چرا فعالیت رسمی و قانونی در بازار موسیقی دلهرهآور شده است؟
تقابل با اهرم موسیقی
هنر موسیقی در ایران با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه شده است.
هنر موسیقی در ایران با فراز و نشیبهای بسیاری مواجه شده است. قبل از انقلاب عرصه موسیقی شرایط ویژهای داشت اما پس از انقلاب هر دهه به شکل متفاوتی با این هنر برخورد شده است. نگاهها و برخوردهای متفاوت با حوزه موسیقی موضوع جدیدی نیست. این عرصه چند دهه است که دچار نوسان شده است. شاهدیم در دهه 90 این شرایط بسیار متفاوتتر از گذشته است و برخوردها با حوزه موسیقی به نوعی بیشتر شده است. طبیعی است که در این شرایط دلهره و نگرانیهایی که افراد در این عرصه فعالیت میکنند، بیشتر از قبل باشد. البته دلهره و نگرانی در عرصه موسیقی همیشه وجود داشته است و مساله تازهای نیست؛ آن هم به ماهیت این هنر و نگاه حاکمیت به آن برمیگردد. اما اگر بخواهیم به طور کلی این عرصه یا فضا را در شرایط فعلی با توجه به اتفاقاتی که در زمینه فعالیت رسمی و قانونی فعالان این حوزه رخ میدهد، بررسی کنیم، از چند زاویه میتوان به این موضوع پرداخت. یک زاویه آن به ماهیت ذاتی موسیقی برمیگردد که چگونه دولت با آن رفتار یا برخورد میکند. زاویه دوم رفتار با موسیقیدانان و به طور کلی فعالان عرصه هنر موسیقی است. این موضوع نیز به دو بخش رفتار مردم با فعالان این
عرصه و رفتار دولت با آنها تقسیم میشود. البته باید به این نکته توجه کرد که مردم نمیتوانند همانند حاکمیت با این عرصه برخورد کنند. در فضای موسیقی ایران رفتار مردم محلی از ارعاب ندارد، چرا که هر فعالیتی در این حوزه متضمن دریافت مجوز و تایید صلاحیت فعالان این عرصه از سوی دولت است. زمانی رفتار مردم در عرصه موسیقی اثرگذار است که اجراهای صحنهای برگزار میشود، چرا که آنها تصمیم میگیرند در کنسرت خوانندهای یا گروه موسیقیای شرکت کنند یا خیر. موضوعی که در حال حاضر شاهدیم برخورد نادرستی از سوی برخی نهادها و دستگاهها با آن شده است. نتیجه آن هم به لغو اجراهای صحنهای یا لغو مجوز برخی کنسرتها منجر شده است. قوانین و مقررات در مورد برگزاری کنسرتها از قبل وجود داشته است. اما در فضای فعلی موسیقی کشور شاهدیم برخی دستگاهها تاکید بسیاری برای اجرا و رعایت قوانین و مقررات مربوطه دارند. وگرنه ماده 20 که در حال حاضر نیروی انتظامی و قوه قضائیه بر آن تاکید دارند از قبل وجود داشته است. اما تا قبل از دولت یازدهم در زمینه برگزاری کنسرتها به این ماده اشاره نشده بود و کمتر کسی در این عرصه از وجود چنین قوانینی اطلاع داشت. اگر
امروز شاهدیم تا این اندازه مشکلات در اجراهای صحنهای فعالان حوزه موسیقی وجود دارد به مساله ضعف مدیریتها برمیگردد. وقتی بررسی میکنیم متوجه میشویم که نیروهایی از بدنه دولتهای قبل در ساختار دولت یازدهم باقی ماندهاند که امروز بیشترین ضربه را به عرصه فرهنگی کشور که تنها شامل موسیقی نیست بلکه سایر عرصههای هنری و فرهنگی را هم دربر میگیرد، وارد کردهاند. در شرایط فعلی به نوعی برخوردهای سلبی و ایجابی آنها نمایان شده است. در حالی که انتظار میرفت هرقدر از فعالیت دولت یازدهم بگذرد بتواند یکپارچگی در زمینه مدیریت حوزه فرهنگی ایجاد کند و با ایجاد تغییرات اساسی در بدنه دولت و جایگزین کردن مدیران کارآمد زمینه برای توسعه و ارتقای فعالیتهای هنری و فرهنگی را فراهم کند. متاسفانه در طول سه سال گذشته این اتفاق رخ نداد. امروز نتیجهاش این است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از بدنه مدیریتی قویای برخوردار نیست و همین امر باعث شده تا تاثیرگذاری کمتری در زمینه تصمیمگیریها و ممیزهای فعالیتهای فرهنگی داشته باشد. به طوری که در حال حاضر شاهدیم دستگاههای مختلف در این زمینه ورود کردهاند و تصمیمگیر هستند در مقابل امضاهای
وزارت ارشاد به عنوان نهاد ممیزی حوزه فرهنگ بر پای نامههای موافقت با برگزاری کنسرتها از استواری برخوردار نیست و در برخی موارد نیز شکننده است. بنابراین اگر شاهدیم فعالیتهای رسمی و قانونی فعالان حوزه موسیقی با چالش مواجه میشود و مجوزی که وزارت ارشاد برای برگزاری اجراهای صحنهای داده است، لغو میشود بیشتر به مسائل مدیریتی برمیگردد. این مساله باعث شده تا به نوعی نهادهای تصمیمگیر در عرصه فرهنگی با یکدیگر به تقابل بپردازند و در آخر نیز شاهدیم که نگرانیها و دلهرهها را برای انجام هر نوع فعالیت رسمی افزایش میدهد. اما وزارت فرهنگ و ارشاد میتواند از قبل تمهیدات لازم را در نظر بگیرد و اجازه ندهد به راحتی مجوزهایی که در زمینه برگزاری کنسرت داده میشود لغو شود. چرا باید وزارت ارشاد مجوزی را صادر کند که میداند ممکن است این مجوز از سوی دستگاه دیگری لغو شود؟ آیا بهتر نبود قبل از اینکه وزارت ارشاد مجوزی برای اجرای کنسرتی صادر کند از قبل با دستگاههایی چون شورای تامین استانها و شورای فرهنگی و عمومی استانها، استانداری، دادستانی و... تعامل کند و پس از آن اقدام به صدور مجوز کند. در این صورت کمتر شاهد لغو مجوز
کنسرتها به ویژه در سطح شهرستانها بودیم. متاسفانه لغو مجوز کنسرتها در حال حاضر لطمات شدیدی به پیکره روحیه نحیف و احساسی هنرمندان عرصه موسیقی وارد کرده است که تبعاتی چون سرخوردگی و مهاجرتها را به همراه دارد. البته این مشکلات تنها شامل هنرمندان چون خوانندگان و نوازندگان نمیشود بلکه شرکتهای سرمایهگذاری در حوزه موسیقی نیز با مشکلات بسیاری از این ناحیه مواجه شدهاند و در برخی موارد نیز با لغو مجوز کنسرت دچار ضرر و زیان هم شدهاند. اگرچه مسوولان وزارت فرهنگ و ارشاد در ظاهر امر تلاش میکنند مانع لغو کنسرتها شوند و حتی شاهدیم اخیراً سعی کردهاند با ایجاد تعامل حداقل مانع لغو مجوز کنسرت خوانندهای که برای اولین بار مجوز گرفته بود در تهران شوند اما این امر به تنهایی کافی نیست و این وزارتخانه که در قانون نهاد تصمیمگیر در این عرصه است، باید از خود اقتدار بیشتری نشان دهد. در مقایسه با دیگر کشورهای پیشرفته شاهدیم اگر در بخشی مسوولان دولت نتوانند به وظایف خود به خوبی عمل کنند و مشکلی رخ دهد سریعاً از مردم عذرخواهی میکنند و حتی استعفا میدهند اما در کشور ما مسوولان امر ضعفها و نارساییهای مدیریتی خود را
نمیپذیرند و تنها فرافکنی میکنند و تقصیرها را بر گردن دیگری میاندازند. اگر فرهنگ عذرخواهی و استعفا بین مدیران ما رایج میشد و وقتی کنسرتی لغو مجوز میشد بلافاصله مدیر مسوول مربوطه که مجوز را صادر کرده است واکنش نشان میداد، عذرخواهی میکرد و استعفا میداد امروز شاهد دخالت دیگر دستگاهها در عرصه فرهنگ کشورمان نبودیم و به سادگی مجوزهای نهادهای متولی و تصمیمگیر برای اجراهای صحنه هنرمندان موسیقی کشور لغو نمیشدند.
اینجا شکلی از مظلومیت فرهنگی را شاهد هستیم. آنچه در حال حاضر شاهدیم محدودیت برای فعالان حوزه موسیقی یا در ابعاد وسیعتر بگویم حوزه فرهنگ نیست بلکه محدودیت برای دولت است. به نوعی مجوزهای کنسرت بهانهای برای تقابل دیگر دستگاهها با نهادهای تصمیمگیر دولتی در عرصه فرهنگ شده است که چه بخواهیم و نخواهیم دود آن به چشم فعالان این حوزه میرود. هر چقدر هم به پایان عمر دولت یازدهم نزدیک میشویم، متاسفانه اینگونه تقابلها هم افزایش مییابد چرا که یکپارچگی در مدیریت حوزه فرهنگی کشور در این دولت ایجاد نشد و اینگونه اثر خود را نمایان کرده است. اگر کنسرتها در دوره دولت قبلی بسیار معدود و انگشتشمار لغو مجوز میشدند به این معنا نبود که وزارت ارشاد دولت قبلی عملکرد خوبی در این زمینه داشت بلکه مدیریتها در آن دولت یکدست بودند. عدهای میگویند با توجه به لغو مجوزهای گسترده در این دولت عملکرد دولت قبلی بهتر بوده است اما باید توجه کنیم ضربههایی که حوزه فرهنگ و هنر از دولت قبلی از ضعف مدیریتها و تصمیمات غیرمنطقی خورد به این آسانی قابل جبران نیست و حتی اثرات منفی آن در این دوره همچنان دیده میشود. البته باید به این نکته هم
توجه کرد که لغو مجوزها باعث شده تا بازار خارجی موسیقیمان داغتر شود. چرا که خبرهای لغو مجوزها بازتاب جهانی پیدا میکند و در نتیجه شاهدیم تور کنسرتهای خارجی برخی خوانندگان و نوازندگان با اقبال بالایی مواجه میشود که پیش از این سابقه نداشت و به عبارت دیگر به تقویت بازار دلاری موسیقی کمک میکند یا باعث میشود خوانندگانی که مهاجرت میکنند بیشتر مورد استقبال قرار گیرند که بازار داخلی موسیقی را تحتالشعاع قرار میدهد. البته جالب است برخی خوانندگان و نوازندگان نیز بدشان نمیآید که مجوز اجرایشان لغو شود تا خود را به نوعی اپوزیسیون نشان دهند.
دیدگاه تان را بنویسید