بهشت آلودگی
آیا مقررات زیستمحیطی سختگیرانه باعث جابهجایی صنایع میشوند؟
پیشرفت قابل توجهی در درک موجود از رابطه میان تجارت بینالمللی و محیطزیست از زمانی که جین گروسمن و آلن کروگر مقاله کاری اصلی خود را منتشر کردند به دست آمده است. مقاله اصلی آنها که اثرات زیستمحیطی بالقوه توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی را بررسی میکرد، در سال 1991 منتشر شد. پژوهش کنونی از مقاله اصلی آنها استفاده میکند و به عنوان راهنمایی برای برجسته کردن تحولات کلیدی در سه شاخه اصلی تحقیق که همه از تجزیه و تحلیل آنها ناشی میشود از تحلیلهای زیر استفاده میکند: 1- تعامل بین تجارت بینالمللی، رشد اقتصادی و نتایج زیستمحیطی، 2- نقش مقررات زیستمحیطی در تعیین جریان تجارت و سرمایهگذاری و 3- برآورد مقادیر نسبی مقیاس، ترکیب، و اثرات تکنیکی ناشی از تجارت. این پژوهش این تحولات کلیدی را در امتداد هر شاخه، با تمرکز ویژه بر چالشهای تجربی که مانع پیشرفت شدهاند، مورد بحث قرار میدهد. همچنین ناحیهای را در امتداد هر شاخه مشخص میکند که جا برای مطالعات بیشتر وجود دارد. به این مناطق، سه چالش باقیمانده میگویند.
در نوامبر 1991، جین گروسمن و آلن کروگر، مقاله کار اصلی خود را منتشر کردند که اثرات زیستمحیطی بالقوه توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی را بررسی میکرد. این اثر از زمان انتشار اولیهاش بسیار تاثیرگذار بوده است، زیرا تا حد زیادی، و از نظر ما به درستی، سازوکارهای کلیدی را که تجارت بینالملل میتواند بر محیطزیست تاثیر بگذارد، شناسایی کرد و در عین حال اولین تلاش موجود را برای برآورد نقاط قوت نسبی آنها ارائه داد. به این ترتیب، این مقاله چندین شاخه مختلف تحقیقاتی -هم تئوری و هم تجربی- را با تمرکز بر تجارت و اثرات بالقوه رشد بر محیط زیست ایجاد کرد.
در این پژوهش، مقاله اصلی گروسمن و کروگر (که از این پس GK نامیده میشود) را با تمرکز بر سهم آن در درک ما از چگونگی تاثیر تجارت بر محیط بررسی میکنیم و به چالشهای تجربی کلیدی که محققان در طول مسیر با آنها مواجه شدهاند، توجه ویژهای داریم. ما این مشارکتها را با توسعه در بخش اول خود با ایجاد یک الگوی ساده از تجارت، رشد و محیط مورد بحث قرار میدهیم و کاری میکنیم که به ما امکان میدهد یافتههای کلیدی آنها را از رابطه Uشکل معکوس بین درآمد سرانه یک کشور و معیارهای کیفیت محیطی آن تکرار کنیم. منحنی کوزنتس محیطی EKC نامیده میشود و اهمیت کار بعدی را برای تخمین نیروهای مهم شناساییشده در مدل توضیح میدهد. با انجام این کار، ما سه حوزه را شناسایی میکنیم که برای تحقیقات بیشتر آماده هستند، و آنها را به عنوان سه چالش باقیمانده برای محققان در این زمینه ارائه میکنیم.
روش GK به طرز جذابی ساده و سرراست بوده، و استدلالی چهارمرحلهای دارد. اول، توضیح میدهد که چگونه آزادسازی تجارت میتواند انتشار گازهای گلخانهای را از طریق مقیاس، ترکیب و اثرات تکنیک تغییر دهد. اگرچه بحث این مدل شفاهی بود، کمی فرمالیسم در اصلاح ایدهها مفید است. صنایع هر صنعت I آلودگی Zi را به عنوان محصول جانبی تولید بازده ارزش افزوده در مقیاس Si اندازهگیریشده در قیمتهای دوره پایه منتشر میکند. طبق تعریف، انتشار کل آلودگی مجموع انتشارات سطح صنعت است. به طور متناوب میتوانیم انتشارات سطح صنعت را به عنوان حاصلضرب شدت انتشار یک صنعت Ei = Zi /Si و مقیاس تولید آن، Si بنویسیم. در نهایت، از آنجا که صنایع در سهم خود در ارزش افزوده متفاوت هستند، Φi = Si /S سهم ارزش افزوده صنعت i در کل ارزش افزوده در اقتصاد را نشان دهد. سپس، با این مجموعه از تعاریف، انتشار گسترده از تولید را میتوان به صورت زیر نوشت:
مجموع انتشار برابر است با حاصلضرب مقیاس تولید ملی، ضربدر میانگین وزنی ارزش افزوده شدت انتشار صنعت. از آنجا که معادله 1 یک تعریف است، باید در همهجا وجود داشته باشد و ما میتوانیم برای شناسایی پیامدهای آن از نظر تغییرات در طول زمان، کاملاً متمایز شویم. به همین صورت معادله زیر به دست میآید:
که در آن هفت درصد تغییر را نشان میدهد، به طوری که
Zˆ= dZ /Z و غیره، و Θi = Zi /Z نشاندهنده سهم انتشار صنعت i در کل انتشار است.
اولین عبارت در معادله 2 همان چیزی است که GK آن را اثر مقیاس نامید، و تغییر در انتشار آلودگی کل ناشی از تغییرات در سطح فعالیت اقتصادی را نشان میدهد. با ثابت نگه داشتن ترکیب تولید ملی و آلودهکننده تکنیکهای تولید، افزایش در مقیاس تولید باید انتشار را یک به یک افزایش دهد. این سادهترین و مستقیمترین تاثیر فعالیت اقتصادی بر آلودگی است.
در حالیکه یافتههای یک EKC باعث تحریک ادبیات بعدی بزرگی شد، ما بررسی خود را با تمرکز بر مفاهیم آن برای درک خود از رابطه بین تجارت بینالمللی و محیطزیست آغاز میکنیم. همانطور که در بخش اول بررسی خود با عنوان «رشد اقتصادی و محیط زیست» بیشتر بحث میکنیم، هدف اصلی تجزیه و تحلیل GK از EKC ارائه شواهدی در مورد اثرات بالقوه رشد ناشی از تجارت در سطوح درآمد بر آلودگی بود. شکل U معکوس به عنوان شاهدی تفسیر شد که این رشد به اثر تکنیکی منجر میشود که اثر مقیاس ناشی از افزایش فعالیت اقتصادی پس از نفتا را خنثی میکند. با این حال، اعتبار این تفسیر به سازوکار یا سازوکارهایی بستگی دارد که EKC را هدایت میکند.
برای درک رابطه بین تجارت، رشد اقتصادی و محیط زیست به کار بیشتری نیاز است. در حال حاضر، ما شواهدی داریم که نشان میدهد رشد اقتصادی و نتایج زیستمحیطی با هم مرتبط هستند، و چندین نظریه متفاوت نیز وجود دارد که نقشهای متفاوتی را برای تجارت در درک الگوی انتشار گازهای گلخانهای بینکشوری نشان میدهند. با این حال، پژوهشهای موجود ارتباط تجربی این توضیحات مختلف را به خوبی ثابت نکرده است. علاوه بر این، ادبیات تجربی تا حد زیادی این امکان را نادیده گرفته است که آزادسازی تجارت خود بر نرخ رشد تاثیر میگذارد، به این معنی که پیامدهای زیستمحیطی تجارت در کوتاهمدت و بلندمدت متفاوت خواهد بود. در نتیجه، ما به عنوان اولین چالش خود، برآورد پیامدهای بلندمدت تجارت برای محیط زیست را با در نظر گرفتن تاثیر بالقوه آن بر رشد اقتصادی تعیین کردیم. دلیل انجام این کار این است که حتی یک نگاه گذرا به دادهها همبستگی قوی بین الحاق چین به WTO، نرخ رشد، جریانهای تجاری و سطوح آلودگی را نشان میدهد. مورد چین حداقل باید ما را به برخی ارتباطها مشکوک کند.
گام بعدی در تجزیه و تحلیل GK ارزیابی اثرات ترکیب احتمالی ناشی از تجارت بود. هسته اصلی این ارزیابی بررسی این بود که آیا مقررات زیستمحیطی بر تجارت بینالمللی و جریانهای سرمایهگذاری تاثیر میگذارد یا خیر، و با نگرانیهای عمومی در مورد آنچه اکنون فرضیه بهشت آلودگی نامیده میشود، تحریک شد، یعنی این امکان وجود دارد که آزادسازی تجارت به فرار صنعتی داخلی منجر شود. صنایع آلودهکننده به خارج از کشور نقل مکان کردند تا از سیاستهای زیستمحیطی ضعیف یا اجراشده ضعیف استفاده کنند. GK تشخیص داد که نگرانی در مورد این نوع اثر ترکیب ناشی از تجارت بر این فرض استوار است که هزینههای مربوط به پیروی از سیاستهای زیستمحیطی به اندازهای قابل توجه است که بر تغییر مزیت نسبی بر الگوی تجارت و سرمایهگذاری در سراسر کشورها تاثیر بگذارد. با توجه به کمبود شواهد در مورد تاثیر این آلودگی در آن زمان، GK با بررسی تاثیرات مقررات زیستمحیطی بر تجارت بین ایالات متحده و مکزیک در یک بخش از صنایع، آن را آزمایش کرد.
شواهد نشان میدهد که چگونه مقررات زیستمحیطی بر تجارت و سرمایهگذاری تاثیر میگذارد، از زمان بررسی اولیه GK در این حوزه، دادهها و روشهای موجود بهطور اساسی تغییر کرده است. این پیشرفت منعکسکننده تغییرات در درک ما از چالشهایی است که محققان در شناسایی معتبر این رابطه علی و در روشهای پرداختن به آنها با آن مواجه هستند. در حالی که بسیاری از کارهای اولیه در این حوزه، مانند کار GK، شواهد اندکی یافتند که مقررات زیستمحیطی بر تجارت یا سرمایهگذاری تاثیر میگذارد، اکنون به طور گسترده پذیرفته شده است که چگونه برآوردهای آنها ممکن است تحتتاثیر سوگیری متغیرهای حذفشده، و در معرض علیت معکوس قرار گرفته باشد و خطای اندازهگیری طرحهای تحقیقاتی بعدی، روشهای شفافتری را اتخاذ کردهاند که به این مسائل میپردازند و تاثیرات علی مقررات زیستمحیطی را بر تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی تحت مجموعهای محتملتر از مفروضات، شناسایی میکند. نتایج این مطالعات شواهد قانعکنندهای ارائه میکند که مقررات زیستمحیطی تاثیر قابلتوجهی بر تجارت بینالمللی دارد و هم صادرات و هم واردات را تغییر میدهد و هم بر جریانهای داخلی و خارجی FDI تاثیر میگذارد. در مجموع، در حال حاضر شواهد قوی از اثر پناهگاه آلودگی (Pollution Heaven Effect) وجود دارد.
با وجود این پیشرفت، کار هنوز ادامه دارد. در حالیکه نتایج ادبیات اخیر حمایت قاطعانهای را برای نشانه اثر پناهگاه آلودگی ارائه میدهد -یعنی مقررات زیستمحیطی بر تجارت و سرمایهگذاری بینالمللی تاثیر منفی میگذارد- میزان آن چندان روشن نیست. این یک محدودیت مهم است زیرا درک اندازه اثر پناهگاه آلودگی، کلیدی برای درک احتمال وجود فرضیه پناهگاه آلودگی و نقش بالقوه مقررات زیستمحیطی در تعیین تغییرات ترکیبی ناشی از تجارت است. اگر میزان تاثیر آلودگی به ویژه در مقایسه با سایر عواملی که تجارت را تعیین میکنند، کوچک باشد، نگرانیها در مورد فرضیه پناهگاه آلودگی که از زمان GK ادامه داشته است، احتمالاً بیجاست. به این ترتیب، چالش دوم ما به دست آوردن برآوردهای معتبر از میزان تاثیر پناهگاه آلودگی و درک بزرگتر یا کوچکتر بودن آن از سایر عوامل تعیینکننده مزیت نسبی است.
چهارمین و آخرین مرحله، در تجزیه و تحلیل GK، ارائه یک ارزیابی کلی از اثرات بالقوه نفتا با تجمیع برآوردهای آنها از مقیاس، ترکیب و اثرات تکنیکی بود. انجام این کار به یک نتیجه چشمگیر اشاره کرد: آزادسازی تجارت دوجانبه بین ایالات متحده و مکزیک لزوماً به بدتر شدن کیفیت محیط زیست در مکزیک منجر نمیشود، زیرا اثرات تکنیکی بزرگی که توسط EKC ذکر شده است، هرگونه اثرات مضر بالقوه ناشی از تغییرات در مکزیک را خنثی میکند. مقیاس یا ترکیب تولید تا حدودی قابل توجه است که این یافته چندینبار تایید شده است. همانطور که در بخش آخر بررسی خود با عنوان «اثر تکنیک چیست؟» بحث میکنیم، محققان به طور مداوم دریافتهاند که کاهش انتشار آلودگی کل عمدتاً به دلیل اثر تکنیک است بدون توجه به اینکه مقیاس، ترکیب و اثرات آن را تخمین بزنند یا خیر.
اگرچه به نظر میرسد یک اجماع تجربی وجود دارد که اثر تکنیکی بزرگ است، هنوز توافق کمی در مورد دلیل آن وجود دارد. با اینحال، یک نتیجه کلی وجود دارد که این یافته حاکی از آن است که تجارت بینالمللی، حداکثر، نقشی جزئی در تعیین سطح کل آلودگی در سطح جهانی دارد. در عوض، محققان استدلال کردهاند که تغییرات در سطوح آلودگی کل عمدتاً منعکسکننده اثرات تشدید مداوم مقررات زیستمحیطی یا صرفاً تاثیر تغییرات مداوم در «تکنولوژی» است، زیرا این کانالها به عنوان محرکهای اولیه اثر تکنیک فرض شدهاند. با اینحال، هر دو این فرضیهها، مجموعهای از تحقیقات رو به رشد را نادیده میگیرند که نشان میدهد کاهش شدت انتشار صنعت که باعث اثر تکنیک میشود، حداقل تا حدی با تاثیرات مستقیم تجارت بر شرکتها توضیح داده میشود. علاوه بر این، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تجارت میتواند با تغییر فناوریهای مورد استفاده شرکتها یا سیاستهایی که برای تنظیم کیفیت محیطی استفاده میشوند، بهطور غیرمستقیم بر اثر تکنیک تاثیر بگذارد. با توجه به نقش محوری اثر تکنیک در ایجاد کیفیت کل محیطی، درک میزان کامل تاثیر تجارت بر این حاشیهها مهم است. اگر تجارت نیز به طور قابل توجهی به اثر تکنیک کمک کند، به احتمال زیاد یافته اولیه GK مبنی بر اینکه تجارت آزاد برای محیط زیست خوب خواهد بود، به طور کلی حفظ میشود.