنده این است که این سموم وارد خاک شده و از طریق خاک دارد جذب انواع و اقسام میوهها میشود. این مساله میتواند فوقالعاده خطرناک باشد چون ما میتوانیم کمبود آب را طی دو، سه سال جبران کنیم اگر بارندگی خوب باشد، اما آلودگی خاک فرآیندی است که نمیشود به حل آن در طول عمر یک نسل هم امیدوار بود.
علت آلودگی خاک در ایران استفاده از همین سمومی است که به آن اشاره کردید یا دلایل دیگری هم در این زمینه وجود دارد؟
آلودگی خاک در کشور ما چند علت دارد. مهمترینش مصرف بیرویه سموم و همچنین ورود پسابهای آلوده صنایع به آبهای زیرزمینی کشاورزی است که سبب تشدید این آلودگیها میشوند.
چرا گفته میشود بحران خاک در ایران جدیتر از بحران آب است؟ این دو بحران چه ارتباطی با هم دارند؟
بحران آب روی بحران خاک تاثیر میگذارد و بحران خاک روی بحران آب اثر میگذارد. وقتی ما در بالادست سد میزنیم و تالابها را در پاییندست خشک میکنیم، در واقع چشمههای تولید گرد و خاک ایجاد میکنیم و چشمههای تولید گرد و خاک یعنی فرسایش بیشتر، یعنی خشکی بیشتر، یعنی نابودی پوشش گیاهی و زمانی که پوشش گیاهی نابود میشود، یعنی ظرفیت گرمایی ویژه منطقه کاهش پیدا میکند، یعنی ریزشهای آسمانی کم میشود و یعنی بارانی که اتفاق میافتد به جای اینکه فرصت نفوذ در دل زمین را پیدا کند، متاسفانه منجر به فرسایش پاشمانی میشود و نرخ سیل را افزایش میدهد. بنابراین این دو روی هم اثر میگذارند، اما با توجه به اینکه ما به هر حال میتوانیم کمبود آب را از طریق تکنیکهایی مثل آبشیرینکن، بازچرخانی آب و حتی واردات آب تامین کنیم، اما درباره خاک چنین اتفاقی نمیافتد، پس بحران خاک به مراتب جدیتر از بحران آب است.
سهم مردم در زمینه محافظت از خاک و محافظت از محیط زیست چگونه میتواند محقق شود؟ مردم چگونه میتوانند در این زمینه مشارکت بیشتری داشته باشند و از مسوولان مطالبه مناسبی داشته باشند؟
بهترین کمکی که مردم میتوانند داشته باشند این است که مطالعه کنند، دانش خودشان را بالا ببرند و ببینند که چرا حفظ خاک و حفظ محیط زیست باید اولویت نخستشان باشد. وقتی این اتفاق بیفتد، در بزنگاههایی که قرار است نمایندگانی را انتخاب کنند که قرار است وارد صحن بهارستان یا ساختمان پاستور یا ساختمان بهشت شوند، نمایندگانی را انتخاب میکنند که دغدغه محیط زیست در آنها جدی است و تصمیماتی نمیگیرند که به تخریب محیط زیست و تشدید تخریب محیط زیست منجر شود. دومین کاری که مردم میتوانند بکنند این است که تصمیم بگیرند رفتارهای خودشان را به نفع محیط زیست تغییر دهند. اگر مردم میخواهند در این سرزمین باکیفیت زندگی کنند، باید خودروهای شخصی خود را کنار بگذارند، از کیسههای پلاستیکی استفاده نکنند، در مصرف گوشت و پروتئینهای حیوانی صرفهجویی کنند و به سایر مواردی که گفتم توجه کنند. مردم ایران باید دوچرخه را جایگزین خودروها کنند و به
صورت جدی این مطالبه را از شهرداریها و مسوولان داشته باشند که فضایی ایمن برای دوچرخهسواری فراهم شود و شهرها از تبدیل شدن به جزایر حرارتی فاصله بگیرند، ریزشهای آسمانی افزایش پیدا کند، تفاوت دمای شب و روز کاهش پیدا کند، آلودگی صوتی کاهش یابد و نسل با کیفیتتر و هوشمندتری در این سرزمین پرورش یابد؛ نسلی که بتواند مشکلات این کشور را با خردمندی بیشتر حل کند.
دیدگاه تان را بنویسید