در کمند ریسک
کجا سرمایهگذاری کنیم؟
بعد از رشد بیمحابای تقریباً تمام بازارهای مالی و کالایی در بهار و تابستان گذشته، وارد فاز کمرمق بازارها شدهایم که رشد بالای یک سال گذشته و نااطمینانی از شرایط آتی، پیشبینی مسیر بازارها را دشوار ساخته است.
بعد از رشد بیمحابای تقریباً تمام بازارهای مالی و کالایی در بهار و تابستان گذشته، وارد فاز کمرمق بازارها شدهایم که رشد بالای یک سال گذشته و نااطمینانی از شرایط آتی، پیشبینی مسیر بازارها را دشوار ساخته است.
همچنین شوک منفی به بخش واقعی اقتصاد و کاهش و احتمالاً منفی شدن رشد اقتصادی و کوچک شدن کیک اقتصاد، بیم رکود فراگیر در اقتصاد را افزایش داده است.
از اینرو برخلاف بهار امسال که سرمایهگذاری در هر دارایی بهتر از نگه داشتن نقدینگی بود، حال مجدداً وارد مرحلهای شدیم که سوال اصلی فعالان اقتصادی این است که «کجا سرمایهگذاری کنیم؟». برای شفافتر کردن سوال و نه لزوماً پاسخ به آن، نکاتی ذکر میشود:
1- تحلیلگران اقتصادی و مالی سعی میکنند بهترین پیشبینی خود را بر اساس شواهد و تجارب قبلی ارائه دهند، اما هیچ تحلیلگری «پیشگو» نیست و از اینرو پیشبینیهای مالی، بهخصوص در شرایط با نااطمینانی بالا همواره با خطا همراه است. در کلاسهای سرمایهگذاری به دانشجویان نشان میدهیم که اگر فردی فقط 60 درصد از پیشبینیهایش در بازارهای مالی محقق شود و به محدودیتهای خود واقف باشد، سرمایهگذار موفقی خواهد بود. از اینرو این نکته همواره باید در خواندن پیشبینیهای اقتصادی و مالی مدنظر باشد.
2- تحلیلگر اقتصادی یا مشاور مالی همواره با این دغدغه مواجه است که آیا توصیهای که در سطح خرد و به افراد میکند که قاعدتاً در جهت منافع آنهاست، موجب «خیر عمومی» و منافع عام هم میشود یا خیر. هنر سیاستگذار اقتصادی این است که قواعد بازی را طوری ترتیب دهد که تکتک اقداماتی که در جهت منافع اقتصادی اشخاص است، موجب توسعه عمومی و ایجاد منافع برای عموم مردم نیز شود. متاسفانه در اکثر مواقع، شرایط اقتصادی کشور به گونه دیگری است و تصمیمی که به نفع شخص است لزوماً برای کشور مفید نیست. مثلاً در یک سال گذشته کسانی که ثروت خود را به صورت سیال بین بازارهای ارز و طلا و مسکن منتقل کردهاند بیشترین نفع اقتصادی را کسب کردهاند. اما افرادی که سرمایه آنها درگیر بخش مولد اقتصاد بوده و از اینرو نقدشوندگی پایینی داشته و امکان سیالیت بین بازارها را نداشته، با انواع مشکلات مواجه بوده و نفع اقتصادی کمتری بردهاند، حال آنکه دسته دوم، منافع عمومی بیشتری ایجاد کردهاند. بدیهی است با توصیه و نصیحت
نمیتوان مردم را مجاب کرد که از منافع شخصی در مقابل منافع عمومی صرفنظر کنند. اما اگر قواعد بازی به نحوی تنظیم شده باشد که هر کس در جهت حداکثر کردن منافع خود تلاش کند و در عین حال منافع عمومی نیز حاصل شود میتوان به توسعه کشور امیدوار بود. مثالی از این قواعد صحیح بازی، تسهیل ایجاد کسبوکارهای نوپا و نوآور و تشویق به خلق ارزش از طریق نوآوری است.
3- تصمیم سرمایهگذاری تابع دو عامل سود مورد انتظار از سرمایهگذاری و ریسک آن است و نمیتوان تنها با در نظر گرفتن یکی از آنها تصمیمگیری کرد. این نکته به ظاهر بدیهی، در عمل و مخصوصاً در تصمیمات افراد کمتجربه عموماً مغفول واقع میشود.
مثلاً ممکن است فرد با توجیهات و تصوراتی، سود مورد انتظار خرید دلار در قیمت 17 هزار تومان را بالا ارزیابی کند اما آیا ریسک ورود به بازار دلار در قیمت 17 هزار تومان ریسک بالایی نیست و آیا میتوان ریسک خرید دلار به قیمت 7 و 17 هزار تومان را یکسان فرض کرد؟ نگارنده در روزهایی که شاخص بورس حوالی 180 هزار بود در همین مجله به این نکته اشاره کرد که شاخص 180 هزار با شاخص 120 هزار دو سطح متفاوت از ریسک را دارند.
شرط لازم و ابتدایی برای تصمیم سرمایهگذاری، توجه توامان به ریسک و بازده سرمایهگذاری است. مشاهده افرادی که بدون در نظر گرفتن اصول اولیه سرمایهگذاری، نتیجه ماهها زحمت خود را در بدترین زمان تبدیل به داراییهای مالی میکنند و با زیان از این بازارها خارج میشوند تاسفانگیز است.
4- با توجه به محدودیت بازارهای مالی در کشور و عدم ارتباط با بازارهای جهانی و از اینرو گزینههای محدود سرمایهگذاری برای آحاد مردم، زمانبندی ورود به بازار1 هدف بسیاری از سرمایهگذاران است و افراد میخواهند در زمان مناسب وارد بازار سهام، طلا، ارز یا مسکن و در زمان مناسب از این بازارها خارج شوند. بدیهی است بیشتر افراد در زمانبندی صحیح بازار شکست میخورند و از اینرو عایدی آنها کمتر از متوسط بازار خواهد بود.
برای مثال سرمایهگذاران کمتجربه در بورس همواره از اینکه سود آنها از متوسط بازار سهام کمتر بوده است شکایت دارند. مطالعات تجربی نیز کمتر بودن سود اغلب سرمایهگذاران از متوسط بازار را تایید میکند. از اینرو سرمایهگذاران باید به محدودیتهای قدرت پیشبینی خود واقف باشند و تا جای ممکن افق سرمایهگذاری خود را افزایش دهند تا لااقل به اندازه متوسط بازار، سود کسب کنند. وارن بافت سرمایهگذار معروف جملهای دارد که میگوید «بورس (بازارهای مالی ریسکی) محل انتقال ثروت از افراد عجول به افراد صبور است».
5- عایدی سرمایهگذاری فرد در هر سال به صورت نسبی و در مقایسه با متوسط عملکرد بازارهای مختلف ارزیابی میشود و نه به صورت مطلق. مثلاً اگر بازدهی سرمایهگذاری فردی در بازه زمانی دیماه 95 تا دیماه 96، 40 درصد میبود سرمایهگذاری موفقی ارزیابی میشد اما همین میزان بازدهی در یک سال گذشته بسیار پایین محسوب میشود.
با این حساب و با در نظر گرفتن اینکه در یک سال اخیر فنر ارزی رها شده و همینطور قیمت مسکن رشد حدود صددرصدی را داشته است، نمیتوان بازدهی یک سال آینده را با یک سال گذشته مقایسه کرد و انتظار عایدی همانند یک سال قبل را از سبد سرمایهگذاری داشت. چهبسا حفظ ارزش سبد سرمایهگذاری و سپردهگذاری بانکی بخشی از استراتژی سرمایهگذاری یک سال آینده باشد.
6- همانند همیشه، در شرایط فعلی نیز متنوعسازی سبد سرمایهگذاری از الزامات اولیه تصمیمگیری مالی است. هر چقدر عدم اطمینان در بازارها بیشتر میشود، رفتار محتاطانه و محدود کردن ریسک سرمایهگذاری متاثر از یک دارایی یا بازار خاص اهمیت بیشتری مییابد. وقتی مسیر، پستی و بلندی و سنگلاخ بیشتری دارد، تخممرغهای کمتری در یک سبد قرار میدهیم.
7- در چند هفته اخیر بازارهای مالی جهانی بهخصوص بازار آمریکا روزهای متلاطمی را پشت سر گذاشتهاند و بورس آمریکا بعد از طولانیترین دوره رونق خود، وارد مرحله جدیدی شده است. شاخص 500 شرکت بزرگ آمریکا حدود 20 درصد نسبت به نقطه اوج خود در سه ماه گذشته افت کرده است و شرکت اپل که چند صباحی بزرگترین شرکت بورس آمریکا بود بیش از 35 درصد (حدود 350 میلیارد دلار) از ارزش خود را از دست داده است.
اینکه آیا اتفاقات اخیر به بحران مالی بعدی میانجامد یا اینکه شرایط آنقدرها هم بد نخواهد بود و فقط یک تصحیح بازار2 ساده در حال رخ دادن است، مسائلی است که در چند ماه آینده مشخص خواهد شد. اما آنچه برای سرمایهگذار ایرانی اهمیت دارد این است که افت بازارهای جهانی معمولاً با افت قیمت بازارهای کالایی از جمله نفت و فلزات اساسی و از طرف دیگر افزایش قیمت طلا همراه است و همه اینها به معنای افزایش ریسک در بازارهای داخلی است.