شناسه خبر : 38448 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اصول پارِتو

«ویلفردو پارتو» چگونه می‌اندیشید و چه اثری بر دانش اقتصاد داشت؟

 

ندا لهردی / نویسنده نشریه

82روندها و جریان‌های اجتماعی همیشه هم نمی‌توانند توجیه دقیقی برای آنچه در واقعیت وجود دارد، باشند. نقاط تاریک و مبهم، گاهی تنها به کمک ابزارهایی از جنس علم و منطق، کشف و روشن می‌شوند؛ معادلاتی که حل آنها برای یک مهندس علاقه‌مند به ریاضیات با مطالعاتی در زمینه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فلسفی و اقتصادی، احتمالاً چندان هم مشکل به نظر نمی‌رسد. این همان رویکردی بود که «ویلفردو پارتو» دنبال کرد و مقدمه شکل‌گیری مفاهیمی جدید در علم اقتصاد شد تا در نهایت به توسعه پایه‌های اولیه اقتصاد خرد کمک کند. او عمیقاً به مطالعات مبتنی بر معادلات ریاضی و تحقیقات حساس به اطلاعات و آمار، باور داشت و درست شبیه به آدام اسمیت - اقتصاددان بزرگ مکتب لیبرالیسم کلاسیک- این الگو را در شاخه‌های مختلف فلسفه اخلاقی، جامعه‌شناسی و اقتصاد دنبال می‌کرد. به همین دلیل است که مقالات و کتاب‌های او برخلاف اقتصاددانان هم‌عصرش، با وجود جدول‌های آماری، نمودارها و معادلات، تصویری مدرن و امروزی دارند.

 

فرزند انقلاب فرانسه

ویلفردو پارتو زمانی که آتش انقلاب‌های 1848 اروپا از هر گوشه زبانه می‌کشید در قلب این جنبش‌ها یعنی پاریس به دنیا آمد. با وجود آنکه انقلاب فرانسه در اواخر ماه فوریه آن سال رخ داد تا با نام انقلاب فوریه هم شناخته شود، اما ستاره او چند ماه بعد و در نیمه ماه جولای در آسمان درخشید تا تولدش با روزهای ابتدایی تشکیل جمهوری دوم فرانسه مقارن شود. خانواده پارتو از نجیب‌زادگان تبعید‌شده ایتالیایی و اهل جنوا بودند؛ شهری بندری در شمال‌غربی این کشور و نزدیک مرز فرانسه. پدرش رافائل یک مهندس عمران بود که درست مثل همشهری‌اش «جوزپه ماتزینی» -رهبر سیاسی و عقیدتی جنبش اتحاد ایتالیا- و دیگر ملی‌گرایان ایتالیایی، این کشور را ترک کرده بود. مادرش اما زنی فرانسوی بود. خانواده پارتو تحت تاثیر انقلاب مارس یا انقلاب 1848 آلمان، اسم پسرشان را «ویلفرید فریتز» گذاشتند؛ نامی که بعد از بازگشت آنها به ایتالیا در سال 1858 به ویلفردو فدریکو تغییر یافت. ویلفردو پارتو کودکی از طبقه متوسط جامعه‌اش بود که توانست تحصیلاتی با استاندارد بالا داشته باشد و شاگردی استادانی مانند «فردیناندو پیو روسلینی» - ریاضیدان و گیاه‌شناس برجسته ایتالیایی- را تجربه کند. دسترسی او به امکانات تحصیلی مناسب در ترکیب باهوش و ذکاوتش باعث شد تا در 21سالگی دکترای مهندسی عمران را از دانشکده فنی مهندسان -دانشگاه پلی‌تکنیک تورین فعلی- بگیرد. رساله دکترای پارتو درباره اصول اساسی تعادل در اجسام جامد بود و اصلاً علاقه او به تحلیل معادلات در علم اقتصاد و جامعه‌شناسی در سال‌های بعد، ناشی از همین بررسی‌هایش بودند.

بعد از چند سال پارتو به عنوان مهندس عمران در شرکت دولتی راه‌آهن ایتالیا مشغول به کار شد و بعد از آن به بخش خصوصی فعال در این صنعت رفت و چیزی در حدود 20 سال این کار را دنبال کرد. در واقع پارتو تا نیمه دهه چهارم زندگی‌اش هرگز علایقش به علم اقتصاد را جدی نگرفت. اما در آن زمان به یکی از طرفداران پر‌و‌پا‌قرص مکتب لیبرالیسم کلاسیک تبدیل شد و حملات سنگینش به هر شکلی از دخالت دولت در بازار آزاد، با اعتراض اغلب آزادیخواهان دوآتشه بریتانیایی مواجه شد که از پیروان جدی این مکتب بودند. با این حال ویلفردو پارتو در 38سالگی در کلاس‌های درس دانشگاه فلورانس به بحث و سخنرانی درباره اقتصاد و مدیریت می‌پرداخت. اقامت او در فلورانس بیشتر جنبه سیاسی داشت و ناشی از سرخوردگی و ناامیدی‌اش از قانونگذاران دولتی بود. سه سال بعد در سال 1889 و زمانی که پدر و مادرش از دنیا رفتند، تصمیم گرفت سبک زندگی‌اش را تغییر بدهد. با این اوصاف بود که با سودای حضور دوباره در محیط خانواده، شغلش را کنار گذاشت و با دختری روس به نام «الساندرینا باکونینا» ازدواج کرد.

 

از اقتصاد ریاضی تا ترویج مکتب لوزان

ویلفردو پارتو اما گویا نمی‌توانست از بستر علمی دانشگاه دور بماند. به این ترتیب در سال 1893 به ریاست دانشکده اقتصاد سیاسی دانشگاه لوزان در سوئیس انتخاب شد و بقیه عمرش را در آنجا گذراند. او در واقع در این سمت جایگزین «لئون والراس» اقتصاددان فرانسوی و پایه‌گذار نظریه تعادل عمومی در علم اقتصاد شد تا به این ترتیب به یکی از پیروان اصلی مکتب اقتصادی لوزان و حتی نفر دوم این مکتب تبدیل شود؛ مکتبی که به موضوع مطلوبیت در علم اقتصاد می‌پردازد. ایده اصلی این مکتب بر پایه هزینه و عرضه است و توضیح می‌دهد اگر قیمت بالاتر از هزینه تولید باشد، عرضه افزایش پیدا می‌کند تا قیمت را پایین آورد و برعکس اگر هزینه از قیمت بالاتر باشد، عرضه کاهش پیدا کرده و قیمت‌ها بالا می‌روند. پارتو اما در مکتب لوزان بیشتر به اقتصاد ریاضی متمایل معتقد بود که رفاه نقشی مهم در تعادل عمومی اقتصاد دارد.

پارتو بعد از گذشت 13 سال از حضورش در دانشگاه لوزان و در سال 1906، دیدگاه معروف 20 به 80 درصدش را مطرح کرد که در آن به این موضوع اشاره می‌کرد که 20 درصد از جمعیت ایتالیا، ثروت 80 درصد دیگر ساکن این کشور را در اختیار دارند. این دیدگاه بعدها از سوی «جوزف ام جوران» اقتصاددان اهل رومانی تعمیم و گسترش داده شد تا به عنوان قانون 20-80، اصل پارتو یا قانون اقلیت‌های حیاتی معروف شود. اصل پارتو ثابت می‌کند در بسیاری از رویدادها و جریانات اجتماعی و اقتصادی، تقریباً 80 درصد اثرات و معلول‌ها ناشی از 20 درصد علت‌ها هستند. این قانون به تأیید علم ریاضی، در توجیه بسیاری از پدیده‌های طبیعی هم صادق است و در مدیریت تجارت یک اصل بدیهی به حساب می‌آید و نشان می‌دهد 80 درصد فروش از طریق 20 درصد مشتری‌ها حاصل می‌شود. در حقیقت این اصل به شیوه توزیع ثروت و قدرت در جامعه می‌پردازد؛ موضوعی که همیشه دغدغه پارتو بود و مقدمه شکل‌گیری مفاهیم تازه‌ای در علم اقتصاد شد. او در یکی از کتاب‌هایش که در سال 1909 منتشر شد، نشان می‌دهد مفهوم توزیع پارتو چطور توزیع ثروت را توجیه می‌کند. توزیع پارتو که امروزه در توصیف پدیده‌های مشهود اجتماعی و علمی و اقتصادی به کار برده می‌شود، در اصل برای توصیف توزیع ثروت در یک جامعه استفاده می‌شد. در واقع پارتو تحقیقاتش را به صورت چندرشته‌ای و با الگوی علمی انجام می‌داد که از مزایای دانش جامعه‌شناسی‌اش هم در آنها بهره می‌گرفت.

 

معادله توزیع قدرت و رفاه

ظاهراً ویلفردو پارتو برای درک اینکه چرا تئوری‌های اقتصاد ریاضی‌اش در عمل چندان موثر نبودند، بیشتر به جامعه‌شناسی روی آورده بود تا ببیند چه عوامل پیش‌بینی‌نشده و غیرقابل کنترل اجتماعی در این زمینه دخیل هستند. بررسی‌های او در علم جامعه‌شناسی بیشتر روی این موضوع متمرکز بود که محافظه‌کاری و ریسک‌پذیری در جامعه چه تاثیری بر روندهای اقتصادی دارند و به این نتیجه رسیده بود که تاریخ بشریت، در داستان حاکمیت جانشینی و تناوبی همین الگوها در قشر حاکم نخبه خلاصه شده که قدرت را به محافظه‌کاری اضافه کرده و به تدریج آنها را به فلسفه دلالی و زمین‌خواری نزدیک می‌کند. پارتو معتقد بود این چرخه با استفاده از عامل قدرت و جبر شکسته می‌شود، اما به تضعیف قشر نخبه هم منجر می‌شود. فلسفه و رویکرد پارتو در جامعه‌شناسی تاثیر چشمگیری بر «جرج سی هامنز» -پایه‌گذار جامعه‌شناسی رفتاری- و «لارنس جوزف هندرسون» -جامعه‌شناس آمریکایی- گذاشت و از طریق آنها به دانشگاه هاروارد در ایالات متحده آمریکا هم رفت.

در واقع پارتو در تمام عمرش دشمن سفت‌وسخت اندیشه و فلسفه مارکسیسم بود. هرچند او همیشه با دوستان جامعه‌شناس خود رابطه‌ای نزدیک و صمیمانه داشت، اما معتقد بود دیدگاه‌های اقتصادی آنها به شدت ناقص بودند. بعدها حتی به انگیزه‌های آنها مشکوک شد و رهبران جامعه‌شناس آن زمان را به نجیب‌زادگان راهزنی محکوم کرد که تهدیدی برای غارت کشور بودند. پارتو حتی از دولت «جووانی جولیتی» -‌نخست‌وزیر وقت ایتالیا- به خاطر نداشتن موضع سخت و جدی در برابر شورش‌های کارگری، انتقاد کرد. گسترش ناآرامی‌ها در میان طبقه کارگر ایتالیا پارتو را بیشتر و بیشتر به سمت جبهه ضدسوسیالیست و ضددموکراتیک سوق داد. این روند در نهایت باعث شد که پارتو در سال‌های آخر عمرش به فاشیسم -که در آن زمان در ایتالیا ظهور کرده بود- تمایل پیدا کند. ویلفردو پارتو با دلایل مختلف سعی می‌کرد ثابت کند که دموکراسی توهمی بیش نیست و طبقه حاکم جامعه همیشه غالب شده و خودشان را تقویت می‌کنند. پرسش کلیدی برای او این بود که قانونگذاران چقدر می‌توانستند فعالانه قانون را اجرا کنند. به همین خاطر بود که به دنبال کاهش چشمگیر قدرت دولت، از قانون «بنیتو موسولینی» - نخست‌وزیر تازه‌کار پادشاهی ایتالیا و رهبر جمهوری اجتماعی این کشور- استقبال کرد و معتقد بود که قانون او تحولی برای این دولت ضعیف است تا نیروهای اقتصادی خالص را رها و آزاد کند. جالب آنکه در سال 1904 موسولینی که دانشجوی جوانی بود که هیچ نمی‌دانست قرار است در آینده‌ای نه چندان دور رهبر فاشیسم ایتالیایی بشود، در بعضی از جلسات سخنرانی ویلفردو پارتو در دانشگاه لوزان شرکت می‌کرد. بسیاری از تحلیلگران سیاسی معتقدند که این جلسات نقش مهمی در سوق دادن موسولینی از اندیشه سوسیالیسم به سمت نخبه‌گرایی داشتند که احتمالاً اساس ایده‌های پارتو بود. «فرانتز بورکنائو» نویسنده و مورخ اتریشی در این مورد می‌گوید: «موسولینی در سال‌های اول حکومتش واقعاً سیاست توصیه‌شده پارتو را اجرا می‌کرد؛ سیاستی که آزادیخواهی سیاسی را نابود می‌کرد، اما همزمان تا حد زیادی بنگاه‌های تجاری خصوصی را جایگزین نهادهای مدیریتی دولتی می‌کرد، مالیات بر اموال مردم را کاهش می‌داد، طرفدار توسعه صنعتی بود و از طرفی ساختار آموزشی مذهبی و متعصبانه را ترویج می‌داد. با این حال اما تئوری نخبه‌گرایی پارتو تعدادی از نظریه‌پردازان لیبرال را هم تحت تاثیر قرار داد که شاید مهم‌ترین‌شان «پی‌یرو گابتی» روزنامه‌نگار و ضدفاشیسم ایتالیایی بود. «نوربرتو بابیو» فیلسوف و حقوقدان ایتالیایی و «رمون آرون» جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی هم دیگر طرفداران اندیشه‌های لیبرالیسم بودند که تحت تاثیر تئوری نخبه‌گرایی پارتو قرار گرفتند.

«بنوآ مندلبرات» -ریاضیدان برجسته فرانسوی- در این مورد نوشته است: «یکی از معادلات مهم ذهنی پارتو مربوط به توازن میان قدرت و رفاه بود و اینکه چطور مردم این معادله را می‌توانستند حل کنند؟ چطور این تعادل در جامعه برقرار می‌شد؟ شکاف میان فقیر و غنی همیشه بخشی از شرایط زندگی بشر بوده است، اما پارتو سعی داشت راهکار تازه‌ای برای حل این معادله پیدا کند. به همین خاطر با پشتکار و اشتیاقی زیاد اطلاعات زیادی درباره رفاه و درآمد در طول قرون مختلف و در کشورهای متفاوت جمع‌آوری کرد که از آن جمله می‌توان به سوابق مالیاتی شهر بازل در سوئیس از سال 1454 به بعد و سوابق مالیاتی شهر آوگسبورگ در آلمان در سال‌های 1471، 1498 و 1512، درآمد مالکان از اجاره در پاریس در سال‌های معاصر، درآمد شخصی افراد در بریتانیا، منطقه پروس در امپراتوری آلمان، ایالت زاکسن در آلمان، ایرلند، ایتالیا و پرو اشاره کرد. نتایج به دست‌آمده از تحلیل این اطلاعات و آمار بسیار جالب بود. وقتی پارتو این اطلاعات را روی نموداری پیاده کرد که یک محور آن درآمد و محور دیگرش تعداد افراد بودند، متوجه شد که این وضعیت تقریباً در هر حوزه‌ای مشابه است. پارتو به این نتیجه رسید که ساختار جامعه به شکل یک هرم اجتماعی نیست که سهم فقیر و غنی به تدریج از یک طبقه اجتماع به طبقه دیگر برسد. در عوض، مشخص شد که ساختار جامعه بیشتر شبیه یک پیکان است که انتهای آن - جایی که جمعیت بیشتری بودند- بسیار ضخیم و نوک آن -جایی که اقلیت ممتاز و مرفه بودند- بسیار باریک بود. به عقیده پارتو این شرایط اتفاقی ایجاد نشده بود و ثروت و رفاه به شکل تصادفی میان مردم جامعه توزیع نمی‌شدند. پارتو می‌گفت که این قانون جامعه بود و چیزی در نهاد انسان.»

 

آثاری در تبیین طبقه ممتاز

ویلفردو پارتو مقالات و کتاب‌های مختلفی بر مبنای تحقیقات و بررسی‌های آماری‌اش نوشت. سه مقاله با عناوین «رژیم پارلمانی در ایتالیا» در فصلنامه علوم سیاسی، «نظریه‌های جدید علم اقتصاد» در نشریه اقتصاد سیاسی و «یک دیدگاه ایتالیایی» در نشریه عصر زندگی، مهم‌ترین نوشته‌های چاپ‌شده از او در نشریات بودند. پارتو اما هفت کتاب مختلف که بیشتر در زمینه اقتصاد سیاسی و اجتماعی بودند، نوشت. از میان کتاب‌هایش، «ذهن و جامعه» مهم‌ترین و تاثیرگذارترین کتاب بود که آن را در سال 1916 نوشت و در آن مفهوم طبقه اجتماعی نخبه و ممتاز را به تفصیل شرح داد. پارتو در این کتاب اولین چرخه‌های اجتماعی در علم جامعه‌شناسی را توضیح داد و جمله معروف «تاریخ گورستان اشراف‌زادگان است» را در آن به کار برد. ترجمه انگلیسی این کتاب در چهار جلد در سال 1935 منتشر شد. به جز این کتاب، شش کتاب دیگر پارتو هم در سال‌های مختلف به زبان انگلیسی ترجمه و منتشر شدند.

پارتو اما در زندگی شخصی چندان خوش‌شانس نبود. همسرش الساندرینا باکونینا -که به خاطر ازدواج با او شغلش را کنار گذاشت- تنها سه سال بعد از ازدواجشان او را ترک کرد. پارتو اما دیگر ازدواج نکرد تا 20 سال بعد از آن، در سال 1923 و درست در روزهای قبل از مرگش با زنی فرانسوی به نام «جین رگیس» ازدواج کرد. ویلفردو پارتو در نهایت در نوزدهم ماه آگوست همان سال و در 75سالگی در شهر ژنو از دنیا رفت.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها