نقد حکمرانی
چرا سینمای مستند ایران در نقد سیاستگذاری اقتصادی منفعل عمل کرده است؟
موضوع عموم مستندهایی که در دهههای اخیر از صداوسیما پخش شده، طبیعت و حیات وحش بوده است. بهطوری که هنوز بسیاری از مردم از کلمه «مستند» صرفاً برای اشاره به مستندهای مشابه «راز بقا» استفاده میکنند.
فاطمه شیرزادی: موضوع عموم مستندهایی که در دهههای اخیر از صداوسیما پخش شده، طبیعت و حیات وحش بوده است. بهطوری که هنوز بسیاری از مردم از کلمه «مستند» صرفاً برای اشاره به مستندهای مشابه «راز بقا» استفاده میکنند. با این حال با گسترش وسایل ارتباط جمعی، فیلمهای مستند با موضوعات متنوعتری به سمع و نظر مردم رسیدهاند. بسیاری از این مستندها به موضوعات مردمشناسانه و قومنگارانه میپردازند. آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، فقر و فحشا نیز سهم قابل توجهی در آثار مستند ایرانی داشتهاند. موضوعات اجتماعی از همان سالهای آغازین ساخت مستند در ایران در این آثار مطرح شدهاند. مستندسازی در ایران در سالهای دهههای 30 و 40 با کارهای فیلمسازانی مانند مصطفی فرزانه، ابراهیم گلستان و فرخ غفاری در شرکت نفت پا گرفت، در سطح جشنوارههای جهانی رشد کرد و بهسرعت با آثاری مثل «خانه سیاه است» فروغ فرخزاد به اوج رسید. آسیبهای اجتماعی نیز از «خانه سیاه است» تا امروز موضوع تکرارشونده اما همیشه تازه مستندهایی است که میخواهند درد و رنج مردم را به نمایش بگذارند تا از زشتیهای دنیا کم کنند. در دهههای منتهی به انقلاب سرخوردگیهای سیاسی پیشران بسیاری از کارهای سینمایی و مستند بود و نمایش مسائل اجتماعی هم در بسیاری موارد با اهداف و اغراض سیاسی همراه شد؛ موضوعی که تا امروز هم ادامه دارد.
با این همه انعکاس درد و رنج اجتماعی در آثار مستند فارغ از کیفیت هنری آثار، نوعی نمایش معلول است که خواه ناخواه با کمتوجهی به علتها همراه میشود. واقعیت این است که بسیاری از مسائل اجتماعی دهههای اخیر ایران معلول و محصول سیاستهای اقتصادی خطایی است که سیاستگذاران اتخاذ و اجرا کردهاند، اما نقد و بررسی این سیاستها کمتر جایی در آثار مستند داشته است؛ تیغ نقد مستندسازان و کارگردانان ایرانی ظاهراً تیز و بران به نظر میرسد، اما بهجای تمرکز بر ریشهها، به بریدن شاخ و برگ فقر و نابرابری و اعتیاد مشغول است که اگر هم ممکن باشد، اثر بادوامی نخواهد داشت. نقد حکمرانی موضوعی است که به نظر میرسد فیلمسازان ایرانی علاقه چندانی به آن ندارند. سینمای مستند در نقد سیاستگذاری اقتصادی بسیار منفعل عمل کرده است. شاید به این سبب که پرداختن به سیاستهای اقتصادی کاری است دشوار و نتیجه آن ممکن است به اندازه نمایش تبعیض و فقر جلب توجه نکند. یکی از مخربترین سیاستهای اقتصادی اخیر در ایران سیاست تثبیت نرخ ارز است که تعیین نرخ 4200تومانی برای دلار یکی از آخرین جلوههای آن در سپهر تیرهفام اقتصاد سال 1397 بود. این خطای فاحش سیاستگذار را اخیراً امیر سیاح در مستندی به نام «4200» به نمایش درآورده است. «4200» از اولین مستندهایی است که بهطور مستقیم و آشکار به نقد یک سیاست اقتصادی مشخص میپردازد و بیش از آنکه بر نتایج اجتماعی آن تمرکز کند، خطاهای سیاستگذار را زیر ذرهبین قرار میدهد. آیا «4200» میتواند آغازی باشد بر نوعی تحول در مضمون سینمای مستند؟