وضعیت آموزش در ایران
فرازهای آموزش عالی در۹۲
1- وقتی یک نشریه اقتصادی میخواهد به فراز و فرودهای آموزش و آموزش عالی ایران در سال 92 بپردازد، انتظار اولیه این است که نگاه غالب بر این ارزیابی «اقتصادی» باشد که من از آن بیبهرهام، در عین حال ضروری نمیدانم که صاحبنظران این حوزه به کرشمه عنایت، مساله آموزش را از جمله مسائل کانونی «توسعه اقتصادی منشور» و بخش «سرمایه ملی» به شمار آورند.
در جهان امروز از رابطه معنادار میان توسعه آموزش و رشد شاخصهای آموزشی با اشکال چهارگانه سرمایه یعنی «سرمایه طبیعی»، «سرمایه انسانی»، «سرمایه فرهنگی» و سرمایه اجتماعی سخن فراوان گفته میشود، پس باید پذیرفت که دود بیرونقی بخش آموزش و آموزش عالی به لحاظ منزلت یا قدرت و سرمایهگذاری اول به چشم اقتصاد کشور میرود.
2- میان «توسعه آموزش» و «توسعه علمی» با «توسعه ملی و توسعه همهجانبه» نیز پیوندهایی زنده برقرار است. اگر علم وارد ذهن و زبان جامعه شد، راه پیشرفت و ترقی آن روشن و هموار میشود؛ «توسعه علمی ضامن تحقق توسعه متوازن و موزون و پایدار است. اگر «مدرسه» و«دانشگاه» به اندازه و قواره مناسب علمی و اجتماعی نباشند؛ صنعت و کشاورزی و خدمات هم بدقواره و کاریکاتوری میشوند. باید نگاه به »مدرسه» و «دانشگاه» و واقعیت وجودی آنها متناسب با هدفها و نیازهای آموزشی جهان و جامعه ما شود تا محصولات آنها حامی و پشتیبان بخشهای دیگر توسعه باشند.»
3- امروز نهادهای معتبر علمی و جهانی هدف آموزش و پرورش و آموزش عالی جدید را در چهار سطح تعریف میکنند: اول تربیت شهروندانی که با حقوق و وظایف خود آشنا باشند و عضویت در نهادهای اجتماعی و رفتارهای دموکراتیک را بیاموزند، دوم اینکه آموزشدیدگان را به لحاظ علمی و نظری به برقراری ارتباط با محیط پیرامونی خویش توانا سازند، سوم اینکه آموزش را بر پایه خلاقیت پیش برند و چهارم اینکه تفکر انتقادی و نحوه رویارویی نقادانه را با مسائل پیش رو بیاموزند. اینجاست که باید دید آیا در روند آموزشهای «مخزنی» و متکی به محفوظات و معلومات انباشتهشده و موقت که فقط نگاهشان به مدرک است، تغییری در این سالها و امسال رخ داده است؟
4- من روند توسعه آموزش و آموزش عالی کشور را در خلال برنامه سوم توسعه و در سند برنامه چهارم رو به پیشرفت و معطوف به ضرورتهای توسعه علمی و نتیجتاً توسعه ملی میدانم که در آنها هم به اصلاح نگرشها و هم ایجاد زیرساختهای توسعهای به ویژه در حوزه علوم، تحقیقات و فناوری توجه شده بود. تحول فضای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و علمی نهاد دانشگاه، ارتقای سطح مشارکت دانشگاهیان و دانشجویان و جهش سطح تولید علم و رشد شاخصهای کیفی توسعه علمی در دوران اصلاحات موید این بهبود مسیر است. این روند متاسفانه در دولتهای اصولگرای نهم و دهم رو به نزول نهاد و تنزل کیفی آموزش عالی در لفاف کمیتگراییهای عامهگرا پنهان شد. کمیتگرایی بیرویه در تاسیس و گسترش دانشگاه و دانشکده و رشته تحصیلی، کمیتگرایی بیحساب و کتاب در پذیرش دانشجو حتی در مقاطع دکترا و کارشناسی ارشد، کمیتگرایی بیمبنا در پژوهش و ایجاد و گسترش نهادهای پژوهشی و ژورنالهای علمی، کمیتگرایی سیاسی در تغییر هرم علمی دانشگاهها و جذب و استخدام اعضای هیات علمی، کمیتگرایی در ساختن آمارهها و شاخصهای رشد و تولید علم. طبیعتاً حاصل این هشت سال نگاه کمیتگرای
سیاسی به آموزش عالی کشور مخدوش شدن مرزهای علم در دانشگاه است. سال 92 توانست سطوحی از این فرودها را نشان دهد اخراج و بازنشستگی استادانی معتبر و مولد از نظر علمی به بهانه «رکود علمی» و متقابلاً نقض استقلال علمی گروههای آموزشی دانشگاهها برای جذب انبوه و جهتدار اعضای جدید هیات علمی، ستارهدار کردن دانشجویان ممتاز دانشگاهها و پذیرش سه هزار دانشجوی دوره دکترای خارج از کنکور و روال علمی...
5- فرازهای آموزش عالی در سال 92 را میتوان در تغییر فضای دانشگاه و نحوه نگاه به دانشگاه دید؛ «امید» تا حد زیادی پس از انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 92 به دانشگاه بازگشته است، به گفته سهراب سپهری «احساس» میتواند هوایی بخورد و نگرشهای امنیتی و بدبینانه به استاد و دانشجو ترک خورده است. وزارت علوم و تحقیقات و فناوری در نیمه دوم این سال توانست دوری از ماراتن سیاست را با گذار از دو نامزد شایسته وزارت و انتخاب وزیر شایسته سوم پشت سر نهد و با هدف بازگرداندن اقتدار علمی به دانشگاه و ارتقای کیفیت به نظام آموزش عالی برای به کار انداختن مجدد ماشین توسعه علمی کشور تدبیری تازه را آغاز کند؛ تدبیری که با طرح انتظارات رئیسجمهور از دانشگاه و دعوت دانشگاه به خروج از «دانشگاه منفصل و خاموش» و ورود به دانشگاه «آزاد و منتقد» باید سمت و سوی فعالانهتری به خود بگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید