تحلیل رفتار جامعه در سالی که گذشت
زندهباد امید
«چراغها، چشمها، کلمات» باران و کرانه را از من گرفتهاند. همهچیز همهچیز را از من گرفتهاند. حتی نومیدی را … «پس زندهباد امید!»
«چراغها، چشمها، کلمات»
باران و کرانه را از من گرفتهاند.
همهچیز
همهچیز را از من گرفتهاند.
حتی نومیدی را ...
«پس زندهباد امید!»
(سیدعلی صالحی)
پرده اول: داوری
در مورد وضعیت جامعه ایرانی دعاوی و داوریها متنوع هست. بسیاری از داوران مدعی بوده و هستند که جامعه ایرانی ساحتی انفعالی و حاشیهای دارد. برخی همانند محمدعلی کاتوزیان از جامعه کلنگی سخن میگویند. جامعهای که در تعریف واضع این واژه جامعهای است که چه در زندگی کلان و چه در زندگی خرد چشمانداز بلندمدتی ندارد. این جامعه هم در چشمانداز جامعه کوتاهمدت است و هم در زندگی فردی. نمونه آن هم ضربالمثلهایی است که در ادبیات ما وجود دارد که «شش ماه دیگر کی مرده، کی زنده است؟» یا «از این ستون تا آن ستون فرج است» یا «یک سیب را که بیندازی بالا 10تا چرخ میخورد تا بیاید پایین» همه اینها صحبت از این میکند که هیچ معلوم نیست چه اتفاقی میافتد. از این دیدگاه که ریشه در جامعهشناسی تاریخی دارد: طبقات اجتماعی همیشه در ایران وجود داشتهاند. پولدار و فقیر، مالک و تاجر ولی طبقات اجتماعی در ایران همیشه کوتاهمدت بودهاند. بدین معنا که ترکیب طبقات اجتماعی تفاوت میکرده است. این نگاه تلاش دارد با شواهد تاریخی عدم استمرار را در جامعه نشان دهد که جامعه را کوتاهمدت میکند و همه مناسبات
فردی و اجتماعی بر اساس کوتاهمدت بودن جامعه طرحریزی میشود. از همین رو است که انباشت بلندمدت سرمایه در ایران هرگز وجود نداشته است. برای اینکه انباشت بلندمدت سرمایه به یک چشمانداز بلندمدت سرمایه نیاز دارد. البته برخی تحلیلگران مخاطب کاتوزیان را متنفذان فعال در حوزه قدرت عنوان میکنند. اما گروهی با استناد به نظرات او این ویژگی را به جامعه نیز تعمیم میدهند. در مقابل عدهای هم معتقدند که جامعه ایرانی ساحتی مستقل دارد و در تعامل با حوزه سیاست، قدرت و مدیریت عمل میکند و بدین لحاظ این حوزهها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد. این دوگانگی معنایی در مورد ایران جاری و ساری است. این دوگانگی از سطح نظر به عمل نیز آمده است.
پرده دوم: پرسش
مساله اصلی جامعه امروز ایران چیست؟
برخی کارشناسان مساله اصلی جامعه امروز ایران را فرهنگی میدانند. آنها با اشاره به تغییرات آرام شهرها در دهه 50 نفت را عامل اصلی این تحولات میدانند. از دهه ۵۰ به بعد، درآمد نفت به شکل سرسامآوری بالا رفت. با بالا رفتن درآمدهای نفتی، دگرگونی شدیدی در جامعه ایرانی پدیدار شد. در این زمان بسیاری از روستاییان برای یافتن کار به پایتخت آمدند و شهرنشینی فرم جدید زندگی افراد شد. تودههای جوانی که برای کار به تهران میآمدند، به برکت وجود درآمدهای نفتی الگوهای جدیدی را رقم میزدند. در آن دوره تودههایی که به شهر میآمدند از نبود فرهنگ شهرنشینی و الزامات زیستن در شهر، در عذاب بودند. جامعه دچار یک نوع شهرنشینی شتابان بسیار شدید شد؛ به این معنا که شهرنشینی در ابتدا و در دهه ۵۰ کند، پیوسته و بطئی بوده است. اما به یکباره شدت گرویدن به شهرها بالا میگیرد و آرایش فضا را به کلی به هم میزند. در این دوران دو جریان به صورت همزمان اتفاق میافتد؛ یکی آنکه شهرهای کوچک به سرعت رشد میکنند و دیگری آن است که کلانشهرها خودشان را پخش میکنند. نهایتاً
این دگرگونیها موجب شد جامعه ایران هیچگاه نتواند در امور فرهنگی خود مشارکت داشته باشد. آنچه در ایران وجود داشته همکاریهای خودمحور و تبارمحور است که با تعریف مشارکت همخوان نیست.
پرده سوم: جامعه چگونه میاندیشد
آخرین آمارهای رسمی از نگرشهای ایرانیان به ابتدای دهه 80 باز میگردد. اطلاعات و دادههایی که در پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان به دست آمد، تصویری جامع از وضعیت نگرش مردم به جامعه و موقعیت خود به عنوان یک عضو اجتماع در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ارائه داده است. آنچه به عنوان دادهها در این پیمایش ذکر شده نگرش مردم به خود و جامعه بوده است. در واقع پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان مبنایی را در اختیار قرار میدهد تا نسبت به قضاوت و داوری مردم از وضعیت و موقعیت خود در جامعه آگاهی یابیم. شاید با تکیه بر این اطلاعات بتوان، نموداری از آنچه رویکرد مردم تلقی میشود ترسیم کرد و بر آن پایه از نگرشهای آنان به نهادهای مختلف اجتماعی و تلقی آنان از این عرصه اطلاع یافت.
ثبات اجتماعی و بحران و توزیع: متغیرهای موجود در جامعه ایران، بر اساس یافتههای پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان در این نکته است که توسعه انسانی، توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در جامعه کنونی در حال شکلگیری است و به عبارتی آنچه که از این تحول میتوان استنباط کرد، این است که جامعه ایران «جامعهای در حال گذار» است. بالا بودن اعتقاد به دین و نهاد خانواده و ارزشهای ملی از یک سو و نگرشی بدبینانه به فضای اجتماعی از سوی دیگر نشان میدهد که بحرانهای فراروی جامعه، ناشی از کارکرد اجرایی سازمانهای مسوول است. به همین دلیل نتایج پژوهش در باب مسائلی چون بنیانهای اجتماعی، بیانگر استحکام و وحدت جامعه است. اما آنچه در حال شکلگیری است و عمدتاً ناشی از احساس مردم نسبت به شرایط فردی و سازمانی آنان است، واکنش نسبت به چگونگی جایگاه و منزلت اجتماعی فردی آنهاست. این نکته را میتوان موضوعی طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی کرد. زیرا در شرایطی که بنیانهای ساختاری جامعه، تحت تاثیر دگرگونیهای ناشی از محیط داخلی و خارجی قرار میگیرد، «افزایش انتظارات» به عنوان امری طبیعی محسوب میشود. در این شرایط، ثبات سیاسی، صرفاً در فرآیندی
حاصل میشود که بخش معطوف به نیازهای مادی جامعه مورد توجه قرار گیرد. نارضایتی از شرایط اقتصادی و موقعیت شغلی افراد را میتوان در این روند مورد توجه قرار داد. در واقع نارضایتی یا ارزیابی منفی مردم از شرایط اجتماعی، بیش از آنکه متوجه بنیانهای نظم اجتماعی باشد، به ساز و کارهای سازماندهی جامعه و از همه مهمتر به ساز و کارهای توزیع منابع بازمیگردد. به عبارت دیگر مهمترین و جدیترین یافته آن پژوهش، «بحران توزیع» بود.
جنسیت و نگرش اجتماعی: گسترش حضور زنان در عرصههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و ورود آنان به دستگاههای اجرایی و حتی حضور چشمگیر آنان در آزمون دانشگاهها و پذیرفتهشدنشان، تصویر متفاوتی از جامعه ایرانی به وجود آورد. این حضور گسترده و چشمگیر روند تحولات اجتماعی را به سمت اهمیت نقش زنان در ساختار اجتماعی به پیش برده و چهره غالب آنان را در سطوح مختلف اجتماعی در آینده، تعیین کرده است. با چنین روندی از حضور فزاینده زنان در ساختار اجتماعی، پرسش اساسی این است که با ادامه این روند و وقوع تحول اجتماعی به لحاظ جنسیتی، ارزشها و نگرشهای عمومی جامعه آیا دستخوش تغییر میشود و چه رویکردی شکل میگیرد و ارزشها و نگرشهای عمومی به کدام سو میرود.
تحلیل گسست و تداوم نسلی: تفاوت میان نسل جوان و نسل گذشته یکی از اساسیترین چالشهای موجود جامعه امروز است. تغییر در باورها و الگوهای رفتاری، ارزشها و نگرشهای نسل جوان نسبت به نسلهای پیشین عمده بوده و موجب به وجود آمدن سوالات بسیاری در اندیشمندان و متفکران اجتماعی شده است.
رضایت از زندگی و ارزیابی اجتماعی: همواره وضع موجود در جامعه بر مبنای انگاره کلیشه شده موجود، نامناسب است و افراد جامعه از آن ناراضیاند. اگرچه این نارضایتی نوعی تلقی فردی از جامعه است و افراد از وضعیت خود رضایتمند نیستند، اما به هنگام تحلیل وضع موجود اجتماعی، این نگرش را تسری داده و نارضایتی خود را از اوضاع اجتماعی بیان میکنند. گویی میان تصور فرد در خصوص وضعیت فردی و جریان امور در سطح عام اجتماعی، نوعی همبستگی وجود دارد و فرد تصور خود از وضعیت عمومی را با تعمیم وضعیت فردی خود حاصل میکند.
پرده چهارم: امید به امید
بهار 92 برای جامعه ایرانی با دغدغه تغییر آغاز شد. در فصل تغییر طبیعت و پوست انداختن آن جامعه نیز میخواست رنگ دیگری به خود بگیرد. جامعه به دنبال آغاز دوباره بود گرچه این آغاز خیلی دیر خود را نشان داد. برخی جامعهشناسان در تحلیل آن از بروز یک خصلت در جامعه ایرانی سخن گفتند «پیشبینیناپذیری». از نگاه آنان جامعه ایران غیرقابل پیشبینی است و به همین دلیل تمامی تئوریهای اجتماعی را به منازعه میطلبد. جامعهای که به باور کارشناسان مهمترین پرسش، مساله فرهنگی و ناتوانی در مشارکت است، در جامعهای که نفت و توزیع آن خصلت رانتجویی داده است، در جامعهای که رشد فراینده هزینه زندگی، طبقه متوسط را لاغر کرده بود به ناگاه اتفاقی رخ میدهد که برخی آن را غافلگیرکننده میخوانند. مردم در روزهایی که برخی گمان داشتند منفعل و ناامید هستند امیدوارانه وارد صحنه شدند حتی وقتی صورتبندی انتخابات تغییر کرد باز هم امید خود را از دست ندادند. آنان به یک خودباوری رسیده بودند که میتوانند تغییر دهند. تولد امید در میان مردم و در موقعیتی که شاید نخبگان به آن اندازه امیدوار نبودند
یک اتفاق بود.
پرده پنجم: هرم دوا
برخی جامعهشناسان از تغییر صورت جامعه در سال 92 سخن میگویند. آنان نقطه عزیمت این تغییر را بهار امسال میدانند. این تغییر البته قبل از انتخابات رخ داد. اما تغییری بود که به بهانه انتخابات رخ داد. جامعه خودجوش تصمیم گرفت از حالت قطبی عبور کند و از انفعال به مشارکت برسد. در این کنش جامعه سه عامل بارز بود:
1- دور شدن از مطلقگرایی و میل به رفتار بهبودخواهانه
2- واقعبینی
3- امید به اثرگذاری و بازیابی اعتماد به نفس.
برخی نظریهپردازان این سه رویکرد را به اختصار هرم دوا نامگذاری کردهاند. آنها در اثبات این نظر از حوزه جامعهشناسی سخن میگویند و به رفتار جامعه پس از رد صلاحیت اکبر هاشمیرفسنجانی اشاره دارند. به گفته آنان پس از این رد صلاحیت اکثریت جامعه که خواهان تحول بودند پتانسیل ناامیدی داشتند اما جامعه در یک بازه کوتاه خود را بازیافت و این روند را به شکل دیگری دنبال کرد.
بازتاب انتخابات در جامعه
نتیجه انتخابات در جامعه ایران بازتابهای متفاوتی داشت. برخی تحلیلگران از بالا رفتن سطح سرمایه اجتماعی سخن گفتند. از یک منظر سرمایه اجتماعی در سطح مردم قابل بررسی است. در این سطح مناسبات مردم و اعتماد مردم به همدیگر و توافق هنجاریای که در مردم وجود دارد، بررسی میشود. سرمایه اجتماعی در سطح کلان سرمایه اجتماعی است که بین جامعه و حکومت ایجاد میشود یا سرمایه اجتماعیای است که بین دولت و ملت شکل پیدا میکند. از منظر برخی نظریهپردازان به این نوع میتوان سرمایه اجتماعی کلان گفت که یک نوع اعتماد ملت به دولت است و یک نوع پیوند بین این دو و از بین رفتن شکاف بین این دو را نشان میدهد. پژوهشگران حوزه اجتماعی این نوع سرمایه اجتماعی را پایهای توصیف میکنند. اگر سرمایه اجتماعی کلان کاهش یابد یعنی اعتماد بین دولت و ملت شکننده شده است و به ایجاد شکاف بین د ولت و جامعه انجامیده است. هر جامعهای که به چنین وضعیتی دچار شود، در واقع جامعهای است که مهمترین سرمایه اجتماعی خود را از دست میدهد. مهمتر از آن جهت که این نوع سرمایه پایهای و بنیادین است. سرزندگی و روح
جامعه، موقعی ایجاد میشود که دولت و ملت، نسبت به همدیگر مناسبات مناسبی را برقرار میکنند و بعد به همهجا تسری پیدا میکند. از نگاه تحلیلگران وقتی که رابطه دولت-ملت دچار مشکل میشود، سطح بهرهوری و کارایی در سازمانها نیز کاهش پیدا میکند. میزان خشونت و قتل در جامعه افزایش پیدا میکند. اکثر پژوهشگران اجتماعی معتقد بودند انتخابات ریاستجمهوری به ترمیم رابطه دولت و ملت پرداخت. آنها با استناد به برخی مواضع حتی از بهبود شکاف در وضعیت بینالمللی سخن میگفتند و معتقد بودند اعتماد به دولت ایران افزایش پیدا کرد. آنها افزایش مشارکت را به معنای افزایش اعتماد مردم به دولت عنوان کردند که بازتاب جهانی آن باعث شد جامعه جهانی یا دولتهای غربی و غیرغربی هم، میزان اعتمادشان به دولت ایران افزایش پیدا کند. به باور آنان جامعه پس از انتخابات به یک آرامش رسید و حتی میزان جرائم کاهش یافت. این نظر با آمارهای ارائهشده از سوی فرمانده نیروی انتظامی تایید شد. سردار احمدیمقدم دیماه امسال اعلام کرد آرامش اقتصادی پس از انتخابات میزان جرائم را کاهش داد. به گفته او برگزاری انتخابات اخیر باعث شد فضای دوستی بر جامعه حاکم شود و جامعه به
سمت قطبی شدن پیش نرفت. او مشکلات اقتصادی و نوسانات شدید بازار را از جمله عوامل افزایش سرقت، احتکار و انواع جرائم اقتصادی دانست و اظهار کرد: دو سال اخیر جرائم این چنینی افزایش یافت. اما از ابتدای خرداد امسال و همزمان با حاکم شدن آرامش اقتصادی در کشور این روند کندتر شد و شاهد کاهش آمار سرقت در کشور بودیم. فرمانده نیروی انتظامی با اشاره به آمار 9ماهه امسال اظهار کرد: سرقت طلافروشی 18درصد، آدمربایی سه درصد، مفاسد اخلاقی 17درصد، سرقت از بانک 56 درصد و تجاوز به عنف هفت درصد در مقایسه با مدت مشابه سال قبل کاهش داشته است. به گفته او مجموع دستگیریهای 9ماهه اخیر نیز نسبت به سال قبل کاهشی سهدرصدی را نشان میدهد.
پرده آخر:چهره سال
هفتهنامه تایم هر سال به طور سنتی چهرهای را انتخاب و بر روی جلد خود میآورد. در سال 2006 این هفتهنامه هشت نفر را برای نامزدی در این رقابت معرفی کرد که به ترتیب عبارت بودند از: محمود احمدینژاد، هوگو چاوس، جرج بوش، کیم جونگایل، کاندولیزا رایس، جیمز بیکر و تیم مدیریتی سایت ویدئویی یوتیوب. اما هیچ یک از نامزدهای معرفیشده نتوانستند عنوان چهره برتر سال را به خود اختصاص دهند و جالب اینکه آن سال «شما» چهره برتر سال 2006 از دید مجله تایم انتخاب شد. «شما» توانست سنت مجله تایم را بشکند و به جای چهره سال، مردم عکس خود را روی جلد شماره 18 دسامبر هفتهنامه تایم ببینند. در حالی که لبخند میزدند، گرفته بودند، عصبی شده بودند یا هر حالت دیگری که در چهره خود داشتند. مدیران هفتهنامه تایم، در آن سال گفتند: این مجله خواسته است با این ابتکار جدید به مردم جهان ادای احترام کند و نشان دهد جهان حاصل تلاش همه انسانهاست. در سال 1392 نیز به نظر میرسد جامعه ایران باید چهره سال باشد؛ جامعهای که با امید شروع کرد و امیدوار است. حتی در لحظه ناامیدی، امید داشت. چهره سال به نظر
میرسد «شما مردم» باشید چون ناامید نشدید.
دیدگاه تان را بنویسید