اخراج با اعمال شاقه
آیا اخراجهای ناگهانی در ایران به یک رویه تبدیل شده است؟
بعد از اینکه رئیس دولتهای نهم و دهم ایران سنتهای عجیبی از جمله اخراج ناگهانی وزرا و مسوولان دولتش را پایهگذاری کرد، انتظار میرفت این سنت نامبارک به یک رویه تبدیل شود. بعد از برکناری وزیر خارجه در سفر به سنگال که رئیسجمهوری آن کشور منوچهر متکی را از تصمیم رئیس دولت ایران آگاه کرد، اتفاقاتی در آن دولت رخ داد. مثلاً رئیس بیمه ایران خبر برکناری خود را در اینترنت دید و نمونههایی از این دست زیاد بودند. البته خوشبختانه آش آنقدرها هم شور نشد.
جواد حیدریان: بعد از اینکه رئیس دولتهای نهم و دهم ایران سنتهای عجیبی از جمله اخراج ناگهانی وزرا و مسوولان دولتش را پایهگذاری کرد، انتظار میرفت این سنت نامبارک به یک رویه تبدیل شود. بعد از برکناری وزیر خارجه در سفر به سنگال که رئیسجمهوری آن کشور منوچهر متکی را از تصمیم رئیس دولت ایران آگاه کرد، اتفاقاتی در آن دولت رخ داد. مثلاً رئیس بیمه ایران خبر برکناری خود را در اینترنت دید و نمونههایی از این دست زیاد بودند. البته خوشبختانه آش آنقدرها هم شور نشد.
دولت بعد تصمیمات خلقالساعه کمتری گرفت ولی اگر همین یکی دو مورد اخیر در تیمهای ورزشی و برکناری عادل فردوسیپور از برنامه نود را هم در نظر بگیریم تفکر تصمیمات غیرکارشناسی و فوری در اخراج مدیران و مجریان و مربیان اگرچه گسترش پیدا نکرده اما هرگز متوقف نشده است. روی دیگر این اتفاق البته نحوه جذب و استخدام و انتصابها در کشور است. در کنار این پرسش که آیا این نحوه برکناری بیادبانه و دارای جنجال و حواشی کرامت آدمها را هدف نگرفته است، پرسش مهم دیگری هم مطرح است و آن اینکه آیا انتصابها در ایران اصول و ضوابط خاصی دارد؟ برای پاسخ به هر دوی این پرسشها نیاز به تحقیقات چندانی نیست. بیتردید برخورد ناشیانه و اخراج مانند آنچه با وینفردشفر و منوچهر متکی صورت گرفت، تبعات اخلاقی بسیاری دارد و اصطلاحاً پرستیژ نظام مدیریت کشور را هدف گرفته است.
روی دیگر ماجرا بحث صلاحیت و شایستگی انتصابهاست که میتوان گفت در بسیاری موارد انتصابها از روی شایستهسالاری و توانمندی تخصصی نیست و تصمیمات در این زمینه نیز دایره محدودی را شامل میشود و غالب مدیران بدون اینکه همه جوانب ماجرا را در نظر بگیرند نزدیکترین و به اصطلاح معتمدترین افراد را بدون توجه به سابقه، تجربه، تخصص و... به خدمت میگیرند و بر مسند میگمارند. شاید بتوان یکی از مهمترین چالشهای مدیریت در ایران را علاوه بر رفتارهای جنجالی مثل برکناریهای خبرساز، همین عدم تطابق توان و تخصص با مسئولیتی دانست که مدیران بر عهده میگیرند.
در این پرونده میخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم که آیا شیوه برخورد با مدیران و اخراجهای ناگهانی در ایران به یک رویه مستمر و پایدار تبدیل شده است یا خیر؟ البته اخراجهای جنجالی همیشه مرسوم بوده است و تنها مختص ایران نیست اما به نظر میرسد در ایران به یک شیوه کلیشهای و پرهزینه بدل شده است. اینکه بسیاری از مدیران بالادستی بدون توجه به تبعات بینالمللی و داخلی تصمیماتشان گاهی دست به تصمیماتی میزنند.
در این پرونده به این پرسشها پاسخ میدهیم که آیا اساساً عرف اجتماعی و احترام فرد برکنارشده در این موارد لحاظ میشود؟ آیا تبعات این تصمیمات در ذهن مدیران هم وجود دارد و آنها متوجه وضعیت بعد از این ماجرا هستند؟ خسارتهای این تصمیمات و این رفتارهای غیرحرفهای بر جامعه چگونه خواهد بود.