تاریخ انتشار:
نرخ آگهی برنامه تلویزیونی ۹۰
بوسه دردسرآفرین
. ترانه ششوهشتی کیه احسان خواجهامیری آن را خوانده است. لباس تیم ملی فوتبال از دیگر ماجراهای فوتبال ایران در هفته گذشته بود.
آرامآرام به زمان برگزاری مسابقات جامجهانی فوتبال نزدیک میشویم. همین مساله نیز سبب شده است، اخبار این ورزش بیشتر در رسانهها مورد توجه قرار بگیرد. در هفته گذشته اخبار مختلفی درباره جام جهانی و حواشی آن روی خروجی خبرگزاریها قرار گرفت. کی از حواشی جذاب این روزهای فوتبال، انتشار ترانه رسمی امسال فوتبال ایران در جامجهانی بود. ترانه ششوهشتی کیه احسان خواجهامیری آن را خوانده است. لباس تیم ملی فوتبال از دیگر ماجراهای فوتبال ایران در هفته گذشته بود. جناب آقای علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال در اظهارنظر عجیبی اعلام کرده بود تنها سه دست لباس به ملیپوشان کشور اعطا میشود و آنان نباید در پایان هر مسابقه پیراهن خود را با بازیکنان حریف معاوضه کنند. این خبر با واکنش و حیرت کارشناسان و رسانهها مواجه شد. در این زمینه روزنامه بیلد آلمان در گزارشی به این نقلقول جناب کفاشیان پرداخت و حسابی رئیس فدراسیون و تیم فوتبال ایران را دست انداخت. ماجرای نقش بستن تصویر یوز ایرانی روی لباس بازیکنان ایرانی نیز در هفته پیش باز هم خبرساز شد. در حالی که طبق شنیدههای ورزشینویسهای کشور طراحی تصویر این جانور توسط شرکت
آلاشپرت، برای فدراسیون هزاران دلار آب خورده است، با سرچی کوتاه در فضای وب درخواهیم یافت که تصویر یوز حک شده بر روی لباس تیم ملی به صورت آنلاین و به قیمت 12 دلار خریداری شده است. در پایان هفته هم شعار تیم ملی فوتبال ایران توسط فیفا اعلام شد. از قرار معلوم فیفا چند هفته پیش از کاربران خود خواسته بود از سه شعار پیشنهادی «یک جهان، یک ملت و یک تیم»، «رویایت را محقق کن» و «افتخار پارس» بهترین شعار را برای تیم ملی کشور خودشان انتخاب کنند. با پایان این نظرسنجی مشخص شد شعار تیم ملی ایران که در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل روی اتوبوس تیم ملی حک خواهد شد «افتخار پارس» خواهد بود. طبق این گزارش تیمهای دیگر شرکتکننده نیز شعارهایی را برای خود برگزیده بودند. به طور مثال شعار کشور الجزایر «جنگجویان صحرا در برزیل» و شعار آرژانتین «نه فقط یه تیم، ما یک ملت هستیم» بود. نکته قابل تامل در این شعارها این مساله بود که به غیر از شعار ایران و مکزیک، هیچیک از شعارهای تیمها اشارهای به نژاد و قومیت خاصی نداشت. این نکته میتواند موضوع خوبی برای جامعهشناسان باشد که بهوسیله آن به صورت واقعبینانهتری به آسیبشناسی روحیات و خلقیات
ایرانیان بپردازند. فارغ از مباحث فوتبال، جامعه ایرانی در هفته گذشته شاهد اخبار تلخ و شیرین متعددی بود. یکی از اخبار ناگوار هفته گذشته دریده شدن ششمین کودک در زرینآباد خدابنده توسط گرگ بود. این روزها تب جدیدی در رسانهها و شبکههای اجتماعی فراگیر شده است و بسیاری از کاربران برای سمندر و ماهی قرمز گرفته تا یوز ایرانی و خرس و... ساعتها مرثیهسرایی میکنند. با این حال شاهدیم که درباره مرگ این کودکان کاملاً خنثی و منفعلانه واکنش نشان دادند. در این میان جالبترین واکنش از سوی مسوولان محیطزیست در رسانهها منتشر شد. مدیرکل محیط زیست استان زنجان در اینباره تصریح کرد: «باید اهالی که کنار زیستگاه گرگ زندگی میکنند، بدانند که نمیتوانیم حیاتوحش را از بین ببریم و آنها باید موارد را رعایت کنند... همچنین باید گفت که در اوایل صبح و غروب افراد کمسن و سال نباید به خارج از خانه بیایند چراکه ممکن است گرگ و دیگر موجودات خطرناک در پشت بوته و درختی که در این منطقه بسیار است کمین کنند.»
خدا را شکر که این مساله مهم نیز با درایت مدیران باهوش و کاردان منطقه حل شد. در این میان اما یک پرسش هنوز بیجواب مانده است. اگر ساعت گرگها خوابیده بود و تصور کردند که مثلاً ساعت 11 هنوز ساعات ابتدایی بامداد است و هوس کردند به شهر بیایند تکلیف اهالی و بهویژه کودکان چیست؟ چطور است مانند قصه کدو قلقلهزن هر کدام از شهروندان در یک کدو قایم شوند و در مواجهه با گرگهای بینظم بگویند، انشاءالله هنگامی که چاقوچله شدیم خدمتتان خواهیم رسید! در هفته گذشته حادثه پارک ارم و آسیبدیدگی شدید سه دختر جوان طی سقوط از یکی از دستگاههای این پارک نیز به یکی از اخبار مهم رسانهها بدل شد. این حادثه در حالی رخ میدهد که چند هفته قبل هم دو کودک در شهربازی کاخک گناباد دچار حادثه شده و به دیار باقی شتافته بودند. با توجه به چنین حوادثی به نظر میآید باید استانداردها و نظارتها روی مراکز تفریحی افزایش یافته و با افرادی که سودجویانه یا از سر قصور موجب بروز چنین حوادث غیرقابل جبرانی میشوند، برخوردی قاطع و قانونی صورت بگیرد. قاعدتاً تا زمان سنجش کامل ایمنی این مراکز، فعالیت این مراکز قاعدتاً پیامدهای مبارکی برای شهروندان نخواهد
داشت. باید منتظر ماند و دید مسوولان شهری و قضایی در این زمینه چه برنامههایی را اجرا خواهند کرد.
فتوای مقام معظم رهبری درباره پایان خودخواسته حیات
مساله اتانازی یا پایان خودخواسته حیات برای بیماران لاعلاج یکی از مهمترین مسائل اخلاقی و حقوقی در بسیاری از کشورهای جهان است. در هفته گذشته سایت انتخاب فتوایی از متون دروس خارج آیتالله خامنهای را روی خروجی خود قرار داده است. فتوایی که میتواند در اینباره کاملاً راهگشا باشد. ایشان تاکید میکنند: «...در بعضی از مصادیق مساله انسان نمیتواند راحت به این معنا فتوا دهد، مثلاً مریضی که به افراد التماس میکند که مرا راحت کن، آن فرد هم با اینکه تمایل ندارد، از روی نهایت ترحم و تلطف بر خودش تحمیل میکند، اینجا حکم به قصاص قدری مشکل است... لذا احتیاط واجب آن است که به دیه تصالح کنند.» باید منتظر ماند و دید مسوولان قضایی و تقنینی کشور از این فتوای راهگشا چگونه استفاده خواهند کرد.
ثانیهای هشت میلیون تومان
این روزها مسوولان صداوسیما در هر فرصتی از کمبود بودجه خود مینالند. اعتماد در گزارشی به بخشی از درآمدهای این رسانه پرداخته است. این روزنامه مینویسد: ...یک منبع آگاه در صداوسیما درباره ماجرای ویژهبرنامههای نوروزی این سازمان گفت: «ما در جلسهای حضور داشتیم که قرار بود درباره برنامههای سال تحویل صحبت کنیم، مسالهای که متوجه شدیم این است که اطلسمال برای ویژهبرنامه سال تحویل رقمی حدود 5/1 میلیارد تومان به صداوسیما پرداخت کرده است. در واقع اطلس مال برنامههای آن شبکه را برای تعداد ساعات مشخصی به عهده گرفته و آنتن را خریده است.» این منبع آگاه همچنین درباره برنامههای مشارکتی صداوسیما گفت: «برخی مدیران با ثبت چند شرکت با اسامی غیرمرتبط در صورتی که خودشان مدیر آن شرکتها هستند، خود را واسط میان صداوسیما و شرکت معرفی میکنند و این تبلیغات را به صداوسیما میفروشند، اینگونه هم سود شخصی خود را داشتهاند و هم از سوی شرکت بازرگانی صداوسیما سود دریافت کردهاند. برای مثال به شرکتی میگویند برای فلان برنامه باید برای 10 دقیقه 15 میلیون تومان پرداخت کنید، این در صورتی است که 10 میلیون تومان به صداوسیما و پنج میلیون
این وسط به شرکت خودشان میرسد.» در بخش دیگر از این گزارش آمده است: «...گرانترین آگهی به برنامه ورزشی «90» تعلق دارد که هر ثانیه آن هشت میلیون و 143 هزار و 200 تومان قیمت دارد...»
بزرگداشت پرحاشیه کیمیایی
در هفته گذشته شاهد برگزاری مراسم بزرگداشت مسعود کیمیایی کارگردان و نویسنده مشهور ایرانی بودیم. نشستی که بسیاری از نخبگان فرهنگ و هنر ایران را گرد آورده بود. جمشید مشایخی، داریوش شایگان، بهروز افخمی، جواد طوسی، اکبر زنجانپور، شهرام ناظری، محمدرضا فروتن، گلچهره سجادیه، جعفر والی، پری زنگنه، یونس تراکمه، هوشنگ گلمکانی و... از میهمانان ویژه این مراسم بودند. پس از این مراسم برخی سایتهای تندرو به صورت هماهنگ به حمله به کیمیایی و این مراسم پرداختند. یکی از این سایتها در اینباره نوشت: «... بوسه یک زن بر پیشانی مسعود کیمیایی...در حالی که بر طبق رهنمودهای فرهنگی و دینیمان و بر اساس قوانین کشور هنرمندان در مجامع عمومی ملزم به رعایت چارچوبهایی در روابط اجتماعیشان هستند، تصویر بیتوضیحی که یکی از خبرگزاریهای رسمی کشور بدون رعایت این ملاحظات از مراسم بزرگداشت «مسعود کیمیایی» منتشر کرده حکایت دیگری میکند.» خبرآنلاین پس از این جنجالها در گزارشی نوشت: «... کسی فکر نمیکرد بوسه برادرزاده بر پیشانی عمو خبرساز شود، اتفاقی که نه خارج از عرف است و نه غیرشرعی. اما این اتفاق افتاد، آن هم پس از اینکه خبرگزاری مهر و ایسنا
گزارشهای تصویری خود را از مراسم «شب مسعود کیمیایی» منتشر کردند. در بین این عکسها، تصویری بود که بلافاصله دستاویز سایتها و خبرگزاریهای مختلف قرار گرفت تا به بهانه آن مسعود کیمیایی و هنرمندان به لزوم رعایت ارزشها دعوت شوند، غافل از آنکه کل ماجرا یک اتفاق عادی و کاملاً معمولی بوده است. کارینا کیمیایی، برادرزاده مسعود کیمیایی در شب بزرگداشت عمویش به روی سن دعوت شد. او که نوازنده گیتار است، در این مراسم هنرنمایی کرد و بعد به نشانه احترام پیشانی عمویش را بوسید.» اما بدون شک واکنش کیهان به این مراسم با هیچیک از خبرسازیهای دیگر علیه این مراسم قابل مقایسه نبود. این روزنامه نوشت: «... این مراسم با مدیریت «علی دهباشی» سردبیر فصلنامه بخارا (ارگان فعالان بنیاد مطالعات ایران) وابسته به اشرف پهلوی و به هزینه موقوفه محمود افشار ترتیب داده شده بود. از جمله نکات جالب توجه این مراسم میتوان به نام بردن از مسعود کیمیایی به عنوان «کسی که به لهجه تهرانی ارزش ادبی داد (!)» اشاره کرد...گفتنی است کیمیایی از فیلمسازان مورد حمایت در دوره منحوس شاهنشاهی بود که برخی رمانهای نگارششده به دست او به علت آمیختگی شدید مفاهیم
غیرادبی و غلبه عبارات غیرقابل انتشار بر اصل متن اجازه نشر در هیچ دورهای نیافت. جالب توجه است که در دوره بیمخاطبی سینمای فیلم فارسی مجموعهای از دلدادگان ادب و هنر شاهنشاهی دلجویی از کیمیایی با دستکم 50 سال دورافتادگی شخصیتی از نسل امروز را به جان خریدهاند. شایان ذکر است جایزه دوره سیزدهم موقوفه افشار در سال 1383 به «ریچارد فرای» تعلق گرفته بود و هماکنون تولیت این موقوفه «وصی ریچارد فرای» نیز هست. افشار پیش از مرگ خود فراماسونهای باسابقهای چون سناتور آموزگار (وزیر فرهنگ پهلوی)، اللهیار صالح (وزیر دارایی، دادگستری و کشور پهلوی) و محمدعلی هدایتی (وزیر دادگستری پهلوی) را به عنوان وصی معرفی کرده بود. پس از انقلاب، واقف افرادی همچون کامران فانی، کاظم موسویبجنوردی و ... را به عنوان هیات امنای موقوفه افشار با دارایی و ثروت منقول و غیرمنقول قابل توجه در بهترین مناطق شمالی تهران و... انتخاب کرد! مصطفی محققداماد نیز ریاست شورای تولیت و هیاتمدیره بنیاد موقوفات محمود افشار را بر عهده دارد!»
دیدگاه تان را بنویسید