سیاستهای فسیلی
سروش کیانیقلعهسرد از دلایل پایین بودن جایگاه اقتصاد سبز در ساخت اقتصاد ایران میگوید
داراییهای سبز رونق بیسابقهای را در بازارهای سهام به نمایش گذاشتهاند. ارزش سهام شرکتهای انرژیهای تجدیدپذیر و خودروهای برقی به سرعت رو به افزایش است. دلیل این امر را میتوان در افزایش سرمایهگذاریهای متمرکز بر عوامل زیستمحیطی، اجتماعی و حاکمیتی پیدا کرد. از سوی دیگر هزینه فناوریهای پاک پایینتر میآید. علاوه بر این، مقررات مربوط به مسائل اقلیمی به تدریج شدت میگیرند و چشمانداز سرمایهگذاری در داراییهای سبز را درخشانتر میکنند. سروش کیانیقلعهسرد، دکتری اقتصاد محیط زیست به این پرسشها پاسخ میدهد، چرا در کشوری مثل ایران که با ابرچالش محیطزیست مواجه است، سرمایهگذاری در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر ناچیز است؟
♦♦♦
بهطور کلی چه رابطهای میان شاخصهای محیط زیستی و شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی میتوان برقرار کرد؟
رابطه میان کیفیت محیط زیست و شاخصهای مختلف حکمرانی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قطعاً وجود دارد و این رابطه میتواند دوسویه باشد. یعنی کیفیت محیط زیست به همان میزان که از شاخصهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی اثر میپذیرد به همان میزان نیز میتواند اثر بگذارد. در ادامه به نتایج یک بررسی همبستگی میان شاخصهای محیطی و شاخصهای حکمرانی بخشهای مختلف اشاره میشود. در این مطالعه 14 شاخص مرتبط با محیط زیست و 12 شاخص حکمرانی مورد بررسی قرار گرفته و روابط بین آنها ارزیابی شده است.
بین اکثر شاخصهای مورد بررسی در شاخصهای جهانی اقتصاد سبز روابط همبستگی قوی وجود دارد. نتایج تا حد زیادی نشان میدهد که ارتباط مثبتی بین شاخصهای محیطی و سایر شاخصهای حکمرانی خوب و کیفیت نهادی برقرار است. برای مثال این نتایج حاکی از آن است که کنترل فساد از طریق توانمندی دولت در اجرای صحیح یا اجرای مقررات ممکن است بر عملکرد زیستمحیطی تاثیر بگذارد. یا سرانه تولید ناخالص داخلی همبستگی قوی با آب آشامیدنی سالم دارد.
چه کشورهایی به سمت بهرهوری سبز و استفاده از ظرفیتهای پایدار سرزمین خود میروند؟
حرکت به سمت ارتقای بهرهوری سبز یک نیاز مشترک در تمامی کشورهای جهان است چراکه کاهش منابع در دسترس، افزایش جمعیت و روند ناگزیر صنعتی شدن برای تمامی کشورها موجود است و فارغ از زمان توسعهیافتگی، کشورها باید در مورد پایداری یا عدم پایداری توسعه خود در عمل تصمیمگیری کنند. در توسعه پایدار بهرهوری سبز یکی از ملزومات اساسی بوده و بدون دستیابی به و ارتقای آن نمیتوان انتظار چندانی به دستیابی به توسعه پایدار داشت. برای مثال در بخش انرژی مدیریت پسماندها، چرخه تولید مواد و تولید زباله یکی از ارکان مهم در توسعه پایدار است که تنها با بهکارگیری راهبرد بهرهوری سبز قابل اجرا خواهد بود. از اینرو بهطور کلی کشورهایی که با محدودیتهای بیشتر و جدیتر زیستمحیطی و منابع طبیعی مواجه هستند بهطور طبیعی تمایل بیشتری بر پیادهسازی بهرهوری سبز و استفاده از ظرفیتهای پایدار سرزمین خود دارند.
چرا اقتصاد سبز در دستور سیاستگذاران ایرانی قرار ندارد؟
عدم تمایل سیاستگذاران ایرانی به اقتصاد سبز و اقتصاد محیط زیست و بهطور کلی توسعه پایدار به نوع ساخت موجود اقتصاد ایران برمیگردد. ساختار منابع طبیعیمحور و تکمحصولی بودن اقتصاد ایران طی یک قرن اخیر بهگونهای بوده که سیاستگذار هیچگاه ضرورتی برای حرکت به سمت نوع دیگری از اقتصاد را احساس نکرده است و مدیریت اقتصادی را با همین نوع نگاه مطلوب میداند. حکمرانی اقتصاد قهوهای در ایران بهقدری قوی و ریشهدار بوده و هست که تغییر در ساختار اقتصادی ایران آن هم به سمت وضعیت مطلوب اقتصاد سبز مقدور و ممکن نیست. در واقع تسلط دائم و همیشگی اقتصاد قهوهای بر اقتصاد ایران باعث شده مسائل مرتبط با محیط زیست و منابع طبیعی ایران به عنوان مساله در نظر گرفته نشده و در پایینترین حد توجه باشد یا در صورت توجه در کمترین حد خود قرار گیرد. از اینرو میتوان گفت ریشههای عمیق اقتصاد قهوهای در ایران بهگونهای است که تغییر را چه به لحاظ ضرورت و چه به لحاظ امکان با دشواری مواجه ساخته است.
وقتی ایران از نظر اکولوژیک تنشهای جدی را تجربه میکند، چرا بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر در دستور کار اقتصاد ایران قرار نمیگیرد؟
این مساله تا حد بسیار زیادی به سهولت دسترسی به انرژی ارزان و با نیاز به تلاش کم در ایران برمیگردد. این دسترسی آسان با درآمد بالا باعث شده به سایر جنبههای انرژی توجهی نشود. امری که باعث شده اثرات منفی بهرهبرداری و استفاده از انرژیهای فسیلی همچنان بر محیط زیست ایران سنگینی کند. این شرایط در حالی در حال تداوم است که ضرورت بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر در ایران از چند نظر وجود دارد. نخست وضعیت بسیار نامناسب اقلیمی است. در یک قرن اخیر بهویژه چند دهه گذشته تخریب و تضعیف منابع طبیعی و محیط زیست ایران بهگونهای بوده که اقلیم ایران را به یکی از بدترین دورانهای خود رسانده است و ضرورت تغییر در این شرایط بسیار محسوس است. از سوی دیگر به لحاظ پتانسیلهای موجود در تولید انرژیهای سبز، ایران یکی از برترین کشورهای جهان از این لحاظ است و نادیده گرفتن این ظرفیتها خود در تضعیف توان تولید انرژی و تخریب محیطی کشور بسیار اثرگذار است. از سوی دیگر به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی کشور و تحریمهای موجود حرکت به سمت انرژیهای نو به گونهای پرهزینه بوده که در بسیاری از موارد اجرای برنامههای مبتنی بر اینگونه انرژیها را از حیز انتفاع خارج میسازد. در مجموع به دلیل همواره در دسترس بودن منابع انرژی فسیلی و عدم احساس نیاز به سایر جنبههای انرژی به دلیل نگرش سنتی، مقاومت در برابر تغییر مدیران و سیاستگذاران در ایران و شرایط نامناسب اقتصادی کشور تغییر رویکرد تولید انرژی به سمت انرژیهای پاک بهطور جدی در دستور کار اقتصاد ایران قرار نمیگیرد.
آیا امکان بهرهبرداری از نفت و معادن در تعلل سیاستگذاران از اقتصاد محیط زیست موثر نیست؟
قطعاً بسیار اثرگذار بوده است. این اثرگذاری به دو شکل مستقیم و غیرمستقیم بوده است. به مشکل مستقیم دسترسی به منابع طبیعی دردسترس و درآمدهای ناشی از آن با ایجاد تصور دائمی بودن درآمدها و عدم لزوم تغییر شرایط سبب شده است توسعه پایدار به مفهومی غیرضروری بدل شود و در پی آن اقتصاد محیط زیست با این نگاه که ممکن است استقرار آن به کاهش این درآمدها منجر شود هیچگاه مورد توجه سیاستگذاران قرار نگیرد. بهطور غیرمستقیم نیز بهرهبرداری از منابع نفت، گاز و معادن باعث شده تا نوع نگرش مدیریتی در ایران نهتنها در اقتصاد بلکه در تمام بخشهای خود به نگرشی با افق کوتاهمدت و حتی آنی مبدل شود که در این نوع نگاه نمیتوان برای توسعه پایدار و اقتصاد محیط زیست جایگاهی متصور شد.
اقتصاد ناپایدار و مبتنی بر بهرهبرداری از منابع فسیلی چه لطماتی به اقتصاد و محیط زیست سرزمین وارد میکند؟
اقتصاد ناپایدار مبتنی بر منابع فسیلی از ابعاد مختلفی اقتصاد و محیط زیست را تحت تاثیر خود قرار داده و به این بخشها آسیب جدی وارد میکند. این اثرگذاری را میتوان به 9 بخش دستهبندی کرد؛ اثرگذاری بر حفاظت و نگهداری از محیط زیست، مساله آلودگی و جایگاه و اهمیت محیط زیست، بحث ارزش وجودی و علاقهمندی به محیط زیست، ارزش داراییهای محیط زیستی، اثرگذاری بر منابع اقتصادی، بحث طبیعتدوستی، اثرگذاری بر روابط دیپلماتیک، تغییر چشمانداز در عرضه و تقاضای انرژی و مسائل اخلاقی زیستمحیطی.
در زمینه اثرگذاری بر حفاظت و نگهداری از محیط زیست، رشد اقتصادی بر اساس استفاده از انرژی، این پتانسیل را دارد که باعث تخریب جدی محیط زیست شود. بهطور کلی در فاز اول رشد اقتصادی، رشد به تخریب محیط زیست منجر میشود. با این حال شرایط محیطی پس از سطح معینی از رشد اقتصادی بهبود مییابد. در مطالعات مختلفی یک رابطه Uشکل معکوس بین رشد اقتصادی و تخریب محیط زیست مطرح شده است. در بحث مساله آلودگی و جایگاه و اهمیت محیط زیست، در حکمرانی اقتصاد ناپایدار و مبتنی بر منابع فسیلی نمیتوان ارزش و جایگاه چندانی برای محیط زیست متصور شد چراکه از حیث اهمیت و جایگاه برای سیاستگذاران خارج خواهد شد.
به لحاظ ارزش وجودی و علاقهمندی به محیط زیست، توسعه و پیادهسازی انرژیهای نو در هر منطقهای میتواند به ایجاد فرصتهای شغلی بسیاری منجر شود. بهویژه در مناطق روستایی با ایجاد این فرصتها از مهاجرت روستاییان به مناطق شهری جلوگیری کند. انرژیهای تجدیدپذیر در روستاها نیز میتواند درآمد بیشتری برای صاحبان زمین و تولیدکنندگان ایجاد کند. حال آنکه در اقتصاد مبتنی بر انرژی فسیلی نهتنها موارد فوق شکل نخواهد گرفت بلکه با تخریبی که در محیط زیست صورت میگیرد شرایط زندگی بهویژه برای ساکنان مناطق دارای این منابع دشوار خواهد شد و زمینه برای بسیاری از آسیبهای اجتماعی و اقتصادی مانند مهاجرت و بیکاری شکل خواهد گرفت. در زمینه ارزش داراییهای محیط زیستی نیز تخریب منابع ناشی از استخراج بیشتر منابع فسیلی برابر با کاهش بیشتر ارزش این داراییها خواهد بود.
از حیث اثرگذاری بر منابع اقتصادی با افزایش نگرانیها در مورد افزایش قیمت نفت و گاز و اختلال مکرر در عرضه نفت و گاز و اثرات زیستمحیطی استفاده از سوختهای فسیلی تمرکز اکثر کشورها بر غلبه بر مصرف سوختهای فسیلی با سایر روشهای تولید انرژی است. حال اینکه تداوم استفاده از انرژیهای فسیلی علاوه بر تمامی آسیبهای دیگر به لحاظ اقتصادی برای کشورهای واردکننده نااطمینانی اقتصادی و برای کشورهای صادرکننده مسائل جدی مانند بیماری هلندی ایجاد میکند. از لحاظ طبیعتدوستی نیز تخریب مستمر محیط زیست با هدف استخراج منابع فسیلی در عادیانگاری تخریب طبیعت و کاهش تلاش برای نگهداشت آن موثر است.
به لحاظ اثرگذاری بر روابط دیپلماتیک با افزایش استخراج، کاهش در ذخایر منابع طبیعی و تقاضای رو به رشد منابع، تعارضات دولتها در صنعت انرژی افزایش پیدا کرده است و در ادامه افزایش بیشتری خواهد یافت. در این وضعیت بسیاری از کشورها در تلاش برای تقویت نقش خود در امور انرژی هستند. از اینرو تلاش کشورها برای استقرار واحدهای تولید انرژی نو یک ضرورت است که باید به آن توجه شود در حالی که تصور بسیاری از سیاستگذاران بر دائمی بودن درآمدهای فسیلی است. تغییر چشمانداز در عرضه و تقاضای انرژی نیز بحث دیگری است که باید در تغییرات جهانی انرژی به آن توجه داشت. مسالهای که در اقتصادهای مبتنی بر منابع طبیعی کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
به لحاظ مسائل اخلاقی نیز از آنجا که استخراج منابع فسیلی به ایجاد برخی از آسیبها به محیط و دیگران منجر میشود پرسشهای اخلاقی بسیاری ایجاد میشود. یک مشکل اخلاقی از آنجا ایجاد میشود که در آن یک فرد عمداً به محیط زیست یا دیگری آسیبی وارد میکند. دولت به عنوان متولی مدیریت جامعه در جهت اخذ درآمد در حالی به این کار دست میزند که خود به لحاظ مسوولیتی و اخلاقی وظیفه حفاظت و نگهداری از محیط زیست و منابع طبیعی را بر عهده دارد.
چه نوع سیاستهایی میتواند برای دسترسی به اقتصاد سبز مورد استفاده دولتها قرار گیرد که هم توسعه اقتصادی را شاهد باشیم هم خسارت کمتری به منابع حیاتی از جمله آب و منابع طبیعی وارد نشود؟
در حال حاضر طبق آمار موجود رتبه ایران در زمینه اقتصاد سبز در سال 2018 در میان 180 کشور در جایگاه 80 بوده است. رتبهای که هرچند به نسبت سالهای قبل از آن صعودی بوده است اما همچنان با استانداردهای لازم فاصله زیادی دارد و نشان میدهد وضعیت حکمرانی اقتصادی و منابع طبیعی کشور مطلوب نیست. از اینرو تغییر شرایط به نفع پیادهسازی اقتصاد سبز در کشور دارای ضرورت بسیاری است. این تغییر خود نیازمند اقداماتی اساسی و ریشهای است: نخستین اقدام در این زمینه تعیین تکلیف و جهتگیری کلی اقتصاد است. هر اقتصادی در عمل اقدامی برای تغییر جهتگیری اقتصادی خود از یک اقتصاد مبتنی بر منابع طبیعی به سمت یک اقتصاد مولد انسانمحور انجام نمیدهد و بر همان مدار اشتباه خود میچرخد و نمیتوان انتظار داشت که تغییری در شرایط خود و اثرات محیطی که بر جای میگذارد ایجاد کند. امری که در نتیجه آن منابع حیاتی و ضروری جامعه همچنان از بین خواهند رفت و تغییرات در جهت منفی خواهد بود. از اینرو تغییر رویکرد اقتصاد دارای ضرورت و اهمیت ویژهای است و پس از تعیین رویکرد اقتصاد و تغییر از وضعیت اقتصاد منابعی-رانتی است که میتوان به تغییرات بعدی امیدوار بود. اقدام دوم بسیار مهم تغییر در سیاستگذاری دولت است. منظور از این تغییر، تغییر در تمامی سیاستهایی است که تمام ابعاد تولید را در بر گرفته و باعث تغییر در شرایط کلی اقتصاد میشود. از جمله: استقرار مالیات سبز، پرداخت یارانههای زیستمحیطی، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، بازیافت زباله، کاهش استخراج و استفاده از منابع آب زیرزمینی، کاهش انتشار گازهای گلخانهای، بهبود کیفیت آب آشامیدنی، افزایش بهرهوری تولید بهویژه در بخش کشاورزی و کاهش صید بیرویه شیلات.
اقدام بعدی تعیین جایگاه مناسب و تقویت وضعیت نهادهای متولی محیط زیست و منابع طبیعی در کشور است. این نهادها و سازمانها باید به متولی اجرا و پیگیری پیادهسازی اقتصاد سبز در کشور تبدیل شوند اما هنگامی که خود در اولیهترین امور خود دچار مشکل و معضل هستند نمیتوانند اثربخشی مفیدی داشته باشند.
اقتصاد محیط زیست چه جایگاهی در اقتصاد جهان دارد؟
از زمان مطرح شدن مباحث اقتصاد محیط زیست و لزوم ایجاد تعادل میان کیفیت محیط زیست و رفتار اقتصادی انسان تاکنون توجه به مبانی این علم در مدیریت اقتصادی جوامع مختلف بهویژه کشورهای توسعهیافته همواره رو به افزایش بوده است. توجهی که به دلایلی چون افزایش جمعیت، کاهش منابع در دسترس، افزایش در تولید آلایندهها، توسعه صنایع و... ضرورت داشته است. در واقع کشورهای توسعهیافته پس از مواجهه با اثرات توسعه صنعتی و وقوع چالشهای متعدد محیط زیستی و کشورهای در حال توسعه با عبرتآموزی از اثرات منفی زیستمحیطی توسعه در کشورهای توسعهیافته به پیادهسازی مبانی اقتصاد محیط زیست در چارچوب توسعه پایدار توجه بیشتری کردند. این روند با جدیتر شدن اثرات منفی تخریب محیط زیست و محرزتر شدن اثرات تغییر اقلیم سرعت بیشتری یافته و در حال حاضر در بسیاری از کشورها پیادهسازی اقتصاد محیط زیست به شکل جدیتر و منسجمتری مورد توجه است. مطابق آخرین اطلاعات موجود 20 کشور نخست جهان بر اساس شاخصهای جهانی اقتصاد سبز طی سالهای 2018 -2014 به لحاظ رتبه و امتیاز به شرح جدول است. همانگونه که در جدول مشاهده میشود کشورهای اروپایی و توسعهیافته در صدر کشورهای جهان به لحاظ شاخصهای جهانی اقتصاد سبز قرار دارند.