فرصت سبز
چرا اقتصاد سبز در دستور کار سیاستگذاران نیست؟
داستان توسعه انرژیهای پاک و حرکت دنیا به سمت اقتصاد سبز با هدف رسیدن به کربن صفر است. لااقل این ایده برای کشورهای توسعهیافته تا سال 2050 در نظر گرفته شده است. البته تغییرات اقلیم در سراسر جهان سبب شده همه دولتها برای پایین آوردن ردپای کربن تلاش کنند، بنابراین اقتصاد محیط زیست مورد توجه قرار گرفته است. اینکه در ایران به این سمت حرکت میکنیم دلایل زیادی دارد. هم میتوان از منظر اقتصادی به این موضوع پرداخت و هم به زوایای تخصصی آن اشاره کرد که البته در تخصص من نیست.
از منظر اقتصادی چند نکته مهم در مورد نرفتن به سمت اقتصاد سبز وجود دارد که به آنها اشاره میکنم: یکی بهرهبرداری از انرژیهای پاک و کاهش انتشار کربن است. این کار مستلزم سرمایهگذاری بسیار زیادی است. در دنیا این کار لزوماً و کاملاً بر عهده بخش خصوصی نبوده و بخش عمومی نیز به نوعی به خاطر آثار خارجی و مثبت توسعه انرژیهای پاک، از آن حمایت کرده و این حمایت به صورت پرداخت یارانه نیز بوده است. در ایران این حمایتها انجام نشده و یارانهای در اختیار سرمایهگذارها قرار نگرفته است. نکته دیگر اینکه چون بخش خصوصی دنبال منفعت است و برای اینکه سرمایهگذاری در این زمینه سودآور باشد، باید بازارها به صورت مداوم کار کنند و مداخلات در نظام بازار صورت نگیرد و در مکانیسم قیمت دستکاری نشود تا سرمایهگذاری از سمت بخش خصوصی سودآور باشد. موضوع دخالت دولت در مکانیسم بازار مهم است. ما با توجه به اینکه سطح درآمد سرانهمان از متوسط جهانی پایینتر است، در حالی که به مدد درآمدهای حاصل از منابع طبیعی از جمله نفت، سطح درآمدها را بالاتر بردهایم و اثر چرخدندهای که در هزینههای خصوصی و عمومی کشور وجود دارد، باید یک جایی یارانهای برای حفظ این سطح رفاه پرداخت کنیم. آنجا منابع طبیعی ماست که به صورت خامفروشی یا برداشت از منابع طبیعی مثل منابع آب و منابع معدنی است. این برداشتها برای تامین مالی رفاه کاذبی است که داریم. در نهایت از منظر اقتصادی بحث مقیاس اقتصادی سرمایهگذاری نیز باید مورد توجه قرار گیرد. در کشورهایی که اقتصادهایشان بزرگتر است، با توجه به مقیاس بزرگ کشورهایی مثل چین، آمریکا و اتحادیه اروپا به دلیل اینکه سرمایهگذاری ثابت و هزینه بالایی باید در حوزه اقتصاد محیط زیست، توسعه صنایع پاک و انرژیهای تجدیدپذیر صورت گیرد، بنابراین رفتن به سمت اقتصاد سبز بهصرفه و توجیهپذیر است. دلایلی که در این حوزهها مورد بررسی قرار گرفت در ایران قابلیت اجرا ندارد و بنابراین میتوان گفت سرمایهگذاری در اقتصاد سبز در ایران مقداری سخت باشد.
چند مساله در رفتن کشورهای بزرگ و صنعتی جهان به سمت اقتصاد محیطزیست مطرح است که باید به آنها توجه کرد. یکی بحث تغییرات اقلیمی و مثالهایی در این زمینه از جمله ذوب شدن یخچالهای طبیعی، افزایش دما، کشتار حیات وحش، تغییرات بارش و تاثیر این تغییرات بر مهاجرتها از جمله رفتن مردم خاورمیانه و آفریقا به کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی است. این شرایط افکار عمومی را تحریک کرد و نگرانیهایی برای مردم و دولتمردان در کشورهای توسعهیافته به وجود آورد. توجه به اینکه ما انسانها باید به دستکاری در طبیعت و اثرات آن بر زندگی خود توجه کنیم؛ از سویی تعهداتی که دولتها در کاهش انتشار کربن در پروتکل کیوتو تا تعهداتی که کشورهای صنعتی برای صفر کردن تولید کربن دادهاند، همه اینها نشان میدهد که ما در تحلیل سیستمهای اقتصادی باید به محیطزیست که بستر فعالیتهای اقتصادی است، توجه کنیم و تمام هزینههای فعالیت اقتصادی را در نظر بگیریم. بنابراین استفاده بهینه از منابع طبیعی و محیط زیست از منظرهای مختلف مدنظر دولتها قرار گرفته و توجههای جهانی به محیط زیست و نحوه بهرهبرداری از آن زیاد شده است. باید در نظر گرفت که تولید محصولات سبز و انرژیهای پاک نیازمند ارائه کمکهای عمومی در سراسر دنیا از جمله ارائه یارانههای ویژه است که مورد توجه دولتها قرار میگیرد. از سویی بحث سیاستهای ارشادی و تشویقی برای اقتصاد سبز و رونق آن ضروری است. البته دیدگاههای رادیکالی نیز در رابطه با این موضوع وجود دارد که معتقد هستند این رویههای حفاظت از محیط زیست دیدگاههای فلسفی هستند و برای حفاظت از محیط زیست نباید انسانها هیچگونه دخالتی داشته باشند. البته این اندیشههای رادیکال نهایتاً بعدها میتواند خود را در سیاستگذاریها نشان دهد. با این حال عمدتاً دولتها در این زمینه به صورت رادیکال عمل نمیکنند و حد میانه را ممکن است در نظر بگیرند و به سمت حفاظت از طبیعت و بهرهوری پایدار حرکت کنند. از سویی دولتهای راستگرا ممکن است به سمت برداشت بیشتر برای منافع بیشتر از طبیعت بروند. ولی تجربه بشر در بحث انقراض گونهها و گرم شدن کره زمین و در نهایت بحث تغییر اقلیم، نشان میدهد بخش عمدهای از توجهات جهانی در حوزه سیاستگذاران علاوه بر اندیشمندان و افکار عمومی و رسانهها به این مقوله جلب شده است که سیاستهایی اتخاذ شود که حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست را جدیتر بگیرد و ارزشهای اکولوژیک را در اقتصاد مورد توجه قرار دهد. اما در این میان یک مشکل اساسی بعد از پاندمی کرونا به وجود آمد که توجهات به محیط زیست بیشتر شد. از اینرو اکنون میتوان دید که سرمایهگذاری در این زمینه بیشتر و تقاضا برای نهادهای صنایع سبز و انرژیهای پاک زیاد شده است. بنابراین تورم بسیار زیادی در مقایسه با تورم جهانی در این بخش داریم که هم به لحاظ سرمایهگذاری آلترناتیوی برای سرمایهگذاران است و هم اگر این اهداف محقق شود فشار روی دولتها برداشته میشود.
فهم نظامهای حکمرانی از اقتصاد پایدار
برای فهم نظامهای حکمرانی و توجه آنها به روندهای پایدار یا ناپایدار توسعه، یک جمله را از حوزه علوم اجتماعی عاریت میگیرم؛ اگر جامعهای کوتاهمدت یا اصطلاحاً کلنگی باشد، نگاهها و برنامهریزیهای آن جامعه بلندمدت نخواهد بود. خیلی از کشورهایی که نگاه آنها هم از منظر سیاسی هم از منظر روانشناختی اجتماعی -مبتنی بر حقوق نسلها- بلندمدت نیست، به پایداری سرزمین نیز بیتوجه هستند. باید دقت کرد چقدر یک سیستم حکمرانی پایدار است و در آن زایش اتفاق میافتد و به اصلاح خودش میپردازد؛ آن جامعه میتواند تصمیمات بلندمدت بگیرد و رویههای پایدار محیط زیست را در نظر بگیرد. از سوی دیگر در سیستم حکمرانی که اهداف کوتاهمدت تعیین شده است و بحث زایش و اصلاح و نوآوری و حتی پایداری در نظام حکمرانی نیز وجود ندارد، مثل کشورهای آفریقای مرکزی و جنوب آسیا، بدون توجه به اهداف بلندمدت بهخصوص در حوزه محیط زیست که سرمایهگذاریها باید بلندمدت باشد، نمیتوان انتظار داشت اقتصاد سبز رونق بگیرد. در ادبیات اقتصادی ممکن است این چارچوبهای نهادی خیلی در نظر گرفته نشود. مثلاً در ادبیات اقتصادی توجه به محیطزیست را با منحنی U وارونه نشان میدهند. میگویند در مراحلی از توسعه که درآمد سرانه پایین است، چون هدف از افزایش درآمد سرانه تامین نیازهای اساسی است، ممکن است توجه به محیط زیست کمتر شود و محیطزیست مثل یک کالای لوکس به نظر برسد. بعد از اینکه درآمد سرانه از یک حد متوسطی عبور کرد توجهات به محیط زیست بیشتر میشود و کشورها و نظامهای حکمرانی و در نهایت مردم توجه بیشتری به محیط زیست میکنند. بعد از این دولتها به سمت نیازهای شایسته میروند. این ادبیات لزوماً در تمامی ژورنالهای علمی نیست و از سویی شواهدی بر تایید و شواهدی بر عدم تایید آن وجود دارد.
از سویی اگر بخواهیم با اعداد و ارقام سنجشپذیر حرف بزنیم، شاخصهایی مثل ردپای انسان در طبیعت یا ردپای کربن را ارزیابی میکنیم. باید در نظر بگیریم EPI یا Environmental Performance Index رد پای اکولوژیک کشورها یا حتی افراد را در محیط زیست دنبال میکند و اینکه بررسی میکند برای تامین رفاه افراد چقدر باید فعالیت اقتصادی انجام شود و چقدر برای این نیازها به محیط زیست آسیب رساندهایم. چقدر از منابع آب استفاده شده، چقدر کربن مصرف شده و... یا اینکه چقدر برای تامین این نیازها مراقب محیط زیست بودهایم. ایالات متحده آمریکا از جمله کشورهایی است که برای تامین این نیازها ردپای اکولوژیک بالایی از خود باقی میگذارد و تخریب زیادی دارد. اما از سویی کشورهای دیگری داریم که از یکسو اقتصاد بزرگ و سرانه درآمدی بالایی ندارند اما ردپای اکولوژیک بالایی دارند. یعنی هم به محیط زیست آسیب رساندهاند و از منابع طبیعی مثل آب بیشترین استفاده را کردهاند و پسماندهای زیادی در طبیعت رها کردهاند و هم درآمد سرانه کمی داشتهاند. این مدلها در منازعات آکادمیک همچنان ادامه دارند. بعد از جنگ جهانی دوم و با بررسی دادههای مرتبط با گرمایش جهانی یعنی از سال 1960 به این طرف حجم کربن در جو بیشتر شده و افزایش دمای کره زمین را نیز داشتهایم.
مداخلات دولت و یارانه سبز
منابع طبیعی و محیطزیست ایران تا اکنون به دلیل مداخلههای بیجای دولت در اقتصاد، هزینههای زیادی را پرداخت کرده است. وقتی در نظام قیمتها مداخله میشود سیگنال مناسب به عاملهای اقتصادی نمیرسد. از آن طرف وقتی سیاستهای سرکوب نرخ ارز در پیش گرفته میشود، کالای تولید داخل گرانتر تمام میشود. برای اینکه این کالا را ارزانتر به دست مشتری برسانند (مثلاً محصولات کشاورزی) دست او را در مصرف منابع طبیعی باز میگذارند. مثلاً در بحث کشاورزی و محصولات آن مجبور هستند به کشاورز اجازه دهند آب را رایگان از سفرههای زیرزمینی بیرون بکشد تا محصولش ارزانتر به دست مشتری برسد. در مثال دیگر به مصرفکننده انرژی مثل بنزین مالیات نمیبندند تا مردم رفاه بیشتری داشته باشند. یا واحد تولید آلاینده را با مالیات سبز جریمه نمیکنند چون هزینهها و قیمت تمامشده بالا میرود. بنابراین آب، هوا و منابع طبیعی و محیط زیستی ما یارانه مداخله بیجای دولت را پرداخت میکنند. در ایران به چه صورت میتوانیم این مشکل را حل کنیم؟ قطعاً نمیتوان بدون پرداختن به جنبههای اجتماعی، سیاسی و محیط زیستی این مساله را حل کرد اما از منظر اقتصادی در بحث اصلاح نظام قیمتها و درونی کردن هزینههای تصمیمات محیط زیستی میتوان شرایط را به شکل کمخسارتتری مدیریت کرد. نکته بسیار مهم دیگر بحث مالکیت در منابع طبیعی است که در ایران مسائلی دارد که باید نسخه متنوعی برای حل مشکلات مرتبط با آن پیدا کرد. در کشورهای توسعهیافتهای مثل سنگاپور که مبتنی بر توسعه پایدار هستند، برنامههای بلندمدت به سمتی است که کمترین فشار به محیط زیست و منابع طبیعی وارد شود. در واقع استراتژیها در این کشورها مبتنی بر رشد سبز است. در کره اولینبار این اصطلاح و بحث آزادسازی اقتصادی آن مطرح شد و تنها مسالهای که داشت ممنوعیت ورود صنایع آلاینده به کره بود.